ایده «خاورمیانه جدید» روسیه و چین چه ویژگیهایی دارد؟
شرط تشکیل «خاورمیانه جدید» بر مبنای معیارهای روسیه و چین این است که همه طرفها برای گشودن صفحهای جدید و روشن در آینده منطقه مصمم باشند تا این روند از شرق تا غرب و از جنوب تا شمال جهان امتداد یابد. اگر همه بر مبنای آن عمل کنند، نهتنها فضا برای ایجاد خاورمیانه جدید فراهم میشود، بلکه شاهد ایجاد نظم بینالمللی جدیدی خواهیم بود.
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها- راهبرد معاصر نوشت: وقتی روسیه و چین نخستین بار چهارم اکتبر 2011 در شورای امنیت سازمان ملل متحد با هم از حق وتو علیه قطعنامه ارائه شده از سوی فرانسه، انگلیس، پرتغال و آلمان علیه سوریه استفاده کردند، هیچ کس انتظار نداشت این موضع روسیه و چین مورد حمایت برزیل، هند، آفریقای جنوبی و حتی لبنانی قرار بگیرد که از رأی ممتنع استفاده کرده بود.
این اقدام میتوانست سرآغاز تحولات احتمالی در منطقه و به قیمت پایان طرح ها و پروژههای آمریکایی باشد که پس از نخستین دیدار ملک عبدالعزیز آل سعود، پادشاه فقید سعودی و روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا در 14 فوریه 1945 آغاز شده بود؛ زمانی که سوار بر ناوشکن آمریکایی کوئینسی بودند و وسط دریای سرخ لنگر انداخت.
پس از آن تاریخ عربستان سعودی تمام قابلیتهای ژئوپلیتیکی، نفتی و فرقهای خود را در خدمت طرحها و پروژههای آمریکا قرار داد. در این راستا ریاض با هماهنگی و همکاری واشنگتن، لندن و متحدان منطقهای و بینالمللیاش تمام توان خود را برای حمایت از هر طرفی که با جنبشهای اسلامی رابطه مستقیم یا غیرمستقیم داشتند، به کار گرفت. این روند باعث شد طرح موسوم به «خاورمیانه جدید» بر مبنای معیارهای غربی که به معنای پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی است، در فلسطین پس از سال 1948 میلادی شکل بگیرد.
امضای معاهده بغداد در فوریه 1955 میلادی سرآغاز چراغ سبز آمریکاییها به تجاوزات صهیونیستی-انگلیسی-فرانسوی بود، صهیونیستهای مورد حمایت آمریکا در ژوئیه 1956 میلادی به مصر حمله کردند و در ادامه، در ژوئن 1967 میلادی تجاوز صهیونیستها به مصر، سوریه و اردن رخ داد تا مؤثرترین اقدام برای تحمیل تفکر غربی «خاورمیانه جدید» برای همه کشورها و مردم منطقه باشد.
این روند چند سال ادامه یافت تا اینکه کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا اواخر ژوئیه 2006 از تل آویو بازدید کند تا طبق دیدگاه نومحافظه کاران در واشنگتن، از نیاز به تشکیل «خاورمیانه جدید» بگوید و آن را به طور رسمی اعلام کند. این همان موضوعی است که مدنظر جرج بوش بود و در سخنرانی خود برای مردم آمریکا در اواسط آگوست 2006 مطرح کرده و گفته بود: خاورمیانه نخستین عرصه مبارزه میان آزادی و تروریسم را تشکیل می دهد و این منطقه اکنون با چالشی مهم همچون جنگ لبنان مواجه است. جنگ در لبنان جلوه اصلی مبارزه آزادی با تروریسم است.
آنچه در طرح «خاورمیانه جدید» (بعدها خاورمیانه بزرگ) به وسیله بوش مطرح شد و مهم بود، تغییر شکل نقشه جغرافیایی کشورهای غرب آسیا به گونهای بود که با اهداف آمریکا همخوانی داشته باشد. تغییری که جایگزینی برای نقشهای باشد که به وسیله قدرتهای اوایل قرن بیستم یعنی انگلیس و فرانسه طراحی شده بود و اکنون در غیاب ابرقدرتی همچون اتحاد جماهیر شوروی باید بازطراحی میشد.
اعلام نظر رایس درباره طرح «خاورمیانه جدید»، جدیت واشنگتن و متحدانش را برای بازتنظیم کارتهای منطقهای در راستای این پروژه مهم به همگان ثابت کرد. از آن پس کشورهای منطقه از پاکستان گرفته تا مراکش، سومالی تا یمن حوادث خونینی را تجربه کردند که به اصطلاح «بهار عربی» خوانده شد. در مسیر تشکیل خاورمیانه جدید همگان در خدمت منافع رژیم صهیونیستی بودند؛ هرچند گاهی شعار گفت و گوی بین ادیان و گاهی شعار وحدت تمدنها سر میدادند تا اینکه در سال های اخیر توافق صلح ابراهیم مطرح شد.
تصمیم روسیه برای ورود به عرصه سوریه در سپتامبر 2015 انجام شد که گفته میشود (به خواست دولت سوریه و) به برکت تلاشهای شهید قاسم سلیمانی، فرمانده سابق سپاه قدس ایران و دعوتش از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه با هدف جلوگیری از نفوذ واشنگتن و متحدانش در منطقه بود. این اقدام باعث شده است ائتلاف بینالمللی به سرکردگی آمریکا با وجود در اختیار داشتن دهها پایگاه نظامی نتوانند دولت سوریه را سرنگون کنند؛ کشوری که به لطف حمایتهای نظامی، دیپلماتیک، سیاسی و روانی روسیه، ایران و چین در برابر دشمنان و بدخواهان مقاومت کرده است.
این حمایت هم زمان با حمایت حزبالله لبنان برای شکست دادن کسانی انجام شد که رؤیای تشکیل «خاورمیانه جدید» را در سر میپرورانند و میخواستند با ایجاد رعب و وحشت، صدها هزار گروهک تروریستی جنایتکار مانند «النصره» و «داعش» ایجاد کنند؛ همین تروریست ها کافی بود تا امنیت منطقه و سراسر جهان را با چالشی بزرگ مواجه کنند.
پس از ماجراهای قتل جمال خاشقجی، فعال مخالف سعودی، در اجلاس «گروه 20» که اواخر نوامبر 2018 میلادی در آرژانتین برگزار شد، پوتین در کنار محمد بن سلمان نشست (کاری که شی جین پینگ، رئیس جمهور چین نیز انجام داد). در آن زمان حاکمان غربی این رابطه صمیمی را نشانه حمایت پوتین از ولیعهد سعودی دانستند.
رابطه صمیمی میان بن سلمان، پوتین و پینگ سرآغازی بر روابط رسمی هر سه طرف بر مبنای منافع مشترک و احترام متقابل بود؛ موضوعی که آل سعود در روابط خود با رؤسای بزرگترین متحد غربی خود، یعنی آمریکا درک نکرده بودند. واشنگتن همواره به آل سعود و حاکمان خلیج فارس توهین میکرد، یعنی همان کاری که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا مارس 2018 انجام داد و وقتی از بن سلمان در کاخ سفید پذیرایی کرد، لوحی با تصاویر تسلیحات آمریکایی نشان داد و خطاب به ولیعهد سعودی گفت: تو ثروتمندی و باید این سلاحها را بخری.
شاید این موضع و موقعیتهای مشابه آن ازجمله بهبود روابط آمریکا با قطر دلیل کافی برای برانگیختن حس غیرت عربی بن سلمان جوان باشد که باعث شد درهای گفت و گو را با طرفهای منطقهای بگشاید و نمونه عینی این همکاری در توافقات با روسیه و چین در «اوپک پلاس» بود.
این شاید مهم ترین دلیل تصمیم بن سلمان برای ایجاد نوع جدیدی از روابط شخصی با پوتین و پینگ باشد، زیرا آنها در انواع گفت و گوهای متقابل که عربستان سعودی را از امپریالیستهای غربی دور نگه میدارد، صادقانه عمل کردند. در این راستا شاهد گشوده شدن صفحه جدیدی در روابط بینالمللی و منطقهای بر مبنای منافع مشترک کشورها و مردمانی هستیم که 80 سال است از سوی استثمارگران و استعمارگران آمریکایی تحقیر و از این وضعیت خسته شدهاند.
موفقیت مهیج چین با حمایت روسیه در دستیابی به توافق ازسرگیری روابط میان ایران و عربستان مؤید موضع مشترک روسیه و چین است که تنها هدفشان را نجات کشورها و مردم منطقه و در نتیجه جهان از استکبار آمریکا و غرب میدانند. آنها میخواهند همگان بتوانند غرب آسیایی جدید و بدون هرگونه دشمنی، نفرت و جنگ هایی بسازند که پیامدهایش همواره بر شانههای همگان سنگینی کرده است.
شرط تشکیل خاورمیانه جدید بر مبنای معیارهای روسیه و چین این است که همه طرفها و مهمتر از همه ایران و عربستان برای گشودن صفحهای جدید و روشن در آینده منطقه مصمم باشند تا این روند از شرق تا هندوستان و پاکستان، از غرب تا برزیل، آرژانتین و همه کشورهای آمریکای لاتین، از جنوب تا آفریقای جنوبی و کشورهای قاره سیاه امتداد یابد .
اگر همه به این واقعیت پی ببرند و بر مبنای آن عمل کنند، نه تنها فضا برای ایجاد خاورمیانه جدید با معیارهای مردمان و کشورهای منطقه فراهم میشود، بلکه شاهد ایجاد نظم بینالمللی جدید خواهیم بود که در آن همه به یکدیگر احترام میگذارند و رفتارها بر مبنای محبت متقابل خواهد بود و تأثیر آن بر بالاترین سطح از منافع اقتصادی، مالی، اجتماعی و فرهنگی کشورها قابل احساس است. مردم می توانند در کنار هم و در بسیاری از موارد دست در دست هم به دور از ناسازگاری ملی و مذهبی زندگی کنند.
پایان پیام/ت