او که در شش ماهگی باب الحوائج می شود

او که در شش ماهگی باب الحوائج می شود

اجتماع بزرگ شیرخوارگان حسینی همزمان با سراسر کشور در مساجد، تکایا و حسینیه های اقصی نقاط استان قزوین برگزار شد و خبرنگار فارس با حضور در سطح شهر قزوین به روایت حال و هوای مردم در این روز پرداخت.

او که در شش ماهگی باب الحوائج می شود

به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، اجتماع بزرگ شیرخوارگان حسینی همزمان با سراسر کشور در مساجد، تکایا و حسینیه های اقصی نقاط استان قزوین برگزار شد و خبرنگار فارس با حضور در سطح شهر قزوین به روایت حال و هوای مردم در این روز پرداخت.

در این گزارش آمده است: قبل ها همه به اسم مراسم شیر خوارگان حسینی می شناختند اما حالا تبدیل به یک همایش جهانی شده، همایشی که هر ساله مادران به همراه کودکان شان و با زمزمه لالایی، خاطره مظلومیت سرباز کوچک کربلا «حضرت علی اصغر ( ع)» را حفظ و نشان می دهند.

امسال هم مانند قرار همیشگی این همایش در شهر ما برگزار شد. صبح زود راهی مسجد بزرگ شهرمان که به مسجد جامع شهره است، شدم. در راه نوزادان کوچکی همراه با لباس های سبز و پیشانی بند هایی که به نوشته یا علی اصغر ( ع) مزین بود به چشم می خوردند و مادرانی که شوق و ذوق خاصی برای شرکت در این همایش را داشتند.

به مسجد رسیدم. این بار متفاوت تر از هر سال مراسم در حیاط مسجد در حال برپایی بود و جمعیت خوبی حاضر بودند. جمعیتی بیشتر از سال های قبل.

تا شروع مراسم تصمیم گرفتم با مادرانی همکلام و حس و حالشان درباره این روز را جویا شوم. با مادری رو به رو شدم که ۱۰ سال منتظر دیدن همچنین صحنه ای بود که پسرش را در آغوش خودش بگیرد و با صدایی بلند و هم صدا با بقیه مادران سربازش را فدایی باب حوائج بخواند.

خانم «حسامی» برایم از حس و حال روزهایی گفت که ۱۰ سال بدون فرزندی در این مراسم حاضر می شد و هر بار نذر می کرد اگر فرزندش پسر باشد اسمش را علی اصغر می گذارد. وی می گوید: زندگی پر از فراز و نشیبی را پشت سر گذاشتم و به موضوع طول کشیدن رسیدنم به حس مادری را به عنوان یک امتحان الهی نگاه می کردم. اما بعد از ۱۰ سال انتظار در ایام کرونا مادر بودن را تجربه کردم. خدا قشنگ‌ترین هدیه را به من داد.

این شهروند قزوینی ادامه می دهد: حالا هم از خودش می‌خواهم به حق امام حسین (ع)، به تمام کسانی که آرزوی بچه‌دار شدن دارند، فرزند سالم بدهد.

از خانم حسامی خداحافظی کردم. مادری کنارم ایستاده و نازدانه خود را روی در آغوش گرفته بود با عجز و ناله از حضرت رباب (س) می‌خواهد که به‌حق آبروی فرزندش او را شفا دهد.

اینجا صحبت از دست‌های کوچکی است که قرار است گره‌های بزرگی را باز کنند. اینجا کودکان شفاعت بزرگ‌ترها را می‌کنند و مادران شان کودکان خود را واسطه کرده‌اند تا حضرت رباب (س) نیم‌نگاهی به آنان بیندازد.

مراسم در حال برگزاری بود و مادران هر یک کودکان خود را در دست گرفته و دل در گروه راه و یاد امام حسین‌(ع) دارند. آن ها با امام زمان شان عهد بستند و دعا کردن که فرزندان شان مهدوی بار بیایند.

و حالا نوبت زمزمه کردن نذرنامه ای است که مادران همصدا با هم می گویند: «یا صاحب‌الزمان ادرکنی. یا صاحب‌الزمان فرزندم را نذر و راهی قیام تو می‌کنم. یا حسین ادرکنی». کودکان هم با سربندها و تن‌پوش‌های سبز روی دست مادران خود هم با شیرخوار کربلا هم نوا می شوند و این همصدایی معنایی جز این نیست که تمامی کودکان بیمه علی اصغر شدند. اینجا همه به این می بالند که از کودکی خادم این طبار محترم می شوند.

و در ادامه این آیین مداحان در بیان مظلومیت طفل شش‌ماهه سیدالشهدا (ع) به نوحه و سخنرانی و مادران نیز در ماتم حضرت علی‌اصغر (ع) به سوگواری و مناجات پرداختند.

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *