مرثیه‌ای بر جریانی که می‌خواست لیدر باشد

مرثیه‌ای بر جریانی که می‌خواست لیدر باشد

سعید حجاریان یکی از اعضای اصلی هسته سخت جریان اصلاحات در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد به بررسی چشم‌انداز پیش روی جریان متبوع خود پرداخته است. وی در این مصاحبه ضمن حمله به دولت مستقر، خواستار استعفای رئیس‌ جمهور و انتخاب فردی «کارآمد» شده است.

مرثیه‌ای بر جریانی که می‌خواست لیدر باشد

فارس پلاس؛ حسین فتوحی در یادداشتی نوشت: 1- در سیاست اصطلاحی وجود دارد تحت عنوان «فرار به جلو». این مفهوم به شرایطی اشاره دارد که فرد یا گروهی که در مظان اتهام یا انتقاد قرار دارد به جای پذیرش اشتباهات، اصلاح رویه‌های غلط و بازنگری در عملکرد خود؛ ترجیح می‌دهد راه حل سریع‌تر و آسان‌تر را برگزیده و با فرافکنی دست به مقصرنمایی از دیگران بزند. در این حالت فرد یا گروه خاطی تلاش می‌کند با بکارگیری ابزارهای تبلیغاتی، در جایگاه مطالبه‌گری نشسته و رقیب یا حریف خود را مقصر کاستی‌ها و کمبودها نشان دهد.

2- سعید حجاریان یکی از اعضای اصلی هسته سخت جریان اصلاحات و از تصمیم‌سازان موثر این جریان، اخیرا و چند ماه مانده به انتخابات مجلس دوازدهم، در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد به بررسی چشم‌انداز پیش روی جریان متبوع خود پرداخته است. وی در این مصاحبه ضمن حمله به دولت مستقر، خواستار استعفای رئیس‌جمهور و انتخاب فردی «کارآمد» شده است. تا اینجای مصاحبه را می‌توان تلاشی نه چندان هوشمندانه برای تخریب رقیب انتخاباتی دانست چرا که سابقه اصلاح‌طلبان در دفاع تمام عیار از دولت دوازدهم حسن روحانی که به اذعان قریب به اتفاق ناظران و فعالین سیاسی، ناکارآمدترین دولت پس از انقلاب اسلامی بوده؛ صداقت ایشان در دغدغه‌مندی پیرامون روی کار آمدن دولت کارآمد را به زیر سوال می‌برد.

حجاریان اما در بخشی دیگر از این مصاحبه، رندانه تلاش می‌کند تا افول سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان و رویگردانی بدنه اجتماعی از ایشان را به گردن نظام و نظارت استصوابی بی‌اندازد و با ادعای حذف اصلاح‌طلبان توسط حاکمیت عملا «پروژه فرار به جلو» را به اجرا بگذارد. وی در این رابطه اظهار می‌دارد: «اصلاحات و اصلاح‌طلبان به بیرون از دایره قدرت پرتاب شده‌اند و بسیار بعید است بتوانند دوباره به آن دایره بازگردند. ما زمانی شبه‌دموکراسی داشتیم و وضعیت را در قالب رژیم‌های هیبریدی تحلیل می‌کردیم، اما امروز با نادموکراسی مواجه هستیم. می‌خواهم بگویم تا زمانی دموکراسی خودمانی داشتیم، اما امروز سخن از هر نوع دموکراسی مایه تمسخر است و این حقیقتا مایه تأسف و وهن است.»

همانگونه که ذکر شد این اظهارات اگرچه در نگاه اول ممکن است ذهن برخی خوانندگان را با خود همراه کرده و پروژه فرار به جلوی حجاریان را موفقیت‌آمیز جلوه دهد؛ لیکن بررسی روند خروج اصلاح‌طلبان از دایره قدرت سیاسی طی سالهای اخیر به خوبی عدم صداقت ادعای حاضر را روشن می‌کند.

3- از ابتدای تبدیل ایده رفورمیسم به یک جریان سیاسی مشارکت کننده در روند سیاسی کشور در اواخر دهه 70، همواره دو نگاه افراط‌گرایانه و اعتدال‌گرایانه در این جریان وجود داشته و احزاب، گروهها و چهره‌های اصلاح‌طلب به نسبت نزدیکی به یکی از این دو دیدگاه در قسمتی از طیف مذکور قرار می‌گرفتند. سر تندروی طیف، همواره تلاش داشت تا سایر اصلاح‌طلبان را به اتخاذ مواضع رادیکال و خروج از حاکمیت سوق دهد و سر معتدل، بدنبال مشارکت سیاسی بود و این کشمکش پنهان همواره در درون جریان اصلاحات وجود داشت.

در اواسط دهه 90 و بدنبال ناکارآمدی شدید دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان و شکست پروژه اصلی این جریان یعنی «جست‌وجوی راه حل مشکلات در خارج از کشور» جریان اصلاحات با افول قابل توجه سرمایه اجتماعی مواجه شد. عدم تحقق وعده‌های این جریان که در آن سال‌ها همراه با متحدین سیاسی‌اش؛ کنترل دولت، مجلس و قریب به اتفاق شهرداری‌ها و شوراهای شهرهای بزرگ کشور را در اختیار داشت؛ سبب بروز ناامیدی فزاینده در میان بدنه اجتماعی این جریان شد. واکنش اصلاح‌طلبان به این مسئله اما نگاه آسیب‌شناسانه به ایده‌ها و سیاست‌های خود نبود بلکه آنان ترجیح دادند بار دیگر از حربه فرار به جلو استفاده کرده و مشکلات را به عدم قبضه کامل قدرت توسط خود مرتبط کنند.

به خیابان کشیده شدن نارضایتی‌های مردمی در سال 96 به مثابه زنگ خطری جدی برای اصلاح‌طلبان بود که با ادعای توانایی در حل مشکلات کشور حداقل دو قوه از سه قوه را در اختیار گرفته و مدیریت شهری اغلب شهرهای بزرگ را نیز برعهده داشتند. نخستین پیامد این مسئله، فرو غلتیدن طیف میانه‌روی جریان اصلاحات در موضع انفعال و میدان‌داری طیف رادیکال بود.

4- هسته سخت اصلاحات لااقل از اواسط دهه 90 به یکباره با مسئله افول سرمایه اجتماعی مواجه شد به گونه‌ای که یکی از دغدغه‌های مطرح این جریان آن بود که اصلاحات از جایگاه لیدری جریان تغییرخواهی اجتماعی، به دنباله‌روی این جریان تبدیل شده و دیگر راهبر این جریان نیست. اعضای رادیکال هسته سخت اصلاحات از جمله سعید حجاریان این مسئله را بزرگترین مشکل برای آینده اصلاحات می‌دانستند. علاوه بر مباحث طولانی در این زمینه، کدهای فراوانی از وجود این نگرانی در رسانه‌های آن سالهای اصلاح‌طلبان قابل رصد است؛ از جمله نگاهی به سالنامه‌های روزنامه‌های اصلی این جریان به خوبی اثبات کننده‌ی ادعای مذکور است.

مجموع این شرایط و زمینه‌ها در کنار برآورد باطل تصمیم‌سازان جریان مبنی بر قرار داشتن نظام در موضع ضعف؛ سبب شد تا هسته سخت اصلاحات تصمیم به نمایش خروج از قدرت و حرکت به سوی اپوزیسیون‌نمایی براندازانه تحت لوای «جامعه‌محوری» بگیرد.

5- بخشی از پایگاه رأی جریان اصلاحات دارای همپوشانی با اپوزیسیون خارج‌نشین بوده است که نمود این مسئله در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 به منصه حضور رسید. اصلاح‌طلبان اما در پی اتخاذ رویکرد جامعه محوری؛ با برآوردی نادرست و به تصور فربه بودن این پایگاه رأی، تلاش کردند تا مسیر اپوزیسیون‌نمایی ساختارشکنانه را برای حفظ آن اتخاذ نمایند. لیکن همانگونه که خود در تحلیل‌های محفلی مطرح می‌کردند؛ نگاه بدنه اجتماعی برانداز به اصلاحات یک نگاه ابزاری با هدف گذار از جمهوری اسلامی بود و نه بیشتر و این جریان هیچگاه حاضر به پذیرش اصلاح‌طلبان به عنوان لیدر جریانی خود نبود؛ بدین ترتیب تغییر رویکرد نسنجیده پدرخوانده‌های جریانی اصلاحات در اپوزیسیون‌نمایی عملا به افول بخش دیگری از پایگاه اجتماعی و پایگاه رأی فعال این جریان که خواستار اعتدال‌گرایی و عقلانیت بوده و افراط‌گرایی اصلاح‌طلبان رادیکال را برای آینده کشور مفید نمی‌دانستند؛ شد. اینگونه بود که اصلاح‌طلبان که توفیقی در جذب بدنه اجتماعی اپوزیسیون برانداز (اصطلاحا قشر سیاه) حاصل نکرده بودند؛ پایگاه اجتماعی خود در میان اعتدال‌گرایان را نیز تا حدود زیادی از دست دادند و همانطور که حجاریان اعتراف کرده «اصلاحات و اصلاح‌طلبان به بیرون از دایره قدرت پرتاب شده‌اند و بسیار بعید است بتوانند دوباره به آن دایره بازگردند.»

6- تلاش حجاریان برای القای وجود انسداد سیاسی در کشور را نیز به واقع باید بعنوان توجیهی برای عدم اقبال عمومی به این جریان دانست چرا که تجربه نشان داده هرگاه اصلاح‌طلبان با سنجش افکار عمومی جامعه، به این نتیجه رسیده‌اند که امکان پیروزی در انتخابات برای آنها فراهم است؛ بدون توجه به مسئله نظارت استصوابی و وجود شورای نگهبان، با تمام توان و ظرفیت در انتخابات حاضر شده‌اند و هرگاه به دلیل ناکارآمدی دولت‌ها یا سایر مدیریت‌های منتسب به آنها یا کارآمدی جبهه رقیب، امکان پیروزی را منتفی یا ناچیز دیده‌اند؛ زیر میز بازی زده و سازوکار انتخاباتی که خود بارها از طریق آن به قدرت رسیده‌اند را به زیر سوال برده‌اند؛ شرایطی که هم‌اکنون نیز اصلاح‌طلبان از این جا رانده و از آنجا مانده با آن مواجه هستند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *