تأثیر زنده شهید در سعه صدر اجتماعی
شهید اجازه نمیدهد دروازههای آخرت به روی دنیا بسته شود. نمیگذارد آسمان از زمین روی گرداند. شهید آن ظرفیت پایان ناپذیر است که مادیت را از بنبست فرسودگی و فروپاشی عبور میدهد و موقعیتهای نو و نابی را پیش روی فرد و جامعه قرار میدهد. این چنین است که شهید باعث سعه صدر اجتماعی میشود و به آن امکانهای بینهایت شدن را هدیه میکند.
فارسپلاس؛ سعید توتونکار در یادداشت نوشت: در پی یافتن پاسخی در باب چیستی سعه صدر اجتماعی و چرایی ضرورتش و چگونگی دستیابی به آن به مفهوم شهادت رسیدم. انسان همواره مبتلا به آزمون رنج است. درد نشانه حضور مرزی انسان در جغرافیای خویش است.
عده زیادی از مردم به قصد گریختن عقب مینشینند و زمین میدهند تا زمان بگیرند. جان میدهند تا تن بماند. اما غم و اندوه و حسرت و درد آنان را به حال خود رها نمیکند.
عده دیگری نیز هستند که به سوی درد هجوم میبرند؛ پا روی آن میگذارند و میگذرند. در این میان آنچه جا میماند تن است و آنچه رها میشود جان. آنان به سوی بیمرزی عزم سفر دارند. به سوی ابدیت و جاودانگی.
در نگاه مادی به زندگی، ارزشهای فردی و اجتماعی تنانه برجسته میشود و اولویت پیدا میکند. در معرض فساد بودن ذاتی ماده باعث میشود انسان مادی دچار اضطراب و نگرانی دائم از دست دادن حیات خویش شود. همین فشار روزافزون او را به خودخواهی فزاینده وادار میکند. مادام که در لباس تن قرار داریم، مرگ همزاد و همراه زندگی است. حیات صفتی است که از پیوستن روح بر ما عارض شده و هر گاه بنا بر جدایی جسم و روح باشد حیات با روح میماند و مرگ با جسم.
مدت کوتاه رفاقت تن و جان، زمان مغتنمی است که اثبات کنیم من تنانه را انتخاب میکنیم یا من جانانه را. اهل دنیا من تنانه را برمیگزینند و میپذیرند در این دوره کوتاه تمام ظرفیتهای روح را به استخدام جسم درآورند. طبیعی است که روان ایشان همواره در حال ضعف و سستی و کسالت و بیماری باشد. زیرا تناسبی با بردگی و استثمار جسم و جسد ندارد. انسانهای مادی همواره ناخوشاحوالند. این امری عادی و عمومی است. نشانههای آشکار آن رواج انواع راهکارهای ضدافسردگی در میان مردمان دنیازده است.
در چنین جوامعی انسانها دائما در حال چپاول فرصتها به نفع خود هستند تا ضمانتی باشد برای ارتقاء کمی و کیفی زندگی. گورستانی از مادیات پیرامون خود بنا میکنند و خود در آن میآرمند. حرص و طمع و عجب و بخل و حسد و حقد و حسرت و نفرت و دامنههای متکثر و متنوع آن ارزشهای زندگی مادی هستند. هر چند گاهی به ملاحظاتی عناوین زیبای معادلی برای آنها تراشیده میشود. نظام ارزشی دنیاپرستان اینگونه است.
در مقابل زندگی روحانی قرار دارد. کسانی که تن را به خدمت روان در میآورند و جسم را فدای جان میکنند. صف ایثار از چنین حیاتی برمیآید و شهادت محصول چنین نگاهی به زندگی است. ایثار نیز مراتب مختلفی دارد. گاهی انسان از امر مادی به نفع امر معنوی منصرف میشود. گاهی انصراف از امر فردی و حزبی و گروهی به امر اجتماعی است. گاهی انصراف از امر دنیایی و زمینی به نفع امر آسمانی و آخرتی است. گاهی انصراف از امر انسانی در برابر امر الهی است که بالاترین مرتبه ایثار است و تمام مراتب دیگر را در خویش ضمیمه دارد.
شهادت چنین مرتبه از ایثار است. کسی که همه امکانهای مادی خویش را فدای بقای دیگران دیگران میکند. این عضو رها شده از تن، تعلقی دارد با آن جامعه. چرا که ادامه بودنش در تن جامعه امتداد یافته و گسترده شده است.
اما داستان سیر روحانی او و حیات جانانه شهید دیگرگون است. به واسطه خلع لباس تن، مرگ از او جدا شده و زندگی ابدی یافته است. در این صورت نسبت روح به جسم جامعه تقویت شده و در نتیجه به آن زندگی بیشتر، بقای بیشتر و وسعت بیشتر میبخشد.
غالب انسانها از امکانات روحانی خویش غافلند. گمان مادیگرایان بر این است که اصالت صفات زندگی در ماده پنهان است. در حالی که صفات بودن از فراماده بر ماده چکانده میشود و جسم جز اندکی از آن سهم ندارد. توانایی روح در کیفیت بخشیدن به زندگی به فراموشی سپرده شده و همین باعث سقوط سطح زندگی انسان در زمین گردیده است.
شهید با به اشتراک گذاشتن روح عظیم خود با جامعه امکانهای جدیدی به حیات اجتماعی میافزاید و فرصتهایی را فراهم میکند که پیش از این محال به نظر میرسید. گرههای از افق دیگر باز میشوند و حوصله جامعه برای تحمل محدودیتها و محرومیتها و ناملایمات مادی توسعه پیدا میکند. انگار گشایشی در امور پدید میآید و قدرت و قوتی به متن جامعه دمیده میشود که پیش از این منبع شناخته شدهای برای آن وجود نداشت.
تقویت حیثیت روحانی انسان و جامعه انسانی باعث خواهد شد که بدون نیاز به تبدیل معنویات به مادیات و تبدیل آسمان به زمین و استخدام روح برای جسم، احتیاجات انسان برآورده شود. رواج حیات روحانی باعث خواهد شد رقابتهای غیرانسانی بر سر منابع محدود مادی کمتر و کمتر شده و مردابهای مادی که غالبا باعث مرگ زندگی اجتماعی میشود جریان یافته و سرزمینهای دیگر را آبیاری کند.
حفظ گردش نعمت در زمین باعث سرسبزی و آبادانی زمین و توسعه آن خواهد شد و در نتیجه آسایشی که برای بندگان خدا حاصل میشود، رحمت نیز سرازیر خواهد شد.
حیات شهید، حیاتی جانانه است. او همواره با فرهنگ ایثار زندگی میکند تا اینکه به مهر ابدیت روی قلبش میزنند تا از تپش نیافتد. حیات جانانه شهید حتی حیات تنانه بازماندگان را تضمین میکند. شهید جامعه را یک قدم به روحانیت نزدیک میکند. یک مرحله از بند مادیات رها میکند. یک پرده از حجابهای تیره خاکی را کنار میزند و جلوهای از جوهر حیات را آشکار میسازد. شهید مایه دوام و بقای بیشتر جامعه میشود. کم و کیف زندگی در جامعهای که شهدای بسیار در خاکش آرمیدهاند و در آسمانش سکنی گزیدهاند، بالاتر است. شهید به نسبت تنی که فدا کرد از مرگ جامعه میکاهد و به نسبت روحش بر زندگی جامعه میافزاید. شهید به قیمت اینکه تنهای بسیار در کنار جانهایشان شادمانه زندگی کنند، تن به خاک میسپارد.
شهادت مسیر تبدیل فنا به بقاست. راهکار تبدیل نابودی به ابدیت است. روش رهایی از خودخواهی به خداخواهی است. آنها که به مرزهای رهایی رسیدهاند شهید میشوند تا فرصت برای رسیدن دیگران باقی بماند. شهید اجازه نمیدهد دروازههای آخرت به روی دنیا بسته شود. نمیگذارد آسمان از زمین روی گرداند. شهید حلقه اتصال و مایه تداوم مراودات فرش و عرش است. شهید آن ظرفیت پایان ناپذیر است که مادیت را از بنبست فرسودگی و فروپاشی عبور میدهد و موقعیتهای نو و نابی را پیش روی فرد و جامعه قرار میدهد. این چنین است که شهید باعث سعه صدر اجتماعی میشود و به آن امکانهای بینهایت شدن را هدیه میکند. جانانه زندگی کنیم. شهیدانه…
پایان پیام/ت