روحانی که با «خینبُری» ناجی اعدامیهاست
روحانی که با «خینبُری» ناجی اعدامیهاست آن روز هم نوبت رضایت گرفتن برای عبدالله بود فضای خانه سنگین بود، نفسهای زن در سینهاش حبس شده بود، یک چشمش به قرآن میان خانه بود و یک چشمش به دهان پدر مقتول، یک سره زیر لب چهارده معصوم را واسطه میکرد و از خدا کمک میخواست.
خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ ساعت چهار صبح، حیاط سیمانی تاریک و نیمهروشن، صندلی وسط حیاط، سربازی که کنار چهارپایه ایستاده، طنابی که آویزان است و چند نفری که دورتر ایستادهاند و صحنه را نگاه میکنند و مجرمی که قرار است بالای چهارپایه بایستد…
پرده اول
صدای خندهشان بلند بود جوان بودند و پُر از انرژی، حسابی روی سر و کله هم میزدند جوی آبی که از وسط محلهشان عبور میکرد شده بود تنها تفریح بچههای بزرگ و کوچک.
تابستان بود و گرمایش همه را به ستوه آورده بود بچهها سر جوی آب مشغول بازی بودند چند نفر هم از جوانترهای محل آمده بودند حسابی شلوغ شده بود.
آخرش هم معلوم نشد چه شد که به یک باره چند نفر از بچهها دعوایشان شد و بزرگترها هم به هوای کوچکترها وارد دعوا شدند صدایشان بالا و بالاتر رفت به طوری که چند نفری از پدر و..