عطر برکت| روزی حلال در بیمارستان ها چطور به دست می آید؟/وقتی هم دنیا را دارید هم آخرت را!

عطر برکت| روزی حلال در بیمارستان ها چطور به دست می آید؟/وقتی هم دنیا را دارید هم آخرت را!

خودتان کلاهتان را قاضی کنید! دوری از خانواده، شیفت‌های شبانه پی‌درپی در بیمارستان، کم خوابی‌ها و بی خوابی های فراوان کار هر کسی نیست. روحی بزرگ می‌خواهد. برای همین است که لازمه حرفه مقدس پرستاری، عطوفت همراه با صبر فراوان است و البته ایمان به اجری که «لا تعد و لا تحصی» است.با این تفاسیر گشتی زدیم در یکی از بیمارستان ها تا ببینیم کسب روزی حلال در میان پرستارجماعت چطوری است!

عطر برکت| روزی حلال در بیمارستان ها چطور به دست می آید؟/وقتی هم دنیا را دارید هم  آخرت را!

گروه زندگی_ هانیه ناصری: دست‌های زن جوان از اضطراب و دل‌شوره یخ کرده بود. قلبش تند و تند می‌زد. دست خودش نبود. اسم اتاق عمل نفس‌هایش را به شماره انداخته بود، هرچند که مطمئن بود پایان انتظاری شیرین برای دیدن روی ماه و شنیدن صدای زیبای نوزادش فرارسیده و قرار است همه این نگرانی‌ها و خستگی‌ها را با خودش بشوید و ببرد و خاطره ای شیرین در کتاب زندگی‌ او شود.

*فرشته نجات یا مأمور عذاب

انگار پرستار سپیدپوش بخش، به‌جای آن‌که فرشته نجاتش باشد مأمور عذاب او شده‌است. ابروهایش را تا جایی که جا دارد به‌هم گره کرده و صبح اول صبحی تندوتند غرولند می‌کند. با چشم‌های بُراق طوری به او نگاه می‌کند که اشک در چشم هایش حلقه می زند و بر روی گونه‌هایش جاری می‌شود. زن همه توانش را جمع می‌کند تا لابه‌لای نفس‌های پی‌درپی از پرستار بخش زایمان بخواهد که برای گم شدن یک برگ کاغذ ناقابل، این همه بدخلقی نکند و به جای آن گذشت کند و حال او را درک کند؛ حال کسی را که دارد مادر می‌شود. اما در همین اوضاع و احوال، خانم سپیدپوشی دیگر به‌طرف او می‌آید تا سِرُم را به دستش وصل کند. بی اختیار خودش را عقب می‌کشد. حق دارد. چشمش ترسیده است. اما این یکی واقعاً فرشته است و لباس سپید خدمت، برازنده قامت مهربان او.

این عکس تزئینی است

*حساب اشرف مخلوقات بودن است

در دنیای شلوغ و پرهیاهویی که هر کسی یک‌سر دارد و هزار سودا، کسب روزی حلال کار راحتی نیست. اما حساب اشرف مخلوقات بودن است و راضی نشدن به کم. حرف از جهاد است، شوخی نیست. جهادی که نفس‌گیر است و پای آن ایستادن گاه جان را به لب می‌رساند.در حدیثی از امام کاظم (ع) آمده است: «من طلب هذا الرزق من حلّه لیعود به علی نفسه و عیاله کان کالمجاهد فی سبیل الله؛ کسی که در جستجوی رزق و روزی از راه حلال آن باشد تا خود و خانواده خود را اداره کند، همانند کسی است که در راه خدا جهاد کند».

*رفتن این راه خیلی می ارزد!

چه کسی است که باور نداشته باشند مراقبت و حمایت از بیماران بدون هیچ نسبت سببی و نسبی، عشق فراوان می‌خواهد و ایمان وافر. خودتان کلاهتان را قاضی کنید! دوری از خانواده، شیفت‌های شبانه پی‌درپی، کم خوابی‌ها و بی خوابی های فراوان در کنار تحمل دردها و ناراحتی‌های جسمی و روحی ناشی از ارتباط با افراد بیمار کار هر کسی نیست. روحی بزرگ می‌خواهد و دلی به وسعت دریا. برای همین است که لازمه حرفه مقدس پرستاری، مهربانی و عطوفت همراه با صبر فراوان است و البته ایمان به اجری که «لا تعد و لا تحصی» است. پاداشی آن‌قدر بی حد و اندازه که به شمارش نمی‌آید. اجری که در سایه دعای بیماران، قرار است، هم دنیا را بسازد و هم آخرت را آباد کند.امام جعفرصادق (ع) هم می فرمایند :«مَن باتَ کالّاً مِن طَلَبِ الحَلالِ باتَ مَغفوراً لَهُ.کسی که به دنبال روزی حلال، روز خود را خسته و درمانده سپری کرده، (بداند که) شب خود را (نیز) با گناهان آمرزیده سپری خواهد نمود. (بحار، ج ١٠٣، ص ٢)»

"محدثه قوشه" پرستار بخش اورژانس

*یک بوس به مامان بده!

محو خوش و بش ها و قربان صدقه هایش می شوی .«یک بوس به مامان بده!» لب هایش را به طرف دهانی گوشی تلفن می برد و از صدای بوسیدنش یقین داری که محبتی مادرانه با همه وجود روی گونه های خیس پسرک ۳ ساله نشسته است.خودش هم بغض می کند، اما با شنیدن صدای مردی نگران با «محمد حافظ» که این روزها حسابی شیرین زبان شده است خداحافظی می کند و به‌طرف پیشخوان ایستگاه پرستاری می رود. در چشم بر هم زدنی، مرد را راهنمایی می کند و لبخندی از جنس رضایت روی صورت مضطربش می نشاند.

*اعتمادی که پشتوانه کسب روزی حلال شد

«محدثه قوشه»، ۲۸ سال دارد. چهار سال و نیم است که از آشنایی و ازدواجش با «ذبیح الله یعقوبی» می‌گذرد. مردی که تکیه‌گاه زندگی او شد و توانست آن‌قدر اعتمادش را جلب کند که با خانواده‌اش در شهرستان دامغان خداحافظی کند و بساط زندگی مشترک را در شهر پرهیاهوی تهران پهن کند. به اندازه سن‌وسال زندگی با همسرش، تجربه پرستاری دارد. خیال او از محمد حافظ راحت است. آن‌قدر با، باباذبیح‌الله عیاق است که نگو و نپرس. خانواده یعقوبی هم حسابی پشت عروس شان ایستاده‌اند و با تمام قوا او را یاری می‌کنند.

**ادّعا نیست ! پای حرف هایش ایستاده است

پرستار جوان در بخش اورژانس و در بیمارستانی شلوغ خدمت می کند. ساعت از نیمه‌شب گذشته است و انگار با استراحت میانه ای ندارد. لبخند می زند و با روی خوش کار خلق خدا را، راه می اندازد. تعجبی هم ندارد که این‌قدر به حرام و حلال کارش اهمیت می‌دهد، فوق‌العاده باانصاف است. مدام ساعت را نگاه می کند و دغدغه این را دارد کسی معطل نشود. تا دور و بر صندوقدار بیمارستان خلوت شود، سِرُم بیماران را وصل می کند و کارشان را تا می‌تواند سریع و سریعتر راه می اندازد. درضمنِ مصاحبه هم، از پاسخگویی به بیماران و همکارانش غافل نمی شود. عذرخواهی می‌کند و می‌گوید امکانش هست یک سرم به این بیمار بزنم؟ ادب، مهربانی و خوشرویی، او را منحصربه‌فرد می‌کند. آن‌قدر که همکارانش هم برای او احترام خاصی قائلند و «محدثه قوشه» را انسانی کاردرست، زحمت‌کش و محترم می‌دانند،کسی که خالصانه به بیماران خدمت می‌کند. او هفته اول سال جدید را هم شیفت بوده است؛ به جای بودن در کنار همسر و پسرش و خانواده چشم انتظاری که هرسال دور سفره هفت سین شان در دامغان می نشست.جای تعجب هم ندارد، چرا که معتقد است در مسیر خدمت، نوروز باشد و ماه مبارک یا روزهای معمول سال، فرقی ندارد و باید پای سوگندی که برای خدمت خالصانه و بی کم و کاست به همنوعانش خورده است تا پای جان بایستد و البته او این ادعای بزرگش را در سال های سخت کرونا با همه وجود اثبات کرده است.

*شیرین زبانی محمدحافظ به مادر جان می دهد

چشم‌هایش حسابی کوچک شده است و زیر ماسک یواشکی دو سه‌تا خمیازه می‌کشد. خمیازه هایی که حکایت از خستگی و بی‌خوابی طولانی دارند. گوشی تلفن همراهش زنگ می‌خورد. تا به صفحه گوشی نگاه می کند چشم هایش باز می شود. چند ثانیه‌ای صحبت می‌کند. برمی‌گردد. آن‌قدر تازه‌نفس و پرانرژی شده است که حد ندارد. محمد حافظ با زبان شیرین و دلبری های کودکانه یک خدا قوت به مادر گفته و تمام خستگی را از او گرفته است. کسی که قرار است ساعاتی دیگر با یک دنیا خستگی و بی‌خوابی محمد حافظ را در آغوش بگیرد و با همان انصاف و مهربانی و ادب و احترام و همه خوبی‌هایش برای او مادری کند. مادری که قرار است این‌جا هم حرام و حلال سرش شود وبرای کودکی چشم‌انتظار، ذره‌ای از مادرانه اش کم نگذارد.

*خانواده ای که از صمیم قلب، واسطه خیر می شوند

مهربانی‌اش غلط‌انداز است. فکر می‌کنی این‌جا خبری از خستگی نیست اما پای درددل که به میان می‌آید از سختی کارش می‌گوید و این‌که درک بالای همسر و خانواده همسرش و همکاری آن‌ها و سخت نگرفتن هایشان آن‌قدر برایش مهم است که تمام صبر و آرامش خود را مدیون این همه مهربانی است.خانواده‌ای بی‌نظیر که آن‌ها هم در کسب روزی حلال محدثه، نقشی مؤثر دارند. او معتقد است آن‌قدر در این حرفه سختی و فراز و نشیب وجود دارد که اگر مهربانی،صبوری وتمام خوبی های همسر وخانواده همسرش نباشد،اصلاً قادر نیست این راه را ادامه دهد.

این عکس تزئینی است

*افطاری های با عجله و سحری های نصفه و نیمه!

ماه رمضان هم در این‌جا برای خودش حکایتی دارد. از لحظه‌های افطار و سحر و وعده‌های غذایش که برای معطل نماندن ارباب رجوع، اغلب با عجله بود و یا نصفه و نیمه رها می‌شد. تازه به قول خانم پرستار گاهی اوقات فرصت آن‌قدر کم بود که او و همکارانش ترجیح می‌دادند به‌جای خوردن یکی دو لقمه غذا چند دقیقه‌ چُرتی بزنند و خستگی را از تن بگیرند تا مبادا خستگی و خواب آلودگی سبب خطا شود و خدای نکرده بیماران خسته و همراهان نگرانشان را با گفتار و رفتاری نابه جا برنجانند.

*با مال حلال هم دنیا دارید، هم آخرت

امام جعفر صادق(ع) می فرمایند:« لاتَدَعْ طَلَبَ الرِّزق مِن حِلِّهِ فَاِنّهُ عَوْنٌ لَکَ عَلی دینِکَ؛ هیچ گاه از تحصیل روزی حلال رو گردان مباش. مال حلال یاور و معین تو در حفظ دین و ایمان تو است. و این باوریست که «محدثه قوشه»،پرستار بخش اورژانس را با داشتن همسر و فرزندی سه ساله و شیرین زبان همچنان عاشقانه و بی ریا و با تمام توان،پای کسب روزی حلال نگه می دارد.

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *