تشکیل پیکره سازمان رفتاری سازمان یافته در بستر رسانه
فصل هشتم برنامه ساعت بیست و چهار به معنای واقعی نگاه مخاطبان ما را نسبت به سواد رسانهای به معنای واقعی تغییر میدهد، در فصل جدید ابتدا مخاطب با یک پارادوکس بسیار عجیبی روبهرو میشود.
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها – سردبیر برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه رادیو گفتوگوگفت: اولین ضلع فصل هشتم این برنامه ضلع مرتبط با گزارههای نشأت گرفته از مفهوم سواد رسانهای در همه ساحات، با همه ابعاد و در همه قالبهای آن است که در این زمینه با نگاه ایجابی دنبال خلق گزارههای جدید برای تشکیل سازمان رفتاری سازمان یافته واحد در بستر رسانه هستیم.
فصل جدید برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با حضور دکتر علیرضا داودی ـ کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی و اجرای کارشناسی دکتر محمدصالح حسین زاده به موضوع «رسانه و رفتارسازی شناختی پایه، بررسی سازمان رفتاری سازی سازمان یافته واحد» می پردازد.
سوادرسانهای؛ ضلع نخست فصل هشتم
حسینزاده ـ کارشناس مجری: طلیعه بحث ما خلاصه و چکیدهای از فصل هفتم یا فصلهای گذشته برنامه باشد تا بتوانیم آرام آرام وارد فصل هشتم که به موضوعات رسانه و رفتارسازی شناختی میپردازد، شویم.
داودی: در ساعت بیست و چهار و یک دقیقه در هفت فصل گذشته که به موضوعات متفاوت و مختلفی پرداختیم دال مرکزی و بحث اصلی ما رابطه بین حوزه علوم شناختی هم در قالب دانش و هم در قالب روش در قبال رسانه و چگونگی همراه شدن این دو قاعده یعنی قاعده شناختی و قاعده ارتباطات جهت بیشترین تأثیرگذاری برای ایجاد ارزش افزوده در ذهن مخاطب بود.
ما در فصل گذشته به نقطهای رسیدیم که مشخصاً باید سراغ هنر میرفتیم. بحث هنر شناختی، بحث شناختهای منبعث از هنر یا تأثیری که هنر بر روی زاویه شناخت و ادراک مخاطب در واقع میگذارد. برای همین اساساً هنرمندان را در این حوزه تعریف کردیم و سازههای ادراکآفرین را هنر شناختی خواندیم. هنر، انتزاعی و ذهنی نیست. ما زمانی به یک پدیدهای هنر میگوییم که عینیت پیدا کند؛ حالا در هر قالبی و در هر ساحتی. از طراحی یک نت موسیقی تا نوشتن یک نمایشنامه برای تئاتر، یک فیلم سینمایی تا یک اثر نقاشی که در واقع خلق میشود. پس آن سازهها در واقع ادراکآفرین هر کدام از زاویهای به مباحث شناختی میپرداختند که یک تمرکز جدی بر رابطه بین نخبگان و حوزه شناختی و تأثیر آن بر رسانه، هنر در همه پارادایمهای آن و تأثیر آن بر مخاطب نسبت به حوزه شناختی داشتیم.
یکی از فصلهای بسیار مهم ما قبل از اینها «فصل زنان» بود که خب در همین قالب و در همین قاعده با همین مکانیزم به آن پرداختیم. اما آن چه که در فصل هشتم قرار است به آن پرداخته شود مثل یک گرانیگاه بسیار مهم است که میخواهد رابطه بین حوزه دانش به مابهازاهایی که میآید و پس از دانش قرار میگیرد، پیوند دهد. یعنی روش، منش، بینش و نگرش شناختی.
فصل هشتم و ماهیتی آوانگارد
حسینزاده: این مباحثی که اشاره شد به این معناست که انتهای بحث و فصل جدید عملاً یک کنش و رفتار شکل میگیرد؟
داودی: بله. در واقع همان فرآیند کنشگری که در جامعه چه به نسبت مخاطب در جامعه، چه نسبت به خود روایتهایی که در جامعه شکل میگیرد همان قواعد کنشگری را حاصل میکند. بنابراین ما در مجموعه رویدادهایی که در حوزه شناختی به آن ورود خواهیم کرد و باز مؤکداً تأکید میکنم که زاویهای از حوزه شناختی را که اطلاق مستقیم و ارتباط مستقیم با حوزه رسانه دارد را مورد بررسی قرار میدهیم. به سایر ساحات و حوزههای آن ورودی نداریم و در گزارههای ما هم در واقع نمیگنجد. ما به رابطه بین حوزه شناختی، علوم شناختی در ساحت صلح، نبرد، جنگ با تأکید بر فرآیند ارتباطات و رسانه خواهیم پرداخت. ما در فصل هشتم میخواهیم پا را فراتر بگذاریم و وارد محیطی شویم که این محیط شاید تا به امروز بنا به دلایل مختلف به هر حال کسی به آن ورود نکرده و به آن نپرداخته است. به دنبال این هستیم که وقتی حوزه شناختی را تعریف میکنیم و میگوییم بلوکهای مختلفی مانند نخبگان، مثل زنان، هنرمندان، مثل ورزشکاران که در فصلهای بعد به این خواهیم رسید، فرآیندی شکل میگیرد که حالا میخواهیم به ماهیت کانالکشی حوزه شناختی در رفتار پسااجتماعی شده یک مخاطب در سه ساحت جامعهپذیری، تثبیت در جامعه و استمرار آن جامعهپذیری در ساحات مختلف صحبت کنیم که قاعدتاً رسانه مهمترین ابزار و دارای بیشترین ضریب و ظرفیت در هر سه ساحت تلقی میشود.
به همین دلیل در فصل هشتم عنوان را آوانگارد طراحی کردیم و البته جمعبندی که داشتیم با مجموعه گروهی که در این فضا مشغول به فعالیت هستند این بود که یک نقطه تلاقی بین 3 رشته بسیار جدی در حوزه رفتارسازی در جامعه بگیریم و حتی به تعبیری کاملا مکمل یا متمم هم یا مقوم همدیگر. برای همین به یک عنوان رسیدیدم و آن عنوان را در فصل هشتم این گونه انتخاب کردیم «بررسی سازمان رفتارسازی سازمان یافتهی واحد».
این عنوان، عنوانی است که ما در حوزه شناختی و همه اقمار آن در ساحت ارتباطات در برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه در فصل هشتم به آن می پردازیم. اولاً سازمان منظور مجموعه قواعدی است که شکل دهنده عموم بایدها و نبایدها، بایستهها و نبایستههایی است که یک پیکر را شکل میدهد و آن را طراحی میکند. بنابراین ابتدا به ساکن به دنبال رسیدن به این گزاره از سازمان هستیم. این سازمان قاعدتاً در هر جامعهای که بررسی میکنیم میبینیم که بخش قابل توجهی از بار آن روی دوش حوزه مفهومی تحت عنوان سواد است که قاعدتاً ما آن را تحت عنوان سواد رسانهای با توجه به گرایش و دیدگاهیمان صحبت میکنیم. پس وقتی صحبت از سازمان میکنیم یعنی مجموعه این بایسته ها و نبایسته هایی که باید به لحاظ سواد هم در حوزه دانشی و هم در حوزه فرادانشی که وارد حوزه زمینی و عملیات میشود مسلط باشیم، صحبت کنیم و راجع به آن حتماً به یک دیدگاه جدید، بدیع و از همه مهمتر تأکید میکنم از همه مهمتر کاربردی در جامعه برای رسیدن به قدرت پاسخ دادن به نظام نامه مسائل دست پیدا کنیم. بنابراین؛ اولین ضلع فصل هشتم ضلع مرتبط با گزارههای نشأت گرفته از مفهوم سواد رسانهای است در همه ساحات آن، با همه ابعاد آن و در همه قالبهای آن که البته با نگاه ایجابی دنبال خلق گزارههای جدید هستیم. چون قاعدتاً آن چه که تا امروز بوده است بنا به رویدادهای 1401 به این طرف قدرت، توان و حتی بگذارید از این کلمه استفاده کنم شجاعت پاسخ دادن به پدیدههای نوپدید را نداشته است.
حرکت به سمت فرآیندی حقیقی و بسیار جدی
حسینزاده: نگاهی که ما در فصل هشتیم این برنامه نسبت به سواد رسانهای خواهیم داشت به معنای واقعی نگاه مخاطبان ما را نسبت به سواد رسانهای به معنای واقعی تغییر میدهد، در فصل جدید ابتدا مخاطب با یک پارادوکس بسیار عجیبی روبهرو میشود و شاید بسیاری از مطالب را در حوزه رسانه خوانده باشد یا به نوعی به آن رسیده باشد، اما با حضور کارشناس فعال در حوزه سواد رسانهای در این برنامه قطعا مطالب جدیدی به مخاطبان ارائه خواهد شد.
داودی: اصل ماجرا بر این است که در فصل هشتم نسبت به این موضوعات که در جامعه باب هست از مفهومی تحت عنوان شو و در واقع لمسگراییهای بیشتر پوزیشنی فاصله بگیریم. ما در حوزه سواد رسانهای خیلی از افراد و عزیزان هستند که صحبت میکنند اما حقیقتاً بیشتر شبیه شو است تا دانش، تا تولید روش صحیح، تولیدات متفاوتی که به درد این جامعه بخورد. این که عرض میکنم اعتراضی استفهامی است. خیلی از این مفاهیمی که خیلی از بزرگوارانی که در این حوزه ادعای فعال بودن را دارند اگر واقعاً مفاهیم آنها بومی و تولید داخل و منبعث از اقتضائات ایران ما بود باید میتوانست پاسخ خیلی از گزارههایی را که از 1401 به این طرف مطرح شد را میداد. پس اگر نداده است یعنی آن چه که تا الان بیان شده، بیشتر بر مبنای قواعد مختلف است. چرا؟ چون یکی از اتفاقاتی که در این برنامه خواهد افتاد این است که ما از حمل باد جلوگیری میکنیم و واقعاً میخواهیم به یک فرآیند حقیقی و به یک فرآیند بسیار جدی برسیم.
در ضلع دوم مسئله حوزه شناختی در سازمان رفتارسازی سازمان یافته واحد، به بخش رفتارسازی سازمان یافته میرسیم. در حوزه سازمان یافتگی آن سازمان یعنی آن جایی که قابلیت توضیح، توسیع و تبدیل شدن را پیدا میکند ما وارد ضلع دوم فصل هشتم خواهیم شد. ضلعی که ما از آن تحت عنوان یک علم مادر در واقع یاد میکنیم تحت عنوان جامعهشناسی. قاعدتاً همه حوزه شناختی و حوزه رسانه با همه فرآیندهایی که پیگیری میکند، قاعدتاً راجب به بحث جامعه صحبت میکند در فضای خلأ کره مریخ که ما نمیخواهیم صحبت کنیم، راجع به جامعه صحبت میکنیم.
پرداخت به رسانه در جامعه و جامعه رسانهای شده
حسینزاده: جامعهای که تمام تحولات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و همه در تمام ساحتها در آن جامعه ظهور و بروز میکند؟
داودی: دقیقاً. یک جامعه شناسی متقدم و یک جامعه شناسی متأخر داریم. جامعه شناسی متقدم را همه بلد هستند کتاب دکتر توسلی، کتاب آنتونی گیدنز، افرادی که جامعه شناسی خواندند به عنوان کتب پایه است که میخوانند. نکته این جا است که جامعه شناسی متقدم یا جامعه شناسان ما در ایران که وابسته به گزارههای جامعه شناسی متقدم هستند نتوانستند پاسخ بسیاری از سؤالات و گزارههایی را که در جامعه ما که در حال شکلگیری و تولید هست را بدهند. لااقل بنده به عنوان یک مخاطب هر چه کنکاش کردم پاسخ را نگرفتم. چرا؟ چون تحولات 1401 ـ 1402 را نمیتوانیم با گزارههای منبعث از تجربیات سال های 1352، 1353، 1367، 1377، 1397 مورد بررسی قرار دهیم و حتی راجع به آن صحبت کنیم. پس نوزایی و برون زایی حوزه جامعه شناسی ما را به فرآیند جامعه شناسی متأخر میرساند. در جامعه شناسی متأخر بیشتر شبیه تعارف بین اساتید و اعزه بزرگوار در این حوزه است. بی رودربایستی ته تعارف، شو است. یعنی همان شو کردنهایی است که در حوزه سواد رسانهای متاسفانه خیلیها به آن دچار میشوند. قاعدتاً جامعه با شو کردن تا یک جایی همراه میشود. از آن جایی که مطالبه دارد شکل میگیرد باید جامعه شناسی قدرت پاسخ دادن به این مطالبات یا حتی جهت دادن یا فراتر از آن رنگ و لعاب دادن به اینها را داشته باشد. رنگ و لعاب نه رنگ و لعاب مصنوعی و تصنعی، بلکه رنگ و لعاب پایدار برای این که بتواند فرآیند را از حالت سیاه و سفید خارج کند. بنابراین در ضلع دوم حوزه رسانه و حوزه شناختی سراغ آن سازمان یافتگی میرویم که این جا برعهده جامعه شناسی است که آن فرآیند سازمانی را که در حوزه سواد رسانهای دارد، آن قواعدی که درحال بیان شدن است را در جامعه کاملاً مشخص، نقطه گذاری شده، شفاف و با قابلیت پاسخ دادن به گزارهها و انگارهها و سؤالاتی که ترکیب بندی جامعه را دارد شکل میدهد یعنی رابطه بین جامعه و رسانه، فرم کنشگری رسانه در جامعه را بیاورد و شروع کند راجع به آن صحبت کردن و یک فرآیند جدیدی را در واقع خلق کند.
اما یک ضلع سوم هم در واقع در این فرآیند وجود دارد و آن هم بحث رفتارسازی است که حد واسط بین آن سازمان و سازمان یافتگی است که این اختصاصاً برعهده حوزه علوم شناختی است که زاویه سازههایی که در آن سازمان سواد رسانهای نسبت به آن سازمان یافتگی که در جامعه شکل میگیرد را بر مبنای گزارههایی که تشکیل سازهها یا ریز سازههای رفتاری را که نشأت گرفته از ادراک حاصل شده از فعالیت سواد رسانهای در جامعه متأخر تلقی میشود را راجع به آن صحبت میکند. بنابراین ما در حوزه شناختی و رسانه و جامعه به سازمان رفتارسازی سازمان یافتهای میرسیم که در این جا این نکته مهم متولد میشود. "واحد است". دارای "وحدت است". یعنی سواد رسانهای، حوزه جامعه شناسی و حوزه شناختی با محور قرار دادن مفهومی تحت عنوان "رسانه در جامعه و جامعه رسانهای شده" میخواهد به یک رسانه و دال مرکزی برسد که در آن قابلیت مدل ارائه کردن و مدل یابی بومی برای رساندن جامعه به یک ثبات پرسشی و ثبات پاسخی در هر دو حالت ایجاد میکند. بنابراین در فصل هشتم یک کار آوانگارد و بدیعی انجام میدهیم که با این سه محور نهایتاً به این نقطه برسیم که سازمان رفتارسازی سازمان یافته واحد به صورت بومی چگونه است و همین گزاره را غیر بومی چگونه تحمیل میکنند تا نهایتاً یک جامعه سالم به یک جامعه ناسالم به واسطه رسانه در کارکردهای مختلف خود بدل شود.
حسینزاده: یعنی عملاً رفتاری را متصور میکنیم با این نگاه که هدف ما در این برنامه این است که عملاً رفتارهایی را که در جامعه شکل میگیرد را با نگاه شناختی مورد بررسی قرار میدهیم ؟
داودی: حتی فراتر. چگونه یک رفتار را اصلاً شکل بدهیم، یعنی در هر سه حالت رفتار شکل بدهد، رفتاری که شکل گرفته است چه بوده است، رفتار شکل گرفتهای که بر اساس این قواعد هست چگونه حالا تسری پیدا میکند؟
حکیم دانا جایگزین دانای کل!
حسینزاده: و اینکه واجد چه شرایطی هست و چگونه هم میتواند عملاً در جامعه تسری پیدا کند و بالطبع متناسب با آن، آن کنش و واکنشهایی که معمولاً متصور هست در جامعه اتفاق بیفتد.
داودی: در فصل هشتم سه نوع تولید را قرار است به نتیجه برسانیم. نکته اول تولید دانش بومی منبعث از این اشتراک نظر بین این سه علم «سواد رسانهای»، «جامعهشناسی» و «حوزه شناختی» است. نکته دوم تبدیل کردن این دانش به یک قابلیت بر اساس یک روش کاملاً جدی و علمی به حوزه روادید و اتفاقات میدانی است. روادید از باب گذرنامههایی که مخاطب به لحاظ ذهنی دریافت میکند برای ورود به تحولات میدانی یا از تحولات میدانی گرته برداری میکند برای شکل دهی به آن ذهن و قس علی هذا. و مسئله سوم این است که بیان شود در عین حالی که دنیای امروز دنیای ترکیبی و دنیای بینابینی است قاعدتاً یک علم، یک دانش قابلیت پاسخ دادن به همه موضوعات را ندارد. برای همین ما در جامعه خود متأسفانه علی الخصوص در حوزه رسانه، در حوزه جامعه شناسی و در حوزه شناختی به تعبیری عاقل کل را نمیخواهیم داشته باشیم. البته این یک نوع شو است.
حسین زاده: عقل کل یا عاقل کل؟
داودی: نه عاقل کل. چون عقل کل هم باز بالاخره یک چیزی موجود است. عاقل در فضای شو میرود. چون هیچ سنجهای وجود ندارد که بگوییم این حرفی که شما میزنید توهم، تخیل و یا تصورات است. در این سه حوزه متأسفانه خیلی زیاد هستند. بنابراین تصمیم ما بر این است که در فصل هشتم به جای رفتن به دنبال عاقل کل به سمت خلق مفهومی تحت عنوان حکیم دانا برویم.
یعنی علم نشأت گرفته از قواعد سه گانه بینابینی بتواند مخاطب را به حکمتی برساند که منبعث از دانایی حقیقی است نه فرآیندهای تصوری و توهمی و تخیلی که در واقع وجود دارد. بنابراین؛ دو اتفاق باید رخ دهد. اتفاق اول؛ سطح مباحث متناسب با مخاطب است. متأسفانه ما در سالهای اخیر دیدیم در هر سه رشتهای که بنده عرض کردم افراد همواره دنبال سادهسازی و دنبال تخفیف دادن به عبارات، اصطلاحات و گزارهها هستند. هر جایی هم که شما صحبت میکنید اولین حرفی هم که میزنند این است، این حرف را سادهسازی کنید. در صورتی که من نظر شخصی خود را عرض میکنم چرا نباید به دنبال این باشیم که جامعه مخاطب خود را در حد آن حکمت بالا بیاوریم؟ چرا میخواهیم ندانستهها، ناتوانیها، بدفهمیها و بدروشیهای خود را که سطح نازلی دارد را به سطح جامعهای که اساساً فرهیخته است، تنزل بدهیم؟ پس بنابراین سطح حامعه سطح بالایی است پس مفاهیمی که باید در این جا بیان بشود از سطح بالای کلامی، استدلالی، استنباطی و تولیدی برخوردار شود و نکته دوم برای این که ما به یک چنین قاعدهای دست پیدا کنیم اصل در ثبات است.
برای همین در فصل هشتم دنبال این موضوع بودیم و هستم که هر سه کارشناس محترم که در برنامه حضور خواهند داشت، ثابت باشند تا در چندین و چند برنامه که جلو میرویم، ثابت بودن کارشناسان انسجام موضوعی را و احترام به سطح بالای مخاطب برای رسیدن به یک قالب و قاعده را داشته باشد چون مسئله بر سر طراحی آن سازمان رفتاری سازمان یافته است که زمانی که متولد شد، نقد بر آن وارد خواهد بود و امکان نقد وجود دارد از آن جا به بعد تکثر در انتقاداتی که وجود دارد هم در حوزه تثبیت مفهوم و هم در حوزه اصلاح مفهوم قاعدتاً در اختیار تمام کارشناسانی است که از فصل نهم به بعد به این بحث در واقع اضافه خواهند شد و انجام میدهند. برای همین هر سه کارشناس در این برنامه ثابت خواهند بود که مخاطب اگر این عدم تغییر کارشناس را دید از این منظر ببینند که قرار است در مسیری این ثبات به آن وحدت کمک کند.
انتقال نگاه جامع در حوزه شناختی، رفتارسازی و رسانه به مخاطبان
حسینزاده: فکر میکنم شنوندگان ما یک آشنایی نسبت به حضرتعالی و ما هم که در خدمت شما هستیم و تقریباً میشود گفت یک آشنایی اولیه ایجاد شده است در این جا میخواهم که کارشناس سوم را معرفی کنم که به وقت آن از ظرفیت ایشان هم استفاده میکنیم که بحثهای رسانهای و سواد رسانهای خود را در خدمت دکتر معصومه نصیری ـ کارشناس سواد رسانههای خواهیم بود. موضوع فصل هشتم این برنامه را با این سه نگاه یا عملاً با سه کارشناس جلو میبریم و تلاش ما بر این است که به معنای واقعی یک نگاه جامعی را به مخاطب خود نسبت به حوزه شناختی و حوزه رفتارسازی و حوزه رسانه منتقل کنیم که مخاطب ما بعد از پایان این برنامه اتفاقات رفتاری را که در جامعه شکل میگیرد و یا رسانهای که به معنای واقعی تنها ابزار راهبری، هدایت و مدیریت افکار در جامعه و یا رفتار در جامعه هست و با یک نگاهی هم حوزه مباحث شناختی را به معنای واقعی کلمه بتواند لمس، درک و فهم کند.
داودی: به همین منظور طراحی فصل هشتم را بر سه پایه دانشی که از این منظر متولد خواهد شد، روشی که قاعدتاً خود نوع نگاه این سه کارشناس در سه ساحت متفاوتی که وجود دارد خود یک روش را برای مخاطب به منصه ظهور میگذارد که خود آن روش نشأت گرفته از امتداد همان دانشی است که در حال تولید شدن هست و نکته سوم که بسیار مهم است در خیلی از فصلها برخی از مخاطبین بزرگوار ما همهاش سوال میکردند که منبع این مباحث کجا است؟ منبع این موضوعات کجا است؟ ما نگه داشتیم تا به این فصل برسیم، ما پاسخ این را بدهیم. البته جسته و گریخته در برنامههای مختلف اشاراتی شده است ولی به صورت منسجم در حوزه شناختی و حوزه به ما تبع آن علی الخصوص در این فصل ما هیچ منبع ترجمهای نداریم.
این که روسها، چینیها، آمریکاییها، انگلیسیها، آلمانیها و قس علی هذا کتاب نوشته باشند و ترجمه شده باشد و بعد ما کلام ترجمه شده را با ادبیاتهای خود قاطی کنیم و بعد این را به خورد مخاطب بدهیم و بگوییم عجب چیزی تولید کردیم خیر، این خبرها نیست. هر چند که قریب به اتفاق منابع تولید شده در این حوزه در کشورهای دیگر و در ساحات دیگر را ما مطالعه کردیم و مسلط و مشرف هستیم، اما به این جمعبندی رسیدیم که اساساً منابع خود ما در قالبی که داریم خیلی گویاتر، دقیقتر، حرفهایتر و پرتوانتر است.
حسین زاده: ضمن داشتن اشتراکاتی ولی تفاوتی که ما روی آن دست میگذاریم عمیقتر و اثرگذارتر است.
داودی: این را هم تست آزمایشگاهی و میدانی کردیم.
حسین زاده: یعنی ما عملاً در حوزه علوم انسانی که صحبت میکنیم قطعاً آن اشتراکات وجود دارد. ما عملاً داریم از یک انسانهایی صحبت میکنیم که این انسانها در سراسر دنیا یک نوع فکر میکنند متناسب با شرایط بومی و شرایط اجتماعی و موقعیت محیطی خود آنهاست ولی پایه و اساس یک چیز است. پس شاید مخاطبان ما بدانند که شاید یک اشتراکاتی وجود داشته باشد در حوزه رسانه، در حوزه شناختی، در حوزه جامعه شناسی ولی آن چیزی که قرار است در این برنامه بیان بشود آن بحثی نیست که مرسوم در فضای اجتماعی ـ سیاسی جوامع هست. بلکه قرار است یک صحبت نویی، یک بیان نویی و یا از یک منظر جدیدی آن بحث مطرح شود و به بسیاری از شبهاتی که ممکن است در ذهن مخاطبین ما باشد، پاسخ داده شود.
دکتر داودی: وقتی ما صحبت از منبع میکنیم داریم صحبت به قول شهید آوینی صحبت از یک مسیر طی شده میکنیم. ما از یک تجربه بسیار ذی قیمت و به تعبیر خود ما یونیک و خیلی خاص داریم صحبت میکنیم که این تجربیات توانسته نقاط خلأ و اختلال آفرین دانش غربی را پیدا کند، بر اساس منابعی که داریم منابع بسیار اصیلی که در حوزه اسلام وجود دارد. مثل قرآن، مثل نهج البلاغه، زیارت عاشورا، صحیفه، صحیفه هم صحیفه سجادیه و هم صحیفهای که بعداً در انقلاب به نام صحیفه نور معروف شد، کتاب انسان 250 ساله، خود مفهومی تحت عنوان الغارات که بیان کننده خیلی از مفاهیم سه گانهای است که میشود گفت و بسیاری از منابع دیگر در کنار آن تجربه وقتی که قرار میگیرد اساساً چیزی تحت عنوان خلأ و کمبود باقی نمیگذارد. بنابراین در عین حال که ما مسلط هستیم به روش، منش، بینش و نگرش و دانشی که در غرب در این حوزه تولید شده، به این جمعبندی رسیدیم که نسبت به جامعه بومی ما در ایران اساساً خیلی از این دانشهایی که در غرب تولید شده، قدرت پاسخگویی ندارد. این که غلط است یا درست است بحث ما نیست. قدرت پاسخ گفتن به مباحث ما را ندارد. اما وقتی سراغ منابع خودمان میرویم میبینیم سوالی نیست که برای آن پاسخی نداشته باشد. حالا چه به صورت انفرادی و چه به صورت ترکیبی از مفاهیمی که در واقع وجود دارد. برای همین وقتی این دو در کنار هم قرار داده میشوند قاعدتاً وزن و کفه به سمت تولید میرود، خب هنر ما چیست؟ هنر ما این است که از متن و از دل این تجربه و دانشی که وجود دارد دانش، روش، منش، بینش و نگرش مختص به خودمان در جامعه متأخری که هست به نسبت جامعه آیندهای که در واقع در حال آرام آرام نزدیک شدن به ما هست کنکاش کنیم و پیوسته آن را شروع به تولید کردن کنیم.
هنر ما این تولید یونیکی است که اتفاقاً نشأت گرفته از باور صد درصدی به داشتهها و توانمندیهایی است که وجود دارد. بنابراین ما این جا صنعت ترجمه، صنعت ادعا و صنعت من بیشتر از همه میدانم و صنعت من یک دانه این عالم هستم و این حرفها را کنار گذاشتیم و از متن آن با خضوع، خشوع و از همه مهمتر به تعبیر ما با آن عقد و دال مرکزی این موضوع که ادب در قبال علم و دانش حقیقی نشأت گرفته از تجربه تاریخی و تجربه نزدیک به زمان حال هست این گزارهها استخراج شود و با مخاطب در میان گذاشته شود.
حسین زاده: برداشت من این هست که در این برنامه قرار است تجربه ما به علم ما جهت بدهد. تجربه انقلاب اسلامی تجربهای است که در حوزه مختلف در حوزه سواد رسانه، در حوزه جامعه شناسی و در حوزه در حقیقت علوم شناختی ایجاد شده است توسط کارشناسهای ما در این برنامه به معنای واقعی عملی بیان شود. این تجربه یک پوستهای را بر علم ما بیندازد و برای مخاطب قابل فهم کند، نه این که علم محض، سواد رسانهای محض، که البته هنوز خیلیها در بین Knowledge و Science و فلان آن ماندند، به اینها کار نداریم یا در حوزه علوم شناختی یا در حوزه جامعه شناسی میآییم میگوییم بله این علم محض وجود دارد و ما خود را ذل این علم محض تعریف کنیم و تلاش کنیم که مخاطب خود را نسبت به این علم محض توجیه کنیم، نه.
برداشت من این است که این برنامه قرار هست که یک فضای نویی را ایجاد کند، تجربه عملاً لوگوی بحث ما شود. تجربهای که قطعاً آن عقبه علمی را دارد. آن سند پشتیبان آن علم وجود دارد ولی عملاً آن علم آمده است و متناسب با نگاه انقلاب اسلامی نگاه تجربی من جامعه شناس، نگاه تجربی در حقیقت دکتر نصیری در حوزه سواد رسانه و نگاه تجربی دکتر داودی در حوزه علوم شناختی به روز شده است و قابل فهم شده است همه فهم شده است و دارد در اختیار مخاطب قرار داده میشود.
تابوشکنی خواهیم کرد
داودی: صنعت ترجمه تا یک حدی از آن خیلی خوب است ولی از یک جایی به بعد کارویژه آن چه میشود؟ فلج کردن فکر کردن به داشتهها و یافتهها است. چرا؟ چون فرد وقتی یک کتاب ترجمه را میرود و میخواند از داخل وان ذهن خود بیرون میآید یافتم یافتم را شروع به صرف کردن میکند و فکر میکند همه عالم همین یک چهار برگ کتابی است که خوانده است. برای همین دنبال دو تا مفهوم بسیار جدی هستیم مفهوم اول مفهوم انجماد در پذیرش، مفهوم دوم مفهوم استمرار در لزوم حرکت کردن است. بنابراین قواعدی را که ما این جا داریم راجع به آن صحبت میکنیم این است، ببینید شما در دانشگاه هستید و خیلی از مخاطبین ما هم در دانشگاه هستند. از یک جایی به بعد شما میبینید میگویند سیاست یعنی فقط این آدم. چه کسی گفته است سیاست فقط این آدم؟ چه کسی گفته است فرهنگ و اجتماع و اقتصاد فقط این آدم؟ کجای دنیا غیر از ذات باری تعالی ما میتوانیم اطلاق کامل به یک نفر را بدهیم. بنابراین میگوییم اجازه بدهید حتی تولید داشته باشند. اجازه بدهید این فرآیند بالا بیاید. بنابراین وقتی ما داریم از این روش استفاده میکنیم خیلی شفاف من عرض کنم نوعی اعتراض شناختی استفهامی است به آن چه که از آن تحت عنوان تصلب شرایین فکری در جامعه ایجاد میشود.
حسینزاده: به معنای واقعی تابوشکنی میخواهیم بکنیم. یعنی عملاً در این برنامه ما دنبال این هستیم که برخی از ساختارهای به ناحق گذاشته شده را بیان کنیم. من یک تجربه که برای خود من پیش آمد، ما در، در حقیقت رساله دکتری که یکی از دانشجوهای ما که بحث شد بین بنده که استاد راهنمای ایشان بودم با اساتید داوری اختلافی ایجاد شد. آنها میگفتند حتماً باید چارچوب نظری این رساله برگرفته از فلان اساتید مثلاً قرن نوزده، فلان اساتید قرن شانزده هجری، زمان دوران عصر روشنگری قرن پانزده و شانزده هجری باشد و اینها. آن نکتهای که در حقیقت میخواستیم بگوییم میگفتیم این دانشجوی ما که الان دارد از رساله دکترای خود دفاع میکند اعتقاد ما بر این است که نظریه پرداز است نیازی به این ندارد که بیاید یک چارچوب نظری را بیان کند بعد بیاید علم خود را بر پایه آن چارچوب تا انتهای فصل پنجم جلو ببرد. این دانشجوی ما باید بتواند این پوسته را پاره کند یک حرف نویی بتواند بزند حتی اگر اشتباه باشد. اعتقاد من بر این است شاید این برنامه به دنبال این باشد که این پوسته را بشکند و تابوشکنی کند.
داودی: در واقع این فرآیند و این ترکیب سه گانه میخواهد یک بحث را اول کنار بگذارد و یک بحث را جایگزین کند. خفت مزورانه و متکبرانه این است که به واسطه چون آقای فلانی است در حوزه علمی مثلاً، در حوزه دانشگاهی و قس علی هذا چون فلانی است پس کسی حق ندارد به آن اعتراض کند را کنار بگذارد و به جای آن تسلط بر دست یابی به گزارههای جدید بر اساس منابع اصیل را بیاورد و فراهم کند. من در یک برنامهای با یکی از اساتید علوم ارتباطات در همین رادیو یک چالشی را با همدیگر داشتیم البته ایشان غایب بود من اسم نیاوردم ولی بعد از آن خیلی شروع به سر و صدا کردن کرد. من گفتم آن استادی که سواد او اینترنتی است این خود مصدر خیانت به جامعه علمی است. ببینید تعارف هم که نداریم مثل این میماند که روی زین اسب دارید حرکت میکنید و بعد از بحران صحبت میکنید. آقای علوم ارتباطاتی، آقای رسانهای هر بزرگوار دیگر، خانم نظریه پرداز، هر کسی که هستید شما نمیتوانید خارج از بحران باشید و بعد از این که بحران اتفاق افتاد بیایید پز روشنفکری نشأت گرفته از تحلیل بحران بر اساس داشتههای ناقص و منبعث از تجربیات بی در و پیکر را به رخ جامعه بکشید. این اوج خیانت به یک پردازش در جامعه است. برای همین وقتی صحبت از این مفاهیم میکنیم ما میبینیم از نظریه پردازان غربی بیشتر امپراتور میسازند. غیر قابل شکست، غیر قابل نفوذ و انگار بت همه عالم هستند. چه کسی این حرف را زده است؟ خود غرب اگر چیزهایی که ما نسبت به آنها میگوییم خود آنها قبول داشتند الان باید یگانه دوران میشدند. نه با وضعیتی که در واقع وجود دارد.
شکستن شاخص فلاکت!
حسینزاده: اصلاً نئوها نباید ایجاد میشد.
داودی: دقیقاً. برای همین همیشه نگاه ما این است علی الخصوص در فصل هشتم ما میخواهیم از آن چه که تحت عنوان شاخص فلاکت در حوزه رابطه بین سواد رسانهای، جامعه شناسی و علوم شناختی در قالب رسانه صحبت میشود شاخص فلاکت را بشکنیم و بگوییم اساساً شاخص فلاکتی وجود ندارد. چون شاخص فلاکتی که میگویند واحد سنجهی آن غرب میشود و این از نظر ما رد است. پس در حوزه شناختی اتفاقاً در این خصوص با قدرت پیش میرویم و این سازمان رفتارسازی سازمان یافته واحد را به مثابه یک پارادایم جدید در حوزه رابطه بین سواد رسانهای، علوم جامعه شناسی و حوزه شناختی با محوریت رسانه به نتیجه خواهیم رساند.
برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با بررسی تاریخچه علومشناختی و کاربردهای آن در حوزههای مختلف و شباهت و تفاوتهایی که با حوزههای علوم روانی دارند، به بررسی شناسهها، شاخصها، تاکتیکها و تکنیکهای علومشناختی در حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه در فضای جنگ ترکیبی میپردازد. این برنامه دوشنبهها و چهارشنبهها ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه روی موج افام ردیف ۱۰۳,۵ مگاهرتز تقدیم مخاطبان فرهیخته رادیو گفتوگو میشود.
این برنامه به تهیهکنندگی نوشین رهگذر، گویندگی دکتر حسین زاده، پژوهشگری زهرا سهل آبادی، هماهنگی مهدی تاجیک، خبرنگاری سیدهایمان مسئلهگو و سردبیری دکتر علیرضا داودی تهیه و پخش میشود.
شبکه رادیویی گفتوگو را علاوه بر امواج رادیو میتوانید از طریق گیرندههای دیجیتالی، رادیونما، اپلیکیشن ایران صدا و آدرس اینترنتی radiogoftogoo. ir نیز دریافت کنید. همچنین علاقهمندان میتوانند از طریق شماره ۰۹۰۳۹۱۳۴۷۴۴ در پیامرسانهای مجازی و سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۱۰۳۵ با این برنامه و دیگر برنامههای رادیو گفتوگو در ارتباط باشند.
پایان پیام/غ