آهویی در آغوش آسمان

آهویی در آغوش آسمان

مادر احمد زمانی‌ که فرزندش بیمار شد شفایش را از امام رضا(ع) گرفت به همین دلیل شهید همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا (ع) می‌دانست، با فراغ بال در آسمان‌ها می‌خرامید و جولان می‌داد در حقیقت همه آسمان را آغوش مهربان ضامن آهو می‌‌دانست.

آهویی در آغوش آسمان

خبرگزاری فارس مازندران ـ زهرا طاهری پرکوهی| روزهای پاییزی می‌آید و می‌رود از همان روزهایی که پرسوز و گداز است، درست است یادآوری برخی خاطرات دل‌مان را گرم می‌‌کند اما همان قدر دل‌تنگ‌مان می‌کند، با این حال دل‌مان نمی‌آید ورق نزنیم هر چند دل‌تنگ و پرغصه شویم.

خاطرات روزهای دفاع مقدس را ورق می‌زنیم، روزهایی که یادآوریش برای ما و نسل امروز نسخه شفابخشی‌است، روزهایی که تمام استکبار در برابر کشورمان قد علم کردند و پس از ۸ سال جانفشانی به خاک سیاه نشستند اما این روایت کمی متفاوت است، شاید دل‌مان بگیرد اما همان قدر به ایران و ایرانی بودن افتخار می‌کنیم پس با ما همراه شوید.

*مردی از خطه شمال؛ ناجی مردم ایلام

وقتی جنگ تحمیلی شروع شد، شهرهای مرزی کشور بی‌دفاع و مظلوم و تنها ماندند؛ ایلام یکی از این شهرهای مرزی بود، طولانی‌ترین همسایگی را با عراق داشت؛ مردی از خطه شمال بود که ناجی مردم شد…

حضور سردار شهید احمد کشوری در آن غوغا و رنج برای مردم ایلام مثل یک آب گوارا برای تشنگان بود در روزهایی که ایلام مثل خانه‌ای کوچک و تک افتاده در تاریکی جنگی نابرابر بود، شهید خلبان احمد کشوری مثل یک گردسوز روشن موجب امید مردمانش شد؛ شعله‌ای که در یادوخاطره مردمان آن خطه هنوز روشن و پرجا مانده است…

*کشوری؛ شهید لحظه‌های سرنوشت‌ساز

آری کشوری؛ خلبان لحظه‌های حساس و سرنوشت‌ساز جنگ بود، خودش جسور بود تیم جسوری را هم در ایلام مستقر کرده بود، وی لیدر تیم آتش هوانیروز در منطقه ایلام بود.

روایت را زبان مسعود آب آذری پژوهشگر، نویسنده و فیلم‌ساز مازندرانی که همزمان با سالروز شهادت شهید سرلشکر خلبان احمد کشوری، زندگی پرافتخار این خلبان‌شجاع را بازخوانی می‌کند، می‌خوانیم؛

*آهویی در آغوش آسمان

البته قرار بود کتابی که نوشته شد به نام آهویی در آغوش آسمان باشد و این نام هم برای خود حکایت دور و درازی دارد؛ چرا که مادر شهید احمد زمانی‌ که فرزندش بیمار شد شفایش را از امام رضا(ع) گرفت به همین دلیل شهید همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا (ع) می‌دانست، با فراغ بال در آسمان‌ها می‌خرامید و جولان می‌داد در حقیقت همه آسمان را آغوش مهربان ضامن آهو می‌‌دانست اما کتاب به‌نام چای آخر چاپ شد…

شهید احمد کشوری اهل کیاکلای سیمرغ، کشتی‌گیر بود و به ورزش کشتی علاقه زیادی داشت؛ به‌طوری‌که در دوران مدرسه در مسابقات استانی کشتی مقام اول را کسب کرد، به این معنا که اگر این شهید خلبان نمی‌شد، قهرمانی کشتی می‌شد.

*شهید هنرمند

علاوه بر این شهید هنرمند بود و صدای خوبی داشت به زبان لری هم مسلط بود و هم مازندرانی و در پروازهای حساس و مهم صدای دلنشین قرآن از وی به گوش می‌رسید که به همه آرامش می‌داد.

هنر دیگر این شهید تبحرش در خوشنویسی، نقاشی، عکاسی، طراحی و هم روزنامه نگاری بود هنری نبود که این شهید در آن سررشته نداشته باشد، گویی تمام هنرها در وجودش خلاصه می‌شد.

موضوع مهم این بود این شهید هنرش را در زندگی‌اش و باورهایی که به آن معتقد بود به کار می‌گرفت، زمانی‌که در بوئین زهرا زلزله رخ داد و وضعیت خانواده‌ها خوب نبود، شهید به مادرش گفت به مردم زلزله‌زده کمک کنیم، دلش راضی نشد و بومی طراحی کرد و در آن بوم هم تصویر مادری را کشید که در خرابه‌های خانه فوت کرده و دو کودکش در کنار گریه می‌کند، همدردی‌اش را این‌گونه با مردم رنج دیده داشت.

با هنر خوشنویسی‌اش را هم زمانی‌ که کار خیاطی داشت برای خیاطی که کاپشنش‌ را دوخته بود به جای دستمزد نشان داد؛ به این صورت که با خط زیبایش سردرب مغازه خیاطی‌اش را نقش کرد.

هنر عکاسی‌اش را هم در خلبانی به‌کار گرفت؛ آن هم زمانی که برای واکاوی مناطق عملیاتی می‌رفت از این هنرش استفاده می‌کرد و بعد همان عکس‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کرد.

*کشوری، عاشق پرنده شکاری

از هنرمندی شهید که بگذریم به چگونگی ورودش به دانشگاه می‌پردازیم زمانی‌که درسش تمام شد در امتحان دانشگاه در رشته صنایع غذایی تهران قبول شد اما با توجه به علاقه به پرواز در هوانیروز شرکت کرد و استخدام شد و با توجه به آمادگی جسمی و بدنی‌‌اش پذیرفته شد.

سال ۵۱ بود که وارد هوانیروز شد و دوره‌هایش را زیر نظر اساتید آمریکایی به پایان رساند، بعد از آزمون‌ها به سمت تخصص رفتند و روحیه ستیز و مبارزه‌ای که داشت عاشق پرنده شکاری و اولین خلبانی بود که انفرادی پرواز کرد، در واقع جز اولین‌ها بود.

* کشوری، شهیدی انسان‌دوست

سال‌های ۵۳ و ۵۴ بود در همان اولین روزهای حضورش در پایگاه هوانیروز کرمانشاه به روستاهای محروم کرمانشاه رفت و در آن مکان چندین خانواده شناسایی کرده بود که در بدترین شرایط ممکن بودند، فضا را که دید خیلی متاثر شد و همان زمان گفت شاهرگم داره پاره می‌شود از این همه رنج و درد؛ تا این حد دغدغه مردم را داشت که مسؤولیت اجتماعی و انسان دوستی شهید را می‌رساند.

*مدیون شهید کشوری هستیم

زمان پیروزی انقلاب بود خیلی نگذشت درگیری در غرب کشور شروع شد و در این شرایط پاوه در محاصره کامل قرار گرفت تا جایی که به بیمارستان حمله می‌کردند و مردم را سر می‌بریدند در چنین وضعیتی که دشمن حمله کرده بود باید اعلام کنیم همه ما مدیون شهید کشوری هستیم، چرا که شهید ۲۱ ماه علنا جنگید.

*نقش سترگ کشوری در نجات غرب کشور

نقش سترگ احمد کشوری در نجات غرب کشور پررنگ بوده؛ به‌طوری‌که در شرایط بحرانی ناجی غرب و پاوه بوده؛ در واقع آقای غیرممکن‌ها بود در شرایطی که هلی‌کوپتر بارها مورد اصابت قرار گرفت اما دلیل نشد که دست از پرواز بکشد.

بعد عملیات پاوه خردادماه ۵۹ براثر اصابت ترکش به تهران منتقل شد، به شهید گفتند برای جراحی باید به کشور فرانسه اعزام شوید اما قبول نکرد و گفت می‌خواهم در کشور خودم و به دست پزشکان مملکت خودم تحت عمل جراحی قرار گیرم و جراحی‌اش به دست پرفسور سمیعی انجام شد و حتی به پروفسور اجازه نمی‌داد بیهوش کنند در طول عمل جراحی قران جیبی‌ کوچکش را درآورد عمل جراحی در دو ناحیه بازو و سینه شهید با موفقیت انجام شد اما در نخاع انجام نشد.

زمانی‌که خبر حمله صدام رسید کشوری کسی نبود که جسمش را به مردم ترجیح دهد و با همین روحیه توانست پزشکان را متقاعد کند و با همان وضعیت به پایگاه کرمانشاه و سپس منطقه منطقه ایلام اعزام شد و لیدر تیم آتش هوانیروز در ایلام شد‌.

*صدام برای سرش جایزه گذاشت

شرایطی شده بود دشمن مهران را گرفته بود و مناطقی هم به اشغال دشمن درآمد، حتی صدام برای سر شهید جایزه گذاشت در همان شرایط کشوری با رزم بی‌امان بیابان‌های غرب کشور را تبدیل به گورستان تانک‌ها و نفربرهای دشمن کرد؛ در روزهای نخست جنگ که روزهای مظلومیت و غربت بود هوانیروز جلوی دشمن را گرفت ولی صبح ۱۵ آذر ۵۹ برای همیشه با زندگی وداع گفت.

*زمان شهادت

صبح روز پاییزی ۱۵ آذر ماه سال ۵۹ به همرزمانش گفت با هواپیمای شکاری قصد انجام عملیات برون مرزی را در خاک عراق دارم و ۶۰ کیلومتر پیشروی می‌کند، طوری‌که قبل از طلوع آفتاب در خاک عراق بود و روی سر دشمن رسید و تانک‌ها را شکار کرد، آن روز کشوری به شهادت رسیدند؛ حین بازگشت از ماموریتی پیروزمندانه، مورد حمله نابرابر و ناجوانمردانه مزدوران بعثی قرار گرفت و در حالی که هلیکوپترش بر اثر اصابت راکت‌های دو هواپیمای «میگ» دشمن به شدت در آتش می‌سوخت آن را تا مواضع خودی رساند و آنگاه در خاک وطن به آسمان‌ها پر کشید.

شهید کشوری فرماندهی تیم آتش هوا نیروز در استان ایلام بارها در هواى ابرى و بارانى پرواز کرد و عاقبت در این روز در تنگه بنیای میمک ایلام هدف موشک هواپیماى دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید، ولی خواسته‌اش محقق می‌شود و مسیر پروازی‌اش را ادامه می‌دهد‌.

*جشن و پای‌کوبی دشمن پس از شهادت کشوری

زمانی‌که شهید کشوری شد رادیو بعث یک هفته جشن و پایکوبی سقوط عقاب تیزپرواز را پخش کرده بود که نشان از نقش و اهمیت شهید کشوری بود که حتی دشمنان هم به آن پی بردند.

*کشوری فرزند شمالی ایلام

آن روز در ایلام عاشورایی شده بود، کل شهر عزادار شده بود، کشوری فرزند شمالی ایلام است با وجود اینکه بیش از چهار دهه از شهادتش می‌گذرد هنوز مادران ایلامی ایثارگری‌های کشوری را برای فرزندان خود نقل می‌کنند، هنوز هم فرزندان ایلامی که به دنیا می‌آیند، پدران و مادران نام احمد را برمی‌گزینند.

*حماسه کشوری هیچ‌گاه پاک نمی‌شود

باید گفت حماسه کشوری هیچ‌گاه پاک نمی‌شود، اینها را آقای آب‌آذری بر زبان می‌آورد و می‌گوید؛ با عینک خلبانی شهید کشوری باید به جهان پیرامونش نگریست، فیلم ساخت، نوشت و مراقب بود پازل‌ها خوب و زیبا کنار هم چیده شوند.

«۲۷۰ درجه غربی، ریشه در آسمان و شقایق تنگه بینا» سه مستندی است که توسط این فیلمساز ساخته شده و علاوه بر این یک فصل از کتاب عبور از نهایت کتاب زندگینامه شهید کشوری و کتاب خانه‌ای کوچک با گردسوزی روشن مربوط به شهید کشوری است که رشادت و جوانمردی‌اش را به گوش همه رساند.

امیرسرلشکر شهید خلبان کشوری یکی از شجاع‌ترین خلبانان بود که بارها پایگاه‌های نظامی دشمن را مورد هدف قرار داد و سرانجام ع‍قاب‌ ت‍ی‍زپ‍رواز ج‍ب‍‍هه‌های دفاع مقدس، ۱۵ آذرماه ۱۳۵۹ در منطقه میمک ایلام به شهادت رسید و روز شهادتش به پاس رشادت‌های این خلبان تیزپرواز، در تقویم رسمی ایران «روز هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران» نام‌گرفت.

پایان پیام/۸۶۰۳۴/م/ض

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *