هشت ‌نکته درباره رفراندوم

هشت ‌نکته درباره رفراندوم

هرگونه تلاش محفلی از جمله دعوت‌های گاه‌وبیگاه به رفراندوم‌های بیهوده که جامعه ایرانی را توده‌ای می‌کند، ضد عقلانیت انقلابی و ضد پیشرفت ایران و ضد تحولی است.

به گزارش خبرگزاری فارس؛ یادداشت- محمد حسین ضمیریان در یادداشتی با عنوان "هشت ‌نکته درباره رفراندوم" نوشت:

۱ . امروزه در غرب رفراندوم تقریباً بی‌معنی شده است، نه اینکه رفراندوم‌ها برگزار نمی‌شوند که بسیاری مواقع با هزینه‌ها و تبلیغات آن‌چنانی رفراندوم‌های تأثیرگذاری هم برگزار می‌شوند؛ اما معنای خود را ازدست‌داده‌اند چون رفراندوم یعنی پیداکردن میانگین میل توده، این کار ابزارهای بهتری نسبت به گذشته پیدا کرده است، ابزاری که بشر در هیچ عصر و قرنی به آن دست نیافته بود و آن «کلان‌داده‌ها» یا «مِه‌داده‌» [Big Data] هستند؛ کلان‌داده دولت‌ها و شرکت‌هایی که به آن دسترسی دارند را به طور آنی از همان متوسط امیال آگاه می‌کند، حتی دولت‌ها را از نظریه‌پردازی پیچیده بی‌نیاز می‌سازد، کلان‌داده در ظاهر تمام عرصه حیات اجتماعی را برای بهبود وضعیت زندگی در نظر دارد و نقاط نادیدنی را حتی تبدیل به عدد می‌کند، کلان‌داده جوامع ما را از ما بهتر می‌شناسد و نقاط تاریک و امیال شیطانی ما را رصدی ۲۴ ساعته می‌کند؛ پس واقعاً چه نیازی به رفراندوم است؟ وقتی کلان‌داده وجود دارد، ملت‌ها اهداف و غایاتی دارند؛ اما کلان‌داده را چه به غایت! و چه به ملت! تثبیت توده در میل آن‌ها از تبدیل‌شدن توده به ملت جلوگیری می‌کند، ملت نمودار آگاهی غایت‌اندیش مردم است؛ ولی کلان‌داده و رفراندوم‌های نمایشی از پیش معلوم تنها وظیفه مهندسی تثبیت پایه‌های جوامع به‌عنوان ماشینی متناظر با تمنیات و امیال و هوس‌ها را برعهده دارند و ما که مسلمان هستیم می‌دانیم میل یک‌مرتبه از ظهور انسانی یک انسان است نه همه آنچه در ظرفیت وجودی مردم موجود است.

۲. در جهانی زندگی می‌کنیم که مثلاً متوسط ضربان قلب‌های جمع بزرگی از مردم زیر انگشتان سازمان‌ها و دولت‌ها است و مهندسینی که دانستن اطلاعات را جایگزین فلسفه و تئوری می‌دانند، امروز مهندسین اطلاعات و عصب‌پژوهان حتی مخاطبین را می‌سازند و نتایج را برای هر انتخابی رقم می‌زنند، مستند‌ها و شواهد زیادی از این دست‌کاری آشکار جوامع متوقف در امیال وجود دارد انتخابات آمریکا در دو دور گذشته شاهد ازبین‌رفتن رؤیای دمکراسی آزاد و ظهور دمکراسی مهندسی‌شده بود، جایی که اسطوره فیلسوف شاه به واقعیت این زمینی مهندس‌شاه بدل شده است، ما اکنون با انسان‌های به‌شدت کمّی‌شده و انسانیت به‌شدت کمی‌شده سروکار دارند. اگر درگذشته رفراندوم برای کاری سترگ و یک تصمیم جمعی بود تا با آن شاهد استحکام اراده‌های جمعی باشیم، امروز مهندسی ذهن و داده با کمک رسانه -فرقی نمی‌کند هر جای دنیا، ایران یا آمریکا- درحال تعیین نتیجه انتخاب‌های بعدی همه ما هستند، سم جامعه ایرانیان شکاف است و پراکندگی اراده‌های جمعیِ ملی -بخصوص از ۸۸ به بعد- متاسفانه هر انتخابات و احتمالاً رفراندوم در جامعه ایرانی قطبش ایجاد می‌کند، مازاد تولید رفراندوم‌های درخواستی محفل‌های سیاسی در ایران قطبش میان میل‌ها است، محفل‌ها به عواقب حرف‌های خود از زاویه محفلی نگاه می‌کنند و چون در ایران حزب درست‌وحسابی نداریم؛ لذا آموزش و دانش حزبی هم وجود ندارد پس نتایج خروجی محفل‌ها معمولاً برای ارائه ملی سمی است؛ چون اتاق دربسته محفل آنتن‌های کمی برای درک حقیقت جامعه را دارد و دستور کار محفل را می‌خواهد به دستور کار ملت بدل کند.

۳. واضح است که در حجم عجیب تورم ما نیاز به تولید داریم در توانمندی ملی ایرانیان در ساخت تمدن هم شکی نداریم؛ لذا تجمیع اراده جمعی در جامعه ایرانی بزرگ‌ترین خدمت به آینده است، ما اکنون نیاز به عقلانیت استمراربخش در تولید ملی و گفتمانی برای تشویق این تولیدگری ملی در میان عامه داریم؛ نه ترمز و شکاف برخاسته از تمرکز بر تمایلات توده‌ای، محفل‌های نسخه‌پیچ برای ملت‌ها مصرف‌کنندگان غیرفعال ایده‌ها و شبه ایده‌های تقلیدی خارجی و داخلی هستند؛ چه‌بسا مصرف‌کنندگان دست چندم پالس‌های خارجی کلان‌داده‌ها و این محافل علاقه‌ای به بزرگ‌شدن و عقلانیت جامعه ندارند آن‌ها جامعه را در خردی می‌خواهند؛ چون اداره یک جامعه خرد غیرعقلانی راحت‌تر است، وای از روزی که این محفل صاحبِ دیوان شود و دیوان‌سالاری را در دست بگیرد آن‌وقت سیاست‌های ضدعقل و ضدرشد در قالب‌های متنوع به اسم آزادی در کار تثبیت میل خواهند رفت، تثبیت میل برآمده از کلان‌داده با رفراندوم مثلاً و در حقیقت مردم را از بدل‌شدن به مردم حقیقی دور کردن.

۴. یک چیز ساده وجود دارد: تفاوت کلیدی دمکراسی و مردم‌سالاری در مواجهه و فهم از مردم است.

۵. تفاوتی بین فرهنگ توده و فرهنگ عامه وجود دارد و آن مکان و ابزار تولید فرهنگ است، فرهنگ عامه از پائین تولید و منتشر می‌شود درحالی‌که فرهنگ توده‌ای از بالا در اختیار پائین قرار می‌گیرد، جامعه ایرانی یک جامعه تولیدگر فرهنگ است؛ لذا الگوهای بابا روز و مدهای دم‌دستی را مدتی هم اگر تحمل کند بعید است به آن‌ها تن در دهد سبک‌های خیابانی ظاهر می‌شوند؛ اما چیزی و آورده‌ای برای ملت ایران ندارند، حتی مصرف‌کنندگان منفعل و جوجه‌های دهن‌باز لانه که منتظر غذای نیمه هضم شده و بالا‌آورده‌های پیام‌آوران مدهای غربی هستند هم بعد از مدتی در کار مسخره‌کردن همدیگر برمی‌آیند و شرح این مجادلات در شبکه‌های اجتماعی موجب استهزای خودشان می‌شود؛ بنابراین جامعه غیر توده‌ای ایران خودش تولید می‌کند و منتظر محافل و دستورگذاری خارج از خود نیست، مرجعیت‌های خود را نیز خود تولید می‌کند؛ ازاین‌رو پرسش از ایرانیان باید پرسش از نقاط تثبیت‌شده و تولیدگر باشد و برگزاری دم‌دستی پرسش حقیقت ایرانیان را بازتاب نمی‌دهد.

۶. فرهنگ توده فرهنگ مهندسی‌شده امیال است، در حال که فرهنگ عامه مهندسی توانایی‌ها و ظرفیت‌ها برای پاسخ به نیازها و احتمالاً برآورد آرمان‌ها است، آرمان جامعه ایرانی از پس زندگی روزمره آن‌ها و از عید‌های ملی و اسلامی آن‌ها، از پس فرهنگ عزاداری و تکریم همیشگی قیام سیدالشهدا [علیه‌السلام] می‌آید و نمی‌شود آن را مهندسی معکوس و تبدیل به ضد خود کرد مگر ایرانیان را از درون تهی کنند، هر پرسشی از حقیقت ایرانیان جواب معلوم و مشخصی دارد، آن‌ها مسلمان و معتقد به اصولی خدشه‌ناپذیر هستند و اساس این اصول زندگی می‌کنند.

۷. هرگونه تلاش محفلی از جمله دعوت‌های گاه‌وبیگاه به رفراندوم‌های بیهوده که جامعه ایرانی را توده‌ای می‌کند ضد عقلانیت انقلابی و ضد پیشرفت ایران و ضد تحولی است، سناریوی تحولی باید نقشه‌های ذهنی غلط را بشکند و شاید یکی از محدودیت‌های اصلی برای تحول همین نقشه‌های ذهنی غلط محافل برای مدیریت ایران و توده‌ای و عوامانه کردن ایرانیان باشد؛ پس اگر اراده از کلمهٔ تحوّل، عبارت است از تغییر بخش‌ها[ی ضعیف] و نقاط معیوب، شاید بیداری سیاسی ناشی از گفت‌وگوی ملی نه نظرسنجی ملی، واکنش به آسیب‌هایی است که ایرانیان از نقاط کور ذهنی در برابر واقعیت‌ها متحمل شده‌اند.

۸. اگر حقیقتاً علاقه‌ای به خواستن نظر مردم باشد باید اول‌ از همه سندروم شکاف پیرامون انتخاب را با تبیین و گفت‌وگو درمان کنیم، -سندروم دوقطبی ۸۸- که دوستان را همیشه می‌آزارد و دشمنان از هر فرصتی برای بازتولید آن بهره می‌برند؛ برای رشد و فراروی از سندروم شکاف باید به تاریخ ایران به منزله منطقی از کثرت‌ها در صیرورتشان درک کنیم، کثرت‌هایی که در قالب جزم‌های جمعی و عصبیت‌ها خود را نشان می‌دهند اما باعث واگرایی نمی‌شوند این پیچیدگی اراده ملی است سازهایی که یک موسیقی را در نهایت می‌نوازند.

پایان پیام/.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *