بلاگرهایی با نقابهای معلم و پزشک در اینستاگرام!
چند سالی است که بازار کار بلاگرها داغ است. هرکسی از راه رسیده موبایلی دست گرفته و ذهن مخاطب را به هر سمتی که خواسته کشیده است. این بلاگرها سلامت جامعه را تهدید میکنند به همین منظور با دکتر «مرضیه افضلی» پژوهشگر حوزه بانوان به گفتوگو نشستیم.
گروه زندگی: «با یک فیلتر روی صورت با زاویه دوربینی که پیداست چند ساعتی برایش بالا و پایین کرده است، تا هم مبل های خانه معلوم باشد و هم روفرشی و آباژور جدید خانه، با لحنی تصنعی یک «سلام عشقا» میگوید و شروع به حرف زدن در مورد موضوعی که شاید در حد دو خط هم از آن اطلاعات ندارد، میکند؛ شعری، حکایتی یا داستانی. در آخر مخاطب آگاه متوجه میشود که تمام اینها بهانهای بود برای اینکه به شما اجناس تازه خانه را نشان داده باشد. بعد هم شما سوال کرده باشید یا نکرده باشید، میگوید: خیلی پیام داشتم و خیلی ها از من پرسیده بودین روفرشی و آباژور را از کجا خریدم! چون خانهام خیلی تمیز و مرتب شده.»
بعد از کلی آب و تاب و تعریف از اجناس تازه آدرس پیجش را برایتان میگذارد. در حالی که نه خود این فرد و نه حرفهایش بویی از واقعیت ندارد. اینها شرح حال بلاگرهایی است که در اینستاگرام و توئیتر و .. جولان دادهاند و بعضا حتی سواد و تحصیلات و حتی هنر درست و حسابی ندارند، اما به قدری برای برخی از مخاطبان خودشان را دست بالا گرفتهاند که در تصمیمگیری آنها در حرف زدن و نوع پوشش و برخورد با دیگران و حتی در روابط خصوصی با همسرشان هم تاثیر گذار است و حرف اول و آخر را میزند. افرادی که حتی از نشان دادن چهره بدون آرایش و فیلتر خود هم ابا دارند اما با چند جمله قلمبه و سلمبه که به راحتی با یک سرچ به دست میآید خودشان را معلم یا دکتر جا میزنند!»
این حکایتی است که در چند سال اخیر به وفور آن را در فضای مجازی دیدهاید؛ افراد با عناوینی مانند بلاگر، فود بلاگر، اینفلوئنسر و غیره در فضای مجازی و اینستاگرام و توئیتر فعال هستند که به واسطه تبلیغهایی که در این فضا انجام میدهند، درآمدهای میلیونی دارند. اما موضوع و اتفاق بسیار ناگواری که از فعالیتهای این افراد رقم میخورد، انتشار محتواهای نامناسب و حتی دروغ در پستها، استوریها و لایوهای آنان برای جذب مخاطب است. علاوه بر این در این فضا تحصیل کرده و تحصیل نکرده معنایی ندارد و هرکسی از راه رسیده است، موبایلی به دست گرفته و از خودشان و یا زندگیشان فیلم میگیرند، به اشتراک میگذارند و هر خوراک ذهن مضری را به خوردِ ذهن مخاطب میدهند. در همین راستا با دکتر «مرضیه افضلی» پژوهشگر حوزه بانوان به گفتوگو نشستیم.
دکتر «مرضیه افضلی» پژوهشگر حوزه بانوان
*پیروی کورکورانه جامعه تودهوار از بلاگرها
برخی از بلاگرها تحصیلات آنچنانی ندارند اما به خودشان اجازه میدهند که در مورد هر موضوعی نظر بدهند و بر ذهن مخاطب تاثیر منفی بگذارند، توضیح بدهید، چطور بلاگرها به وجود آمدند و چطور میتوانند بر اذهان تاثیرگذار باشند؟
هرکسی در فضای مجازی میتواند به تولید کننده محتوا تبدیل شود. این اتفاق باعث میشود که هرکسی این تصور را داشته باشد که صاحب فکر است و اگر بتواند عدهای را دور خودش جمع و با خودش همراه کند به عنوان گروه مرجع شناخته میشود. به همین خاطر است که این اواخر شاهد بلاگرهایی بودیم که بدون دلیل دیده شدند و همراه کنندههای زیادی پیدا کردند، آدمهایی که با یک اشتباه لفظی مانند همان پسر بچهای که کلمات اشتباهی میگفت معروف شد و تبدیل به یک اینفلوئنسر شد. هر بازیکن ورزشی و هر بازیگر تلویزیونی میتواند تبدیل به گروه مرجع صاحب فکر شود و مردم را دنبال خودش بکشاند. گروه مرجع یعنی کسی که دیگران به او رجوع میکنند و از او الگو میگیرند و سعی میکنند مشابه او باشند.
در گذشته گروه مرجع محدود بود. اما اکنون فضای مجازی دست همه را باز کرده است و همه میتوانند در قالب گروه مرجع قرار بگیرند، به شرط اینکه توجه تعداد زیادی مخاطب را به خودشان جلب کنند. در حقیقت ابداع فضای مجازی و اَپهایی که در فضای مجازی وجود دارند، این بود که همه تصور تولیدکننده بودن را پیدا کنند.این موضوع تا حدی قابلیت سانسور کردن و پنهان کردن واقعیت را از بین میرود، اما از آن طرف اتفاقا قابلیت ساخت واقعیت زیاد میشود. همین باعث به وجود آمدن جامعه تودهوار میشود. پژوهشگران جامعه تودهوار را مانند یک گله گوسفند در نظر میگیرند. اولین گوسفند که به گردنش زنگوله وصل است، به یک سمتی راه بیفتد، همه بدون اینکه فکر کنند به کجا میروند، دنبالش راه میافتند. جامعه تودهوار یک همچین جامعهای میشود که آدمها در آن فکر نمیکنند.
پیشتر جامعه تودهوار یک جامعه منفی بود. چون که قدرت تفکر افراد در آن از بین میرود. وقتی که افراد بدون اینکه یک ایدهای را بشناسند و از جزئیات آن مطلع باشند، از آن پیروی میکنند به معنای جامعه تودهوار است. این بیشتر در فضاهای انتخاباتی تعریف میشود. در فضایی که مردم یک حزب و گروهی را بدون اینکه بشناسند، صرفا به خاطر اینکه رسانه یک فردی را خوب جلوه میدهد به آن رای میدهند و از آن تبعیت میکنند. این جامعه مطلوبی نیست و مکاتب انتقادی شکلگیری جامعه را به صورت تودهوار خوب نمیدانند. قبلا یکی از کژکارکردهای رسانه را تودهای کردن میدانستند که اکنون به واسطه فضای مجازی و اپها این کژکارکردها شدت پیدا کرده است.
شما میبینید که واقعیتی ساخته میشود، درحالی که آن واقعیت وجودِ خارجی ندارد. البته در مرحلهای از رسانهها واقعیت بازنمایی میشد آن گونه که میخواستند اما الان به مرحلهای رسیدیم که واقعیتی که وجود ندارد، ساخته میشود. به عنوان مثال تصویری را فردی ساخت از کودکی که ماشینی را در آب گذاشته است و از آن عکس گرفتند و گفتند در فلانجا سیل آمده است! درحالی که واقعیت اصلا این نبود و واقعیت ساخته شده است. یا در جنگهای مختلفی مخصوصا جنگهایی که آمریکاییها راه انداختند، یک تصویرسازی از خودشان داشتند که این اتفاقات در واقعیتها رخ نداده است.
نمونه آن حملهای به عراق بوده است که انبارهای سلاحهای شیمیایی صدام هیچ وقت پیدا نشدند، اما تصویرسازی کردند که یک همچین انبارهایی وجود دارد و قرار است آن سلاحهای کشتار جمعی را پیدا کنند.
در اتفاقات داخل کشورمان هم از این موارد زیاد داشتیم؛ مثلا خانمی با یک عکاسی به عنوان عکاس برتر جنبشهای مردمی شناخته شد، درحالی که موضوع واقعیت نداشت و با یک کپسول آتشنشانی گاز درست کرد و آن را به عنوان واقعیت نشان داد. در جامعه تودهوار چیزی که وجود ندارد، را خیلی راحت میتوانید، منتقل کنید. چراکه ما این تصور را در ذهنمان پیدا میکنیم که موبایل من سلاح من است و آن کسی که تصویری را منتشر کرده، حتما واقعیت را میگوید. یعنی واقع نمایی اغراق شده که یکی از کژکارکردهایی است که فضای مجازی با خودش داشته است.
* از پیامدهای منفی فضای مجازی تعطیل کردن عقلانیت است
آیا فضای مجازی باعث شده است که جامعه تودهای شود یا این جامعه تودهای است که فضای مجازی را به عنوان رسانه اصلیاش انتخاب کرده است؟ اینها رابطه برهمکنشی دارند؟
کارکرد رسانه تودهای کردن است. اول با خود تلویزیون شروع شد. شما وقتی یک داده و فرستنده دارید و خودتان گیرنده مطلق هستید، افکارتان شکل میگیرد و در سطح زیاد افکار عمومی شکل میگیرد. یعنی با پیدایش تلویزیون جامعه تودهوار شد. بعد که فضای مجازی آمد این دو طرفه شد. در نتیجه ذهن آدمها و جوامع بشری عادت کرد که یک محتوایی را به عنوان واقعیت از رسانه بپذیرند. حالا شما تولیدکننده هستید در همان رسانهای که همه محتوایش را به عنوان واقعیت میپذیرند و بیشترین باورپذیری انسان چیزهایی است که میبیند یعنی محتوای دیداری او بیشترین باورپذیری را برای او تعریف میکند. وقتی تلویزیون و بعد از آن فضای مجازی عینیت را تا حد دیدن ملموس کرد.
باورپذیری روزنامه کمتر است ولی میبیند رسانههایی که به شما تصویر میدهند و شما به چشمتان میبینید واقعیت بودن آن محتوا را میپذیرید. وقتی ذهن همه ما اینچنین شکل بگیرد که چیزی که دیدی واقعی است، همه به یک سمت حرکت میکنیم. این همان کژکارکرد فضای مجازی است. معمولا در بحث سواد رسانهای میگویند که قدرت فکر کردن و تحلیل کردن را از شما میگیرد، چراکه واقعی بودن را معمولا با چاشنی احساس در فضای مجازی همراه میکنند که احساسات شما تحریک میشود.
اولین مواردی که پیامدهای جامعه تودهوار را بررسی کردند، در بحث انتخاباتها بود که باعث میشد که همه به سمت یک کاندیدا جلب شوند. در انتخابات کشور خودمان میبینیم و در انتخابات کشورهایی دیگر مخصوصا آمریکا که یک وقتهایی مناظرههایشان شدید میشود، مشاهده میکنید که احساسات و عقل شما را هدف میگیرند. درست است که مناظره باید گفتوگوی عقلانی باشد، اما آن کسانی برنده میشوند که احساسات شما را با خودش همراه میکند. حالا در مناظرههای قالبی که در کشور خودمان داشتیم، آن کسی برنده شد که مثلا گریه کرد. اشک ریختن به این معناست که ما آنقدر دلسوز شما هستیم که حتی برای شما اشک میریزیم. اینها عقل را تعطیل میکند. یکی از پیامدهای منفی فضای مجازی هم تعطیل کردن عقلانیت است.
«واقع نمایی اغراق شده» یکی از کژکارکردهایی است که فضای مجازی با خودش داشته است.
* در اغتشاشات اخیرفضای مجازی با استفاده از مرگ یک آدم، احساسات مردم را جریحهدار کردند
منظورتان این هست که با توجه به جامعهشناسی کشورها، مردم بسیاری از تصمیم گیریهایشان بر اساس احساس است و به همان واسطه هم یک سری بلاگرها قدرت نمایی میکنند؟
اتفاقات اخیر را بررسی کنید. در اتفاقات اخیر با مرگ خانم مهسا امینی چه چیزی را جریحه دار کردند؟ مرگ، خیلی احساسات را جریحه دار میکند و افراد را درگیر میکند. یعنی شما از مردن یک آدم خیلی ناراحت میشوید. حالا این آدم چرا مرده است؟ مسئله بعدی است. فقط چون مرده، مردن بد است و شما ناراحت میشوید و با این اتفاق و خانواده آن کسی که داغدار است، همراهی میکنید.
بعد رسانه چهکاری میکند؟ به آن شاخ و برگ میدهد و میگوید مثلا این یک آدم زیبا بود که از دنیا رفته است. این آدم حق حیات داشت. یا میگوید یک برادری داشت که او هم همراهش بود و چقدر برادرش ناراحت است و بعد گریه کردن خانواده؛ همه و همه با احساسات شما بازی میکند که شما اصلا به این فکر نیافتید که شاید یک علت منطقی پشت مردن این آدم است یا اصلا شاید یک حادثه بود و مقصری نداشت.
رسانههای کژکارکرد مدام میخواهند شما را تحریک کنند که به دنبال پیدا کردن مقصر بروید و مقصر هم به شما نشان میدهند و میگویند: حالا بروید از این مقصری که این همه احساسات جریحه دار کرده است، انتقام بگیرید .
این پردازش شما در مورد اغتشاشات اخیر بود؟ چطور احساسات افراد را تحریک کردند؟
بله. دلیل اصلی اغتشاشات اخیر برانگیختگی احساسات است. روایت اولیه ضرب و شتم یک آدم است، اصلا آن کسی که انتخاب شده است که به عنوان کشته تعریف شود، یک خانم است. خانم مظهر احساسات است و شما به خانم دست بزنید، غیرت یک عده هم باید برانگیخته شود. یعنی کاملا موضوع احساسی است. همچنین اقلیتی که مظلوم است. ما همیشه در جوامع اقلیتها را مظلوم میدانیم.همه اینها مولفههای مظلومیت و آنچه که میتواند وجود داشته باشد، همه را کنار هم قرار میدهید و وقتی مظلومیت به اوج میرسد، احساسات هم به اوج میرسد.
*در فضای مجازی خودهای غیر واقعی زیاد داریم/در فضای مجازی هرکسی معلم و دکتر میشود
در فضای مجازی با یک واقعیت نما سرکار داریم، این خاصیت جامعه تودهای و رسانهای است. ممکن است فرد هیچ مدرک تحصیلی خاصی نداشته باشد و هیچ آموزش خاصی ندیده باشد، اما او را به عنوان یک پزشک بشناسند. مثلا یکی از بلاگرها که اسم نمیبریم چنین ماهیتی دارد، درحالی که فرد اصلا دیپلم ردی است، اما در فضای مجازی چیزی از خودش میسازد که کیلومترها فاصله دارد با خودِ واقعیاش. تحلیلتان چیست؟
بله. برخی از بلاگرها خودشان را غیر واقعی نشان میدهند. ما در فضای مجازی خودهای غیر واقعی زیاد داریم. اینکه معروف است. مثلا فرد با چند اکانت جعلی خودش را یک جنس دیگر معرفی میکند. موضوع دیگر هم اینکه وقتی شما ادعای پزشک بودن یا معلم بودن میکنید، مگر کسی مدرک شما را میبیند؟ خیر. مرجعی هم نیست که صلاحیتهای شما را در فضای مجازی تایید کند. در یک تحقیقات از سوی نظام روانشناسی، اسامی تعداد زیادی از افرادی که در فضای مجازی به عنوان دکتر روانشناس حضور دارند را منتشر کردند و اعلام کردند که اینها ممکن است پزشک باشند، اما روانشناس نیستند.
خیلی از این افراد یک تصویر غیر واقعی از خودشان نشان میدهند. حتی در مورد فیزیک خودشان. شما وقتی فیلترهایی که در موبایل و اینستاگرام بر چهرهتان بگذارید؛ حتی ظاهرتان هم یک ظاهر غیر واقعی است که شما با یک تصویر کاملا بَرساختی روبهرو هستید. در علم جامعهشناسی، بَرساخت چیزی است که ذهن شما بر اساس واقعیت میسازد و مفاهیم ذهنی و معانی ذهنی شما بَرساخت شماست.
اکنون شخص بلاگر میتواند آن بَرساخت را در قالب تصویر به شما نشان دهد. دوست دارد، یک چهرهای داشته باشد، با فیلترها چهرهاش را به آن صورت در میآورد و یک خودِ غیر واقعی به شما نشان میدهد. یا خودش را پزشک جا میزند. یعنی ویژگیهایی که میدانند مثبت است و به او تعلق نداشته باشند را گرد هم میآوردند و به خودشان نسبت میدهند، چراکه در فضای مجازی افراد کم عمق شدند و بلاگرها با یک سری مفاهیم سطحی ذهن مخاطب را جلب خودشان میکنند.
شما میبینید گفتهای منصوب به مثلا کوروش است و مردم به آن جلب میشوند. یا جمله را منصوب به شهید آوینی میآورند و بعد تکرار میشود در حالی که جمله برای ایشان نبوده است و آدمها این جملات سطحی را خودشان میسازند. این موضوع جز در بستر فضای مجازی نمیتوانست اتفاق بیفتد. در طول دورانهای مختلف تاریخی یک مرجعهایی داشتیم برای اینکه به افراد اجازه حرف زدن بدهند. الان کاملا آن مرجعها از بین رفتند. مثلا شما اگر میخواستید منبری شوید، نمیتوانستید بالای هر منبری بروید و سخنرانی کنید و باید یک مجتهدی شما را معرفی میکرد. شما اگر بخواهید مدرسه هم بروید باید از یک جایی معرفی نامه بگیرید، اما اکنون در فضای مجازی هرکسی معلم میشود و هر حرفی را هم میتواند به عنوان جملات حکیمانه مطرح کند. یا پزشک میشود و هر دستورالعمل اشتباهی را به خورد مخاطب میدهد.
ادامه دارد…