فارس من| بلاگرها چه بلایی بر سر کودکان و نوجوانان می‌آورند؟

فارس من| بلاگرها چه بلایی بر سر کودکان و نوجوانان می‌آورند؟

صفحه‌ی اینستاگرام را که باز می‌کنیم، غذاهای لاکچری و سفره‌های رنگارنگ و اسراف و مصرف گرایی سرریز می‌شود. برخی به نام کارآفرین و برخی برای تبلیغ و برخی برای خودنمایی. دنبال کردن آنها کودکان و نوجوانان را در مخمصه بدی قرار می‌دهد.

فارس من| بلاگرها چه بلایی بر سر کودکان و نوجوانان می‌آورند؟

گروه زندگی-فاطمه زهرا نصراللهی: صفحه‌ی اینستاگرام را که باز می‌کنیم، غذاهای لاکچری و سفره‌های رنگارنگ و اسراف و مصرف گرایی سرریز می‌شود. برخی به نام کارآفرین و برخی برای تبلیغ و برخی برای خودنمایی. با هزار ادا و اطوار رستوران‌ها و کافه‌ها و لباس‌ها و. . را به رخ‌مان می‌کشند. با اینکه محتوایی جز مصرف گرایی و چشم و هم چشمی برایمان ندارند، اما متاسفانه هزاران هزار دنبال کننده دارند و کرور کرور پول به جیب می‌زنند و مصداق کامل مخالفت با ضرب المثل «نابرده رنج گنج میسر نمی شود.» هستند.
عود و شمع روشن می‌کنند و فنجان قهوه‌شان را در حلق‌مان فرو می‌کنند و نطق مثبت اندیشی و تبلیغشان گوش‌مان را پر می‌کند و جیب مان را خالی! اما مادر بزرگ‌ها همیشه می‌گفتند که «هیچ گربه‌ای محض رضای خدا موش نمی‌گیرند». پس شنونده باید عاقل باشد و درک کند که دیدن و شنیدن و صرف وقت برای این بلاگرها برایمان فایده‌ای ندارد. با این حال نمی‌توانیم جلوی نوجوانان و کودکانی که این روزها سرو کار زیادی با اینترنت و فضای مجازی دارند را بگیریم.

در همین راستا مخاطبان فارس من پویشی به نام «بلاگرها آفت جان نوجوانان، مانع فعالیت‌شان شوید» را به ثبت رسانده‌اند. به همین منظور با دکتر «مرضیه افضلی» پژوهشگر حوزه بانوان به گفت‌وگو نشستیم.


دکتر«مرضیه افضلی» پژوهشگر حوزه بانوان

بلاگرها بر بی‌حجابی دامن می‌زنند

دنبال کردن یک بلاگر که محتوای خاصی ندارد چه آورده‌ای برای مخاطب دارد؟ چه تاثیر مخربی بر نوجوان‌ها می‌گذارد؟

افضلی: بلاگرها همیشه با یک موج همراه می‌شوند تا خودی نشان دهند. آنچه که برای قالب و عامه مردم بیشتر جذاب باشد را سوژه می‌کنند. اکنون بحث بی‌حجابی یک بهانه‌ای برای بلاگرهاست که بر آن موج سواری کنند و تعداد دنبال کنندگانشان را بالا ببرند. شاید قبلا بحث کشف حجاب فرایند مثبتی نبود، اما الان با توجه به اینکه خیلی از آدم‌ها جذب این قصه شدند، جزء ارزش‌ها محسوب می‌شود و بلاگر‌ها به این موضوع دامن می‌زنند. متاسفانه بلاگرها محتوای مناسب و به درد به خور ارائه نمی‌دهند.

اجازه بدهید مثالی بزنم؛ چطور ارزش‌هایمان را در طول تاریخ حفظ می‌کردیم؟ مثلا در اشعار وقتی سعدی می‌گوید: «سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی/ عشق محمد بس است و آل محمد»؛ همین بیت باور دینی ما را به نسل بعد منتقل می‌کند. یعنی وقتی شما این شعر را می‌خوانید، مفهوم نبوت در ذهن شما جای می‌گیرد. مراجع ما فرهنگ والا بودند. یعنی وقتی شعر حافظ و سعدی را می‌خوانید فرهنگ‌تان مشخص می‌شود. همچنین تعریف از زن را به واسطه شعر فردوسی داریم. دین داری‌مان را از حافظ می‌گیریم که حافظ قرآن است. این‌ها هنرمند واقعی بودند. در هنرِ شعر ارزش‌هایمان منتقل می‌شد. اما الان مشکل ما این است که بچه‌های مدرسه‌ای‌مان شعر حافظ را نمی‌خوانند، اما اشعار مثلا فلان خواننده‌ای که شعرش سخیف است را می‌خوانند.

بچه مدرسه‌ای ما این شعر را می‌خواند چون فراوانی آن زیاد است و ما از اینکه زیاد به آن رجوع می‌شود، تصور ارزشمندی داریم و متاسفانه آدمی که زیاد دیده می‌شود و همه جا هستند در تلویزیون، جلد مجله و بیلبورد، ذائقه مخاطب را عوض می‌کند. یک اصول انسان‌شناسی وجود دارد. شما چیزی که زیاد ببینید تصور می‌کنید مهم است. اما مثلا دانشمند ما را چه کسی می‌بیند و کجای تلویزیون و فضای مجازی دیده می‌شود؟ بیشتر آن بازیگر دیده می‌شود و یک رابطه دو طرفه با جلب مخاطب دارند. یعنی بازیگر هم می‌خواهد مخاطب جذب کند، مخاطب هم وقتی بازیگر را می‌بیند، می‌خواهد خودش را شبیه او کند. یعنی رابطه دو طرفه. بازیگر هم برای اینکه مخاطب را بیشتر جذب کند، سعی می‌کند آن رفتاری که مخاطب بیشتر دوست دارد را انجام دهد. بلاگر هم همین است.


بحث بی‌حجابی بهانه‌ای برای بلاگرهاست که بر آن موج سواری کنند و تعداد دنبال کنندگانشان را بالا ببرند.

با این حال چطور جلوی عوض شدن ذائقه مخاطب را بگیریم و مخاطب را آگاه کنیم و جایگاهی که برخی بلاگر‌ها تصاحب کردند را پس بگیریم؟

افضلی: یکی از انتقادهایی که به صداو سیمای ما می‌شود این است که به جای اینکه ذائقه مردم را شکل دهید، خودتان را در سطح ذائقه عامیانه تنزل می‌دهد. مثلا الان در نگاه نوجوان چه مجری تلویزیونی بهتر است؟ آن مجری که فالوئر بیشتری در فضای مجازی دارد. این خوب است که ما مخاطب محور باشیم، اما مخاطب محوری هم تعریفی دارد. اشکال ما این است که ما نقشه مهندسی فرهنگی داریم، اما صداوسیما کجای این نقشه مهندسی فرهنگی است؟ فضای مجازی کجای مهندسی فرهنگی است؟ باید یک افرادی وجود داشته باشند که نبض جامعه دست‌شان باشد.

مثلا جامعه‌شناسان افرادی هستند که باید نبض جامعه را در دست بگیرند. شما یک انسان را تصور کنید که قلب و مغز ارگان‌های حیاتی آن است، ارزش‌های جامعه ما به مثابه قلب جامعه ما هستند و وقتی شما نبض را می‌گیرید و می‌بینید که قلب شما ریپ می‌زند. یعنی قلب شما نامنظم شده باید کاری انجام بدهید.گاهی اوقات باید یک جراحی در مورد جامعه انجام دهید، گاهی باید ارزش‌ها را یک بار بسنجید و ببینید چه اتفاقی افتاده است و چرا انعکاس ارزش‌ها را در رفتارها و هنجارهایی که در سطح جامعه است و در عمل به هنجارها ارزش‌ها را نمی‌بینید، شما باید ببینید که اگر بازیگرها و فضای مجازی به عنوان فضایی که گروه مرجع را تعیین می‌کند، مشخص شده است، پس باید بازیگرها را کنترل کرد تا ارزش‌های ما را بازنمایی کنند. نه به صورت کاریکاتوری و نه به این صورت که به ظاهر ارزش‌ها را رعایت کنند و در باطل به آن اعتقادی ندارند.

اشکالی که در فضای جامعه در مورد گروه‌های مرجع پیش آمد این است که ما یک رسانه ملی داریم که هنجار‌ها و ارزش‌های حاکمیتی را انعکاس می‌دهد و یک فضای مجازی داریم که ظاهرا یک سری ارزش‌های مردمی را انعکاس می‌دهد. آن وقت رسانه‌ ما تصویری نشان می‌دهد که با آن تصویر در فضای مجازی مغایرت دارد. البته این پیشینه دارد. از ابتدای پیروزی انقلاب یک شکاف بین حاکمیت و مردم توسط معاندین به وجود آمده است. ما جمهوری اسلامی هستیم و از اول منافقین و جریان‌هایی بودند که مقابل حاکمیت بودند و حالا این آدمی که در فضای مجازی یک مدلی از زندگی‌اش را نشان می‌دهد، خودش را در قالب شکاف حاکمیت مردم قرار می‌دهد و می‌گوید من مردم، صدا و سبک زندگی مردم هستم. بعد نوجوانی که می‌خواهد به روز باشد چه اتفاقی می‌افتد؟ با خودش فکر می‌کند که این حاکمیت طبق گذاره‌های ۱۴۰۰ سال پیش بر اساس آن مدیریت می‌کند و این ناکارآمدی‌ها را هم دارد، پس سبک زندگی که این حاکمیت ارائه می‌کند، سبک زندگی نامطلوبی است و شما با همه‌جای دنیا متفاوت هستید.


باید بازیگرها را کنترل کرد تا ارزش‌های درست را بازنمایی کنند.

بلاگرها انعکاس تصویر لیبرال سرمایه داری هستند

گفتید که بلاگرها تبدیل به گروه مرجع شده‌اند و مانند حافظ و سعدی نمی‌توانند ارزش‌های دینی را منتقل کنند، پس بلاگرها ارزش‌هایشان را از کجا آوردند؟ آیا این‌ها انسان‌های فاخری در حد حافظ، سعدی و فردوسی هستند که تولید محتوا داشته باشند؟

افضلی: نه. ۹۰ درصد از ارزش‌‌های بلاگرها انعکاس تصویر لیبرال سرمایه داری هستند. یعنی واسطه‌هایی هستند برای اینکه جهانی شدن را به جامعه ما وارد کنند. در همه دنیا یک فرهنگ رسمی است و یک فرهنگ غیر رسمی. شما به زمان پیامبر هم نگاه کنید. در آن زمان به وحی اتصال مستقیم داشتیم. اما همه مردم مانند پیامبر که زندگی نمی‌کردند. در جامعه غربی هم همین موضوع مطرح است. آدم‌ها خودشان تولیدکننده شدند و یک سبک زندگی عمومی تحت عنوان سبک زندگی آمریکایی وجود دارد.

وقتی به متون جامعه‌شناسی می‌نگرید «مک دونالدی» شدن را می‌بینید. یعنی یک سبک زندگی برای عوام مردم در جامعه آمریکا رواج داده شده است، بعد این سبک زندگی به همه کره زمین منتشر شده است که نماد آن همین رستوران‌های مک دونالد است. چند سال پیش شایعه بود مک دونالد می‌خواهد یک شعبه هم در تهران بزند! این نماد پیوستن به جامعه جهانی است. ما همه یک سبک زندگی را در کره زمین تبعیت می‌کنیم و تنها جایی که در مورد این سبک زندگی مقاومت کرده ایران بعد از انقلاب اسلامی بوده است. قبل از انقلاب اسلامی ما هم داشتیم، در همین فرهنگ و سبک زندگی هضم می‌شدیم. اما با اتفاق افتادن انقلاب اسلامی یک سدی بین سبک زندگی همه‌جایی لیبرال سرمایه داری و یک وقفه‌ای در ایران ایجاد شد که این وقفه با ابزار رسانه و تلویزیون و فیلم و الان با فضای مجازی با سرعت شدیدی در حال جبران شدن است.


با پیروزی انقلاب اسلامی سبک زندگی لیبرال سرمایه داری از ایران فاصله گرفت، اما اکنون این وقفه با ابزار رسانه و تلویزیون و فیلم و فضای مجازی با سرعت شدیدی در حال جبران شدن است.

سبک زندگی که بلاگرها رواج می‌دهند جامعه را بیمار می‌کند/ مصرف تظاهری مدرک تحصیلی، تولید علم را در جامعه پایین می‌آورد

وقایعی که در چند ماه اخیر در کشور اتفاق افتاد نشان می‌دهد که تحول شدید در سبک زندگی رخ داده است، این تحول یک شبه رخ داده است؟ بلاگرها چه تاثیری در این روند داشتند؟

افضلی: از وقایعی که در چند ماه اخیر اتفاق افتاد برخی از مسئولان و مردم تعجب کردند و احساس می‌کنند این وقایع یک شبه رخ داده است. در حالی که یک شبه نبود. سرپوش‌هایی روی آن وجود داشت که این سرپوش‌ها به ناگهان کنار رفت و شما چهره عریان واقعیت را می‌بینید. یک سری فیلم‌ها مانند زیر پوست شهر هم ساخته شده بود، همانطور که می‌گویند که آمریکایی‌ها وقتی می‌خواهند به یک کشوری حمله کنند، قبلش فیلمش را می‌سازند. در جامعه ما هم همین اتفاق افتاده است و یک سری از وقایع وقتی می‌خواهد رخ دهد، ما فیلم آن را می‌بینیم. برخی از فیلم‌ساز‌هایی که جوایزی هم بعضا در جشنواره‌های دنیا می‌گیرند، واقعیت‌های فردا و سناریویی که در جامعه ما اتفاق می‌افتد را آشکار می‌کنند، متاسفانه ما نسبت به این سناریوها حساس نیستیم، واکنش نشان نمی‌دهیم و غافلگیر می‌شویم.

مگر فضای مجازی ما رسانه نیست، مگر ما علوم ارتباطات نداریم؟ چقدر توانستیم از ابزار علمی در خدمت انقلاب اسلامی استفاده کنیم؟ بلاگرها سبک زندگی غلطی را در جامعه ما رواج می‌دهند، این خیلی خطرناک است و فقط دینداری ما زیر سوال نمی‌رود، بلکه جامعه ما بیمار می‌شود. آن مقوله مثلا مصرف تظاهری یک بیماری است. این ترویج در جامعه ما نسبت به جامعه غربی بیشتر است، چراکه برای ما منزلت مهم است. ما به صورت تاریخی منزلت طلب هستیم. همه مان دوست داریم ارزشمند تصور شویم، برخی از کارها در جامعه ما پست تصور می‌شود و کسی نمی‌رود، آن‌ها را انجام دهد. چرا اتباع خارجی در کشور ما راحت کار پیدا می‌کنند؟ چراکه آن‌ها یک سری کارهای پست هم قبول می‌کنند حالا برخی از ایرانی‌ها که خارج می‌روند به کارهای پست ورود می‌کنند، چون ناشناخته‌اند اما در جامعه ما چون جایگاه منزلتی‌مان برایمان اهمیت دارد و همه مان می‌خواهیم بگوییم من صاحب تحصیلات و پول هستم و آن چیزهای ارزشمندیم و کم داشتن هر کدام از این‌ها ما را دچار تحقیر می‌کند.

مثال دیگر بزنم؛ چرا در جامعه ما گرایش به تحصیلات عالی این همه زیاد است؟ من یک دانشجوی آقایی داشتم اواسط کلاس می‌آمد و در فضای خواب‌آلودی بود و به کلاس توجهی نداشت. یک بار از او پرسیدم: کار شما چیست؟ گفت: من در فضای بازار کار می‌کنم و درآمد خوبی هم دارم. پرسیدم: پس شما چرا دانشگاه می‌آیید؟ گفت: چون وقتی رفتم خواستگاری، بگویم لیسانس دارم! این یعنی مدرک نمایشی. با این کارها مصرف خیلی از چیزهایی که واقعی هستند، شی‌واره می‌شوند و ما تظاهری آن را مصرف می‌کنیم. وقتی مدرک مصرف تظاهری پیدا کند تولید علم در جامعه ما پایین می‌آید.


بلاگرها خودشان را در قالب شکاف حاکمیت و مردم قرار می‌دهند و می‌گویند: « من صدا و سبک زندگی مردم هستم»

وقتی جای ارزش‌ها با ضد ارزش‌ها عوض می‌شود/ ملاک زن خوب مصرف گرایی شده است!

چطور دنبال کردن یک بلاگر که هنر خاصی ندارد، شخصیت ما را افول می‌دهد و ارزش‌هایمان را کاهش می‌دهد؟

افضلی: بلاگر با رشته استوری‌های روزمره در حال نمایش یک سبک زندگی است. مثلا بلاگر حجاب یا حجاب استایل را دنبال می‌کنید و در سبک زندگی او روسری و کیف و گوشی موبایلش و ساعت گران قیمت را می‌بینید. با خودمان می‌گوییم چرا این آدم اشیای گران قیمت دارد یا من چیزی از او کم ندارم پس من هم باید آن اشیا گران قیمت را داشته باشم. در این صورت ممکن است نتوانیم آن کالای گران قیمت را داشته باشیم، پس می‌رویم به سمت مصرف کالای فیک و جوری خودمان را جلوه می‌دهیم که شبیه آن بلاگر شویم. چون این آدم خیلی دنبال کننده دارد و این یعنی مطلوبیت و مقبولیت اجتماعی دارد. پس ما هم می‌خواهیم خودمان را شبیه او کنیم. با این اوصاف منشا مقبولیت اجتماعی مادی می‌شود و ارزش اخلاق کاهش پیدا می‌کند.

مباحث حوزه زنان فاجعه بار است. مثلا شما می‌خواهید ملاک‌های یک زن خوب را داشته باشید؛ یکی از ملاک‌هایش مصرف‌کنندگی است. یعنی دیگر شما مانند مادرتان نباید یک روسری را چند بار بپوشید و باید تنوع دهید، چراکه این خانمی که حجاب استایل است، زندگی شخصی خودش را هم به شما نشان می‌دهد. اصلا بلاگر زندگی روزمره است و شما می‌بینید که دائم لباس و خانه این آدم تغییر می‌کند، این ارزش می‌شود که شما هم دائم در اشیا مادی دچار تغییر و تنوع طلبی شوید.


مصرف‌کنندگی یک مولفه اساسی در فرهنگ لیبرال سرمایه داری است و بلاگرها سردمدار تبلیغ آن هستند.

*بلاگرها؛ واسطه‌هایی برای انتقال مولفه‌های لیبرال سرمایه داری

به نظر می‌آید مصرف تظاهری در طیف نوکیسه به وجود می‌آید. کسی که نداشته است و الان با داشتن آن شی به دنبال داشتن منزلت اجتماعی است. مصرف تظاهری را در این طیف می‌بینیم که قبلا نداشتند.تحلیل‌تان چی هست؟

افضلی: دقیقا مصرف تظاهری برای جلب منزلت است. یعنی من مصرف می‌کنم که به شما نشان دهم که من دارایی دارم. یعنی اگر حساب بانکی من چند میلیارد باشد، شما مطلع نمی‌شوید، زمانی شما مطلع می‌شوید که من یک گردنبند میلیاردی داشته باشم و همه هم قیمت آن را بدانند در نتیجه این مصرف، مصرف ذاتی نیست و بر اساس کارکردهای آن کالا نیست. بلکه مصرف نمادین است و صرفا هم هدف آن است که من چه میزان دارایی دارم.

ما در دنیای لیبرال سرمایه‌داری زندگی می‌کنیم و در این دنیا ارزش اول پول است. در دنیای دینی و گفتمان دینی است که اخلاقیات ارزش اول را دارند و ثروت هم چیز مهمی است، یعنی ما نمی‌خواهیم که جامعه فقیر دینی داشته باشیم، بلکه می‌خواهیم جامعه دینی داشته باشیم که آدم‌ها در آن رفاه داشته باشند، اما این رفاه نباید باعث فاصله طبقاتی شود. یک مکانیسم‌هایی مانند خمس و زکات داریم که قرار است تعدیل ثروت انجام دهند، اما در دنیای سرمایه‌داری این‌ها را نداریم و در دنیای سرمایه داری همه باید به مصرف حریص شوند. اگر مصرف وجود نداشته باشد، صنعت می‌خوابد، پس باید شما ترغیب شوید و باید مدام تبلیغات ببینید که این کالا را بخرید. این بلاگرها واسطه‌هایی هستند که همه مولفه‌های لیبرال سرمایه داری در جامعه ما منتقل کنند. همین مصرف‌کنندگی یک مولفه اساسی در فرهنگ لیبرال سرمایه داری است.


در لیبرال سرمایه داری آزادی ارزش برتر شناخته می‌شود و بلاگرهای ما هم می‌خواهند نشان دهند که «من آزادم»

ارزش یک زن را با یک درخت و تابلو در یک تراز قرار می‌دهند

آزادی یک مولفه دیگر است؛ همیشه از قدیم می‌شنیدیم که چالش برابری و آزادی بود. در لیبرال سرمایه داری، آزادی به عنوان ارزش برتر شناخته شد و عدالت دیگر مفهومی نیست که در سرمایه داری داشته باشید. در دوره‌هایی که قوه مجریه ما به دست افرادی بود که چرخش‌شان به سمت سرمایه داری بوده، می‌بینید که مفهوم عدالت کمتر می‌شود. آزادی در عوض می‌آید برجسته می‌شود. یکی از مفاهیمی که خیلی در جامعه ما با آن بازی سیاسی شده همین آزادی است. شما می‌بینید آن بلاگر هم می‌خواهد نشان دهد من آزادم. در مقوله حجاب می‌رسیم به این مسئله که من آزادم از قید و بندهایی که قوانین و ارزش‌های قدیم و سنتی به دست و پای من می‌بستند.

یک آزادی را دقیقا بلاگرها به ما منتقل می‌کنند که این آزادی هم آزادی واقعی ما نیست و کاذب است و مادی گرایی پایه لیبرال سرمایه‌داری است و مفهوم مقابل مادی‌گرایی، معنویت گرایی و اخلاق معنوی است. وقتی ارزش‌های مادی، زیبایی و مصرف‌کنندگی به عنوان مولفه‌های مطلوب زنان ما تلقی می‌شود از اخلاقیات و معنویت و از کمالاتی مانند هنرمندی فاصله می‌گیرد. خودش و بدنش می‌شود بستری که می‌خواهد هنرش باشد. یک افرادی هم در جامعه می‌گویند: خانم‌ها شهر را زیبا کنند! به نظر من به عنوان یک زن، این بزرگترین توهین است. ما را با یک درخت و تابلوی شهر یکی کرده‌اند. این مفاهیم یک جاهایی پایه‌گذاری می‌شود و بعد هم که مطرح می‌شود، پذیرش دارد. شما می‌بینید خانمی که زیباست خیلی فالوئر دارد، آن خانم لازم نیست خوش اخلاق باشد و تصویرسازی می‌کند و واقعیت را نشان نمی‌دهد و یک تصویر غیر واقعی با همسرش و خانواده‌اش نشان می‌دهد و فاجعه‌ای که به لحاظ اجتماعی اتفاق می‌افتد.

*وقتی عاشقانه‌هایشان جلوی دوربین است

بلاگرها به عنوان گروه مرجع چه تاثیر در زیاد شدن طلاق در جامعه دارند؟

افضلی: یک وجه آن است که طلاق خودشان را خیلی راحت عنوان می‌کنند و بعد از آن طلاق به عنوان یک مفهوم عادی جلوه می‌کند. وجه دیگر هم این است که شما قبلش یک زندگی یا یک تصویر غیر واقعی از زندگی مشترک می‌دیدید که یک تصویر به شدت عاشقانه بود و دعواهایشان نشان نمی‌دهد و شما با خودتان می‌گویید، چرا من با شوهرم انقدر دعوا دارم، چرا شوهرم هر روز صبح مثلا به من یک گل نمی‌دهد. یک تصویر غیر واقعی از زندگی مشترک می‌سازد و انتظار دارید آن را بیینید و وقتی نمی‌بینید احساس می‌کنید زندگی‌تان نامطلوب است و باید از این زندگی خارج شوید و بروید.

ادامه دارد…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *