سری به نیزه بلند بود در برابر زینب

سری به نیزه بلند بود در برابر زینب

فتنه‌گران لباس نو، به حیله‌های فرسوده و پوسیده تاریخ خیانت می‌پوشانند و اندیشه و توشه بنی‌امیه و بنی‌عباس را پاس می‌دارند. گویا لحظه به لحظه و قدم به قدم با آنان زیسته‌اند و آموخته‌اند. این ارتباط عمیق وجودی با بزرگترین جنایتکاران تاریخ حاصل هم‌زیستی و هم‌فکری با جریان‌های طاغوتی زمان است.

فارس‌پلاس؛ سعید توتونکار در یادداشتی نوشت: تصویر اول: سخنان فاطمه زهرا سلام الله علیها که به پایان رسید، در مقام دفاع گفت: ای دختر پیامبر، می‌دانم که راست می‌گویی؛ اما این مردم مرا انتخاب کرده‌اند. صدیقه طاهره رو به مردم فرمود و چند جمله‌ای از عواقب مردم‌سالاری غیردینی برای آنها گفت و با غضب روی برگرداند.

تصویر دوم: زمان رأی‌گیری فرارسید. پاسخ به یک سؤال نتیجه را معین می‌کرد. ای علی آیا تو می‌پذیری که به قرآن و سنت رسول الله و دو خلیفه گذشته عمل کنی؟! پاسخ روشن بود. همه علی را می‌شناسند. علی جز به قرآن و سنت رسول الله عمل نکرده و نمی‌کند. پس خلافت به دیگری واگذار شد. اگر علی کمی سیاستمدارانه نگاه می‌کرد و نگاه دینمدارانه و ایدئولوژیک خود را کنار می‌گذاشت به آسانی قدرت را به دست می‌گرفت.

تصویر سوم: علی در صدد عزل ابوموسی اشعری از شهرداری کوفه بود. یاران نزدیک اصرار کردند که او باقی بماند. می‎گفتند او مرد سیاست است. زبان مردم را بهتر می‌داند. آنها مردم کوفه را رنگ به رنگ می‌دیدند و یکدست‌سازی صحنه حکومت را به ضرر علی می‌دانستند. بعدها اما ابوموسی اشعری با شعارهای ضد جنگ و جهاد خود، عقبه سپاه علی را خالی کرد و موجب افول حکومت علی به نفع معاویه شد.

تصویر چهارم: معاویه طمع خلافت داشت و تثبیت حکومت بر شام را نقطه آغاز می‌دانست. وقتی از قصد علی برای برکناری خویش آگاه شد، تدبیری اندیشید. جنگ شناختی کار را به جایی رسانده بود که مخاطبان معاویه، علی را قدرت‌طلبی می‌دانستند که عثمان را به کشتن داده است. سپاه شام به خونخواهی عثمان تجهیز شد. بهانه جنگ جمل نیز که توسط یکی از نزدیکان پیامبر بر پا شده بود به ظاهر همین بود. اما در واقع عدم تمکین امیرالمؤمنین در برابر ویژه‌خواری و زیاده‌خواهی طلحه و زبیر، کار را به کارزار جمل کشید. زبیر خود از خویشاوندان و نزدیکان علی بود که طمع به بیت المال، او را مبغوض علی کرده بود.

تصویر پنجم: علی دستور داد تا معاویه حکومت شام را واگذارد. عده‌ای نزد امیرالمؤمنین آمدند و از او خواستند که دست از تمامیت‌خواهی بردارد و برای تثبیت جایگاه خود بخشی از قدرت را به منظور ایجاد تعادل به مخالفانش واگذارد. اما علی(ع) نپذیرفت. مسئولیت همچون معاویه‌ای در حکوت علی نقض غرض بود. کار به صفین ختم شد. جنگ با دروغ پیراهن عثمان، آغاز شد و با فریب جلد قرآن به پایان رسید.

تصویر ششم: بخش بزرگی از سپاه علی دست از جنگ کشید. گرایشات ملی‌گرایانه (عصبیت عربی) که با بهانه‌های مقدس‌مآبانه صورت‌بندی شده بود، سیل شمشیرها را به سمت علی جاری کرد. مالک را از یک قدمی خیمه معاویه، عقب کشیدند. بحث بین مالک و اشعث بالا گرفت. علی، ساکت روی خاک نشسته، چشم بر زمین دوخته بود؛ درست مثل روزی که فاطمه پس از ایراد خطبه فدکیه به خانه بازگشت و علی را در همان حال دید.

«چرا او دخالت نمی‌کند؟!» این سؤال شبهه‌ناک عده‌ای از سپاهیان بود. صدایی بلند شد: علی خودش به مذاکره راضی است. به محض شنیدن، علی از جا برخواست و اعلام کرد که هیچ موافقتی با حکمیت تحمیلی نداشته و ندارد. اما علی حق انتخاب نداشت.

بر سر تعیین مذاکره‌کننده نیز پیشنهادهای علی رد شد و داستان حکمیت اجباری، بدون ملاحظه شروط علی بن ابی‌طالب، در نهایت با پیروزی معاویه به پایان رسید. صفین تمام شد؛ اما تازه این آغاز ماجرا بود. نهروانیان علی را خلیفه مقصر معرفی کردند.

تصویر هفتم: با حضور خوارج جو جامعه همیشه ملتهب بود و بحران‌سازی‌ها ادامه داشت. فتنه را آغاز کرده بودند و امنیت را تهدید می‌کردند. آنها خود را برای جنگ با علی آماده می‌کردند. جامعه بیمار کوفه همپای ولیّ خدا نبود؛ اما علی به استقبال رفت و چشم فتنه رو کور کرد. هزاران عابد متهجد و حافظ و قاری قرآن از دم تیغ علی گذشتند؛ مگر چند نفر که گریختند.

تصویر هشتم: با اتفاقاتی که در صفین افتاد، زمزمه شکست و ناکارآمدی علی و اقتدار و غلبه معاویه در بین شهرها می‌گشت. برخی از ترس و برخی از شوق آن را یاد می‌کردند. غارت‌های معاویه آغاز شده بود و شهرها و راه‌ها دیگر امنیت نداشت. ابهت و هیبت علی و حکومتش توسط یارانش شکسته شده بود. دیگر کسی از او فرمانبری نداشت. اما تمام اتفاقات به سیاهه حکومت علوی ضمیمه می‌شد. در همین زمان اختلاس‌ها آغاز شد. در همین زمان خلخال از پای زن یهودیه کشیدند. در همین زمان بود که جز کوفه سست بنیان قلمروی برای او باقی نمانده بود. در همین زمان بود که علی سر در چاه می‌برد و اشک می‌ریخت. در همین زمان صدای علی به نزدیک‌ترین یارانش هم نمی‌رسید. از بس فضا لبریز شبهه و فتنه بود. یک ضربه به فرق سر، علی را رستگار کرد و کوفه را بی‌سرور.

تصویر نهم: حکومت تضعیف شده به حسن بن علی رسید. سپاه چند پاره بود. عده‌ای شورش به پا کردند و به غارت خیمه حسن بن علی پرداختند. معاویه مدیریت فضا را در دست داشت. برق سکه‌ها فرمانده سپاه امام حسن(ع) را کور کرد و شمشیرش را علیه غلافش تیز نمود. نامه‌های فرماندهان سپاه اسلام به معاویه، توسط پیکی به دست حسن بن علی رسید؛ با این مضمون: «حسن بن علی را زنده می‌خواهی یا مرده». سند خیانت یاران، با زخم خنجری مسموم از نزدیکان، تأیید شد و ناگزیر صلح‌نامه امضاء شد و ولیّ خدا عقب نشست تا زمانیکه زهر جگرسوز را لاجرعه سر کشید.

تصویر دهم: عاشوراست. اکثریت در مقابل اقلیت صف بستند تا کار نیمه‌تمام را تمام کنند. سرهای سرفراز سروران و سرآمدان، به نیزه در آمد و شد پرچم فتح و ظفر بنی‌امیه. دشمن آموخته بود که اگر سر را بزند، بدنه از هم خواهد پاشید. کوفه نجنگیده، حسین را پیشکش یزید کرد تا در عافیت بماند. مردان و زنان بدکار و بدکاره حال جهاد نداشتند. غرق در راحت‌طلبی و کامجویی و فزون‌خواهی بودند. مسابقه عیش و نوش فرصت فداکاری نمی‌داد. کسی حال دردسر نداشت. عذاب که نزدیک شد، تنها چند نفر به حسین پیوستند و باقی همه دچار شدند.

تصویر یازدهم: عبیدالله بر کوفه مسلط شد و سپاه یزید غارت مدینه را مباح اعلام کرد و مکّه را به آتش کشید. اهالی حجاز و عراق بعدها به صدق پیش‌بینی علی پی بردند که: «به خدا قسم پسرى از قبیله ثقیف(حجاج بن یوسف ثقفی) بر شما مسلّط شود، متکبّر و رویگردان از حق، اموال‌تان را می‌خورد، و پیه شما را از شدت ظلم آب می‌کند». خوارج نیز که روزی با نیرنگ معاویه علیه علی شکل گرفته بودند، همچون زخمی چرکین و غده‌ای سرطانی، همواره حاکمان را آزردند و حتی به صاحبان و بانیان خویش وفا نکردند. بر هیچ صراطی مستقیم نشدند. همواره کشتند و کشته شدند. جهان اسلام پس از آن روی عافیت ندید. امت بدون سر، طعمه گرگ‌های بنی‌امیه و کفتارهای بنی‌عباس شد.

تصویر دوازدهم: تاریخ بار دیگر تجربه‌های خویش را به بهانه انقلاب اسلامی مردم ایران مرور می‌کند. اقلیتی که تصمیم گرفتند مسیری مستقل از اکثریت نظام سلطه برگزینند و راه خود را از بیراهه‌های استعمار و استکبار جدا کنند.

فتنه‌گران لباس نو، به "حیله‌های فرسوده" و "پوسیده تاریخ خیانت" می‌پوشانند و اندیشه و توشه بنی‌امیه و بنی‌عباس را پاس می‌دارند. گویا لحظه به لحظه و قدم به قدم با آنان زیسته‌اند و آموخته‌اند. این ارتباط عمیق وجودی با بزرگترین جنایتکاران تاریخ حاصل هم‌زیستی و هم‌فکری با جریان‌های طاغوتی زمان است. زانو زدن در برابر غرب آنان را چنان استحاله کرده که انگار امتداد تاریخی جریان صفین هستند.

جرأت پیدا کردن بر رهبر، سپاه سلحشور دین را در برابر توطئه دشمن تنها می‌گذارد تا فضا برای پیشروی و شکستن حرمت‌ها و حریم‌ها و تصرف حرم‌ها مهیا گردد. خوارج به تحریک و تطمیع معاویه، عزّت شامل و ابهت کامل علی را در برابر معاویه فریبکار شکستند و ادامه مسیر را به بنی‌امیه سپردند. هر چند با آنان نیز جز زبان شمشیر در میان نبود.

دشمن در کار تحریک گروه‌های ضداجتماعی و ضدجامعه بود تا دروازه‌های پیروزی را به رایگان بگشاید. جهلی که برای جاهلیت، بندگی بی‌جیره و مواجب می‌کرد. اما ما هیچ گاه یادمان نمی‌رود که سری به نیزه بلند بود در برابر زینب و نمی‌گذاریم که باشد سر بردار برادرِ زینب.

پایان پیام/ت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *