روند استحاله فکری مهدی نصیری در طول چهار دهه گذشته

روند استحاله فکری مهدی نصیری در طول چهار دهه گذشته

نصیری جدید اصرار دارد به مخاطب این مسأله را بقبولاند که گذشته او با آنچه اکنون به آن معتقد است، متفاوت بوده و البته بدون آنکه به تناقض‌ها پاسخ بدهد، تلاش می‌کند با پرش از تاریخ بگوید؛ اکنون واقعیت را بهتر از قبل درک می‌کند، درحالی‌که هیچ تضمینی وجود ندارد که چند صباح دیگر، او نظریه‌های اخیرش را نیز زیر سؤال نبرد و چهره جدیدتری از خودش ارائه ندهد که با تمامی اظهارات او در سال‌های اخیر متفاوت باشد.

روند استحاله فکری مهدی نصیری در طول چهار دهه گذشته

فارس‌پلاس؛ دیگر رسانه‌ها- صبح نو نوشت: «میزان، حال فعلی افراد است»؛ این کلیدواژه تاریخی از بنیانگذار کبیر انقلاب است که با آن می‌توان به تحلیل و بررسی نظریه‌ها، عقاید و تفکر بسیاری از چهره‌ها در تاریخ چهل و چندساله جمهوری اسلامی پرداخت.

تاریخی که سرشار از افراط و تفریط‌هایی است که همواره از وادی اعتدال به دور بوده‌اند و با افت‌وخیز بسیاری، گاهی از این سوی بام و گاهی از آن سوی بام از واقعیت فاصله گرفته‌اند. در این میان، مهدی نصیری یکی از چهره‌هایی است که در این سال‌ها نظریه‌هایش بارها تغییر کرده است و مروری ساده بر سیر تطور فکری او، همگان را با تضادهای بسیاری روبه‌رو می‌کند. موضوعی که خود او نیز به آن معترف است و به شیوه‌های مختلفی در یادداشت‌های روزانه، زندگی‌نامه خودنوشت او و مصاحبه‌هایش به خوبی این مسأله دیده می‌شود.

در واقعیت، نصیری جدید اصرار دارد به مخاطب این مسأله را بقبولاند که گذشته او با آنچه اکنون به آن معتقد است، متفاوت بوده و البته بدون آنکه به تناقض‌ها پاسخ بدهد، تلاش می‌کند با پرش از تاریخ بگوید؛ اکنون واقعیت را بهتر از قبل درک می‌کند، درحالی‌که هیچ تضمینی وجود ندارد که چند صباح دیگر، او نظریه‌های اخیرش را نیز زیر سؤال نبرد و چهره جدیدتری از خودش ارائه ندهد که با تمامی منویات زندگی او در سال‌های اخیر متفاوت باشد.

به بهانه اظهارنظرهای اخیر مهدی نصیری، در این نوشتار قصد داریم به مروری بر نظریه‌ها، اندیشه‌ها و تضادهای فکری او بپردازیم. ناگفته نماند که جهت حفظ بی طرفی در متن و روایت صادقانه از سیر تطور اندیشه‌ای آقای نصیری با ایشان تماس گرفتیم تا به کمک ما بیایند لیکن او به هردلیل حاضر به مصاحبه نشد. با این حال روزنامه صبح‌نو این آمادگی را دارد تا طی روزها و هفته‌های آینده خدمت ایشان رسیده و گفت‌وگویی ترتیب بدهد.

روایتی که نصیری جدید از نصیری قدیم ارائه می‌کند

اگرچه در این یکی، دو سال اخیر تضادهای فکری و تغییر ۱۸۰ درجه مواضع مهدی نصیری نسبت به مبانی و اصول نظام جمهوری اسلامی ایران بیشتر به چشم همگان آمده اما بنا بر خودنوشت‌های نصیری، این مسیری بوده است که او از سال‌ها پیش تصمیم به اجرایی کردن آن گرفته و رویکرد انتقادی و ی از اواخر دهه ۹۰ نسبت به نحوه حکمرانی در جمهوری اسلامی تغییر و ابعاد تازه‌ای یافته است. موضوعی که به پیشینه فکری او برمی‌گردد و افراط و تفریط را می‌توان یکی از مؤلفه‌های همیشگی این پژوهشگر علوم دینی و فلسفه دانست. در نتیجه پیش از اینکه به تضادهای فکری او در این سال‌های اخیر بپردازیم، مروری به زندگی پرفراز و نشیب نصیری در این سال‌ها کرده‌ایم تا نگاهی به افت و خیزهای اندیشه‌ای او در طول زندگی‌اش داشته باشیم.

آیت‌الله شیخ گل‌محمد نصیری للردی، پدر مهدی نصیری، طلبه نجف‌خوانده‌ای بود که به تأثیر از گفتمان حوزه نجف در مخالفت با تشکیل حکومت توسط فقها در عصر غیبت، موافق حکمرانی روحانیت نبود و آنان را ناتوان از این کار می‌دانست اما با این وجود به مخالفت با نهضت امام خمینی (ره) نپرداخت و در عین حال در ایام تبعید از مرحوم آیت‌الله خزعلی در دامغان (سال‌های نخست دهه پنجاه) در برابر شهربانی و ساواک حمایت کرد. دو سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود که مهدی نصیری هم به تأسی از پدر، درس‌آموزی در حوزه روحانیت را از شهر دامغان آغاز کرد و تا یک سال پس از انقلاب، همچنان درحال یادگیری و آموزش بود. البته نصیری در آن سال‌ها، تنها به یادگیری دروس حوزوی نپرداخت.

حشر و نشر او با طلاب دامغانی مقیم قم، وی را با جریان انقلاب آشنا کرد و به گفته خودش، پدر هیچ‌گاه نظرش را درباره انقلاب ۵۷ به او تحمیل نکرد و در آن سال‌ها به فعالیت انقلابی در پخش اعلامیه و دیوارنویسی مشغول بود. این رویه ادامه داشت تا اینکه او در سال ۶۶ دروس حوزوی خود را به اتمام رساند و هم‌زمان با این مسأله، در پی همکاری‌هایش با دفتر کیهان در قم، کارش را به صورت رسمی در روزنامه کیهان آغاز کرد.

نصیری از ابتدای سال ۵۷ تا زمان آغاز همکاری‌اش با روزنامه کیهان، در کنار تحصیل حوزوی، به فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی و آموزشی در دامغان و قم در ایام غیردرسی و تابستان اشتغال پیدا کرد. دیپلم‌اش را به صورت متفرقه بعد از انقلاب گرفت و در سال ۶۷ با شرکت در کنکور، در دانشکده الهیات دانشگاه تهران قبول شد که در نهایت، آن را رها کرد. سال ۶۹ یا ۷۰ شاگرد جلسات درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بود و از نخستین افراد حلقه این درس تا سال ۷۳ محسوب می‌شد، جلساتی که در دهه ۸۰ ادامه پیدا کرد. نصیری همچنین توانست کارشناسی‌ارشد حقوق خصوصی را در دانشگاه پیام نور با مدرک حوزه معادل کارشناسی بگیرد.

استعفای دسته‌جمعی کیهانی‌ها در اعتراض به مهدی نصیری

همکاری نصیری در کیهان ابتدا با دبیری سرویس مقاله‌ها آغاز شد و سپس با عضویت در شورای سردبیری ادامه پیدا کرد که البته حضورش در این بخش، چندان بی‌حاشیه نبود و اعضای سردبیری این روزنامه در پی اعتراض به حضور نصیری، از آن استعفا دادند. نصیری در این رابطه می‌گوید: «بعد از اینکه یک سال دبیر سرویس مقاله‌ها بودم، وارد شورای سردبیری شدم. تحلیل این بود که آقایان خیلی موافق نبودند که من باشم، چون یک جمع و اکیپ بودند و مجموعه خاص خودشان را داشتند. یک‌دست بودند. عناصری با گرایش‌های آن روز که می‌گفتند چپ! البته ما هیچ‌وقت چپ و راست را به کار نمی‌بردیم، می‌گفتند جریان خط امامی‌تر، مثلا انقلابی‌تر، یک جریان کمتر خط امامی، محافظه‌کار و … ما ظاهرا مواضع‌مان یکی بود و مثلا نزدیک هم بودیم، ولی برای من معلوم شد که آقایان سلایق و گرایش‌های خاص خود را دارند، ما از یک سنخ نیستیم و سنخ‌مان در مواضع و تفکرات فرق می‌کند! خب آنها هم می‌فهمیدند.

به هر صورت وقتی به من حکم دادند و سردبیر شدم، آقایان جمعا استعفا دادند. هیچ‌جا مطرح نشد که [استعفای آنها] به ورود من مربوط است. اعتراض‌شان به آقای اصغری بود. مسأله‌شان این بود که شما دارید غریبه‌ای را وارد مجموعه می‌‌کنید. در واقع نمی‌خواستند در درون این هسته خللی ایجاد شود. تلقی‌شان این بود که یا ما یا فلانی (نصیری).»

استعفایی که در نهایت با تأیید خاتمی همراه می‌شود و نصیری در این رابطه می‌گوید: «چند روز بعد از ورود من، چند نفری استعفای دسته‌جمعی دادند. آقای خاتمی، آن زمان نماینده امام (ره) در مؤسسه کیهان و وزیر ارشاد بود. دو روزی گذشت و در شرایطی که خودشان هم شاید باور نداشتند، آقای خاتمی استعفای چهار نفر را پذیرفت. اینکه آقای خاتمی چرا استعفای آنها را پذیرفت، ما نمی‌دانیم. یک احتمال این بود که آقای خاتمی ضمن اینکه با آنها صددرصد منطبق نبود، ولی در عین حال نزدیک بود. مثلا آنجا اختلافی بین آقای خاتمی [نماینده امام (ره) در مؤسسه] و آقای اصغری، سرپرست مؤسسه پیش آمده بود. آقای اصغری می‌خواست کسی برود، این‌ها [شورای سردبیری وقت] را تعدیل کند. آقای خاتمی هم می‌خواست زیر بار نرود یا اینکه قبول نکند یا به هر دلیل نمی‌خواست به‌گونه‌ای باشد که آقای اصغری غلبه کامل پیدا کند.

در هر صورت بعد از گذشت یک ماه [خاتمی] استعفا را پذیرفت، تمام آقایان رفتند، من ماندم و یک نفری در سردبیری کیهان. وقتی من وارد مسؤولیت سردبیری شدم، جوسازی‌ای در بیرون اتفاق افتاد. آن جوسازی این بود که جریان راست دارد کودتایی خزنده علیه جریان چپ خط امامی و انقلابی می‌کند. می‌گفتند جریان راست سازش‌کار و متمایل به سرمایه‌داری و لیبرالیسم دارد می‌آید و این‌جا را اشغال می‌کند.»

البته تأیید نصیری از سوی خاتمی، بعدها به اختلاف‌نظرهای بسیاری با او منجر شد. نصیری در شرح این اختلاف‌ها این‌گونه می‌‌گوید: «بعد از ارتحال حضرت امام (ره)، کیهان از روز اول صریح و محکم در دفاع از رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای وارد میدان شد و اولین سرمقاله را در حمایت از رهبری با عنوان «انتخاب شایسته» در کیهان نوشت که بسیاری از عناصر چپ آن روز در مجلس و غیر مجلس خوش‌شان نیامد و به آقای اصغری گفته بودند که چرا کیهان در تأیید رهبری عجله کرده است. از این مقطع به بعد، اگرچه روابط آقای خاتمی و اصغری بهبود پیدا کرد اما شرایط برای من دشوارتر شد. من همچنان به شیوه خودم عمل می‌کردم و توجهی به خواست و تمایل قلبی یا خطی آقایان نداشتم، مگر آن‌که دستور صریحی می‌دادند.»

البته اختلافات به این‌جا ختم نشد و در جای دیگری، نصیری از تشدید اختلاف‌هایش با خاتمی و اصغری این‌گونه یاد می‌کند: «پس از انتشار مقاله مهاجرانی در روزنامه اطلاعات که پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا را مطرح کرده بود، اختلاف‌های من با آقای خاتمی و اصغری اوج گرفت. ماجرا از این قرار بود که یک یا دو روز بعد، من مطالب متعددی را ازجمله یادداشتی از خودم علیه مقاله مذاکره مستقیم در صفحات روزنامه قرار داده بودم که آقای اصغری به اتاق تیتر و سردبیری آمد و از من خواست که مقاله‌ها را بردارم.

من با ایشان بحث کردم که باید چنین موضعی توسط کیهان گرفته شود، چون موضع آقای مهاجرانی هم برخلاف خط امام (ره) و هم برخلاف مواضع رهبری است. ضمن این‌که سکوت ما موجب می‌شود برخی عناصر چپ، خط القای انحراف نظام از مواضع امام (ره) را برای تضعیف رهبری دنبال کنند و سکوت کیهان را که زیر نظر رهبری بود، به حساب نوعی هماهنگی با موضع مهاجرانی بدانند. آقای اصغری بر موضع خود ایستاد و دو مقاله را حذف کرد اما در مورد مقاله خود من سکوت کرد و مقاله من چاپ شد.»

اختلاف‌هایی که در نهایت به حضور جمیله کدیور در روزنامه کیهان همراه می‌شود و انتقادات مهدی نصیری به یکی از مقاله‌های جمیله کدیور، موجب تیره شدن روابط او با خاتمی و اصغری می‌شود. نصیری، جریان مخالفت‌اش با مقاله‌های کدیور را این‌گونه توصیف می‌کند: «آقای خاتمی زنگ زد و پرسید، چرا مقاله خانم کدیور را چاپ نمی‌کنی؟ گفتم من درج این مقاله را به مصلحت نمی‌دانم اما اگر شما دستور می‌دهید، من آن را چاپ خواهم کرد. آقای خاتمی چیزی نگفت و تلفن را قطع کرد و بلافاصله با آقای اصغری که در اتاق تیتر و سردبیری بود، تماس گرفت و به ایشان گفت که مقاله باید چاپ شود. آقای اصغری هم به من گفت و فکر کنم کتبی هم ابلاغ کرد و آن روز مقاله خانم کدیور چاپ شد. از این روزها به بعد بود که روابط من با آقای خاتمی و اصغری رو به تیرگی بیشتر رفت و تیرگی روابط بین آقای خاتمی و آقای اصغری کاهش یافت.»

در همین ایام، مؤسسه کیهان تصمیم می‌گیرد که طبق قانون مطبوعاتِ مصوب مجلس، مدیران مسئول نشریات ده‌گانه خود را به هیأت نظارت بر مطبوعات معرفی کند که از طرف دفتر رهبری، مهدی نصیری را به عنوان مدیرمسئول روزنامه معرفی می‌کنند و به دلیل اینکه در آن زمان، محمد خاتمی در سفر خارج از کشور بود، این حکم به آقای اصغری ابلاغ می‌شود که این مسأله با گلایه خاتمی به رهبری، پس از بازگشت سفرش مواجه شد. این موضوعی بود که خاتمی از آن به عنوان کودتا در کیهان یاد می‌کند و در نهایت، این مسأله موجب دلخوری خاتمی و استعفای او می‌شود.
در نهایت مهدی نصیری با انتصاب حسین شریعتمداری به عنوان نماینده رهبری در کیهان و استعفای آقای سیدمحمد اصغری که پس از محمد خاتمی برای این سمت انتخاب شده بود، برای همیشه از مدیریت این روزنامه استعفا داد و خارج شد.

نصیری دلیل استعفای خود را خسته شدن از فضای مطبوعاتی عنوان کرده و می‌گوید: «من حدود هفت سال کار نفس‌گیری را در شرایطی ویژه و اغلب ناهماهنگ با مسئولان بالاتر در مؤسسه به انجام رساندم و حسابی از کار مطبوعاتی روزانه خسته شده بودم و خدا خدا می‌کردم که به نحوی مطلوب عرصه را ترک کنم. با آمدن آقای شریعتمداری، این شرایط مهیا شد و شرایط مدیریتی مؤسسه کیهان به سمت یکدستی پیش رفت که بودن یا نبودن من، دیگر خیلی تعیین‌کننده نبود. اصرار دفتر رهبری و نظر مقام معظم رهبری بر ماندن من به عنوان مدیرمسؤول بود که با پافشاری بنده، این موضوع منتفی شد اما باز اصرار بر سردبیری من بود که من خواستم مسأله را به خود بنده و آقای شریعتمداری بسپارند تا ما خودمان مسأله را به نحو مطلوب حل کنیم. بعد از یکی، دو ماه بنده که به دنبال مفری از کار مطبوعاتی روزانه بودم، استعفایم را تقدیم آقای شریعتمداری کرده و کیهان را ترک کردم.»

عدالت‌خواهی در صبح

مهدی نصیری پس از استعفا و خروج از کیهان در آبان‌ماه ۱۳۷۳ علی‌رغم اصرار رهبری بر ادامه حضورش در کیهان، در اسفندماه همان سال، اولین پیش‌شماره نشریه «صبح» را منتشر می‌‌کند. ازجمله موضوعات این نشریه، نقد جریانات فکری و فرهنگی روشنفکری در کنار عدالت‌خواهی و مبارزه با مفاسد اقتصادی و نقد غرب بود که انتشار آن تا سال ۷۹ ادامه داشت.

انتشار گزارش‌های تحقیقی در موضوع مبارزه با فساد درباره تخلف‌های قانونی و مالی در وزارت پست و تلگراف و تلفن و وزارت نیروی دولت آقای هاشمی، یکی از کارهایی بود که نصیری در این نشریه انجام داد و عدم رسیدگی به این مسأله پس از علنی شدن این تخلف‌ها، به گفته خودش اولین شوک نظری را به او وارد می‌کند که او از آن به عنوان بی‌تفاوتی سیستماتیک یاد می‌کند درحالی‌که طبیعتا رسیدگی به این موضوعات، نیازمند ادله محکم قانونی است و زمان‌بر خواهد بود. از طرفی او در حالی از این اتفاق به عنوان نقطه عزیمت تغییر نگاهش نسبت به جمهوری اسلامی یاد می‌کند، که از دفتر رهبری پس از تبرئه شدن او در دادگاه پس از شکایت غرضی، پیام می‌دهند که جریمه انتشار کاریکاتوری در حکم دادگاه را دفتر رهبری متقبل شده است. با این وجود، نصیری هیچ‌کدام از این مسائل را نمی‌بیند و از این اتفاق به عنوان ضعف حکمرانی جمهوری اسلامی یاد می‌کند.

او در حالی از برآورده نشدن انتظاراتش در رسیدگی به این پرونده می‌گوید که بر اساس خاطرات نصیری، رهبری جلساتی را با طرفین برای حل این مسائل برگزار کرده و حتی او را از ادامه انتشار چنین گزارش‌هایی نهی نمی‌کنند و فردی از طرف دفتر رهبری (آقای ربیعی) مأمور می‌شود تا مطالب و اسناد گزارش «صبح» را بررسی کرده و به رهبری گزارش دهد. با این وجود، نصیری از عدم پیگیری این مسأله به عنوان آب سردی که بر روی سرش ریخته باشند، یاد می‌کند و از این موضوع می‌توان به آغاز رویکرد انتقادی نصیری نسبت به نظام در آن دوره یاد کرد.

نصیری از خاطراتش در نشریه «صبح» این‌گونه می‌گوید: «در اواخر سال ۷۶ پس از دو اتفاق؛ یکی بی‌نتیجه بودن تلاش‌های «صبح» برای مقابله با مفاسد اقتصادی که از سال ۷۰ به این سو، هر روز ابعاد گسترده‌تری می‌یافت و نیز توجه جدی‌ام به موضوع نظری اسلام و تجدد که خلأ این بحث را در فضای فکری کشور به خصوص در حوزه‌های علمیه بسیار زیان‌بار یافتم و علاقه شخصی به پی‌گیری این موضوع، زمزمه تعطیلی «صبح» را با دوستانی مطرح کردم. اصرار بسیاری از علاقه‌مندان به «صبح»، همچنان عاملی برای تداوم انتشار آن بود. در همین ایام (اواخر ۷۷) در دیداری با مقام معظم رهبری پس از نماز مغرب و عشاء به من گفتند که «شنیدم شماها دارید صحبت از تعطیلی نشریه‌تان می‌کنید و من از این بابت نگران می‌شوم.

من البته نیستان را کمتر می‌بینم اما «صبح» را که در دست و بال فرزندانم هست، مرتب می‌بینم. شماها باید به کارتان ادامه بدهید.» سال ۷۷ و ۷۸ نیز «صبح» منتشر شد. در همین ایام، در دیداری دیگر و سرپایی با رهبری، ایشان ضمن تمجید از کلیت خط‌مشی «صبح» گفتند: «اما من نحوه برخورد شما با آقای هاشمی را نمی‌پسندم. احتمال دادم آقای هاشمی نزد ایشان بابت مقاله‌ها و گزارش‌های انتقادی «صبح»، از عملکرد دولت سازندگی و نیز پاره‌ای از مواضع خودش شکایت برده است.»
نصیری در ادامه، مشکلات مالی را دلیلی برای اتمام کار این نشریه عنوان کرده و در این‌باره می‌گوید: «در آغاز سال ۷۹ که مشکلات مالی، عاملی دیگر برای تصمیم به تعطیلی «صبح» شده بود، روزی سردار ذوالقدر، قائم مقام فرمانده کل سپاه پاسداران تماس گرفت و گفت به دفتر من بیا، می‌خواهم در مورد روزنامه شدن «صبح» با شما صحبت کنم.

به آقای ذوالقدر گفتم، من در حال جمع کردن بساطم هستم و دو سال هم هست که در قم زندگی می‌کنم، به درس و بحث مشغولم و دیگر انگیزه‌ای برای کار مطبوعاتی ندارم. در این جلسه از دلایل تصمیم به تعطیلی و ازجمله مشکلات مالی صحبت کردم. او درباره ضرورت ادامه فعالیت‌های مطبوعاتی مانند «صبح» برای پیشبرد اهداف انقلاب توضیحاتی داد و گفت سپاه آماده است در چارچوب وظایف فرهنگی‌اش، هزینه روزنامه شدن «صبح» را بپردازد. در همین ایام شنیدیم که تداوم کار «صبح» در قالب روزنامه، مورد خشنودی و استقبال رهبری نیز قرار گرفته است.» البته این روند به دلیل عدم توافق نصیری با سردار ذوالقدر، در نهایت به نتیجه‌ای منجر نمی‌شود و در نهایت نشریه «صبح» تعطیل می‌شود.

نصیری همچنین در سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۴ به معاونت سیاسی شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه سراسر کشور منصوب شد. پس از پایان دوره فعالیت‌اش در معاونت سیاسی شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه، به معاونت فرهنگی دفتر رهبر جمهوری اسلامی در امارات رفت و تا سال ۱۳۸۸ در امارات ماند. مهدی نصیری پس از بازگشت به ایران، بار دیگر به قم بازگشت و در کلاس‌های درس آیت‌الله وحید خراسانی حضور پیدا کرد.

در سال‌های اخیر، نصیری به برنامه تلویزیونی با عنوان «عصر حیرت» پرداخت که در آن گفت‌وگوهای چالشی با چهره‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همچون محمود احمدی‌نژاد، محمدجواد ظریف، عزت‌الله ضرغامی، حجت‌الاسلام دعایی، علی مطهری، علیرضا علوی‌تبار، حجت‌الاسلام رفیعی، حجت‌الاسلام یونسی، لطف‌الله میثمی، حسن سبحانی، آیت‌الله علوی بروجردی، حجت‌الاسلام هادی خامنه‌ای و سیدمصطفی تاج‌زاده انجام داد.

با این وجود، نصیری در تشریح تطور فکری خود با عنوان پشیمانی یاد کرده و می‌گوید: «پشیمانی من از نوع پشیمانی همه چهره‌ها، عناصر سیاسی، مذهبی و انقلابی است که از آغاز انقلاب به این سو و به تدریج و با گذشت زمان، به دلیل فقدان دانش و تجربه کافی و نیز عدم درک جامع از مسأله حکمرانی و اقتضائات زمانه، دچار دگرگونی و تحول در نظر و عمل شدند. من همیشه مستقل‌اندیش بوده‌ام و از این‌که فرد وفادار و وابسته به یک جناح و جریان قلمداد شوم، اجتناب کرده‌ام اما در مجموع، اکنون با بسیاری از مواضع اصلاح‌طلبان در مقایسه با مواضع بسته، راکد، غیرمردمی و اقتدارطلبانه طیف گسترده‌ای از اصولگرایان، احساس هم‌دلی و هم‌فکری بیشتری دارم.»

گرایش‌های فکری نصیری و افراط و تفریطی که با آن مواجه بوده است

گرایش‌های فکری نصیری طی این سال‌ها با تضادهای مختلفی روبه‌رو بوده است. به گفته خودش در ایام جوانی و سال‌های اول دهه ۶۰، گرایش انقلابی چپ با ریشه‌های دینی و حوزوی داشته که اگرچه ستیزی با جریان راست سنتی مانند جامعه روحانیت و جامعه مدرسین نداشته اما همواره از فاصله‌هایی با این جریان برخوردار بوده است.

نصیری جدید که این روزها ژست روشنفکری در مقوله‌های همچون حجاب و دیگر موضوعات می‌گیرد، در آن روزها موضع متفاوتی داشت، به عنوان مثال او نسبت به مسأله حجاب در بخش دوم کتاب جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام که با عنوان «پرده‌نشینی یا حضور گسترده اجتماعی زن» نگاشته است، می‌نویسد: «زنان باید به طور حداکثری پرده‌نشین باشند و از اختلاط، هم‌صحبتی و معاشرت با نامحرمان، خودداری کنند؛ حتی با حفظ حجاب و رعایت مسائل، بهتر است در خانه بمانند و به شوهرداری بپردازند و حتی برای نماز جماعت هم، از منزل خارج نشوند و در پستوی خانه نماز بخوانند. او حتی نگاه متدینین که بر حضور اجتماعی زنان تأکید دارند را، مورد نقد قرار داده و معتقد بر پرده‌نشینی حداکثری است.»

البته این تنها مسأله‌ای نیست که او به آن اشاره می‌کند و در بخش دیگری از این کتاب با عنوان «ولایت، قضاوت و مدیریت زنان»، می‌نویسد: «نظر کسانی که حضور زن در اجتماع را یک اصل و وظیفه می‌دانند، به وضوح رد می‌کند و جامعه و مردان را از حضورِ بدون مصلحت زنان در بیرون از خانه و سپردن امور به آن‌ها، برحذر می‌دارد.» او در بخشی دیگر گفته است «تصدی مناصب و مشاغل و حضور گسترده اجتماعی زن، با توصیه مطلق آن‌ها به استقرار در خانه منافات دارد؛ جز موارد محدود و خاصی که شرع، خروج از خانه را برای زن مباح، مستحب یا واجب می‌داند.» به عبارت واضح‌تر، به عقیده نصیری، زنان تا به خاطر امری واجب مجبور نشده‌اند، نباید از خانه خارج شوند. جالب‌تر آنکه نصیری این قبیل ادعاها را به آیات و روایات نسبت می‌دهد.»

اظهارات اخیر نصیری درباره اینکه «التزام به حجاب میان زنان کاسته شده و می‌بایست در برابر این امر کوتاه آمد» در حالی مطرح می‌شود که او در بخشی از همین کتاب خود نوشته است: «تغییرات و دگرگونی‌های زمانه ما که تحت‌تأثیر تمدن غرب رخ داده است، ماهیتی جز انحطاط و تباهی ندارد و اگر ما بر این ماهیت وقوف پیدا نکنیم و در کار انطباق دین با شرایط برآییم، بدون شک از اسلام پس از مدتی جز اسمی باقی نخواهد ماند و پوستینی کاملا وارونه بر تن اسلام پوشانده خواهد شد.»

او همچنین در بند پایانی کتاب خود گفته است: «نگارنده بر این باور است که شرایط منحط کنونی، امکان اجرا و عمل به احکام را به نحو تمام و کمال منتفی کرده است و ما تنها به طور نسبی و در حد وسع خود می‌توانیم به بخشی از این احکام جامه عمل بپوشانیم و برای اجرای کامل آن باید منتظر برهم خوردن نظم و شرایط کنونی حاکم بر اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع جهانی باشیم و این سخن کاملا باطل و ارتدادآمیز است که شرایط امروز تکامل یافته است، آن احکام به درد این زمان نمی‌خورد و باید به اجتهادی نو و متناسب با زمان دست زد.»

البته تضاد فکری او علی‌رغم نظریه‌های صریح‌اش در حوزه زنان که در کتاب‌هایش به چاپ رسیده، تنها به این روزها منحصر نیست و در همان روزها که این‌گونه مطالب را در کتاب‌هایش به چاپ می‌رسانید، روزنامه کیهان در جدال جدی با جریان‌های تند حزب‌اللهی به بهانه چاپ تصویری در مجله روز زن بود و حتی جریان حزب‌اللهی در آن روزها، این مسأله را مغایر با ارزش‌ها دانسته و انتقادات جدی را به کیهان وارد کردند.

البته این تنها تضاد فکری امروز نصیری جدید با نصیری قدیم نیست و حوزه سیاست خارجی، یکی از موضوعاتی است که با گردش ۱۸۰ درجه‌ای از جانب او در این موضوع روبه‌رو شده است. او در این رابطه می‌گوید: «ازجمله تغییر نگرش‌هایم مربوط به سیاست خارجی است که پیش‌تر مدافع سیاست خارجی سازش‌ناپذیر با آمریکا و سیاست‌های منطقه‌ای نظام بودم و فکر می‌کردم کوتاه آمدن ما منجر به نابودی و وابستگی مطلق به آمریکا و غرب خواهد شد، گرچه در عین حال مخالف مذاکرات برجام که می‌توانست به یک معامله برد- برد بینجامد نبودم.»

او در حالی موضعش نسبت به سیاست خارجی و آمریکاستیزی را تغییر داده است که در خاطراتش این‌گونه می‌گوید: «در دوران سردبیری کیهان، از گفتمان مسلط آمریکاستیزی به تبعیت از مواضع امام خمینی (ره) و رهبری که البته با فهم و تحلیل خودم نیز منطبق بود، دفاع می‌کردم.» نصیری عواملی همچون مطالعات کلامی و تاریخی، سیاست‌ورزی شیعه در عصر غیبت، در کنار توجه به دیدگاه‌های کارشناسان مختلف سیاست خارجی نظام را ازجمله دلایل تغییر نگرش خود بیان کرده است درحالی‌که افراط و تفریط رویکرد وی بوده است.

عصر حیرت علیه تمدن دینی

پریشان‌گویی‌هایی اخیر نصیری در حالی صورت می‌گیرد که او فکر می‌کند برای دین قلم می‌زند اما در واقعیت نوشته‌هایش، به فرار از ریسک حضور اجتماعی دین در حوزه عمومی و عرصه زندگی می‌پردازد.

از جمله کتاب‌های مورد بحث این فرد سنت‌گرا می‌توان به «عصر حیرت» اشاره کرد که بسیاری از این کتاب به عنوان بدفهمی از دین اسلام نام برده‌اند. ادعای اساسی او در این کتاب این است که غیبت امام معصوم (ع) به ویژه وقتی که با تمدن فراگیر جدید همراه می‌شود، مانع تحقق دولت و جامعه و تمدن تراز دینی است و حتی در صورت استقرار یک حکومت دینی با محوریت ولایت فقیه، امکان تحقق چنان تمدنی در حد مطلوب وجود ندارد و تنها نسبت محدودی از آن مقدور است. او بدون نفی وظیفه اصلاح‌گری و تلاش برای به دست گرفتن قدرت سیاسی در عصر غیبت، معتقد است امر اصلاح و تلاش برای تحقق احکام و آرمان‌های دینی در روزگار عدم دسترسی به امام معصوم، به ویژه در شرایط سیطره تمدن مدرن، با موانعی مواجه است که دایره مقدور و ممکن آن را محدود می‌کند و عدم توجه به این محدودیت، می‌تواند نتایج زیان‌باری، هم برای دین و هم نظام دینی داشته باشد.

متأسفانه یکی از مشکلات اساسی این کتاب به نگاه منفعلانه نصیری به غرب و مدرنیته برمی‌گردد و این کتاب نقاط ضعف و خلأهای مدرنیته، به‌ویژه موانعی که انقلاب اسلامی در جهت ناکامی غرب در پروژه‌های جهان‌خواری ایجاد کرده را نادیده می‌گیرد. این درحالی است که شمار کثیری از نخبگان غربی هم به افول غرب اذعان دارند و نقش انقلاب اسلامی را در این افول، مهم توصیف می‌کنند. کسانی هم که یک روزی نظریه پایان تاریخ را داده بودند، نظر خود را به صراحت پس گرفتند.

هم‌سخنی و هم‌سویی تقریبی جریان روشنفکری سکولار با کتاب «عصر حیرت» و تأکید بر شخصی‌سازی دین، اسلام حداقلی و عرفی‌گرایی، سطحی‌نگری و ناتوانی از درک عمیق مقاصد اسلامی محصول عقل‌ستیزی فلسفی، ازجمله ایرادهایی است که به این کتاب وارد شده است. از طرفی به گفته بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران عرصه دینی، این کتاب ارزش علمی چندانی ندارد؛ چراکه نه ‌تنها محصول یک پژوهش آکادمیک و متدیک نیست، بلکه از روش اجتهادی مرسوم هم بهره‌ای نبرده و تصور کرده که استناد به برخی روایت‌ها بدون کار اجتهادی و تفسیری روش‌مند، برای به کرسی نشاندن مفروضات کتاب کفایت می‌کند.

البته این مسأله تنها نوشتار او در این حوزه نیست و یکی از یادداشت‌های نصیری با عنوان «دین‌ستیزی یا اصلاح دین؟» به خوبی مؤید این مسأله است که او با ادعای دینداری، به دنبال اثبات این فرضیه است که تجربه حکومت دینی در ایران ناموفق بوده است. او مشکل را آن‌جا می‌داند که حکومت دینی در ایران خود را با مدرنیته منطبق نکرده است. او معتقد است وضعیت فعلی را نباید به نام دین گذاشت و با دین به ضدیت برخاست، بلکه باید اصلاح دینی صورت گیرد. اظهاراتی که عملا نصیری در طول عمرش، بارها موارد نقض آن را بیان کرده است.

شاید یکی دیگر از مسائلی که مواجهه ۱۸۰ درجه‌ای نصیری را نشان می‌دهد، موضع او نسبت به مسأله ولایت فقیه باشد که او در این‌باره می‌گوید: «تا دهه ۸۰ بر این باور بودم که نظریه امام خمینی (ره) در باب ولایت فقیه، نظریه غالب در فقه شیعه و گویا در زمره آموزه‌های اسلام ناب است که آقای «امام» خمینی (ره) احیاگر آن بود اما با مطالعات بیشتر و نیز توجه به دیدگاه حیرت در عصر غیبت، به این جمع‌بندی رسیدم که اگر چه نمی‌توان این نظریه را بی‌اعتبار و غیرفقهی دانست و آن را در سطح دیگر نظریه‌هایی که در این‌باره در فقه مطرح شده، ندانست اما اینکه تصور شود این نظریه نمایندگی از اسلام ناب را دارد و دیگر نظریه‌ها غیرناب و التقاطی است، ادعای مستند و قابل قبولی نیست.»

اظهارات نصیری در حالی مطرح می‌شود که او در سال‌های متمادی، شاگرد درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بوده و در نظریه‌های سابقش، استدلال‌های قوی را در رد نظریه‌های امروزش بیان کرده است. اخیرا او در مناظره‌ای با علی علیزاده، انتقاداتی را به رهبر انقلاب وارد کرده درحالی‌که انتقادهای او از پشتوانه علمی و نظری کافی برخوردار نبود و از جنس حرف و سخن‌هایی است که اپوزیسیون شبانه‌روز می‌گویند. نصیری جدید که در روزهای قبل علیه اصلاح‌طلبان سخن می‌گفت و قلم می‌زد، امروز به طور مشخصی در میدان آنان قدم می‌زند.

داستان تبدیل مهدی نصیری از یک انقلابی تند و تیز و عدالت‌خواهی چپ‌گرا به سنت‌گرایی مخالف مدرنیته و اسلام سیاسی به اصلاح‌طلبی رادیکال داستان تبدیل یک فرد افراطی به یک تفریطی است که در طول چهار دهه اتفاق افتاد، داستان یک سوپر انقلابی پشیمان.

پایان پیام/ت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *