فارس من| «سیدکمال» قهرمانی از دیار نفسهای سوخته، سند زنده حمله شیمیایی است+تصاویر
سیدکمال لوح موسوی که در عملیات والفجر 8 شیمیایی شده است، با حضور در خبرگزاری فارس از شرایط زندگیاش و دیگر جانبازان شیمیایی می گوید. او «آلمان» را عامل اصلی این جنایت ضد بشری میداند و خواستار گرفتن غرامت از این کشور است.
گروه زندگی ـ آزاده لرستانی: برای ما دهه شصتیهایی که سالهای ابتدایی زندگیمان به تماشای اعزام رزمندگان به جبهه، حضور در کارهای تدارک جبهه همراه با مادران، شنیدن صدای آژیر خطر بمباران شهر و بدرقه پدر، عمو و داییهایمان در جبهه خلاصه شده است، دیدن حال و هوای جانبازان ملموستر است. وقتی در اردیبهشتماه سال ۱۴۰۲ پای صحبتهای سیدکمال لوح موسوی جانباز ۷۰ درصد شیمیایی مینشینیم، بیشتر متوجه میشویم که ما چقدر به این جوانان برومند دیروز و پیشکسوتان جهاد و ایثار امروز مدیون هستیم.
سیدکمال در حالی به خبرگزاری فارس میرسد که صدای اذان پخش میشود، با دستگاه اکسیژنش همراه با کیفی دیگر که تجهیزات دستگاه داخلش است، به سوی نمازخانه خبرگزاری میرود، با خود میاندیشیدم که با این وضعیت جسمی تازه باید تحمل این چند کیلو بار اضافه را هم داشته باشد و قرار است درباره شرایط زندگی این مرد که سند زنده حملههای شیمیایی در دوران دفاع مقدس است، گفتوگو کنیم. شنونده حرفهایی باشیم که از روزهای ابتدایی انقلاب در شهر اصفهان شروع میشود به روزهای حماسه و خون در خطه جنوبی کشور میرسد، حتی به آن سوی مرز به کشور هلند و دادگاه لاهه کشیده می شود و به بهشهر و کنار دریای خزر برسد، او بارها در حین گفتوگو برای اینکه بتواند نفسی تازه کند، به دستگاه اکسیژنش ور میرود،گاهی هم دستگاه اکسیژن همراهی نمیکند و من منتظر میمانم تا حالش بهتر شود و گفتوگو را از سر بگیرم.
سیدکمال لوح موسوی جانباز ۷۰ درصد شیمیایی
سیدکمال قهرمانی از دیار نفسهای سوخته
سیدکمال متولد سال ۱۳۴۰ در اصفهان است. زمانی که انقلاب پیروز شد، هنوز ۱۷ سالش نشده بود. روحیه خانوادگی آنها به گونهای بود که فامیلیطور به تظاهرات میرفتند، همان روحیهای که اکثر خانوادههای ایرانی داشتند که دستهجمعی کارهایشان را انجام دهند. دوران نوجوانی سیدکمال با تشکیل گروههای تظاهرات دانشآموزی همراه با دوستانش سپری شد، دوستانی که بیشتر آنها بعد از پیروزی انقلاب به سپاه پیوستند و شهید شدند.
در همین ایام، سیدکمال بعد از مدرسه به حجره صنایعدستی پدرش میرفت و چون زبانش خوب بود چند دقیقهای با توریستهای آمریکایی و فرانسوی هم کلام میشد. پدر سیدکمال دوست داشت پسرش زود وارد کار اقتصادی شود، اما علاقه سیدکمال به تحصیل علوم دینی، او را بعد از مدرسه به سوی حوزه علمیه کشاند. اما با شروع جنگ تحمیلی، سرنوشت دیگری برای سیدکمال رقم خورد. خانوادهاش که نمیخواست پسرشان به این زودی راهی جبهه شود، تصمیم گرفتند سنگ بزرگی جلوی پایش بگذارند، دیری نپایید که خواهرش بساط خواستگاری رفتن را پهن کرد و سیدکمال یکبار برای همیشه به خواستگاری رفت و در حین خواستگاری نه یک دل بلکه صد دل عاشق شد. بعد از ازدواج، همراهی همسر بانو با سیدکمال نقشه خانواده را بر آب کرد و قهرمان گفتوگوی ما در سال ۱۳۶۰ از طریق لشکر ۱۴ امام حسین (ع) راهی جبهه حق علیه باطل شد.
سیدکمال در عملیاتهای چزابه، فتحالمبین و الی بیتالمقدس حضور داشت. حتی تا مدتی بعد از مصدومیت شیمیاییاش در کارهای درمانی و امدادرسانی کمک میکرد. او اینک تجربهاش درباره امدادگری را با برپایی دورههای آموزش سلامت ویژه جانبازان شیمیایی به کار گرفته است. نقطه عطف فعالیتهای او با سخنرانی سیدکمال در کنفرانس منع سلاحهای شیمیایی همراه با دستگاه اکسیژنش رقم خورد، چرا که صدای دستگاه در فضای سالن پخش شد و همه متوجه شدند کسی که سخنرانی میکند یک مصدوم شیمیایی است و باید تمام قد برایش ایستاد.
این در حالی که بعد از گذشت سالها بیشتر اثرات و عوارض شیمیایی جانبازان شیمیایی به خاطر بالا رفتن سن، نمود بیشتری یافته و زندگی آنها را بیش از پیش تحت تأثیر قرار داده است، در کنار آن هزینههای سنگین درمان مزید بر علت شده است، در همین راستا پویش «غرامت جنگ ایران و عراق را از حامیان آن پیگیری کنید» خواستار دریافت غرامت جنگی از کشور آلمان است تا مگر مقداری از رنجها و آلام این جانبازان شیمیایی را کاهش دهد.
آنچه در ادامه میخوانید گوشهای از فعالیتهای سیدکمال لوح موسوی به عنوان دبیرکل جمعیت حمایت از مصدومین شیمیایی و قصه زندگی شیمیایی شدنش است:
این نگاه او هزاران حرف برای مدعیان حقوق بشری دارد
قهرمانان ملیای که جنگ برایشان تمام نشده است
آقای لوح موسوی چرا به فکر تأسیس جمعیت حمایت از مصدومین شیمیایی افتادید؟
ـ ۱۰ سال پیش با حدود ۶۰ نفر از جانبازان شیمیایی نشسته بودیم و گفتوگو میکردیم، ناگهان یکی از جانبازها بلند شد و گفت: من دیگر دارو نمیخورم، پرسیدم: برای چی این کار را میکنی؟ گفت: من ۱۰ میلیون بیشتر برای اجاره خانه ندارم، چند روزی است هر جا رفتم نتوانستم خانهای اجاره کنم، میخواهند وسایل خانهام را بیرون بریزند، کاری هم به آن صورت نمیتوانم انجام دهم. شرایط جسمیام مناسب نیست، بهتر است نباشم تا شرمنده همسر و فرزندانم نشوم. آنجا بود که تصمیم گرفتم که خودم را وقف این جانبازان کنم. جانبازان شیمیایی که باید به جامعه معرفی شوند و سرشان پایین نباشد تا ملت بفهمند چه گوهرهایی کنارشان هستند که بیصدا و خاموش زندگی میکنند، قهرمانان ملی که دائم در معرض بیماری و گرفتاریهای عفونت ریوی، پوستی و چشمی هستند و جنگ برایشان تمام نشده است.
بگذارید به گونهای دیگر توضیح دهم، جانباز قطع عضو به هر حال با آن نداشتههایش و گرفتاریهایش کنار آمده و زندگی میکند، اما گرفتاری شیمیایی جانباز را هیچ لحظهای رهایش نمیکند، نه میتواند خواب درستی داشته باشد نه بیداری، همین دو، سه شب پیش وقتی من از خواب بیدار شدم، اکسیژن خونم حدود ۵۰ درصد بود، یک بار هم بلند شدم این عدد به ۴۴ درصد رسیده بود؛ یعنی مغز ما گاهی هنگ میکند و متأسفانه این گرفتاریها عموماً کم و بیش هست و خیلی از این دوستان با گرفتاریهای بسیار ساده از این دنیا رفتند. در حالی که با حمایت از این جانبازان میتوان زندگیهای عزتمند و طولانیتری را برایشان ایجاد کرد.
یاد دوستان شهیدش او را اندوهگین میکند
شرح حالی غمانگیز از زندگی جانبازان شیمیایی
البته بنیاد شهید فروگذار نیست، زحمت میکشد، بر اساس قاعده انجام میدهد اما کافی نیست. جانبازان شیمیایی مانند دیابتیها، تالاسمیها، سرطانیها و غیره، نیازمند شبکه سلامت هستند. جامعهای که بیش از ۷۰ هزار جمعیت دارند، از این تعداد حدود هفت هزار نفرشان باید از شهرهای بزرگ و آلوده دور باشند تا بتوانند زندگی راحتتری داشته باشند، دارو کمتر مصرف کنند و از همه مهمتر خانوادهشان آرامش بیشتری داشته باشند.
چون جانبازان به مرور زمان وضعیت انسداد ریه از خفیف به متوسط، شدید، خیلی شدید و در نهایت شهادت ختم میشود. در حالی که میتوان این روند را با توانبخشی کاهش داد که همین امر مستلزم پایش سلامت و حمایت خانوادگی است. گاهی اوقات بعضی خانوادهها نمیتوانند این شرایط را طاقت بیاورند. مخصوصاً سه سال کرونا ضربه مهلکی به این جانبازان شد و بعضی از دوستانمان شهید شدند، چون ظرفیت ریههایشان کم بود و با کرونا به راحتی از بین رفتند. این عوارض شیمیایی کلاً زندگی این جانبازان را تحت شعاع قرار داده است و ما نیز بر این اساس خواستار دریافت غرامت از کشور آلمان و دیگر کشورهای غربی و حامی صدام حسین هستیم که در تجهیز و تسلیح سلاحهای شیمیایی کمک کردند تا مگر بتوانیم بخشی از این غرامت را صرف هزینههای درمانی این جانبازان کنیم. هر چند که سلامتی آنها هیچگاه بر نمیگردد.
سیدکمال در جبهه
غربیها از حضور در غرفه جانبازان شیمیایی طفره رفتند
وقتی به سازمان منع سلاحهای شیمیایی در هلند رفتید، واکنشها با حضور یک مصدوم شیمیایی چگونه بود؟
ـ از آنجایی که سمت دبیرکل جمعیت حمایت از مصدومین شیمیایی داشتم به عنوان قربانی سلاح شیمیایی و به نمایندگی جامعه مدنی شیمیایی ایران، در این سازمان سخنرانی کردم. هنگام سخنرانی صدای دستگاه اکسیژنم از طریق میکروفون در سالن پخش میشد، وقتی سخنرانیام درباره مظلومیت جانبازان و شهدای شیمیایی تمام شد، نمایندگان ۱۹۲ کشور من را تشویق کردند. در حاشیه این نشست نمایشگاهی برای معرفی وضعیت قربانیان سلاح شیمیایی ایران در ترتیب دادیم غربیها زیاد به سمت نمایشگاه ما نیامدند، اما بازدیدکنندگانی از کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین داشتیم.
برای فریاد احقاق حقوق جانبازان شیمیایی گویا میخواستید مقابل دادگاه لاهه تجمع کنید؟
ـ بله! یک روز میخواستیم جلوی دادگاه لاهه برویم و آنجا تجمع جانبازان شیمیایی داشته باشیم که سفارت جمهوری اسلامی در هلند این اجازه را به ما نداد، آن هم به خاطر برجام و رابطه با غرب!
لکه جنایت ضدحقوق بشری آلمان هیچ گاه پاک نمیشود
آقای لوح موسوی در میان بحث به نقش آلمان اشاره کردید، چرا معتقدید که آلمان شریک اول جنایت صدام در بمباران شیمیایی است؟
ـ وقتی به تاریخچه جنگهای اول و هشت سال دفاع مقدس داشته باشید، متوجه خواهید شد که آلمان ید طولانی در استفاده از سلاحهای نامتعارف شیمیایی دارد. آلمانی که در هشت سال جنگ تحمیلی در سامرا کارخانه سلاح شیمیایی احداث و در فلوجه انبار مهمات شیمیایی ایجاد کرد. در این رابطه بیش از ۸۶ شرکت آلمانی حضوری فعال داشتند. کشوری که در جنگ جهانی اول به شدت از سلاح شیمیایی استفاده کرد، حدود ۱۵ هزار نفر مردم بلژیک را و سربازان بلژیک را با گاز کلر کشت و در جنگهای دیگر از سلاح های شیمیایی استفاده کرد. این آلمانیها بودند گاز خردل (گاز سوزاننده، فلجکننده و ناتوانکننده) را ابداع کردند.
در جنگ جهانی اول جنایت بزرگی انجام شد که آلمانیها نقش اول را داشتند. پس از آن در ۱۹۲۵ میلادی معاهده ژنو نوشته شد و قرار بر منع به کارگیری سلاح شیمیایی شد. برای جنگ عراق علیه ایران، تابو استفاده از سلاحهای شیمیایی برداشته شد و بیش از ۱۵۰ هزار نفر از مردم ایران و ۱۵ هزار نفر از کردهای عراق را گرفتار کرد.
خانواده شاد سیدکمال
سیدکمالی که ۱۰۰ بار به خاطر عوارض شیمیایی بستری شده است
خب! خود شما در کدام عملیات شیمیایی شدید؟
ـ در عملیات والفجر هشت (اینجا)، در آن عملیات به بانک خون بیمارستان حضرت زهرا (س) رسیدگی میکردم که عراق بیمارستان را بمباران شیمیایی کرد، من آنجا شیمیایی شدم و به خاطر اینکه مجروحان را بیرون میآوردم، خودم عمیقاً شیمیایی شدم. در روزهای اول نابینا شدم. عوارض شدید پوستی، گوارشی، چشمی و مشکل ریوی (حالت خفگی) در سن ۲۴ سالگی برایم حادث شد و تا امروز این عوارض ادامه داشته است. سالهای سال تحت مداوا بودم. در همان سال اول مجروحیتم به مناطق رزمی رفتم، اما دیگر نتوانستم فعالیت کنم.
سال ۱۳۶۵ به خاطر شدت بیماریام یک مدتی به شمال کشور رفتم تا حالم کمی بهتر شود و دوباره به مناطق جنگی بروم، اما نشد! بارها و بارها در بیمارستان بستری شدم، آمار بستریام از ۱۰۰ گذشته است، بعضی اوقات به حالت اغما میروم و «سرفه» صدایی است که همیشه همراهم است. البته دیگر نتوانستم در هوای خشک اصفهان زندگی کنم. چند سال بعد به خاطر عوارض شیمیایی، ریهام را عمل کردم، الان تنها ۲۰ درصد ریه دارم و مدتها است در لیست پیوند قرار دارم. این دستگاهی که میبینید رفیق شفیق هشت ساله من است، با این وجود داروهای زیادی را استفاده میکنم تا این عوارض شیمیایی را یک مقدار کاهش دهد.
همسری که قهرمان زندگی سیدکمال است
وقتی همسر سیدکمال نگرانش است
شرایط جسمی شما مانند هزاران جانبازان شیمیایی دیگر با چالشهایی همراه است، خانواده شما چگونه با این شرایط کنار آمدند و در این ۳۸ سال جانبازی شما، سبک زندگیتان بر چه مداری میچرخید؟
ـ خانواده من از این موضوع خیلی اذیت میشوند، اما آنها بسیار مقاوم هستند، تازه به من هم روحیه میدهند. حقیقتاً ایثارگر واقعی خانوادهام هستند که پابرجا و استوار مثل کوه ایستادند و نمیگذارند به من فشار بیاید. آنها داروها را تهیه میکنند، تجهیزات لازم را فراهم میکنند. شرایط خانه را به گونهای فراهم میکنند که شرایط جسمیام تشدید نشود. هنگامی بیرون رفتن از خانه کاملاً حواسشان به من هست و مراقب هستند. (در حین گفتوگو ۲ بار همسر سیدکمال تماس گرفت و نگران حال همسرش بود و هر ۲ بار با صدای رسا و محکم میگفت: الحمدلله خوبم)
متأسفانه عوارض شیمیایی خانواده جانباز را به نوعی درگیر میکند، خانوادهام حدود ۳۸ سال است که درگیر این موضوع هستند، عوارض و آسیبهای فرعی و مستقیم به پوست، چشم، ریه و اعصاب همراه با خارش فراوان، ناراحتی پوستی، تاولهای زیاد، تنگی نفس، عفونتهای مکرر چشمی، سوزش و قرمزی چشم، حساسیت به نور، اثرات منفی گوارشی که این سالها با آن دسته و پنجه نرم کردم، همه اینها باعث شده که ما تغییر سبک زندگی داشته باشیم و مقاومتر زندگی کنیم.
بنده سه فرزند دارم، ۲ پسر و یک دختر که همه آنها ازدواج کردند، ثمره عمرم بچههایم هستند، تلاشم این بوده که اینها زندگیشان پابرجا باشد. بنابراین هر چه که حاصل درآمد زندگیام بود به آنها دادم که بروند آینده خودشان را بسازند، این راه را ادامه دهند و از گذشتگان الگوگیری کنند. فرزندانم پیرو رهبر انقلاب هستند و آرمان و ارزشها را قبول دارند. اکنون ۶ نوه دارم، (هر فرزندم، ۲ فرزند دارد) من با نوههایم از دنیایی که در آن زندگی میکنم، لذت میبرم.
عیادتی به سبک جانبازان شیمیایی
سبک زندگیای که کمتر دیده میشود
اتفاق یا خاطرهای از مواجهه فرزندتان با عوارض شیمیاییتان دارید؟
ـ مواجهه فرزندانم با قصه من و جنگ تمام نشده است و خانوادهام بیشتر از من درگیر این موضوع هستند. مشکلم چیزی نیست که بتوانم آن را پنهان کنم. خیلی سالها سعی کردم تا آنجا که میشود مشکلات را بروز ندهم تا تأثیر منفی نداشته باشد. از آنجایی که معتقدیم اضطراب و استرس نباید در خانواده رشد کند، خانواده شادی داریم. البته چون با خواست خودمان و با اعتقاد کامل در این جنگ شرکت کردیم، به همین دلیل عوارضش را پذیرفتیم و با خدا معامله کردیم، خانواده من چنین تفکری دارند.
در طی روز هر جایی بروم، دستگاههای مختلفی همراهم دارم و خانواده همراهی میکند، دستگاه کمک تنفسی بای پپ دارم که با آن میخوابم، دستگاهی که دارو را را به ریه تزریق میکند، از آن استفاده میکنم، به هر حال این دستگاهها در خانه و بیمارستان همراه من هستند. سال گذشته که ۲۵۰ نفر جانباز شیمیایی را برای برگزاری همایش تکریم جانبازان شیمیایی به مشهد مقدس برده بودم، در بازگشت حالم خیلی بد شد، بلافاصله با آمبولانس مرا به بیمارستان بردند، در راه اکسیژن آمبولانس تمام شد و من به کما رفتم، یک ماه بستری بودم، پسرم مراقب من بود.(سالها است که فرزندانم دارو و تجهیزات مرا میگیرند و نمیگذارند مشکل پیگیری دارو و تجهیزات داشته باشم) او آنقدر نگران من بود که من وقتی به هوش آمدم، دیدم دستان پسرم به خاطر استرس زیاد میلرزد، به او گفتم: نگران نباش و به خدا توکل کن و هر اتفاقی بیفتد ما باید پذیرا باشیم. در آن شرایط سعی کردم که او را آرام کنم. به هر حال سبک زندگی ما، سبکی است که کمتر دیده میشود.
وقتی سیدکمال از مظلومیت جانبازان شیمیایی میگوید
چه عاملی را باعث دوام زندگی جانبازان شیمیایی میدانید؟
ـ «محبت»؛ چرا که نقش «محبت» در خانواده بسیار مهم است. سرچشمه این محبت «مادر» است که محور همه زندگی است. بگذارید با صدای رسا بگویم «مادرهای ایرانی» ملکه هستند، به تبع آن ایثارگران واقعی همسران جانبازان هستند که بیشترین خدمات را انجام میدهند. این شیرزنان باعث میشوند جانبازان کمتر رنجها را تحمل کنند تا بتوانند به زندگی آرام خودشان ادامه دهند. به همین خاطر عقیده دارم بایستی به این همسران مدال افتخار داد و به عنوان همسران افتخار آفرین همیشه مورد توجه قرار گیرند، مخصوصاً همسران قربانیان سلاح شیمیایی که به درد ها و رنج های پنهان شوهران خودشان واقف هستند و یک پرستار دائم برای همسرشان هستند.
به گزارش فارس تعداد حملات شیمیایی در جنگ هشت ساله دفاع مقدس، ۵۷۲ است که رژیم بعث از سلاح شیمیایی استفاده کرده است که ۱۶۵ مورد آن با توپخانه، ۷۹ مورد خمپاره، ۱۴ مورد هلیکوپتر و سه واحد کاتیوشا و غیره بوده است. «آلمان»، کشوری که بیشترین درصد فروش سلاح شیمیایی به عراق با ۵۲ درصد دارد، از آن طرف جانبازهای شیمیایی ما را به عنوان درمان به کشورش برد تا اثرات سلاح شیمیاییاش را بسنجد تا بداند این سلاح چقدر روی اعضا تأثیر دارد!
نمایشگاهی برای بیان جنایت ضدحقوق بشری غربیها
پیش از این خبرگزاری فارس در میزگردی با عنوان «چرا هیچوقت آلمان در مورد جنایت حمله شیمیایی به ایران پاسخگو نشد؟» به نقش آلمان در تجهیز سلاحهای نامتعارف شیمیایی پرداخته است.
پایان پیام/