فاجعه غزه؛ خشونت بنیادین و شادی دروغین جنبش ژینا امینی

فاجعه غزه؛ خشونت بنیادین و شادی دروغین جنبش ژینا امینی

مخالفان نظام نه تنها بازی سیاست و اخلاق، که «بازی اعتراض» و «هنر اعتراض» را هم باخته‌اند و بار دیگر نشان دادند که نسبت به شرافت و هرچیز فطری و انسانی معترضند. از این رو، اعتراض آنها بی‌بنیاد بوده و جز ویرانی و قبرستان، خواست و خاستگاهی ندارد.

فاجعه غزه؛ خشونت بنیادین و شادی دروغین جنبش ژینا امینی

فارس‌پلاس؛ محسن سلگی در یادداشتی نوشت: اتفاقات شهریور ۱۴۰۱به این سو، حتی اگر در یک کشور دیگر و با حاکمیت ضعیف هم بود، به نتایج آزادی بخش و اصیل عدالت خواهانه منتهی نمی‌شد. جوهره این اتفاقات در کثرت، وحدت گریزی، تنانگی(تقلیل زنانگی به تنانگی)، قلت جمعیت و حتی قلت جمع، فردمحوری، و شادی نااصیل بود؛ شادی‌ای که حتی با شادی کلاسیک و نیز باستانی غرب(یودیمونیا) نیز فاصله داشت و عمیقاً سطحی و مبتذل بود.

بنا به چنین دلایلی است که رهبر حکیم انقلاب حتی از فتنه نامیدن تحرکات مذکور اجتناب کردند؛ اجتنابی که دلالت بر ناجدی بودن آن دارد. به راستی حتی برای شادکامی ماندگار و بادوام هم باید بر امر جدی و استوار تکیه کرد و مبدأ و مقصد یقینی و همراهان همدل داشت؛ عناصری که تحرکات مذکور فاقد آن بوده و هست.

برای شادی اصیل باید غم اصیل را نیز یافت. بر این اساس، بی‌تفاوتی بیشتر مخالفان نظام و جنبش موسوم به «زن، زندگی، آزادی» در خصوص تراژدی غزه و کشتار جمعی مردم مظلوم آن و بعضاً شادی از این قتل عام حاکی از دروغین بودن شادی و نیز دروغین بودن غم نزد اینان دارد.

به بیان عام‌تر، مخالفان نظام نه تنها بازی سیاست و اخلاق، که «بازی اعتراض» و «هنر اعتراض» را هم باخته‌اند و بار دیگر نشان دادند که نسبت به شرافت و هرچیز فطری و انسانی معترضند. از این رو، اعتراض آنها بی‌بنیاد بوده و جز ویرانی و قبرستان، خواست و خاستگاهی ندارد.

هرچند کانونی‌ترین ادعای اعتراضات مذکور، شادی و سپس آزادی بوده است اما همواره و به ویژه در ماجرای پس از طوفان الاقصی نشان داده که بنیاد و کانون آن خشونت است. به بیان دیگر، خشونت بنیادین و تمام قد، وجود ضد انقلاب و در یک کلام صهیونیسم بین الملل را تسخیر کرده است. حتی آن دسته از مخالفان نظام که با هرگونه خشونت از جانب حماس و رژیم غاصب قدس می‌ستیزند نیز دچار خشونت بنیادین و صلح دروغین هستند.

صلح انتراعی یا دروغین یکی از عوامل خشونت غیراخلاقی است. تری ایگلتون نویسنده مشهور، صلح انتزاعی را در برابر صلح واقعی و خشونت غیراخلاقی را درمقابل خشونت روا می‌گذارد: «…صلح طلب کسی نیست که از خشونت بیزار است‌. همه کس از خشونت بیزارند‌. صلح طلبی به شرطی ارزش بحث دارد که از حد اظهار نظرهایی چون "جنگ چیز بد و نفرت انگیزی است!" فراتر رود… صلح طلبی انتزاعی اگر مانع "خشونت روا" باشد …‌ به شدت غیر اخلاقی است…». باید اضافه کرد که صلح طلبی انتزاعی از آنجایی که واقعیت را به درستی نمی بیند و همزمان تسلیم آن واقعیت می‌شود، به تسلیم در برابر خشونت یا توجیه خشونت غیراخلاقی(مثل توجیه رفتار صهونیست‌ها) منتهی می‌شود.

البته غیراخلاقی بودن خشونت صهیونیست‌ها حتی برخی از مخالفان نظام اسلامی و اسلام را دچار آشفتگی و تناقض گویی کرده است. خبرنگار شبکه ضدا ایرانیِ ایران‌اینترنشنال(فرداد فرحزاد) که این روزها در اراضی اشغالی مستقر است، در گفت و گو با منشه امیر- چهره آشنای رادیو اسرائیل که هر روز در استودیوی ایران اینترنشنال حاضر می‌شود- در عین محکوم کردن حماس، اما به غیراخلاقی بودن کشتار مردم غزه، تلویحاً و تضمناً اعتراف می‌کند. در ادامه برنامه‌های شبکه مذکور، کارشناس دیگری رفتار رژیم غاصب را «کپی» رفتار حماس می‌داند و از این حیث آن را غیراخلاقی و غیرانسانی توصیف می‌کند.

واقع امر آن است که این گونه مواضع هرچند با سلیقه مخالفانی چون سلطنت طلب‌ها سازگار نیست اما در نهایت عوارض صلح انتزاعی و خشونت بنیادین را نشان می‌دهد؛ دو عارضه‌ای که به فکر و جان بیشتر مخالفان نظام جمهوری اسلامی به ویژه روایت گرانِ ناروایِ مرگ مهسا امینی افتاده است؛ روایت گرانی که مرگی معمول یا نهایتاً مبهم را چنین نمادپردازی کردند اما از مرگ انبوه و عینی و واضح فلسطینی‌ها در می‌گذرند. از کشتار شیطانی و آوارگی تحمیل شده توسط رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی خم به ابرو نمی‌آورند اما تلاش می‌کنند مرگ آرمیتا گراوند را با وجود همه شواهد دال بر عادی بودن، به عنوان مرگ ملّی و مرگ جهانی جا بزنند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *