اینجا خبری از مرگ آرزوها نیست!

اینجا خبری از مرگ آرزوها نیست!

معلول جسمی حرکتی است اما از حرکت بازنایستاده و قلمش سیاهی های روزگار را به بارقه‌های امید تبدیل کرده و حالا هزاران هنرجو و دانش آموز دارد و می گوید: آدرس بهزیستی را نمی‌داند و به عنوان یک فرد دارای معلولیت به بهزیستی کمک می‌کنم.

اینجا خبری از مرگ آرزوها نیست!

گروه آسیب‌های اجتماعی خبرگزاری فارس؛ خانواده‌ای هنرمند دارد، خودش می‌گوید «یادگیری طراحی را مدیون برادرم هستم» اما با این حال برادرش طراحی را ادامه نداده و حرفه دیگری را در پیش گرفته است. عبدالرضا حدادی در سال ۱۳۵۷ پای در این جهان گشوده و حالا این نقاش همدانی ۴۵ سال سن دارد.

متولد داق داق است از روستا‌های کبودر آهنگ در حاشیه‌های استان همدان، در خانواده‌ای تقریباً پرجمعیت به دنیا آمده و می‌گوید: «نقاشی را از خانواده آموخته و همگی هنرمند هستند» اما کمتر کسی از این خانواده مسیر زندگی‌اش به سمت هنر و نقاشی تغییر کرده است. عبدالرضا، طراحی و نقاشی را از ۴ سالگی فراگرفته و زمانی که کودک بوده، مداد را در دست گرفته و نقاشی کردن را آموخته است.

در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمده اما اذعان دارد اگر شرایط برای زندگی کردن هم مطلوب نباشد باید خود را وفق داد، تلاش کرد تا به روز‌های روشنایی نزدیک شد.

حدادی با آن که معلول جسمی حرکتی است و راه رفتن و نشستن برای او دشوار است، اما به واسطه همین نقاشی‌ها، حالا بیش از ۵۰۰ هنرجو و دانش‌آموز در شهرستان کبودر آهنگ دارد. او درباره زندگی شخصی خود می‌گوید: همیشه قانع بوده‌ام و با کمبود‌ها کنار آمده‌ام، یادم هست در آن سال‌ها در تابستان و زمستان‌های همدان، هفته‌ای یکبار یک دفتر نقاشی را تمام می‌کردم و این اوج لذت بردن من از آن روز‌های دوران کودکی بود و امروز هنرجویانی را دارم که دفتر‌های آنچنانی می‌گیرند و برخی دیگر هم هستند با یک مداد نصفه تا پایان یک ماه چه شاهکار‌های هنری از خود برجای می‌گذارند، این معنا و مفهوم زندگی از دیدگاه من است.

وقتی عبدالرضا عاشق می‌شود

ردی از عاشقی در دوران جوانی در ذهن آقای حدادی پیداست، زمانی که در دانشگاه بوده، ادبیات خوانده و توانسته فارغ التحصیل این رشته در مقطع کارشناسی شود، عاشق دختری می شود که هم دانشگاهی او بوده اما بعدها به دلایل آنکه تفاهم نداشته اند، نتوانسته اند با همدیگر ازدواج کنند و پس از آن زمان تا حالا من دیگر کسی را ندیده است که خود را در او ببیند.

زمانی که قصد تحصیل در دانشگاه را می‌کند می خواهد در دو رشته ادامه تحصیل دهد، هم هنر و هم ادبیات اما شرایط برای حضور او در رشته هنر در دانشگاه مهیا نمی شود و این گونه تنها در ادبیات فارسی ادامه تحصیل داد.

آقای حدادی می‌گوید در سه مدرسه غیر انتفاعی تدریس می‌کند، مسئولیت کانون فرهنگی هنری شهید رجایی شهرستان کبودرآهنگ بر عهده وی بوده و دامنه‌های فعالیت او به طراحی، کاریکاتور، خوشنویسی، موسیقی، انیمیشن‌سازی و مجسمه‌سازی رسیده است و به تازگی هم هنر استفاده از ضایعات را در شهرستان پایه‌ریزی کرده است.

هنرنمایی مادر برای فرزندانش

وقتی مدرسه به ما می‌گفت کاردستی بسازید، مادرم دست به کار می‌شد و یک شبه مجسمه‌ای از حیوانات برای ما از گل آماده می‌کرد، آن را زیر کرسی می‌گذاشت و تا صبح مجسمه خشک می‌شد و بعد هم ما آن را به مدرسه می‌بردیم و نمره‌ای که باید می‌گرفتیم، پدرم هم بنای ساختمان بود، خانه‌سازی می‌کرد و صدای خوبی هم داشت، در کنار این حرفه چون ما در روستا هم بودیم به کشاورزی هم اشتغال داشت. هیچ گاه فراموش نمی‌کنم زمانی که با پدرم می‌خواستیم به محصولات کشاورزی سر بزنیم برایم آواز می‌خواند و صدای او هنوز هم از آن سال‌ها گوش من را نوازش می‌کند.

وقتم را حتی یک لحظه هدر نمی‌دهم

با آقای حدادی در حاشیه جشنواره بین المللی همام ویژه معلولان گفت وگو کردم، او در حال طراحی صورت یک مردی بود که از طرحش مشخص بود که کمی شیطنت هم در آن دخالت دارد. آقای حدادی گفت که این طرحی از صورت آقا وحید است که اهل بندرعباس بوده و هم اتاقی او در این سفر چند روزه به تهران، می خواهد تا پیش از مراجعت وحید به بندرعباس طرحش را آماده کند و این یادگاری از او برای همیشه نزد وحید بماند. همین بود که در حاشیه این جشنواره مشغول طراحی بود. البته به گفته عبدالرضا هیچ گاه وقتش را به بطالت نمی گذارند و حتی از چند دقیقه های خود مثل این چند دقیقه به درستی استفاده می‌کند.

به گفته آقای حدادی در حال آماده کردن یک انیمشین برای جشنواره صد است و پیش از اینها توانسته چندباری رتبه نخست کشور در رشته های طراحی نقاشی رنگ و روغن، سیاه قلم با موضوع احترام به پدر و مادر را کسب کند.

یک بار هم از کشور ژاپن با او تماس گرفته‌اند، خانمی پشت خط تلفن، با جملاتی دست و پا شکسته به زبان فارسی به آقای حدادی می‌‍‌گوید می‌خواهد از او برای حضور در یک مسابقه دعوت کند، او تلفن را قطع کرده و با بهزیستی تهران تماس گرفته و گفته‌اند پیگیری می‌کنند اما هیچ خبری نشده است و اینگونه پای او به هیچ مسابقه‌ای در خارج از کشور باز نشده است.

معلولی که آدرس بهزیستی را نمی‌داند!

معلولیت آقای حدادی جسمی حرکتی است، آدرس بهزیستی را نمی‌داند و می‌گوید این من هستم که «به عنوان یک فرد دارای معلولیت به بهزیستی کمک می‌کنم»، زندگی خودش را دارد و نیاز مادی هم به بهزیستی ندارد. حتی به یاد نمی‌آورد که چه زمانی به بهزیستی مراجعه کرده و اصلاً به تعبیری هم در سازمان بهزیستی پرونده‌ای ندارد.

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *