رسانههای ما یا خیلی عالماند یا اساسا پرت از ماجرا!
نصیری کارشناس سواد رسانه اظهار داشت: با اینهمه عِده و عُده و نیروهای فکریای که ما در حوزه رسانه داریم، همیشه از رسانه ضربه خورده ایم.
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها – پایگاه خبری تحلیلی رادیو گفت وگو نوشت: قسمت چهارم از فصل هشتم برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه در گفت و گو با دکتر علیرضا داودی (کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی) و دکتر معصومه نصیری (کارشناس سواد رسانه) به بررسی رسانه و رفتارسازی شناختی پایه، سازمان رفتاری و رفتارسازی مبارزهطلبانه و سرسختگرایانه پرداخت.
تاثیر رسانه بر حوزه ساخت رفتار
حسینزاده -کارشناس مجری: رسانه چگونه میتواند رفتاری را تولید کند یا بسازد که آن رفتار منبعث از شناخت و ادراک باشد؟
نصیری: در لایهها و ساحتهای مختلف کارکرد رسانه قاعدتاً ساخت رفتار، نوع تفکر و همه آنچه که ذیل حوزه شناخت به آن میپردازیم تأثیر گذار است، می تواند ضریب دهنده، کاهنده و افزایشدهنده باشد.
قاعدتاً در حوزه تولید پیام، عناصر و نقطهگذاریهایی که در فضای رسانه شکل میگیرد این کار را با ظرافت و با دقت خاص خودش انجام میدهد.
امروزه در سطح دنیا مخصوصاً جامعه ما که بارگذاریهای رسانهای و محتوایی خاص برای آن شکل میگیرد حوزه ساخت رفتار را به شدت تحت تأثیر خودش قرار داده است. رفتارهای اجتماعی که گاهاً مبتنی بر سازههای غلط یا بر مؤلفههای غلط برساخت از رسانه است، به ذهن مخاطب ارائه میشود که بخشی از مسئله و موضوع ماست و از طرف دیگر با ضریب بسیار ضعیف و خفیف شاید رفتارهای در واقع دقیق و درستی را در لایههایی شاهد باشیم که آن هم منبعث از حوزه رسانه و محتواهای آن است. بنابراین؛ ساخت محتوا، عملیات در واقع بارگذاری معانی بر محتوا و آنچکه که در قالب یک پیکره رسانهای توسط رسانه دریافت کنیم قاعدتاً میتواند رفتار ما را تحت تأثیر قرار بدهد.
امروزه دنیا، دنیای انواع تکنیکها و تکنیکهای ترکیبی، شناختی و روشهای مختلف است. تصور کنید که حوزه موسیقی به عنوان یک رسانه چگونه می تواند رفتارسازی مبارزهطلبانه و سرسختگرایانه را مدیریت کند.
باید ذهن خود را مقداری به خصوص در حوزه رفتارسازیهای مبارزهطلبانه از فضای خبر دور کنیم و به سمت لایههای نرمتر و بدون دروازهبانی ذهنی مخاطب برویم که آنجا میتواند رفتاری از خودش بروز دهد که شاید خودش هم نشأت گرفته از چه نقطهای هست را نداند، اما همین محتواهایی که وارد لایههای ذهن او شده است در فرایندهای مختلف قطعاً اثرگذار بوده و توانسته آن را به نقطهای برساند که رفتاری را انجام می دهد، مبارزهای را میکند که تصور میکند مبارزه است در حالی که مبارزه تعریف خاص، هدف و اولویتبندی خودش را دارد. نتایجی که از یک مبارزه صحیح حاصل میشود. به هر حال ما از صدر اسلام تا کنون مبارزات مختلفی داشتیم که مبارزات نقطهگذاری شده درست منبعث از اولویتبندیهای صحیح و اتفاقات مناسب خودش در موقعیت زمانی و مبتنی بر آن چیزی که افکار عمومی میطلبیده بوده است.
چهار مفهوم جدی در حوزه رفتارسازی مبارزهطلبانه و سرسختگرایانه
حسینزاده: وقتی صحبت از ساخت رفتار میکنیم و یا اصطلاحاً رفتارسازی میکنیم قطعاً باید گزارههایی را ببینیم. به خصوص وقتی میگوییم رفتاری شکل گرفته است که این رفتار میتواند یک فضای مبارزهطلبانه و سرسختگرایانهای ایجاد کند، عملاً آن گزارهها، یک گزارههای خاصی باید باشند. از شما میخواهم یک اشارهای به این گزارهها داشته باشید. گزارههایی که رفتار موضعطلبانه و سرسختگرایانه ایجاد میکند. در حقیقت چه اتفاقی رقم میخورد که عملاً یک فرد به معنای واقعی میتواند رفتار او در جامعه رفتار "هل من مبارز" باشد؟
داوودی: قبل از اینکه وارد گزاره شویم حتماً باید به دو انگاره به عنوان اصل موضوع بپردازیم. انگاره اول مفهومی است تحت عنوان "دفاع از" و انگاره دوم مفهومی تحت عنوان "حمله به" است. بدین معنا که وقتی به این دو انگاره میپردازیم، هر کدام از این دو انگاره سه حالت پیدا میکند. دفاع از آنچه که جامعه داده است یا دفاع از آن چیزی که جامعه را به چالش میاندازد. حالت سوم در هر دو مورد میشود گزاره سوم. یعنی نه دفاع از آنچه که جامعه داده است و نه دفاع از آنچه که جامعه را به چالش میکشد. بلکه دفاع از آن است که در ذهن من شکل گرفته تا بتواند مسیری را طراحی بکند. این مسیر میتواند هم مسیر تکاملی باشد و هم مسیر بازدارندگی.
انگاره ساحت دوم؛ امکان دارد که اولین حمله، حمله به آن چیزی باشد که من را در معرض خطر قرار داده است. یعنی من سپر دفاعی ذهن خود را بر ساحت موضوعات خارج از مرزهای دیدگاهی خود بگذارم. گزاره دوم حمله به خود جامعه ما میتواند تلقی شود. یعنی در جامعهای که شما زیست میکنید به همه گزارهها، فکتها و مفاهیم اعم از بایستهها و نبایستهها، بایدها و نبایدها صورت بگیرد و مرحله سوم، اساساً حمله به همه آن چیزی که به عنوان داشتههای ذهنی در درون خودم پرورش دادم.
پس یک دفاع از داریم و یک حمله به داریم. وقتی این دو را کنار همدیگر میگذاریم، ما به دو مفهوم بسیار جدی میرسیم. مفهوم "جامعه محدب" و "جامعه مقعر".
در مفهوم "جامعه محدب" معمولاً "حمله به" صورت میگیرد، در مفهوم "جامعه مقعر" معمولاً "دفاع از" معنا پیدا میکند. پس بسته به اینکه منِ مخاطب، منِ شهروند و یا منِ ذهن در کدام یک از این معادلات قرار میگیرم، دیافراگم مفهوم متفاوت میشود. بنابراین؛ وقتی می خواهیم وارد حوزه دو قالب سرسختگرایانه و مبارزهگرایانه شویم، از چهار مفهوم جدی صحبت میکنیم که همه این ساحات را پوشش میدهد.
"مفهوم اول سطح آموزش بالینی من" به عنوان یک شهروند نقطه صفر، یک شهروند سفید است. گزارههای آموزش به من یاد میدهد که در کدام یک از این دفاع ازها یا حمله بهها یا در کدام ساحت قرار بگیرم یا اساساً محدب یا مقعر عمل کنم یا کجاها ژلهای عمل کنم. یعنی در هر دو ساحت بتوانم رفت و آمد داشته باشم.
گزاره دوم یا مفهوم دوم به "میزان قوت و قدرت ابزارهای آموزشیای" که من میپذیرم، بستگی دارد. این با مفهوم ابزار آموزشیای موجود متفاوت است. امکان دارد ابزار آموزشی بسیاری وجود داشته باشد اما من باید ببینم که کدام ابزار آموزشی را میپذیرم.
تناقض سرسختی را تعمیق می بخشد
حسینزاده: از فرآیند عمل رفتارسازی صحبت می کنید؟
داوودی: بله، که چگونه میتواند سرسختی را ایجاد کند. آیا من، آموزش و پرورش را به مثابه یک ابزار آموزشی پذیرفتهام؟ قطعاً در جامعه امروز ما پاسخ منفی است. جامعه امروز ما، آموزش و پرورش با همه عرض و طول و ارتفاع آن را به عنوان یک ابزار آموزشی نپذیرفته است. چرا؟ چون آموزش را خارج از این محیط دریافت میکند و اتفاقاً آن محیط به محیط آموزش و پرورش سرایت میدهد. پس قاعدتاً معادلات بسیار مهم است.
مفهوم فداکاری در کتاب مقطع ابتدایی یا راهنمایی در آموزش و پرورش با مفهوم فداکاری در اینستاگرام متفاوت است. اکنون نسل پنجمی ما کدام مفهوم را درک میکند؟ مفهوم کتابی که در مدرسه می خواند یا مفهوم آموزههایی که در اینستاگرام میبیند. کدام یک از آنها را؟
نصیری: فرد تناقضی بین لایههای مختلف این سطح آموزش میبیند. در واقع آنچه که به عنوان نگاه آرمانی یا کامل در کتابش میبیند و آنچه با آن کتاب در تناقض هست را در رفتار سیستمی ببیند.
این امر سرسختی را تعمیق میبخشد. یعنی من تبدیل میشود به یک شهروندی، به یک فردی در جامعه که هر روز یک چکش بر آن رفتار خورده است و دیگر سرسختی من، سرسختیای نیست که با یک حرکت بتوانم به حالت اولیه برگردم.
مصادیق بر مفاهیم و بر ابزارها موثر هستند
حسینزاده: رفتار مبارزهطلبانه یا سرسختگرایانه می تواند هم مثبت باشد و هم منفی.
نصیری: هل من مبارز در جامعه اگر در ساختارش مثبتش باشد چه رخدادی را رقم میزند، چقدر پیشبرنده است و اگر منفی باشد بسیار اصطحکاک ایجاد میکند.
داوودی: اکنون بحث ما بر نقطه صفر هست یعنی نه میگوییم منفی و نه میگوییم مثبت. آیا آموزش عالی ما میتواند یک دانشجو را که بین چهار تا دوازده سال در اختیار دارد که البته باز آن خروجی دوازده سال گذشته آموزش و پرورش هست را تبدیل به یک نگاه مبارزه گرایانه محدب یا مبارزهطلبانه مقعر بکند. یعنی جنس مبارزهطلبی را در قالب سرسختی به بیرون مرزهای ایدئولوژیکی خودش ببرد اما در دایره تصدیقش قرار بدهد یا نه در درون خودش آورده و همچنان آرمان برای او حائز اهمیت است یا نه، اساساً مفهوم آرمان بر روی قدس مثلاً تهران میدان ونک نشسته است. این کاهش ارتفاع یا افزایش ارتفاع هر کدام یک معنا و مفهوم خاص خودش را دارد. بنابراین؛ فاز دوم ابزارهای آموزشی است. "گزاره سوم" که معمولاً میآید رابطه بین سرسختی و مبارزه را مثبت یا منفی میکند یا اساساً شکل میدهد، بحث بر سر مصادیق پر تکرار نشأت گرفته از فرایند شکلگیری و تولد است. اگر ما را به عنوان یک نقطه صفر، به عنوان آلفا در نظر بگیرند و بگویند که مبارزهطلبی و سرسختی یعنی امام موسی صدر، یعنی فرمت زندگی انسان 250 ساله نگاه ما شکل دیگری خواهد بود و اگر بگویند سرسختی یعنی فلان خواننده، فلان عمل قبیح را انجام داد و توانست با سرسختی حرف خود را به کرسی بنشاند و این یعنی مبارزه، قطعاً دو موجود متفاوت از من متولد خواهد شد.
مصادیق معمولاً بیش از 51 درصد مؤثر بر دو گزاره قبلی هستند یعنی بر مفاهیم و ابزارها موثر هستند. چرا؟ چون مصداق است که آن شهروند، مخاطب و ذهن را به سمت ادراک عینی حرکت میدهد و مرحله چهارم به آن "کنشگری مدبرانه " میگویند. در کنشگری مدبرانه تازه متوجه میشوید که اساساً آن شناخت و ادراکی که از مبارزه و سرسختی در هر ساحتی وجود دارد چه میزان قدرت و قدمت دارد. از اینجا به بعد است که بعد از آن چهار گزاره به مفهومی تحت عنوان "تعریف سرسختی و مبارزهگرایی به لحاظ ادراکی در جامعه" می رسیم.
اگر شناخت به سمت قیاس برود دچار تحول میشود
مفهومی تحت عنوان تلاش مضاعف و بیوقفه یعنی سرسختی برای نفهمیدن داریم. که خود یک مفهوم و یک گزاره است. همچنین مفهومی تحت عنوان ادراک انجمادی و شناخت قیاسی داریم که اینجا معمولاً خیلی خودش را نشان میدهد. اگر شناخت به سمت قیاس برود دچار تحول میشود. چرا؟ چون متن قیاس البته به شرط سفت بودن پایههای استدلالی کمک به تکامل میکند. اما وقتی شما وارد حوزه ادراک انجمادی میشوید، ادراک انجمادی اولین گزارهاش نابودی است. چرا؟ چون شما را اساساً از مفهومی تحت عنوان تکامل مستمر باز میدارد، پس یک سرسختیای ایجاد میکند.
رسانه باید دید وسیعی داشته باشد
حسینزاده: گاهی رفتاری درون فرد شکل می گیرد که به شدت سرسختگرایانه است و فرد حاضر نیست آن انجماد و یبوست فکری را کنار بگذارد و بپذیرد. افراد درباره موضوعی، نباید بگویند تو اشتباه میکنی. بگو فهم من این است. این یک بحث کاملاً علمی است. چون زیر سؤال بردن فهم و علم دیگران و نگاه آنان نه منطقی، نه معقول و نه علمی است.
داوودی: در حوزه شناختی، وقتی این اتفاق حاصل میشود، رفتار رسانهای وارد گزارههای التقاط میشود. التقاط سرسختی ایجاد میکند که پایه این سرسختی جمود است و نهایتاً مبارزهای شکل میدهد که مبنای آن استبداد است.
نصیری: میگوییم مبارزه ایستادن برای رسیدن به یک هدف است که جهتگیری منِ شهروند، منِ رسانه، منِ مخاطب به آن معنا میدهد. اولاً هدف چه چیزی است؟ ایستادن برای رسیدن به چه هدفی است و چه معنایی را به آن حوزه مبارزه خودم یا آن سرسختگرایانه بودن بار میکنم.
در حوزه رسانه با فضایی که ظاهر آن ظاهر مبارزه در ساحتهای بیرونی و تأثیرگذار بر لایههای مختلف شناخت خود مخاطب ماست مواجه هستیم که به سرسختی از جنس منفی دامن میزند. یعنی حوزه رسانه هم مبارزه و نقطه مبارزه را دارد و متاسفانه شاید هدفگذاری آن درست نباشد و از طرفی سرسختیای که در مخاطب ایجاد میکند فرآیند را ضد اجتماعی میکند. یعنی به مخاطبی تبدیل می شود که در یک نقطه به تعارض و اصطحلاک جدی با همه پدیدهها، ساحتها، ساختارها، سیستمهای یک جامعه میرسد. بنابراین؛ رسانه باید دید وسیعی داشته باشد. چابکی و انعطاف ویژگیهایی است که وقتی از مبارزه در ساحت حداقل رسانه صحبت میکنی یعنی یک سری ویژگیها.
وقتی 5 ساعت منبع خبر رسانه عربی میشود یعنی در مبارزهای که وجود دارد و همه درباره آن صحبت میکنیم، اصلاً حرفی برای گفتن نداریم.
مخاطبی که سرسخت شده است و مبارزه معکوس نسبت به سیستم خود دارد و چه بسا فرایند رسانهای هر دوی اینها را دارد در همین عملیات کور همراه با سکوت انفعال غیرچابک و با سرعت، دقت، صحت و با همه ساختارهایی که ما برای رسانه در نظر میگیریم، جلو میرود و اتفاق این است که تو خودت داری میگویی که آقای رسانه عربستان تو در مبارزه با من تحت هر شرایطی پیروز هستی.
رسانه توانایی تبدیل، هدف گذاری، کنش گری و رفتار سازی مخاطب را دارد
حسینزاده: عملاً وقتی مخاطب چهار یا پنج ساعت رسانه العربیه گوش میکند لاجرم رفتاری در ذهن او شکل میگیرد که دیگر به رفتار واقعی یا خواسته یا دغدغه خود اصلاً توجه نمیکند و در حقیقت رفتاری وارد جامعه میکند که برگرفته از همان چهار پنج ساعتی که فرد به ذهنیت شما القا کرده و منتقل کرده است.
نصیری: نتیجه آن این است که اصلاً مخاطب دغدغه جدیای ندارد. یعنی مخاطب دنبال یک پیام با لایههای عجیب و غریب نیست. دنبال یک خبر بسیار ساده است. رسانه توانایی تبدیل هدف گذاری، کنش گری و رفتار سازی مخاطب را دارد.
ساحت چهارم کنشگری مدبرانه؛ اصلاً خود واژه مدبرانه در این ساحتهایی که به آن اشاره شد، ضریب بسیار بالایی دارد. چیزی که میتواند فرایندهای همه آنها را در جامعه مثبت کند یعنی سرسختگرایانه باشی در برابر فرایندهای غلط اجتماعی، چه در داخل، چه در منطقه و چه در سطح بینالملل. اما در حقیقت به یک عنصر کوچک و میکرو شده منفعلی تبدیل میشود که فکر میکند مبارزه میکند و اتفاقاً در این میدان خیلی هم سرسخت است.
سفاهت مهندسی شده سبب ایجاد حماقت رفتاری می شود
داوودی: سفاهت مهندسی شده قطعاً سبب ایجاد حماقت رفتاری می شود و فرقی نمیکند اگر رسانه، جامعه و یا هر چیز دیگری باشد. به دلیل اینکه همیشه طرف مقابل به دنبال سفیهترین عنصرها و عناصر است که بتواند دو چیز را در اختیار بگیرد، "مهندسی رفتار" و "مهندسی نتیجه". یعنی رفتار در حین اجرا و جمعبندی نتایج برای کارهایی که انجام میدهند.
به عنوان مثال؛ در روز عاشورا هر دو طرف میدان در دو چیز مشترک بودند. یک، رفتار سرسختانه نسبت به آنچه که پذیرفته بودند و مبارزه خیلی مقتدرانه به نسبت تعریفی که خودشان داشتند با هدفی که داشتند. اما خیلی مهم است کدام یک حق و کدام یک باطل بودند.
در 26 گزاره دو طرف ماجرا مشترک هستند. فقط در سه گزاره هست که فرق دارند. اولین جایی که اتفاق میافتد این است: آنجا که به دلیل متغیرهای بیرونی رفتارپیشبینیشده قبلی و مورد وثوق قبلی دچار تغییر میشوند. اولین گزینه اینجاست. رفتار امام ثابت است و رفتار اهل کوفه ثابت است. تا میرسد به جایی که مفهوم متغیری تحت عنوان زر، زور، تزویر، وارد میشود و رفتار کوفیان را تغییر میدهد.
رسانهای که میآید آنجا کمک میکند که قرار بوده امام حسین را در واقع به تعبیر امروز ما ترویج کند، همان رسانه در کوفه میآید کاری میکند که مسلم را از دارالاماره پایین بیندازند، همین اتفاق میافتد. پس خیلی چیز پیچیدهای نیست. اولین گزاره؛ که خودش یک دنیا بحث دارد اضافه شدن متغیرهایی است که مسیر را تغییر دادند. گزاره دوم؛ استفاده از خلأهایی که در حوزه شناخت افراد وجود داشته که میتواند اختلال ادراکی ایجاد کند.
از اینجا به بعد شاهد هستیم اتفاقاً کوفیای که آنجا آمده، خیلی سرسخت است. مبارزهاش هم خیلی مبارزه به تعبیر خودش جانانه است اما هم اختلال شناختی دارد و هم خلأ ادراکی. دوباره برگردیم سراغ آن متغیرها، اصل متغیر کجا اتفاق میافتد؟ نکته سوم بسیار مهم و حیاتی است. "خرید و فروش".
انسانها وقتی وارد حوزه هزینه فایده میشوند، وارد این قسم قضایا که میشوند، اول باید یک چیزهایی را بخرند. چه چیزی را فروخته است و در قبال نوع شناختی که پیدا کرده، چه چیزی را در قبال ادراکی که داشته خریده است.
یک مسئلهای خیلی مهم است و آن مسئله هم این است: زمانی که میخواهید جنس سرسختی و مبارزه را بشناسیم که رسانه چکار میکند، فقط یک مفهوم را در طول تاریخ دیدم. اگر شما اصل و فرع را فرع بدانید، جنس سرسختی و مبارزه نشأت گرفته از شناخت عمیق و ادراک هوشمندانه است. اما اگر اصل را فرع بدانیم و فرع را اصل کنیم، قطع الیقین شناخت و ادراک عوض میشود.
پس جنس سرسختی به سمت لجبازی یعنی به سمت آن فضای سفیهانه و جنس مبارزه به سمت استبدادی حرکت میکند. در این رابطه می توان مثال روز را هم بزنیم. وقتی رسانه همه تمرکز خود را مثلاً بر اتفاقی که برای یک دختر خانمی در مترو افتاده است، می گذارد. آیا این برای جامعه ما در کلام اتمسفر نظام موضوعات فرع است یا اصل است؟ قطعاً اصل نیست. اما اینکه به هزار و یک متغیر آن را اصل قلمداد میکند و بعد پذیرش ایجاد میشود که این اصل است، حالا لشکرکشی اتفاق میافتد.
برعکس رسانه های معارض، ما نه گزاره میسازیم و نه تداوم میدهیم!
حسینزاده: این سازمان رفتاری واقعاً چگونه شکل گرفته است که فرد دارد میبیند. یعنی فرمایش شما کاملاً درست است. میداند که در حقیقت حضرت ابی عبدالله بر شانههای پیامبر در خیابانهای مدینه قدم میزده است. این را میبیند و دیده و همراه بوده است. بعد شما نگاه میکنید در سال 60، 61 هجری، آن داستان رقم میخورد.
نصیری: فکر میکنم یک نگاه همواره با تردید نگریستن است. چقدر میتواند رفتار را در سطح اجتماع شکل بدهد؟ چه رفتاری را؟ نهایتاً یک سری رفتارهای اسلکتیویستی شبکه اجتماعی دارید. نمیتوان رفتاری که بتواند گسلی را در سطح اجتماع جابه جا کند، بر این مسئله داشت. اما در رسانهها مخصوصاً رسانههایی که با ما معارض هستند، تلاش فراوانی برای تداوم گزاره های از پیش ساخته شده دارند، کاری که ما انجام نمی دهیم. بدین معنا که ما نه گزاره میسازیم و نه تداوم میدهیم و اصلاً هیچ کاری نداریم. در موقعیتهای مختلف فرایندی را مطرح میکنیم، یک بارگذاریای را در حوزه افکار عمومی انجام میدهیم و آن را رها می کنیم. اما رسانه معارض این کار را نمیکند، او جنس اتفاقش جنس تداومی است.
اگر ذهن و چشم را از حرام پر کنید، پایه شناخت و ادراک خودش را از دست میدهد
حسینزاده: میتوانیم بگوییم یک سازمان رفتاری را شکل داده است که اکنون به راحتی میتواند هر دادهای را به ذهن منتقل کند و از آن رفتار بگیرد؟
نصیری: به راحتی نیست. 25 شهریور نشان میدهد که این اتفاق به راحتی نیست. چرا؟ چون به نظر میآید در دو مسئله که در حوزه رفتارسازی از جنس مبارزهطلبانه سرسختگرایانهای که فکر میکنیم این اتفاقات اخیری که با آن درگیر بودیم بحث ماهیت و هدف است. وقتی با خیلی از این افراد صحبت می شود اصلا ماهیت اتفاقی که در آن قدم برمیدارد یا برای آن شمشیر میزند، مبارزه میطلبد و رجزخوانی میکند نمیدانند.
در یک لایه سطحیای میداند که من این مؤلفه را میخواهم، این مطالبه را دارم. اما بحث هدف و ماهیت وقتی پیش میآید اصلاً هویت جریانهایی که ما از جنس انقلاب، خیزش، مبارزه با ساختارهای مختلف کشور هست، آن هویت مسئله پیدا میکند.
داوودی: یک گزاره را اضافه کنم. دو مفهوم خیلی مهم است. مفهوم اول؛ اینکه چرا این رفتار شکل میگیرد و این شناخت حاصل میشود. من یک پاسخ واضح برای آن دارم. همانگونه که در روز عاشورا در کربلا نتوانستند امام را ببینند چون به تعبیر معصوم شکمهایشان از حرام پر شده بود، در جامعه اگر شما ذهن و چشم را از حرام پر کنید، ذهن و چشم پایه شناخت و ادراک خودش را از دست میدهد و رسانه در این میان صد درصد نقش دارد.
حالا حرام گاهی یک تصویر غیراخلاقی است یا بعضی وقتها هم اعتبار دادن به فروع است. این را صراحتاً عرض میکنم. آزادسازی ساحل دریای خزر جزء فروعی است که عزل شد و مثل حرام عمل میکند. یعنی چه؟ یعنی ذهن را به سمتی حرکت میدهد که نمیتواند قدرت تشخیص مفاهیم اصلی از مفاهیم فرعی را داشته باشد و دچار اعوجاج میشود یا وقتی شما برای اینکه اثبات کنید که اپوزاسیون آدمهای کثیفی هستند، یک خانم را بیایید عریان نشان بدهید، آن هم با آن وضعیت، این یعنی به آن حرام و آن فرع اعتبار بخشیدی.
پس اولین مسئلهای که رسانهها راجع به آن اهتمام ایجاد میکنند، وارد کردن حرام به ذهن و چشم مخاطب است.
نکته دوم، در حوزه شناختی، آنجایی که میخواهیم وارد حوزه رسانه شویم و جامعه را بر اساس آن به سمتی حرکت بدهیم دعوای ما بر سر مدل خواهد بود. حال این سوال پیش می آید که در 25 شهریور رسانههای ما موفق شدند یا مدل دشمن کشش نداشت؟
من میگویم بین حوزه شناختی، حوزه سواد رسانه و حوزه جامعه، سه مفهوم وجود دارد که اگر به آن دقت نشود سرسختی و مبارزه ایجاد شده صد درصد مقعر میشود و کاملاً آسیبپذیر. اما، اگر درک بشود محدب میشود و تهاجمی. آن سه مفهوم این است: یک."مکالمه عالمانه" این مکالمه برای حوزه سواد رسانهای است. دو. "مفاهمه هوشمندانه" برای حوزه جامعه است و "معامله عاقلانه" که برای حوزه شناختی است.
رسانه های ما یا خیلی عالم اند یا اساسا پرت از ماجرا!
رسانههای ما یا خودشان را خیلی عالمتر از این مفاهیم میدانند که ته آن این شده است یا اساساً پرت از این ماجرا هستند. شما وقتی که مکالمه دقیق دارید یعنی توانستهاید بین گزارههای سواد رسانهای و جامعه، انگاره شناخت و ادراک ایجاد کنید. وقتی وارد حوزه مفاهمه میشوید، جامعه اگر بین خودش با خودش، خودش با مسئولین، مسئولین با مسئولین و مسئولین با مردم، مفاهمه نداشته باشد، آیا میتواند حرکت کند؟ بین رسانه، بین مکالمه رسانه و مفاهمه مسئولین در یک رابطه بین ما و عربستان در فوتبال ببین همه لکنت گرفتند.
نکته سوم؛ حوزه شناختی چکار میکند؟ میگوید جنس مکالمه و جنس مفاهمه باید معامله صحیح سر آن صورت بگیرد. من نباید با مکالمه غلط شناخت ناصحیح و نهایتاً مفاهمه لجبازانه ایجاد کنم. این فرایند یعنی ایجاد کلونی معارض. کلونی معارض هم بالاخره همیشه حرفش تا حدی برش دارد.
مدل مکالمه، مفاهمه و معامله رسانههای ما چگونه است؟ یا آیا ثمنی در اختیار دارند که بتوانند معامله کنند که بر اساس آن معامله مکالمه داشته باشند یا بر اساس آن مکالمه یک مفاهمه ایجاد کنند.
همیشه از رسانه ضربه خورده ایم/ ژنرال هایی که در راس نیستند
نصیری: چرا با اینهمه عِده و عُده و نیروهای فکریای که ما در حوزه رسانه داریم، همیشه از رسانه ضربه میخوریم؟
نکته اینجاست وقتی از نبرد صحبت میکنیم یعنی ژنرال و یا فرمانده باید منتهاالیه آن اتفاق باشد. استفاده از صلاح، استفاده از ساماندهی میدان و و غیره.
در رسانههای ما چه میزان این اتفاق حاکم است؟ چقدر ژنرال در رأس داریم که میدان، مخاطب، پیام، اجزا و معانی را میشناسد، میداند که یک کلمه چگونه میتواند ساحت فکری مخاطب و یک جامعه را بر هم بزند.
آن ژنرال، آن فرمانده و آن کسی که در رأس است. یعنی همه رسانههای ما متأسفانه این آسیب و این آفت را دارند. آیا این افراد همه آن مختصات را میشناسند و کنشگری مدبرانه، آن تدبیر و اتفاق بر آنها حاکم هست. یعنی نفع شخص خودش، من و رفیقهایم، من و گروه و جریانم، من و این ده نفر که آوردم دورم نشستند، را کنار میگذارد و میگوید حالا نفع اجتماعی، تمامیت ارضی، امنیت ملی، ساختار جامعه.
حسینزاده: فهم ما نسبت به رسانه ایراد اساسی دارد. در اینصورت نباید، نمیتوانیم و حق نداریم انتظار داشته باشیم که رسانه رفتاری را شکل بدهد که آن رفتار بتواند مدبرانه باشد، امکان ندارد این اتفاق بیفتد.
نصیری: امروز همین بازی فوتبالی که لغو شد خودش رسانه است. تیمی که وارد کشور من میشود، از اتوبوسی که سوار میشود کارکرد رسانهای دارد.
داودی: علت این است که آنها محاسبه دارند. سناریو و داشتن محاسبه یعنی یک عقل تکاملیافته در حوزه رسانه.
نصیری: و انعطاف برای تغییر استراتژی در نقطه. یعنی در نقطه انقدر چابکی و انعطاف دارد که میگوید الآن باید من این کار را بکنم حالا تیم فوتبال من هست، او را سوار اتوبوس میکنم میگویم ورزشگاه را ترک کن. در ظاهر با یک حرکت ساده است.
داوودی: همین تصویری که پخش میشود که آقا یکی از گرانقیمتترین فرشها را هدیه میدهند و بعد از یک مدت میبینید که آن آدم، آن فرش را آورده زیر پای خود انداخته است در صورتی که آن فرش، فرش تزئینی است، فرش گرانقیمت است. برای زیر پا نیست. ببینید طرف مقابل از تک تک گزینهها برای طعنه، توهین، تمسخر، تحقیر استفاده میکند.
تک بعدی بودن در حوزه رسانه، ممنوع!
وقتی در حوزه رسانه تک بعدی به همه موضوعات نگاه کنیم، به دشمن این فرصت را میدهیم که ایجاد سرسختی و جنگآوری توسط اعضای خود ما در خودمان بکند و از آن طرف مطمئن به نتیجهبخش بودن سرسختی خودش و جنگآوری خودش داشته باشد. فقط مسئله بر سر هزینه و زمان است که او میداند هر چه بتواند بر اساس سفاهت نشأت گرفته از آن پارادایمهایی که عرض کردیم در یک جامعه هدفی رخ بدهد، هزینهاش کمتر و نهایتاً زمانش سریعتر میشود. اتفاقی که در حوزه رسانه در حوزه شناختی میافتد به این انگارهای برمیگردد که ما اکنون راجع به آن صحبت کردیم. یعنی چه؟ یعنی سعی میکنند سرسختی را از حالت آرمانگرایانه تکاملبخشی منبعث از آموزههای سیستم تبدیل به ضد آن کنند. سرسختی ما طبق گزارههای ما باید راه فتح قدس باشد اما اکنون سرسختی ما راجع به اینکه مثلاً حجاب را برداریم تبدیل میشود.
ما قرار است رفتارسازی بکنیم مثلاً مسیر حرکتی به سمت بیتالمقدس. ما به خاطر آن شهید دادیم، به خاطر آن اینهمه هزینه دادیم. اما سرسختی ایجاد میکند مبارزه در مسیر برداشتن مثلاً انگارههای اجتماعی و میبینیم که سیاستمدار، حقوقدان، استاد دانشگاه، هنرمند، همه هم میآیند قاطی میشوند. چند وقت پیش یکی از بازیگران پیشکسوت به رحمت خدا رفت. این فرد مسلمان نبود. ما خیلی از بازیگران را داریم که به ادیان و آیین آسمانی هستند. یکباره در آن میان یکی از آن خویشبزرگپندارها شروع میکند به حرفهای بیخود زدن. همین مسئله باعث میشود یک لایهای در جامعه دوباره قلیان کند، لایهای که اصلاً خاموش بوده است.
دشمن هر وقت بخواهد هزینهاش را کم کند و هر وقت بخواهد زمان را کوتاه کند، سرسختی و مبارزه منفی توسط ارگان در جامعه هدف را دست میگیرد و نکته دوم، یک مفهوم را جا میاندازد. سفاهت مصرانه. اصرار بر سفیه بودن را تبدیل به یک ارزش میکند، این میشود حوزهای که ما از آن درک داریم.
نصیری: فیلم محمد رسول الله را که نگاه میکنیم اولین شهید اسلام یک زن است و وجه رفتار مبارزهطلبانه سرسختگرایانه برای پا گرفتن یک فرایند الی الابد است. چگونه در این سیر تاریخی اتفاق میافتد که امروز ما باید زنی که میتوانسته، میآییم به اینجا میرسیم که امروز ما باید بایستیم که بگوییم زن تو این هستی به لحاظ جایگاه، شأن و موقعیت و آن چیزی که دارد به تو گفته میشود، این اولویت تو، شأن تو و مقام تو نیست. ما در این فرایند سویه بسیار مثبت را به سمت سویه منفی ماجرا میبریم و یک عنصر ضد اجتماعی را در پروندههای مختلف تبدیل به سرسخت مبارز و غیره میکنیم.
برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با بررسی تاریخچه علومشناختی و کاربردهای آن در حوزههای مختلف و شباهت و تفاوتهایی که با حوزههای علوم روانی دارند، به بررسی شناسهها، شاخصها، تاکتیکها و تکنیکهای علومشناختی در حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه در فضای جنگ ترکیبی میپردازد. این برنامه دوشنبهها و چهارشنبهها ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه روی موج افام ردیف ۱۰۳,۵ مگاهرتز تقدیم مخاطبان فرهیخته رادیو گفتوگو میشود.
این برنامه به تهیهکنندگی نوشین رهگذر، گویندگی دکتر حسین زاده، پژوهشگری زهرا سهل آبادی، هماهنگی مهدی تاجیک، خبرنگاری سیدهایمان مسئلهگو و سردبیری دکتر علیرضا داودی تهیه و پخش میشود.
شبکه رادیویی گفتوگو را علاوه بر امواج رادیو میتوانید از طریق گیرندههای دیجیتالی، رادیونما، اپلیکیشن ایران صدا و آدرس اینترنتی radiogoftogoo. ir نیز دریافت کنید. همچنین علاقهمندان میتوانند از طریق شماره ۰۹۰۳۹۱۳۴۷۴۴ در پیامرسانهای مجازی و سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۱۰۳۵ با این برنامه و دیگر برنامههای رادیو گفتوگو در ارتباط باشند.
پایان پیام/غ