هر نیروی ما یک بیرق است و هیچ بیرقی نباید زمین بیفتد
بعد از جنگ وارد دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق ادامه تحصیل داد و توانست وکیل پایه یکم دادگستری شود. با اینکه بازنشسته شده بود اما زمانی که جنگ در سوریه شروع شد، با اصرار فراوان از سردار حق بین خواست که او را اعزام کند و همین اولین اعزام، آخرین اعزامش شد.
خبرگزاری فارس، امسلمه فرد: انسان اگر بتواند خود را در خدا فانی سازد، نورالانوار طلعت شمس حق از او نیز متجلی خواهد شد و عزت و عظمتی خواهد یافت بینهایت. بعد از واقعه عاشورا، زینب(س) قافله سالار بود، او در عین اسارت ظاهری، آزادگی را در عالم تثبیت کرد تا خون حیات در رگهای تاریخ بشریت، جاری بماند.
آنچه امروز برای ما مژده نزدیک شدن امر فرج است، رفتار دلاور مردانی به نام مدافعان حرم است که با بصیرت خود توانستند با سربلندی، پرچم اسلام را در مقابل ظلم بالا ببرند. شهید محمدرضا یعقوبی، یکی از همان دلاورانی است که پرچم اسلام را از شمال کشور، از سرزمین میرزا کوچک خان جنگلی بلند کرد.
پسر پولداری که جبهه را به خارج از کشور ترجیح داد
او که در سال ۱۳۴۲ در لنگرود به دنیا آمد، با اینکه از خانوادهای متمول بود اما هرگز درگیر مادیات دنیا نشد. برادر و خواهرانش با رؤیای زندگی بهتر به خارج از کشور مهاجرت کردند اما محمدرضا در پی هدفی والاتر بود. راست میگویند انسان به هرچه دل ببندد، رنگ و بوی همان را میگیرد. عشق به امام راحل(ره)، اسلام و انقلاب باعث شد تا محمدرضا پشت پا بزند به همه این مواهب مالی و دنیایی.
حتی برای ازدواج نیز باوجود میل خانواده که سطح مالی خانواده دختر برایشان بسیار اهمیت داشت، تصمیم گرفت با دختری که از لحاظ اندیشه و هدف با او هم عقیده بود، ازدواج کند، آن هم در عین سادگی.
محمدرضا میخواست عمرش را با گنجینهای پُر بهاتر معامله کند. روح خداجوی او به دنبال سعادت اخروی بود. وقتی آتش انقلاب زبانه کشید. معیار محمدرضا یعقوبی هم انقلابی شد. هوشیاری و زمانشناسی او بود که راهی جبهههای جنگش کرد.
همرزمی با سردار گیلانی
رضا فخاری، یکی از دوستان و همرزمان شهید یعقوبی تعریف میکند: «از سال ۶۲ در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۵ کربلا با محمدرضا آشنا شدم. محمدرضا از نیروهای خیلی قوی و زیرک واحد بود و معمولاََ شناساییهای سخت را او انجام میداد، با اینکه جسم نحیفی داشت اما بسیار زرنگ و شجاع بود. حضورش عملیاتهای والفجر۶ و بدر، عملیات قدس، عملیات رمضان، والفجر هشت و حضورش در عملیات والفجر ۱۰ که دوشادوش سردار شهید حسین املاکی بود، بیانگر قدرت شخصیت و تلاش برای رسیدن به هدفش بود. انگار خستگی برایش معنا نداشت.»
شهید یعقوبی در کنار شهید املاکی
پس از اینکه سپاه قدس گیلان تشکیل شد، محمدرضا به همراه دوست صمیمی خود، سردار شهید املاکی، از لشکر ۲۵ کربلا به رزمندگان هم استانی خود پیوست.
دلیری، بیباکی، زیرکی و مهارت نظامی و اطلاعاتی او موجب شد تا سردار املاکی، محمدرضا یعقوبی را برای لشکر ۱۶ قدس به عنوان فرمانده تیپ معرفی کند اما او فرماندهی را قبول نکرد و گفت: «میخواهم در کنار شما باشم، این جانشینی برایم شیرینتر است.»
از جنگ تا دانشگاه
باورش این بود که جوانان، مهمترین اقشار سرمایه جامعه محسوب میشوند و بدنه امید فردای کشور هستند که با برنامههای علمی و تربیتی، برای تحقق آرمانهای انقلاب؛ اقتدار و اعتلای ایران اسلامی باید ملزم به تلاشهای مستمر باشند. به همین منظور با جدیت درسش را پیگیری کرد تا اینکه بعد از جنگ وارد دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق ادامه تحصیل داد و توانست وکیل پایه یکم دادگستری شود.
رشادتهای جوانانی مثل محمدرضا یعقوبی باعث شد تا ملت ایران با دست خالی در برابر دشمنی که از سوی ابر قدرتهای دنیا حمایت میشد، ایستادگی کند. روحیه مذهبی و انقلابی جوانانی با انگیزه که نمیتوان با مسائل مادی اندازهگیری کرد. جمهوری اسلامی ایران چنین مردانی را در خود پرورانده است. همینهایی که چه در لباس رزم و سلاح به دست و چه در جایگاههای علمی دانشگاهی در نهایت گمنامی و مظلومیت جهاد کردند و هیچگاه ادعایی نداشتند.
بازنشستهای که مدافع حرم شد
زمانی که جنگ در سوریه شروع شد و ظالمان کور دل به دنبال نفاق و ضربه زدن به دین اسلام، جنایات خود را در حریم حضرت زینب(س) آغاز کرده و حتی به زنان و کودکان هم رحم نمیکردند، آقا محمدرضا با اصرار فراوان از سردار حق بین خواست که او را اعزام کند. معلوم است کسی که بینش سیاسی و ولایی داشته باشد، برای دفاع از حریم آلالله و حقوق انسانهای مظلوم، غیرتش به جوش میآید و به پا میخیزد.
حسن امینی، یکی از دوستان شهید میگوید: «اولین اعزام آقای وکیل ما به سوریه شد آخرین اعزامش! حتی سالها دوری از جبهههای جنگ دوران دفاع مقدس، روحیه مبارزه و شجاع او را تغییر نداد. با همان انگیزه دوران جوانی، چندین بار برای شناسایی سنگرهای دشمن و ادوات نظامی آنها شبانه در خط شکن تکفیریها، نفوذ میکرد و اطلاعات را در اختیار سردار حق بین قرار میداد.»
محمدرضا، امیدی برای رزمندگان
این همرزم شهید تعریف میکرد: «در تمامی این سالها شناخت کافی از محمدرضا نداشتیم. برایم عجیب بود که چطور کسی که سن و سالی از او گذشته اینقدر پرانرژی و فعال است و دائماََ سعی میکند روحیه نیروهای جوانتر را تقویبت کند. حتی در عملیات الحاضر زمانیکه دشمن هجوم آورده بود، او بدون ترس در خط رفت و آمد میکرد.»
هر مأموریت سختی که پیش میآمد، اولین نفر داوطلب میشد. روحیه پر نشاط و شادابش باعث شده بود تا رزمندگان حشدالشعبی، حزب الله لبنان و فاطمیون افغانستان او را به خوبی بشناسند و با او ارتباط نزدیک داشته باشند. مدافعان جوان اعتراف میکردند در کنار آقا محمدرضا انگیزه و امید پیدا میکنند.
آقای وکیلِ رزمنده ما وقتی فرصت خالی پیدا میکرد، به مطالعه مشغول میشد. گاهی هم در جمع رزمندگان مدافع حرم، از خاطراتی که با شهید املاکی داشت میگفت و آه حسرت میکشید که با او آسمانی نشده است. اما نمیدانست که خداوند برای او چه برنامهای دارد که حالا با این سن و سال او را برای جهاد در راهش انتخاب کرده است.
حسن امینی، یکی از همرزمان شهید یعقوبی میگفت: «یک روز سردار حقبین به شهید یعقوبی اشاره کرد و از ما پرسید؛ میدانید این شخص کیست؟ او یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و یار شهید سردار حسین املاکی است.»
یکی از دوستان و همرزمان شهید محمدرضا یعقوبی درباره نحوه شهادتش میگفت: «من بالای خاک ریز بودم که محمدرضا مرا به سمت پایین کشید و گفت نباید خودت را در معرض تیر دشمن قرار دهی، هر نیروی ما به مثابه بیرقی است و هیج بیرقی نباید به زمین بیفتد.»
محمدرضا شهید لیلهالقدر شد
آقای فخاری، همرزم شهید درباره نحوه شهادت شهید محمدرضا یعقوبی میگفت: «سال ۹۵ در گیری شدیدی با نیروهای جبهه النصره شد محمدرضا یعقوبی در یک شناسایی در تله دشمن افتاد و در تاریخ ۵ تیر ماه مصادف با ۱۹ رمضان، شب ضربت خوردن مولایمان امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسید و به شهید لیلهالقدر معروف شد.»
این دوست شهید درباره آرزوی شهید یعقوبی میگوید: «آرزویش این بود تا پیکرش مانند سیدالشهدا(ع) چندین روز در خاکهای داغ سوریه بیکفن و بی جان بماند.»
مومن طمعش به خداست. چشم و دلی که از امور دنیا سیر باشد، در ساحل حکومت معبود، آرامش پیدا میکند. شهید محمدرضا یعقوبی در ایام شهادت حضرت علی(ع) شهید شد و پس از هفت سال مفقود بودن، در ایام شهادت حضرت زهرا(س) به وطن بازگشت.
خوشا آنان که مردانه مردهاند و تو ای عزیز میدانی تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه زیسته باشند.
پایان پیام/۸۴۰۰۷