سرنوشت کارتر در انتظار بایدن است؟

سرنوشت کارتر در انتظار بایدن است؟

در فضایی که تاریخ برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود، دستگاه کارنامه سیاست خارجی دولت بایدن چندین شکست متوالی را در خود ثبت کرده است.

سرنوشت کارتر در انتظار بایدن است؟

فارس پلاس؛ دیگر رسانه‌ها – ایران نوشت: روند تحولات در صحنه سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده نشان می‌دهد نتیجه‌ای که از صندوق‌‌های رأی سال 2024 ریاست جمهوری این کشور بیرون می‌آید می‌تواند تکرار اتفاقی باشد که چندین دهه پیش درباره «جیمی کارتر»، رئیس‌جمهور اسبق امریکا رخ داد؛ زمانی که این رئیس‌جمهور دموکرات نتوانست برای سردرگمی‌هایش در سیاست خارجی بویژه در رابطه با ایران انقلابی و تحقق وعده‌های داخلی‌اش چاره‌جویی کند تا به یکی از رؤسای جمهور تک دوره‌ای امریکا تبدیل شود. به نظر می‌رسد تاریخ در حال تکرار است و فاجعه جاری در اسرائیل و غزه دوباره حقیقتی را نشان داد که زمانی «هارولد مک میلیان»، نخست وزیر گذشته بریتانیا آن را بزرگ‌ترین چالش یک دولتمرد خوانده بود؛ چالش رخدادها.

چالش زمانی است که رویدادها به واکنشی واقع‌گرایانه و منسجم توسط کشور نیاز داشته باشد اما آن کشور نتواند چنین واکنشی نشان دهد. امریکا در چنین وضعیتی به سر می‌برد؛ همان‌گونه که کارتر در نهایت کارش دریافت، برخی از تصمیمات سیاست خارجی می‌توانند حتی سهمگین‌ترین مسائل داخلی را هم تحت‌الشعاع قرار دهند، اکنون «جو بایدن» هم دقیقاً با چنین وضعیتی روبه‌رو شده است. «بایدن» که زمانی در عرصه سیاست خارجی با شعار «امریکا بازگشته است» وعده داد که «ما متعهد به پیوستن مجدد به توافق هسته‌ای ایران هستیم» اما اکنون امریکا را در وضعیتی قرار داده که همچنان خارج از گود برجام است و ایران در مسیر شتاب بخشیدن به برنامه‌های هسته‌ای صلح آمیزش قرار دارد. بنابراین واشنگتن فرصت احیای توافق هسته‌ای را به خاطر مطالبات زیاده‌خواهانه‌ای که روشن بود مورد پذیرش تهران قرار نمی‌گیرد، از دست داد با این تصور واهی که ایران در موقعیتی نیست که امکان مواجهه و تلافی بدعهدی بر سر برجام را داشته باشد. به جای آن، «بایدن»، ترجیح داد همان مسیر دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور پیشین یعنی سیاست فشار حداکثری را ادامه دهد تا تضعیف ایران را با پیشبرد طرح واهی اتحاد عملی میان رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی تکمیل کند؛ یعنی بکوشد هم تهران را محدود کند و هم گروه‌های جبهه مقاومت را به عنوان همپیمانان منطقه‌‌ای‌ منزوی سازد. از سوی دیگر دولتمردان امریکایی امیدوار بودند که مسأله روسیه و اوکراین را به بایگانی بسپرند و بر رویارویی با یک حریف نیرومندتر یعنی چین تمرکز کنند اما حمله روسیه به اوکراین نشان داد که مسکو با این وضعیت کنار نیامده است. این درحالی بود که دولت امریکا نسبت به وعده‌های پوچی که در حمایت از اوکراین سر داده بود، هیچ ایده‌ای نداشت و تنها کاری که می‌توانست انجام دهد، ارسال تسلیحات نظامی به «کی‌یف» بود.

ضربه آخر

همه اینها در حالی بود که وقتی «بایدن» بر سر کار آمد، از عزم خود برای کاستن از اولویت منطقه خاورمیانه در سیاست خارجی امریکا و متقابلاً، تمرکز بر شرق دور با هدف موازنه سازی علیه چین و روسیه سخن به میان آورده بود اما روند رویدادهایی که بویژه در هفته‌های اخیر در جنگ خونین فلسطینی ها و صهیونیست ها رخ داد، این واقعیت را نشان داد که دولت او برای نیل به چنین هدفی از ظرفیت‌های کافی بی‌بهره است و به اعتقاد ناظران بین‌الملل همچنان در محاسبات اشتباه خود پیرامون معادلات منطقه خاورمیانه و بین‌الملل دست و پا می‌زند. «ولی نصر»، تحلیلگر غربی در مقاله اخیر خود در «فارین افرز» به این اشتباهات اشاره کرده و می‌گوید:«امریکا تا پیش از عملیات «طوفان‌الاقصی» شرایط حاکم بر منطقه و نیروهایی را که در مقابل اسرائیل قرار داشتند، دست کم گرفته بود و همچنین به اشتباه تصور می‌کرد که دیگر کشورهای خاورمیانه، به حمایت از تلاش ریاض برای هژمونی منطقه‌ای اعتراضی نخواهند کرد.» تصور ایالات متحده مبنی بر به سرانجام رساندن طرح عادی سازی رابطه اسرائیل و عربستان درکوتاه مدت در حالی که موضوع فلسطین را نادیده گرفته بود، به بحران خونین و خسارت بار جنگ غزه انجامید و نادرستی برآورد استراتژیست‌های امریکایی از وضعیت کنونی خاورمیانه را به نمایش گذاشت. این در حالی است که امریکا هنوز هم این اشتباه خود را اصلاح نکرده است و به جای تلاش برای یک کارزار محدود نظامی که شاید وجهه اسرائیل را نجات دهد، به جنگ در غزه پاسخ نامعمولی داده و به حمایت بی قید وشرط از حملات نظامی مرگبار تل آویو روی آورده است. نتیجه این رخداد، شعله کشیدن آتش خشم در سراسر خاورمیانه هم علیه رژیم صهیونیستی و هم امریکاست.

بنابراین، به جای اینکه امریکا به عنوان یک عامل کمک به تسهیل ایجاد ثبات و امنیت در منطقه عمل کند، حمایت کور و نامحدودش از اسرائیل، آن را خود به یک منبع تهدیدکننده بی ثباتی تبدیل کرده است که این‌‌‌‌‌ می‌تواند کل منطقه را در روزها و ماه‌‌‌‌های آینده شعله‌ور کند. در چنین فضایی، بسیاری از مردم کشورهای منطقه بویژه جهان عرب اینک ایالات متحده را یک شریک مسلم در تلاش اسرائیل برای کشتار و نسل‌کشی فلسطینیان و تحلیلگران او را یک بازنده بزرگ در نبرد غزه می‌خوانند.

جدایی از دوستان

رأی قاطع ۱۲۰ کشور به پیش‌نویس قطعنامه‌ای که چندی پیش خواستار برقراری آتش‌بس بشر‌دوستانه در غزه بود، از تنهایی محور امریکایی- صهیونیستی حکایت می‌کرد. تنها ۱۲ کشور، امریکا و رژیم صهیونیستی را در مجمع عمومی سازمان ملل در مخالفت با این پیش‌نویس همراهی کردند.

«گاردین» در مقاله‌ای درباره این موضوع، نوشت که نتیجه برای نشان دادن حمایت مستقیم محدود از امریکا قابل توجه بود؛ حتی فرانسه، اسپانیا و انگلیس از پیوستن به امریکا در رأی مخالف دادن به این طرح خودداری کردند. اختلافات در داخل اتحادیه اروپا که در هفته‌های اخیر دیده می‌شد، نیز آشکار شده و ۲۷ عضو اتحادیه به سه روش مختلف رأی دادند، اما اکثریت رأی ممتنع خود را اعلام کردند. ۶ رأی همراهی که امریکا توانست به دست آورد مربوط به جزایر اقیانوس آرام بود؛ جزایر فیجی، تونگا، جزایر مارشال، میکرونزی، نائورو و پاپوآ گینه‎نو.

این روندها، دیدگاه «استفان والت»، نظریه‌پرداز بنام امریکایی که گفت اشتباهات راهبردی امریکا در جنگ اخیر غزه باعث شده سایر کشور‌ها نه فقط اعتبار امریکا، بلکه قضاوت و فهم این کشور از مسائل را نیز زیر سؤال ببرند، تأیید می‌کند.

در چنین فضایی که تاریخ برگزاری انتخابات ریاست جمهوری امریکا نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود، دستگاه کارنامه سیاست خارجی دولت بایدن چندین شکست متوالی را در خود ثبت کرده است و در شرایطی که کاخ سفید تا پیش از جنگ غزه دستاورد مهمی را در منطقه غرب آسیا جست وجو می‌کرد، اینک با پرونده‌های حل نشده، وضعیتی دشوار را تجربه می‌کند. این وضعیت در کنار نگرانی‌های گسترده اقتصادی در صحنه داخلی می‌تواند خبر بدی برای «بایدن» در آستانه انتخابات مجدد باشد.

پایان پیام/غ

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *