حاشیه های یک ضیافت پدر و فرزندی!
حاشیه های یک ضیافت پدر و فرزندی! /
گروه زندگی_هانیه ناصری: حدود ساعت دو بعدازظهر در ایستگاه اتوبوسی به مقصد خیابان جمهوری اسلامی می نشینی، کنار مردمی که اگر بدانند کجا میروی هر کدامشان یک طومار عریضه دارند. به چشمهایشان نگاه میکنی و توی دلت میگویی:« قول میدهم نایبالزیاره باشم و دلهایتان را کنار دلم به حسینیه امامخمینی(ره) ببرم!» حسینیهای که قرار است ساعاتی دیگر، شاهد حضور نمایندگان علم و دانش سرزمین مان برای ضیافتی صمیمانه باشد. جوانانی از عرصه علم که این چند ماه اخیر را، به لطف موش دواندن های آن طرف آبی ها و کارگزارانشان در این طرف آب، حسابی معروف شدند! امروز دیدار «دانشجویان» با پدری مهربان و دلسوز است.
*حکمت تاریخ خبری که اشتباه خوانده شد!
خیابانهای اطراف حسینیه امامخمینی(ره) پر از دانشجویانی است که چشمانشان یا از شادی برق میزند، یا از اشکهای حلقه شده در زیر نور آفتاب. صف طولانی دختران و پسران دانشجو تا سر خیابان فلسطین و بعد از آن ادامه دارد. بغض بعضیها اما، حال غریبی دارد. بهنظر میآید دلشورهای پشت این بغض هاست! مثل «فاطمه» و «فاطمه سادات». از ساعت ۱۱ در خیا..