نوربالا| شهید شیرودی؛ خلبانی که بچه‌هایش را تحویل نمی‌گرفت!

نوربالا| شهید شیرودی؛ خلبانی که بچه‌هایش را تحویل نمی‌گرفت!

همسر شهید شیرودی می گوید: من هیچ مخالفتی با جبهه رفتن او نداشتم. به هر حال اکبر، نظامی بود و نسبت به شغلی که انتخاب کرده بود، تعهد داشت. ولی همیشه در زندگی این نگرانی را داشتم که نکند بلایی سرش بیاید.

نوربالا| شهید شیرودی؛ خلبانی که بچه‌هایش را تحویل نمی‌گرفت!

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، گاهی خواندن و شنیدن از زندگی شخصی افرادی که در حوزه نظامی فعالیت می‌کنند، می‌تواند جالب توجه باشد. خصوصا افرادی که زندگی‌شان به شهادت ختم شده باشد. این افراد علی رغم حوزه کاری خود بسیار در زندگی شخصی رئوف و منعطف هستند و همین جمع اضداد، شخصیت آنها را دوست داشتنی می‌کند.

حالا برشی از خاطرات «شهناز شاطرآبادی» همسر شهید علی‌اکبر شیرودی که رکورددار بالاترین ساعت پرواز جنگی را داشته، خواهید خواند.

شهید شیرودی در ۸ اردیبهشت سال ۶۰ در عملیات بازی دراز به شهادت رسید.

من هیچ مخالفتی با جبهه رفتن او نداشتم. به هر حال اکبر، نظامی بود و نسبت به شغلی که انتخاب کرده بود، تعهد داشت. ولی همیشه در زندگی این نگرانی را داشتم که نکند بلایی سرش بیاید. مخصوصا جنگ کردستان که پایان یافت، جنگ تحمیلی شروع شد.

شاید باورتان نشود وقتی اسامی شهدا را که در اخبار اعلام می‌کردند دو تا دست‌های خود را به شدت روی گوش‌هایم می‌گرفتم که نکند اسم شیرودی را در بین شهدا اعلام کنند و من حالم بد بشود. وقتی جنگ تحمیلی شروع شد انگار به من الهام شد که شیرودی در این جنگ شهید خواهد شد. ولی هیچ وقت با رفتن او به جنگ مخالفت نکردم.

گاهی خسته می‌شدم چون خودم شاغل بودم به او می‌گفتم چرا فقط تو؟ خب شما هم به هر حال در قبال خانه و فرزندان مسئولیتی دارید. مخصوصا زمانی که احساس می‌کردم نسبت به بچه‌ها سرد برخورد می‌کند. در صورتی که این طور نبود و بچه‌ها را خیلی دوست داشت. گاهی به همین دوست شیرودی که خیلی باهم صمیمی بودند گله می‌کردم و به او می‌گفتم که شیرودی محبتی به بچه‌ها نمی‌کند. زمانی که به خانه می‌آید، من نمی‌بینم به بچه‌ها محبت کند. برای من سؤال بود که آیا نسبت به بچه‌ها احساسی ندارد؟ آن دوستش صحبت‌های من را طوری به شیرودی رسانده بود.

بعد شیرودی روزی که خانه آمد به من گفت: فکر نکن من بچه‌ها را دوست ندارم. من نمی‌خواهم آنها با من انس بگیرند و دلبند شوند. یا من به آنها عادت کنم و نتوانم از آنها دل بکنم و این مانع فعالیت‌های من در جنگ و جبهه شود.

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *