پدیده احمدی نژاد چگونه در سیاست ایران ظهور کرد؟
18 سال از سوم تیر سال 84 میگذرد؛ روزی که محمود احمدینژاد برخلاف انتظارها از اریکه قدرت بالا رفت و کلیددار پاستور شد.
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها- صبح نو نوشت: سوم تیر 84 یکی از مهمترین وزنکشیهای سیاسی و گفتمانی در تاریخ انقلاب اسلامی است. رقابتی که مؤلفههای مختلفی در به وجودآمدن آن مؤثر بودند. از جمله این مؤلفهها در وهله اول میتوان به آرای متکثری اشاره کرد که با تعدد نامزدها و عدم ائتلاف سیاسی احزاب سیاسی ایجاد شد. طبیعتاً هر تغییری در این آرایش سیاسی جریانات سیاسی میتوانست از دو مرحلهای شدن انتخابات جلوگیری کند و نتیجه بازی سیاسی را به صورت دیگری شکل دهد؛ اما این تنها مسألهای نبود که در ایجاد گفتمان سوم تیر مؤثر واقع شود. بسیج نیروهای اجتماعی با گفتمان عدالت علیه رویکرد توسعه اقتصادی و سیاسی شکل گرفته در 16 سال دولتهای هاشمی و خاتمی از جمله عوامل دیگری بود که موجب روی کارآمدن طیف موسوم به تحولخواهان با پیشقراولی محمود احمدینژاد شد.
احمدینژادیسم؛ آرای متکثری که با عدم ائتلاف سیاسی شکل گرفت
18 سال از سوم تیر سال 84 میگذرد؛ روزی که محمود احمدینژاد برخلاف انتظارها از اریکه قدرت بالا رفت و کلیددار پاستور شد. تا امروز دلایل فراوانی در مورد چرایی روی کارآمدن احمدینژاد مطرح شده است؛ اما بدون شک میشود از چند دلیل عمده در چرایی قدرت گرفتن گفتمان سوم تیر و پیروزی محمود احمدینژاد سخن گفت. اولین دلیل بدون شک به اختلاف و تعدد نامزدهای اصلاحطلبان در انتخابات سال 84 بازمی گردد. رویهای که عدم ائتلاف و رقابت درونگفتمانی آنان، فضای سیاسی را تغییر داد. جریان اصلاحطلب به اشتباه بر این باور بود که مردم به راه خاتمی و اصلاحات پایبند هستند و در نتیجه قطعا یک اصلاحطلب، زمام امور را به دست خواهد گرفت. در نتیجه در آن زمان، بخشی از طیف اصلاحطلب پشت مهدی کروبی، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده درآمدند و طیف دیگری از جریان اصلاحات همچون کارگزاران و خانه کارگر، از هاشمی رفسنجانی حمایت کردند. در این شرایط حضور همزمان هاشمی و کروبی (دبیرکل وقت مجمع روحانیون مبارز)، موجب انفعال مجمع به عنوان پدرخوانده جریان اصلاحات و عدم حمایت آشکار آنان از یک کاندیدای واحد شد. رویهای که برخی از اعضای مجمع را به حمایت از هاشمی و عده دیگری را به سکوت سوق داد. در نتیجه تکثر آراء میان چهار نامزد اصلاحطلب از میان هفت فرد تأیید صلاحیت شده، موجب تکثر آرایی شد که علیرغم رأی بالای هاشمی، انتخابات را به مرحله دوم کشاند.
هاشمی بهرغم پیشتازی در مرحله اول، همراه با احمدینژاد به دور دوم رفت. در تکثر آرای نامزدهای اصلاحطلبان، اشاره به این مطلب نیز ضروری است که بدانیم این چهار نامزد، مجموعا حدود 18 میلیون رأی را به خود اختصاص داده بودند و طبیعتا اگر اصلاحطلبان به وحدت میرسیدند، احتمالاً در همان مرحله اول انتخابات، شانس زیادی داشتند. از طرفی در جبهه اصولگرایان نیز عملا ائتلافی صورت نگرفته بود و با رفتن محسن رضایی، شاهد حضور علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و محمود احمدینژاد بودیم که این مسأله هم در تکثر آراء بیتأثیر نبود و در دو مرحلهای شدن انتخابات نقش ویژهای را ایفا کرد. در نتیجه انتخابات سال 84 از چند حیث حائز اهمیت است، ابتدا اینکه تنها انتخابات ریاستجمهوری بود که به دور دوم کشیده شد. از طرفی، حضور در انتخابات سال 84 را شاید بتوان بزرگترین اشتباه سیاسی هاشمی دانست؛ چراکه اگر او به صحنه نیامده یا در مرحله دوم کنار رفته بود، تاریخ ایران به گونهای دیگر رقم میخورد، چون احمدینژاد توانست با تبدیل هاشمی و طیف حامیان او به الیگارشی قدرت و ثروت، رأی قاطبه مردم را کسب کند.
گفتمان حاشیه علیه جریان اصلی سیاستی
بخش دیگری از روی کارآمدن گفتمان سوم تیر را در مباحث جامعهشناسانه باید جستوجو کرد. البته اگر هاشمی نامزد نمیشد، شرایط آنچنان که احمدینژاد به دنبال آن بود، محقق نمیشد. هاشمی اگرچه در دور اول بیشترین میزان رأی را در بین نامزدها به خود اختصاص داد؛ اما طبقات پایین و اقشار آسیبدیده از سیاستهای توسعهای هاشمی و خاتمی، او را به مثابه بانی وضع موجود تصویر کرد. در نتیجه به نظر میرسد رفتن هر فردی به غیر از احمدینژاد به دور دوم در رقابت با هاشمی، به پیروزی آن فرد ختم میشد. در این شرایط، احمدینژاد به خوبی توانست با سوار شدن روی فضای ذهنی جامعه و تبلیغات حول این فضا، دوقطبی خوبی را ایجاد و آرای طبقات ضعیف اجتماعی و جریانات ارزشی و ما قبل سرمایهداری و سنتی را جذب کند. در نتیجه گفتمان شعاری و عدالتمحور احمدینژاد به خوبی در فضای الیگارشی هاشمی و اصلاحطلبان جواب داد و او را در انتخابات پیروز کرد. رویهای که پیش از احمدینژاد، احمد توکلی در دو انتخابات ریاستجمهوری سالهای 72 و 80 آن را نمایندگی کرد؛ اما توفیقی حاصل نشد. در واقع احمدینژاد با حرکت در مسیری که توکلی سالها قبل آن را ریلگذاری کرده بود، در سال 84 توانست به قدرت برسد. شعارهایی که برای مردم تازگی داشت و کاپشن ساده، پژوی مدل 504 و زندگی در میانههای شهر تهران تا سالها به نماد سادهزیستی در اتمسفر سیاسی کشور تبدیل شد.
احمدینژاد علاوه بر حمله به الیگارشی سیاسی و اقتصادی طیف هاشمی و خاتمی، در زمینه فرهنگی نیز خود را روادار جلوه داد و با طرح این پرسش که «آیا مشکل کشور یک تار موی جوانان است»، خود را پیشرو نشان داد. او با همین شیوه توانست در دور اول انتخابات با اختلاف 700 هزار رأی نسبت به نفر سوم یعنی مهدی کروبی، همراه با هاشمی به دور دوم انتخابات راه پیدا کند و در دور دوم نیز توانست با 17 میلیون رأی در برابر 10 میلیون رأی هاشمی، به عنوان ششمین رئیسجمهور تاریخ جمهوری اسلامی، راهی پاستور شود. هر چند ادامه طیف احمدینژادیها در ادامه به جریانی مبدل شد که علیه رأس شورید و از عدالتخواهی اسلامگرایانه به عدالتخواهی منهای ولایت رسید. این جریان، در نهایت با عبور از گفتمان اسلامیت، به سمت گفتمان ایرانیگرایی در سال 92 رفت و طبیعتا موجب جدایی اصولگرایان از او شد. در واقع رفتارهای احمدینژاد و شیفت گفتمانی او، موجب رویگردانی بدنه رأی انقلابیها و حزباللهیها شد.
شکی در این مسأله وجود ندارد که عواملی همچون فقر، تبعیض و فساد از جمله عناصر مؤثر در بازتولید گفتمان عدالت اجتماعی در هر جامعه محسوب میشوند و احمدینژاد به خوبی با سوار شدن بر این سه مؤلفه توانست عرصه سیاسی را از آن خود کند و با پرچمدار عدالت اجتماعی شدنش، توانست بر رقبای اصولگرایش که به دنبال بدنه اجتماعی رقیب بودند، پیروز شود.
البته از این مسأله نباید غافل شویم که در این میان، جریان حزباللهی و حامی انقلاب هم به صورت کامل با احمدینژاد همراه شد.
او به خوبی توانست نماینده معترضان به عملکرد دولت اصلاحات باشد و بدنه رأی منفی خاتمی را به طور کل متعلق خود کند. هاشمی هم که اینبار نتوانسته بود مهندس خوبی در انتخابات صورت دهد، قافیه را به احمدینژاد واگذار کرد.
ظهور احمدینژاد گر چه موجب عمران و آبادی برخی نقاط حاشیهای شد اما به صورت کلی دوران او موجب شد که فرصت کشور برای گرفتن در منطقه توسعه که برگشت ناپذیر باشد با چالش مواجه شود و از این نظر انتخابات 84 دارای اهمیت و قابل بررسی است.
پایان پیام/غ