میهمانی 10 کیلومتری و موکبی که وصل شهدا بود
هر کس در این موکب حضور دارد، به نوعی با شهدا وصل است، حتی ثبت لحظات ناب این موکب را فرزند شهید انجام میدهد و برخی از مدافعان حرم هم به کمک فرزندان همرزمشان آمدهاند. انگار اسم رمز شب این موکب «یا علی مدد» است.
گروه زندگی ـ آزاده لرستانی: میهمانی ۱۰ کیلومتری است، از پیر تا جوان، حتی کودکان هم به پای میدان جشن غدیر آمدهاند، جمعیت آن قدر زیاد است که در برخی نقاط راه رفتن مشکل مینماید. اینجا ضلع شرقی مترو معین موکبی خاص قرار دارد که میزبان اش نمایندگان شهدا در زمین هستند. شهدایی که همین چند سال پیش تا کنون برای دفاع از حرم دختر علی (ع) پا در رکاب گذاشتند یا برای دفاع از امنیت کشور عاشقان علی، جان شیرین خودشان را هبه کردند. اصلاً جنس این موکب جور دیگری است، انگار نوری از عرش الهی به سوی این موکب کشیده شده است.
نقطه خاص میهمانی ۱۰ کیلومتری
نور بالای یک موکب در میهمانی ۱۰ کیلومتری
میزبانان این غرفه فرزندان شهدای مدافع حرم و امنیت هستند که با دستان کوچکشان از روزهای قبل شیرینی و کیک پختند و به یاد شهیدشان میخواهند برای امام علی (ع) سنگ تمام بگذارند.
کیکهایی که به یاد شهید پخته شد
نگاهی به چهره معصوم کودکان شهید که برخی برچسبهای حاج قاسم بر روی چادرشان دارند، دل ها را قرص میکند که پیام غدیر و پرچم امامت با وجود این نوگلان هیچ گاه بر زمین نخواهد ماند، چرا که آنها فرزندان شهدایی هستند که پدرشان در شجاعت، غیرت و جوانمردی سرآمد بودند.
فرزندان شهید حسین جوینده
در این موکب هر کسی به نوعی با شهدا وصل است!
البته در این میان همسران شهدا هم در گوشهای از موکب مشغول آمادهسازی و مهیا ساختن وسایل پذیرایی هستند. تعدادی از آنها مشغول برش هندوانهها هستند. فضای این موکب کلاً شهدایی و شیدایی است. هر کس در این موکب حضور دارد، به نوعی با شهدا وصل است، حتی ثبت لحظات ناب این موکب را فرزند شهید مرتضی چگینی از شهدای امنیت انجام میدهد و برخی از مدافعان حرم هم به کمک فرزندان همرزمشان آمدهاند. انگار اسم رمز شب این موکب «یا علی مدد» است.
آنها نیز مثل پدرانشان در میدان حاضر هستند
در این موکب فرزندان شهدای مدافع حرم ابوالفضل سرلک، بهرام مهرداد، حبیب شیری، حسین جوینده، میثم مدواری، اکبر شهریاری، ابوالفضل نیکزاد، ابوذر داودی، حسن غفاری، مصطفی صدرزاده، اکبر ملکشاهی، علی یزدانی و فرزندان شهدای امنیت مرتضی چگینی و مرتضی ابراهیمی همراه با برخی دیگر از فرزندان شهدا حضور دارند. آنهایی که عشقشان به «بابا علی (ع)» مرهمی بر دلهای بیقرارشان است.
«غدیرانه» فرزندان شهدای مدافع حرم و امنیت
فرزندان شهدا میخواهند دل مردم را شاد کنند
وقتی میخواهم چند ثانیهای مشغول صحبت با یادگاران شهدای مدافع حرم و امنیت شوم، آنقدر مشغول کار هستند که مجالی نمیماند، در این اثنا «کوثر مداوری» برشی از هندوانه را به سویم میگیرد و من از فرصت استفاده میکنم و با او چند جملهای هم کلام میشوم، کوثر خانم این گونه خودش را معرفی میکند: من فرزند شهید میثم مدواری هستم که همراه خواهر و مادرم از ساعت ۳ به این موکب آمدهایم تا دل مردم را شاد کنیم.
«کوثر مداوری» فرزند شهید
در داخل موکب چهره جوانی توجهام را جلب میکند، وقتی از او درباره حضورش در این غرفه میپرسم که آیا با خانواده شهدا نسبتی دارد، میخندد و میگوید: «حسین نامنی» ۲۰ ساله، دانشجوی رشته فیزیک، با خود شهدا ارتباطی ندارم، ولی از آنجایی که رفیقم اینجا بود، به من گفت: برای کمک به موکب شهدا بیا! من هم احساس مسؤولیت کردم و آمدم.
«حسین نامنی» از خادمان موکب
مرد نقرهای که مدافع حرم است!
او میافزاید: خب! شهدا احساس تکلیف کردند و به خاطر ما رفتند جنگیدند، به خودم گفتم بیایم به فرزندان شهدا کمک کنم و بیایم برای این موکب سنگ تمام بگذارم تا موکب فرزندان شهدا حسابی معروف شود.
فرزند شهید ملک محمدی
در این هنگام در جلوی موکب مردی نقرهای از کنارم رد میشود، نگاهی به او میکنم و کودکی را میبینم که با دیدن مرد نقرهای کنجکاوی میکند و به او نزدیک میشود مرد نقرهای بغل باز میکند وکودک را به آغوش میکشد و میگوید: عمو جان! من مجسمه نیستم! (با خنده) خواستم بگویم چقدر دوستت دارم.
این هم خدمت متفاوت در میهمانی ۱۰ کیلومتری
کیکهایی که طعم بهشت دارند
بعد از این خوشوبس مجسمهای به سوی مرد نقرهای میروم، وقتی میفهمم اسمش «علی نقوی» است و روزگاری مدافع حرم بوده است، برایم جالب میشود. می گوید: از ۱۲ سالگی کار خندان بچهها در روز نیمه شعبان و عید غدیر را انجام میدهم و الان هم ۳۴ سال سن دارم هنوز این کار را ادامه میدهم، امروز هم از ساعت ۷ صبح اینجا هستم تا خنده را بر لبان کودکان بیاورم.
طعم این کیکها بهشتی است
«ریحانه کرمی» ۱۵ سال سن دارد، در کنار موکب منتظر میماند تا یکی از فرزندان شهدا به او تعارف کند، از او میپرسم چرا جلوتر نمیروی تا خودت کیک را برداری، نگاهم میکند و خیلی آرام به من میگوید: خواستم تبرکی را از دست فرزند شهید بگیرم، چرا طعم این کیک با کیکهای دیگر فرق دارد.
نمایی از موکب فرزندان شهدای مدافع حرم و امنیت
ساعتی از حضورم در کنار این موکب سراسر نور و عشق میگذرد، متوجه گذر زمان نمیشوم، فرزندان کوچک شهدا را میبینم که با کمک بزرگترها سینی شربت را جا به جا میکنند و هر کدام از آنها گوشهای از کار را گرفتهاند، فرزندان شهیدی که دوست دارند جا پای پدرانشان بگذارند و روزی خودشان علمدار غدیر شوند.
پایان پیام/