ماه: شهریور 1402

سفید یا سیاه؟! (گفت و شنود)

سفید یا سیاه؟! (گفت و شنود) اگر رئیس‌ دانشکده کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف از جرم شریفی زارچی با خبر است چرا با اخراج او مخالفت می‌کند و اگر نیست چرا در این امر دخالت می‌کند.
فارس‌پلاس؛ دیگر رسانه‌ها – کیهان نوشت: گفت: رئیس ‌دانشکده کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف با اخراج شریفی‌زارچی مخالفت کرده است!
گفتم: جرم این به اصطلاح استاد دانشگاه، همراهی و همکاری با اغتشاشگران و حمایت از اراذل و اوباشی است که با اسلحه گرم و قمه و چاقو به پلیس و مردم کوچه و بازار حمله کرده و آنها را به قتل رسانده‌اند، آمبولانس‌های حامل بیمار را آتش زده‌اند، بسیجیان بی‌سلاح را شکنجه و به شهادت رسانده‌اند، قرآن سوزانده‌اند و در یک کلمه برای سرویس‌های اطلاعاتی دشمن مزدوری کرده‌اند و… به رئیس‌دانشکده چه ربطی دارد که با اخراج او مخالفت کند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! اگر رئیس‌ دانشکده از جنایت‌های او با خبر نیست چرا دخالت می‌کند و اگر با خبر است که … بالاخره یا خبر داشته یا خبر نداشته، حالت سومی که وجود ندارد!
گفتم: یارو رفته بود قصابی، پرسید جگر دارید؟ قصاب گفت؛ بله داریم‌، جگر سفید یا سیاه؟ یارو پرسید؛ رنگ دیگه نداری..

تعجب رمان‌نویس و مستندساز کشورمان از زودباور بودن پرویز پرستویی

تعجب رمان‌نویس و مستندساز کشورمان از زودباور بودن پرویز پرستویی محمود جوانبخت، رمان‌نویس و مستندساز کشورمان از بازنشر یک ویدیوی قدیمی از شبکه ضدایرانی من‌وتو توسط پرویز پرستویی حیرت کرده و آن را نشانه زودباور بودن این بازیگر دانسته است.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محمود جوانبخت، مستندساز، رمان‌نویس و سردبیر پایگاه خبری «حرفی‌نو» نسبت به بازنشر ویدیوی قدیمی شبکه ضدایرانی منوتو در صفحه پرویز پرستویی، بازیگر ایرانی واکنش نشان داد و نوشت: این ویدیو را پرویز پرستویی دیروز منتشر کرده است. ویدیویی که مال من‌وتو است ولی او لوگوی این شبکه را حذف کرده و با این‌که بنرهایی که جلوی ماشین‌ها نصب شده، خوانا نیست، اما مدعی شده که این کاروان هدایایی است برای مردم عراق.
او در ادامه می‌نویسد: به احتمال خیلی زیاد، ماشین‌های یکی از هیأت‌های عزاداری از یکی از شهرهاست که برای دایر کردن موکب در ایام اربعین، راهی عراق هستند و ادوات و تجهیزات و نذورات مردم را برای پذیرایی از زائران به عراق می‌برند. حتی اگر ماشین‌های این هیأت‌ها هم نباشد، کاروان هدایا برای مردم عراق، حرف مهمل و پرتی است.
نو..

اینجا خانه ما| فرار خانوادگی به سمت حسین(ع)

اینجا خانه ما| فرار خانوادگی به سمت حسین(ع) خودم هم تردید داشتم که رفتن به سفر اربعین با یک بچه یک ساله، کار عاقلانه‌ای باشد اما نمی‌توانستم آرام بگیرم. یک کشش عمیق از درون مرا به رفتن سوق می‌داد.
گروه زندگی: این، روایت جریان زندگی است. زندگی، در خانه ما!
– هرچی دکتر بگه.
– باشه، هرچی دکتر بگه.
دیگر نه من چیزی گفتم، نه مقداد. غلت زد به پهلو و خیلی زود صدای نفس‌هایش تغییر کرد. نمی‌دانم در ذهن او، چند درصد احتمال داشت که دکتر با رفتن‌مان موافقت کند. شاید خیالش راحت بود که امکان ندارد دکتر اجازه بدهد. زهرا خیلی زود روی پایم خوابش برده بود. استامینوفن هم تبش را پایین آورده بود، هم خواب‌آلودش کرده بود. خیره شدم به او. هنوز هم گاهی در خواب لب‌هایش را به حالت مکیدن تکان می‌دهد.
خودم هم تردید داشتم که رفتن به سفر اربعین با یک بچه یک ساله تب‌دار، کار عاقلانه‌ای باشد اما نمی‌توانستم آرام بگیرم. یک کشش عمیق از درون مرا به رفتن سوق می‌داد. تا روی خواهش دلم سرپوش می‌گذاشتم، دوباره در یکی از گروه‌ها، یکی می‌پرسید «برای بچه‌ها چند دست لباس برداریم؟». دیگری التماس دعا داشت که گذرنامه‌شان به موقع بر..