چطور رسانه داخلی میتواند ناخواسته به رسانه معارض خدمت کند؟
کارشناس سواد رسانه بیان کرد: رسانه داخلی با انتخابگری اشتباه خود میتواند ناخواسته هم به رسانه معارض خود خدمت کند و هم مخاطبی که تشنه دریافت اطلاعات است را دچار انحراف کند.
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها – برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه در گفت و گو با دکتر علیرضا داودی (کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی) و دکتر معصومه نصیری (کارشناس سواد رسانه) به بررسی رسانه و رفتارسازی شناختی پایه، سازمان رفتاری و رفتارسازی در انتخابگری هوشمندانه و تکاملگرایانه پرداخت.
انتخابگری و فرآیند آموزش در حوزه دریافت مبانی
حسین زاده – کارشناس مجری: در عنوان امروز دو کلید واژه انتخابگری و هوشمندانه خودنمایی میکند. با نگاه اجتماعی می توان گفت که این انتخابگری هوشمندانه یک متغیر مستقل و عملاً انتخابگری هوشمندانه ریشه و پایه است و متغیرهایی وجود دارد که میتوانند وابسته به این انتخابگری هوشمندانه باشند. با نگاه شناختی، انتخابگری هوشمندانه میتواند چه متغیرهای وابستهای را به دنبال خود یا با نگاه مستقل خود مدیریت، ایجاد و راهبری کند؟
داودی: زمانی که صحبت از انتخابگری میکنیم معمولاً حتماً باید به چهار ترم موضوع توجه کنیم که در کنار همدیگر نهایتاً یک معنی دارند و مستقل نمیتوانند یک معنی داشته باشند.
نکته اول؛ فرآیند آموزش در حوزه دریافت مبانی است. هر که میخواهد چیزی را انتخاب کند قطعا در طول یک مسیری به این نقطه رسیده است. عمدتاً مسئله مسیر در این آموزهها، گزارهای تحت عنوان کنترل وجود دارد. بعضی از افراد نگاه آنها در حوزه انتخاب نگاه غیرکنترلی، هیجانی و احساسی است و منبعث از ذهنیاتی است که خود یک فرآیند پیچیده انگارهای را پشت سر خود دارد و منطق ندارد. انتخاب بعضی از سر منطق، از سر مطالعه است. بنابراین؛ اولین نکتهای که وجود دارد کنترل افراد روی آموزههاییست که در طول مسیر دریافت کردند.
البته همیشه مثبت و منفی چند درصدی تلرانس میگذاریم چون انسان موجود مکانیکی نیست. یک موجود کاملاً ارگانیکی است که میتواند در هر لحظه متغیرهای بسیار زیادی را میزبانی کند. یا حتی خود آن را خلق کند و لزوماً بحث میزبانی را هم نمیتوانیم صرف صد درصد قاعده بدانیم.
انتخابگری و ضریب دادن به گزارههای کنترلی در مفاهیم و آموزهها
نکته دوم؛ ضریب دادن به آن گزارههای کنترلی در مفاهیم و آموزههاست. این ضریب دادن خود مشتمل بر سه بخش میشود. ضریب شخصی، ضریب محیطی و ضریب انگارههای فرامحیطی.
در انگارههای فرامحیطی معمولاً اولین گزاره به رسانه میرسد. رسانه میتواند به آن قواعد و اصولی که بر اساس آن مفاهیم را تحت کنترل خود برای یک انتخاب در میآورید مؤثر باشد. قطعاً گزارههای محیطی یعنی حوزه جامعه اعم از همه مشتقات و موصوفاتی که دارد. فردی هم همان گزارههای در تکاملی و مسیری است که طی کرده است.
نکته مهم کجاست؟ قدرت کدام یک از این مؤلفهها بر آن مؤلفه دیگر میچربد؟ رسانه بر جامعه و فرد مستولی باشد، مسلط باشد، طرف یک مدل کنترل پیدا میکند. جامعه بر رسانه و فرد سوار باشد اصلاً یک مسیر دیگری را حرکت میکند، فرد اینها را در اختیار داشته باشد، مسیر دیگری طی می کنید. پس آن ضریبی که به آن نقطه کنترلی داده میشود خود یک مفهوم میشود که شما را به آن نقطهای که میخواهید انتخاب کنید، می رساند.
انتخابگری و مسئولیتپذیر بودن نسبت به گزاره کنترلی
نکته سوم؛ مسئولیتپذیر بودن نسبت به گزاره کنترلی است که میخواهد ضریب بدهد. اگر طرف یا هر فردی به این نقطه نرسیده باشد که مسئولیت ضرایب کنترلی را خود به عهده بگیرد، شک نکنید حتماً وارد مرحله فرافکنی میشود. بنابراین؛ به لحاظ شناختی پذیرش مسئولیت یعنی رسیدن به نقطه صفر آگاهی نسبت به آن ضرایبی که قرار است به آن کنترل ها داده شود. اگر من خود را دارای مسئولیت مایشاء بدانم یک جور با شما رفتار میکنم اگر رفتار کنم دنبال این باشم که مسئولیت خود را گردن عناصر دو گانه دیگر یعنی رسانه و جامعه بندازم، ضریب دیگری را من درست میکنم. پس شناخت خود من به مثابه فعال مایشاء پذیرنده با شناخت از خود من به مثابه فاعل واگذار کننده خیلی متفاوت میشود.
رسانه اگر فاعل پذیرنده مسئولیت باشد یک جور عمل میکند اگر عمل کند بگوید تقصیر دیگران بوده است جامعه هم همین جور. پس آن مسئولیت روی ضریب کنترلر خیلی مهم هست.
انتخابگری و کلونیهای مؤثر
نکته چهارم که نکته بسیار حائز اهمیتی است بحث در اختیار داشتن کلنیهایی است که قابلیت سرایت و امتداد میدهند این کلنیها مؤثر مستقیم بر میزان فاکتورهایی هستند که مسئولیت را به من منتقل میکنند و نهایتاً ضرایب را افزایش یا کاهش میدهد و کنترلرهایی که در اختیار قرار میدهد یا از من سلب میکند. اگر آن کلنیها در درون حوزه استحفاظی ادراکی من باشد یک جور باید با آن برخورد کرد اگر خارج از حوزه استحفاظی شناختی من باشد یک جور دیگر باید برخورد کرد.
تمام تلاش بی بی سی فارسی، من و تو، اینترنشنال، رادیو فردا، این است که خود را وارد حوزه استحفاظی ادراکی من کنند تا بتوانند روی کنترلرهای من، مسئولیت من، کلونیهایی که در اختیار دارند همه اینها شروع به تأثیر گذاشتن کنند. حالا اگر من اینها را ببرم در حوزه استحفاظی شناختی بگذارم از آن جا به اینها به چشم فاعل مثبت نگاه نمیکنم به چشم مهاجم بر هم زننده یا به نوعی ترمیناتور به اینها نگاه میکنم.
بنابراین نوع ادراکی که از جنس تهاجم دارند اتوماتیک ذهن من را به سمت احتیاط میبرد. در مقابل آنها احتیاط کنم. پس مسئولیت به احتیاط، ضریب دادن به کنترلرهایی که میتواند من را تبدیل به یک عنصر شناختی نامناسب یا معیوب در جامعه بکند خیلی متفاوت میشود.
اگر بی بی سی را در حوزه استحفاظی شناختی خود به عنوان مهاجم بشناسم دو جا باید به من کمک کند. رسانههای خود من و جامعهای که در آن زیست میکنم. حالا حساب کنید این دو تا مثبت عمل کنند یا منفی عمل کنند متغیرهایی که شما فرمودید این جا میشود.
در هر کدام از این چهار لایه در انتقال به لایه بعدی متغیرها نقش ایفا میکنند. نسبت به من متغیر مستقل هستند نسبت به محیطی که این را برای من آماده میکنند متغیر وابسته میشوند. میزان وابستگی این متغیرها به دانش صحیح، روش دقیق، و تجربه ارزشمند کمک میکند که من کلونیهای مسئولیتپذیر ضریب دهنده به کنترلرها برای انتخاب را تنظیم کنم و به شهروند هوشمند تبدیل شوم که خلاف بر این شهروند غیر هوشمند میشود.
بدترین حالت آن موقعی هست که شما میخواهید یک شهروند یا یک کاراکتر یا یک ذهنی را سوئیچ کنید، اصلاً فرد قابلیت را ندارد. فیلم لرل و هاردی را همه دیدند ببینید اصرار دارند که آن خنگی زائد الوصف را به تعبیری تبدیل به هوشمندی مستمر کنند و خرابتر میشود.
اما از آن طرف شرلوک هلمز یک. فاعل مایشاء کاملاً هوشمند است که همه چیز را می تواند تشخیص دهد، در مقابل جامعهای که میخواهد قرار بگیرد.
تأثیر و نقش رسانه در فرآیند شناخت در جامعه
دکتر حسین زاده: رسانه چگونه میتواند رفتاری ایجاد کند که این رفتار و یا سازمان رفتاری ایجادی انتخابگرایانه باشد انتخاب هوشمند داشته باشد، و یا رفتار او منبعث از انتخاب و یا انتخابگری هوشمندانه شکل گرفته باشد؟
نصیری: مرزهای حوزه استحفاظی ذهن نکته بسیار مهمی است این دقیقاً همان جایی است که رسانهها با همدیگر رقابت میکنند تا مرزها را توسعه دهند و یا در واقع این فضا را تنگتر کنند. رسانه در این نقطه و در غیر متمرکز کردن حوزههای استحفاظی ذهن به شدت میتواند در حوزه انتخابگری و ایجاد اختلال در این نوع انتخاب اثرگذار باشد که به هر حال باید به آن توجه کنیم.
این که رسانه چگونه، با چه محتوایی، با چه کارکردی و با چه خروجی ذهن مخاطب را غیر متمرکز میکند و این ذهن غیر متمرکز اساساً دچار اختلال و جابهجایی حوزه ذهن خود و شناخت خود و فهم او از محتواها میشود.
رسانه باید متوجه باشد که فرآیند عدم شناخت چه اتفاقی میتواند برای جامعه رقم بزند و این حق انتخاب را برای مخاطب و برای خود در حوزه انتخابگری به رسمیت بشناسد. وقتی از حوزه رسانه و انتخاب صحبت میکنیم در واقع از سه ساحت توانستن، حق داشتن، و وظیفه داشتن می گوییم.
این که من میتوانم، من حق دارم، که انتخابگری کنم و من وظیفه دارم چه به عنوان رسانه و چه به عنوان مخاطب وارد لایههای مختلف انتخاب شوم و مسیری که انتخاب میکنم و فرآیندی که در پیش میگیرم و ایستگاههایی که برای خود و ذهن خود تعریف میکنم برای ورود حوزههای مختلف شناختی در ذهن من، چه قدر میتوانند انتخاب درست را رقم بزنند.
جا به جایی مرزهای ذهنی مخاطب، حق انتخابگری را مختل میکند
به هر حال فهم فاکتورهای رسیدن به انتخاب صحیح جزء وظایفی است که رسانه حتماً میتواند در آن نقش داشته باشد. اگر من یک رسانه با تلرانس بالای رفتاری باشم. حتماً در انتقال فاکتورهایی که میتواند در ذهن مخاطب ایجاد فهم کند برای این که مسیر انتخابگری خود را پیدا کند یا درست تشخیص بدهد، دچار مسئله هستند. این هیچ ربطی هم ندارد که ما الان رسانه داخلی را مورد توجه قرار بدهیم یا رسانه خارجی را.
هر آن جایی که ما سعی کنیم که این مرزهای ذهنی مخاطب را جابهجا کنیم و حق انتخابگری آن را دچار اختلال جدی کنیم، وظیفه خود را درست انجام ندادیم. ممکن است رسانه داخلی باشم اما کارکرد رسانه خارجی را پیدا کنم. در همین برنامههایی که در خصوص اتفاقات غزه تولید میشود کلمات و خروجیهایی را داریم متأسفانه از برخی از آنها میگیریم که دارد مسیر انتخابگری مخاطب را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. چون گزارههای غیر منطقی، غیر واقعی و غیر دقیق پیش روی مخاطب میگذارد که آن گزارهها ایجاد کننده تردید است.
وقتی در مورد موضوعی دچار تردید میشوید قاعدتاً از حوزه انتخابگری هوشمندانه و دقیق خود فاصله میگیرید. حتی جاهایی مخرج مشترک هم حتی نداریم. اگر کاملاً اسم شبکهها را از روی محتواها بردارید به جهت فرایند طی شده، تصور میکنید که یک رسانه خارجی نگاه میکنید.
اشتباه رسانه در ارائه محتوا به ذهن مخاطب مساوی با اختلال در انتخاب هوشمندانه او
دکتر حسین زاده: میشود گفت یکی از رسالتهای رسانه ایجاد یک رفتارست که در گام اول انتخاب درستی داشته باشد، در گام دوم این رفتار او انتخاب هوشمندانه باشد. آیا پیش میآید که یک رسانه این وظیفه و رسالت خود را به درستی انجام ندهد؟
نصیری: وقتی در ارائه محتوا، سوژه و موضوع به ذهن مخاطب، دچار اشتباه در انتخابگری میشوید قاعدتاً خروجی که حاصل میکنید برای مخاطبی که تو را تماشا میکند ایجاد اختلال در انتخاب هوشمندانه میکند، چون شما فرآیندی که سپری کردید فرآیندی بوده که انتخابگری شما به عنوان رسانه مسئله داشته است. بنابراین؛ نمیتوانید انتخاب مسئلهدار را به مخاطب ارائه بدهید و توقع داشته باشید که مخاطب در موضوعات مختلف انتخاب هوشمندانه داشته باشد.
آنجا که رسانه داخلی به رسانه معارض خدمت میکند
یک اتفاق دو سویه است و مخاطب هم این را خیلی خوب متوجه میشود و نکته مهمتر این است که اگر در حوزه رسانههای داخلی صحبت میکنیم حتماً باید به این نکته توجه داشته باشیم که یک سری رسانههایی هستند که نقطه مقابل گفتمان، تفکر، جریان و دکترین تو اقدام میکنند و کوچکترین حرکت شما میتواند مقوم آن مدل انتخابگری باشد که او به ذهن مخاطب متبادر و منتقل میکند.
این جاست که ناخواسته ممکن است که هم خدمت به رسانه معارض خود کرده باشید هم مخاطبی که تشنه دریافت اطلاعات است را با انتخابگری غلط خود دچار انحراف کرده باشید و هم در فرآیندها و در اتفاقات کلانتر اساساً این انتخابگری دیگر مسئله نمیشود. همان تحمیلی میشود که ما در برنامه گذشته به آن اشاره کردیم به صورت ناخواسته تحمیل یک اراده، یک گفتمان، جریان، به جهت عدم تشخیص دقیق شما اتفاق افتاده و این جا آن جایی است که به هر حال به نظر میآید که باید حتماً در برنامه در مورد آن صحبت کنیم که من چه قدر این وظیفه را دارم از این سه گانه که مطرح کردم، این که من میتوانم، من حق دارم و من وظیفه دارم، انتخابگری کنم در حوزه رسانه صحیح استفاده کردم که حالا این منتقل شده باشد به یک مخاطبی که در معرض محتوای من است.
به خدمت گرفتن عقل برای تقویت و تکمیل عشق هوشمندانهترین انتخابگری
دکتر حسین زاده: میشود گفت که سازمان رفتاری عملاً زمانی یک رفتار را برای افراد و اعضای خود هوشمندانه و یا انتخابگرایانه میکند که آن رفتار منبعث از شناخت و یا ادراک عمیق اجتماعی یا سیاسی باشد؟
داودی: وقتی صحبت از اجتماعی و سیاسی میکنیم از دو فرآیند پایانناپذیر میگوییم. چون نه اجتماع به معنای یک کارکرد پایان دارد و نه برای سیاست پایانی متصور هستیم. پس وقتی وارد حوزهای میشوید که پایان ندارد، به مرحلهای وارد میشوید و از یک مرحلهای با کسب خروجی خارج میشوید. اما اجتماع و سیاست که پایان ندارند، پس رفتار در قبال پروسهای که پایان ندارد اساساً باید خیلی متفاوت از رفتارهای متناسب با حوزههای دیگر باشد.
به خدمت گرفتن عقل برای تقویت و تکمیل عشق هوشمندانهترین انتخابگری است که یک فرد میتواند در پروسه خود انجام بدهد. برای همین است در دین آداب، رسوم و مناسک و بعد انجام آن رفتار را داریم.
پس وقتی شما صحبت از گزاره میکنید یعنی از عقلانیت میگویید. حالا این که رنگ و بوی این عقلانیت رفته رفته در طول زمان شما را وارد حوزه توجهات و توسلات و توکلها میکند این یعنی دارد آن عشق را در کالبد عقل تزریق میکند. از این جا است که شما میگویید من متوسل شدم.
علی الظاهر در دنیای عقل گرای مادی توسل معنایی ندارد. چون هیچ وجهه بیرونی ندارد. در دنیای دینی و ایدئولوژیکی است که شما میگویید من متوسل شدم، من توکل دارم، من فلان دارم و قس علی هذا. برای همین است که در آموزههای اجتماعی میگوییم از تو حرکت یعنی آن اقدام صورت بگیرد از او برکت یعنی بعد این را متصل میکنیم. پس وقتی وارد گزارههای اجتماعی و سیاسی میشویم انتخاب هوشمندانه دو مفهوم را در پی دارد: 1 ـ عقلانیت جلوتر از هر گزارهای 2 ـ پشتوانههای عقلانیت به تعداد آداب و رسوم و فرهنگ و ایدئولوژی و مقیدات و اعتقادات و قس علی هذا.
عقل بدون ایدئولوژی معنا ندارد
پس عقل بدون ایدئولوژی معنا ندارد. ایدئولوژی بدون عقل هم تعصبی است که انتها ندارد و فرجام ندارد. بنابراین؛ وقتی این دو را در کنار همدیگر قرار می دهیم هوشمندی یعنی به درصد دقیق در کنار هم قرار دادن این دو. انتخاب هوشمندانه اجتماعی ـ سیاسی یعنی به طور کامل رسیدن به مرحله ایجاد انتخاب کامل.
مرحله ایجاد انتخاب کامل یعنی چه؟ یعنی شما یک مسیر را عالمانه با فکتها و محورهای دقیق به آن رسیده باشید که این است ولا غیر. البته این است ولا غیر باید با همه آن ادله و عقلانیت آن اتفاق افتاده باشد. اگر قرار بر این است ما مفهومی تحت عنوان مقاومت را به عنوان انتخاب هوشمند اول و آخر خود ما در زیست اجتماعی و فرهنگ سیاسی خود بدانیم معنی آن چیست؟
معنی آن این است هر چیزی که در این مسیر تعریف میشود درست است. غیر از آن یک جای کار میلنگد مقاومت در برابر جهل، سفاهت، نفاق، التقاط در حوزههای اندیشهای،آمریکا، رژیم صهیونیستی، استعمار، استکبار.
نقطه طلایی حرکت در حوزه انتخاب
وقتی این دو را کنار همدیگر گذاشتیم پس قاعدتاً من یک انسان هوشمند هستم. البته ما یک جور مقاومت هم داریم. بعضیها مقاومت در برابر فهمیدن میکنند. آن دیگر یک چیز نور علی نوری است. اما شما میبینید مقاومت در برابر آن مفاهیمی که عرض شد، شما را به یک نقطهای میرساند که اصطلاحاً به آن نقطه طلایی حرکت میگویند.
نقطه طلایی حرکت در حوزه انتخاب؛ یعنی شما توانستید به مرحله انتخابگری عالی برسید. مرحله انتخابگری عالی جایی است که همه متغیرها، فاکتورها و گزارههای شما در یک سطح استاندارد دقیقی قرار گرفته است. اگر یک رسانه بخواهد در یک حد استاندارد عالی قرار بگیرد از کدام نوع باید استفاده کند؟
"انتخاب هوشمند" یعنی عاقلانه و عالمانه پنداشتن هزینه برای ماندگار شدن
اگر به تاریخ انتخابگری هوشمند مراجعه کنیم دو مفهوم در انتخابگری هوشمند مهم است. آدمی که انتخابگر هوشمند است ابایی از پرداخت هزینه ندارد. هزینه مشروعِ مقبولِ معروف، یعنی این خیلی مهم است. این فاکتور اول هست امکان دارد در جریان غیر هوشمندانه یا در تفکر غیر هوشمندانه بگوید ما هزینه پرداخت میکنیم اما حالا باید احساس کند این هزینه که پرداخت میکند عاقلانه است.
نکته دوم؛ اساساً این نوع پرداخت و هزینه قابل درس دادن نیست، بلکه باید فهم شود. هزینه ایی که سپاه عمر سعد پرداخت کرد هزینه ماندگار بود یا هزینهای که امام حسین پرداخت کرد؟ هزینهای که این روزها مردم در غزه پرداخت میکنند ماندگار هست یا هزینهای که در اراضی اشغالی رژیم پرداخت میکند؟ پس انتخاب هوشمند یعنی چگونه هزینه را عاقلانه و عالمانه پنداشتن برای ماندگار شدن.
نصیری: خروجی که رسانه میتواند به ذهن مخاطب بدهد و باعث ایجاد یک رفتار باشد باید رفتارسازی اصیل باشد. از دل رفتارسازی اصیل و اصیل شدن فرآیندهاست که انتخابگری اصیل پیدا میکنید. در آن انتخابگری اصیل است که شما هزینه پرداخت کردن ضد ارزش محسوب نمیشود چون مبتنی بر منافع خود رفتار نمیکنید و مبتنی بر یک فرآیند کلی رفتار میکنید که آن فرآیند شاخصهای نقطهگذاریهای درست و متعالی و رو به پیشرفت است.
رسانه باید سازنده رفتار اصیل باشد
تأکید میکنم، آنچکه منجر به رفتار هوشمندانه میشود رفتار اصیل است که این رفتار اصیل از یک انتخاب اصیل است که این انتخاب اصیل از یک رفتارسازی اصیل نشأت میگیرد. باید ببینیم آن چیزی که امروز محل افتراق جوامع، ایدئولوژیها، ایسمهای مختلف در دنیاست آیا اصالت آن معانی ذهنی ایجاد شده توسط رسانه در ذهن مخاطب است و این اصالت چه قدر میتواند من را در سپاه عمر سعد قرار بدهد چه قدر میتواند در فرآیند آن نگاه انتخابگری کاملی که مورد اشاره قرار گرفت ببرد و در مسیر درست قرار بدهد.
آن چیزی که من را دچار اعوجاج در فهم حوزه انتخاب میکند این اصالت است. در اتفاقات غزه میبینیم وقتی انتخابگری شما برای ایستادن در یک منطقه جغرافیایی به لحاظ وطن، یا در یک منطقه فکری یا ایدئولوژی به نام مقاومت به مرحلهای میرسد که اصالت دارد میگویید که چهل سال طول کشیده است، تا این خانه را بسازم اما همه آن فدای فلسطین.
این اتفاقات با همه دردناک بودن آن، فهم و انتخابگری آن فرد را برای این که با مسئله مواجهه پیدا کند در نقطه درستی قرار میدهد و چون اصیل است، نگران این نیستیم که حرفی گفته شود یا فرآیندی در پیش گرفته شود که آن دیگر دچار مسئله شده و این کاریست که رسانه باید بکند.
داودی: جنس انتخاب وقتی به حوزه بافت و تار و پود جامعه، این تار و پود جامعه که است من میگویم در جامعه تار، ایدئولوژی است، پود، فرهنگ ملی است که حالا از باستان و تاریخ و همه اینها نشأت گرفته است. وقتی ایدئولوژی با آن فرهنگ تاریخی میآید و مچ میشود و شما را به یک مرحله بالاتر از تکامل میرساند. این تکامل قابلیت سرایت پیدا میکند. قابلیت سرایت یعنی قابلیت تشخیص. قابلیت تشخیص یعنی در زمان مناسب، فکر مناسب، حرف مناسب، بیان مناسب. اوج استاندارد این میشود.
چرا خیلی از این بزرگوارانی که خود را کشتند، حلقه آویز کردند، چرا یک نفر خم به ابروی مبارک نمیآورد که بیش از 5 ـ 6 هزار زن و کودک در فلسطین به شهادت رسیدند؟
آن جایی که انتخاب هوشمند میشود، باید یک فاکتور را هم به آن اضافه کنیم. که به آن اغراض سه بعدی به معنای مرض پایانناپذیر می گوییم. طرف فکر میکند هر چیزی که خلاف جریان باشد و به آن بپیوندد مطرح خواهد شد و رسانه چه کار میکند؟ رسانه با استدلالهای ناقص به آن پر و بال میدهد.
هر چه گزاره عمیقتر، انتخاب درستتر
دکتر حسینزاده: وقتی ما با نگاه اجتماعی به رفتار میپردازیم هر مقدار گزارهها یا متغیرهای اجتماعی ـ سیاسی در یک جامعه عمیقتر باشد آن رفتار بهتر شکل میگیرد یا رفتار منبعث از آن شناختی است که دال مرکزی برنامههای ماست، اتفاق میافتد.
هرچه این رفتار و متغیرها کمتر درونی شود یا عمیق نباشد، سطحیتر باشد، رفتاری که شکل میگیرد نه هوشمندانه است نه رفتار منبعث از انتخاب درست. متغیرهای مختلفی دخیل هستند که فرد دست به انتخاب میزند که شاید منتقدانه، همراه کننده باشد.
اعتقاد قلبی من بر این است که هرچه گزارهها عمیقتر درک شوند یا قوه ادراک در انتخاب گزارهها یا در فهم گزارهها بیشتر دخیل باشد، قطعاً رفتاری که ساخته میشود و یا هدفی که برای رسیدن به آن رفتار شکل میگیرد، قطعاً میتواند انتخابگرایانه باشد و انتخاب آن هم انتخاب درستی باشد.
با نگاه اجتماعی هر رفتاری میتواند برای سازنده آن رفتار هوشمندانه باشد. شاید از نگاه من هوشمندی در آن رفتار جایگاهی نداشته باشد ولی برای یک فردی که آن رفتار را انتخاب کرده، عین هوشمندانه باشد.
نصیری: مبنای رفتار و انتخاب گری مخاطب یا اساساً شهروندان یک جامعه بر اساس شخصیتهاست. به نظر میآید گزارههای جدی ما بسیار عمیق هستند. یعنی اساساً در هر فرهنگی ببرید اسلام را نشان بدهید و نگویید که این گزارههای اسلامی است بلکه گزارههای انسانی است، گزارههای اخلاقی هست، و مورد پذیرش همه کسانی است که به دنبال حقیقت هستند. اما نکته این جاست، به محض این که گزارههای عمیق را با شخصیت پیوند میدهند و نه با شاخص. چون شاخص برای ما امام حسین، حضرت علی و حضرت رسول است. شاخص برای من فرآیندی است که طی شده است.
وقتی که من شاخصها را وارد حوزه رفتار و فهم خود و انتخابگری خود میکنم دیگر با هر ورودی شناختی که هر امپراتوری رسانهای میخواهد این را تولید کند مدام دچار اعوجاج، سؤالات متعدد به مفهوم نفی آن چیزی که درست است، نمیشوم و البته این اتفاق، اتفاقی است که دارای اهمیت هست. یعنی حواس مخاطب باید باشد اگر فلان فرد در فلان لباس و در فلان جایگاه خطایی را مرتکب میشود آن شخصیت در واقع دچار خطا شده است نه شاخص. شاخص به مفهوم آن گزارههای درست و عمیقی که داریم به آن اشاره میکنیم.
دکتر حسین زاده: اینکه رسانه چه وظیفهای دارد تا این شاخصه را به معنای واقعی برای مخاطبین ملموس بیان کند و بتواند فضایی را برای اینها ایجاد کند که حتی اگر فرد رفتار منبعث از شناخت ناقص او میخواهد در جامعه پیاده شود آن را رسانه جلویش را بگیرد و به معنای واقعی یک لوگوی منطقی، شاخص منطقی را پیش پای مخاطب بگذارد که مخاطب بتواند یا برای رسیدن به آن رفتار مطلوب از خود یک عملکردی را نشان دهد که آن عملکرد انتخابگرایانه باشد، برگرفته از انتخاب هوشمندی باشد خروجی کار مثبتی باشد، مبحثی است که در برنامه آینده به آن پرداخته می شود.
برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با بررسی تاریخچه علومشناختی و کاربردهای آن در حوزههای مختلف و شباهت و تفاوتهایی که با حوزههای علوم روانی دارند، به بررسی شناسهها، شاخصها، تاکتیکها و تکنیکهای علومشناختی در حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه در فضای جنگ ترکیبی میپردازد. این برنامه دوشنبهها و چهارشنبهها ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه روی موج افام ردیف ۱۰۳,۵ مگاهرتز تقدیم مخاطبان فرهیخته رادیو گفتوگو میشود.
پایان پیام/ت