چرا اصلاحات نمیتواند چیزی بین جبهه برانداز و جبهه هوادار نظام باشد؟
بزرگترین خطر برای واسطهگری عادی شدن و ثبات است. اگر یک روال عادی و منظم به وجود بیاید دیگر بازار شفاف خواهد شد و واسطهگری بیمعناست. پس بازار نباید آرام بگیرد. فرصت در آشوب است. در به هم ریختگی و بیقاعدگی است.
فارسپلاس؛ سعید توتونکار در یادداشتی نوشت: همیشه وقتی میخواهی محصولی تولید کنی، متخصصان توصیه میفرمایند که سه مرحله را طراحی و مهندسی کن.
مرحله پیشتولید. شناسایی بازار و نیاز آن. حین تولید. تهیه لوازم و ابزار و مواد اولیه مناسب و حرکت به سمت استحصال نهایی. مرحله سوم توزیع کالا و رساندن آن به دست مصرف کننده.
اگر جریان تولید دچار اختلال در این مراحل شود طعم شیرین کشف و اختراع و خلق و آفرینندگی و تولید به کام جامعه نخواهد نشست. موضوع این یادداشت واسطهگری است.
واسطهها در واقع تسهیلگر تولیدند. شاید بتوان گفت به عنوان مفصل عمل میکنند.
اما گاهی کار به ورم مفاصل میکشد.
مشکل از زمانی آغاز میشود که واسطگی نقش خود را گم میکند و مسیر غلط را طی میکند.
ما آن را به نام دلالی میشناسیم. در تولید اصل بر تأمین نیاز جامعه است؛ اما اگر این اولویت تغییر کند تولید بیمار خواهد شد.
فربه شدن واسطهها تمام نظم و نظام تولید و توزیع کالای ضروری را به هم میریزد.
کسی را میشناختم که به خاطر عدم شفافیت در بازار بدون هیچ سرمایهای درآمد کلان داشت. البته در آشفته بازار بیبرنامگی و بلاتکلیفی نگاه جامعه به دلال آنچنان منفی نیست.
واسطگی اگر از شأن خدمترسانی تبدیل به شغل مستقل شد؛ آن گاه به تدریج تبدیل به اصل خواهد شد. شروع به تورم خواهد کرد. وزن سنگینی پیدا خواهد کرد و برای تولید و مصرف تعیین تکلیف خواهد نمود.
واسطهها پس از اصلی شدن، نیاز را ایجاد میکنند. یعنی بدون توجه به آنچه جامعه واقعا به آن نیاز دارد، به دنبال تولید چیزی هستند که بیشترین نفع را برای ایشان داشته باشد. هدف فربه شدن واسطهها و دلالها که شد، کالایی مهم است که بیشترین تحریک کنندگی و تکرار شوندگی را داشته باشد.
حرکت بازار به سمت واسطه که سرمایهدار بدون مسئولیت است و همیشه بازخواست میکند، تعیین میکند، حکم میکند بدون اینکه پاسخگو باشد، ناگزیر است. چرا؟!
واسطهگری امکان شفافیت را از بازار میگیرد. دروغ را در بازار رواج میدهد. بازار را فریب میدهد تا صحنه شفاف نشود و مصرف کننده و تولید کننده نیازشان را نشناسند.
باج واسطه به تولید این است که برای او سفارش میل میآورد و باج دلال به مصرف کننده ارائه کالای تحریک کننده و لذتبخش است.
یعنی به جای اینکه سیر شدن اصل باشد، لذت بردن و کامجویی اصل میشود.کم کم شاهدیم که اصول جدیدی تولید میشود که بازار را از نظم و نظام خود برمیکند و طرح جدیدی جایگزین میکند.
به تدریج واسطه خود را هم اصولی و اصولگرا میداند و هم مصلح و اصلاحطلب.واسطه نگاه میکند و میبیند که نیاز واقعی مشخص و محدود است و این ثروت بیپایان و موقعیت تثبیت شده برای او به وجود نخواهد آورد. واسطه از لغزندگی جایگاه خود میترسد و نگران است. لذا با تغییر دادن اصل به فره سعی میکند دو طرف بازار را نسبت به خود تنظیم کند. میزان درآمد اصل است. پس اگر نیاز واقعی نتوانست واسطه و دلال را اشباع کند، حرکت میکند به سمت راههای جایگزین.
وقتی واسطگی اصل شد، تولید فرع است. لذا واسطه دائم تولید را میسنجد. اگر تمنیاتش را برآورده نکند از آن عبور خواهد کرد. خیلی آسان تولید را به تعطیلی میکشاند و به سمت دیگری میرود. برای وارد کردن کالا اقدام میکند. واسطهها غالبا تولیدکنندهها را دچار خود میکنند و با تقسیم بخشی از فرصتها و منافع آنان را شریک واسطگی میکنند تا به نفع دلالی کنار برود و فرصت خود را در اختیار دلالی بگذارد.
وقتی منافع دلالی اصل باشد، چرا به تولبد وفادار باشیم؟! از خارج وارد میکنیم. چرا رشد کنیم؟! توسعه میدهیم.
واسطهها جامعه را دائما در حالت تحریک شوندگی قرار میدهند. بزرگترین خطر برای واسطگی عادی شدن و ثبات است. اگر یک روال عادی و منظم به وجود بیاید دیگر بازار شفاف خواهد شد و واسطگی بیمعناست. پس بازار نباید آرام بگیرد. فرصت در آشوب است. در به هم ریختگی و بیقاعدگی است تا واسطه فعال ما یشاء باشد. لذا واسطگی فربه شده ضد نظم است، ضد قانون و قاعده است. ضد تثبیت و شفافیت است.
واسطه، مصرفکننده را استحمار و استعمار و استثمار میکند. چسبندگی واسطگی تمام سطوح را سفت و سخت و صلب میکند و انعطاف را از آن سلب میکند. در عوض همه امکانها به سمت واسطه میرود. او تعیین میکند، میشود غالب، میشود سلطان، میشود رئیس، تعیین کننده اصلی، دلالها بسیار قدرتمندند، برای همه تعیین اندازه میکنند. خطر انباشتگی واسطگی در ساختارها و سازمانها همه مردم را از سطح تولید و خلاقیت به سمت زبانبازی و فریبندگی و روایت برساخته میکشاند.
همه واسطهها را محترم و مقدس میبینند زیرا بدون هیچ شایستگی ذاتی فرصتها را میبلعند و سرطانوار بدون احترام و اعتبار قائل شدن به روح واحد جامعه، نظام حاکم بر روابط خود را بر دوش جامعه میاندازند. به هر قیمتی. اگر واسطگی اصل است، مصرف کننده تنها یک ابزار است برای واسطه. مهم نیست چه نیاز دارد. مهم این است که پولهایش را برای که و چه خرج میکند.
پس واسطه مصرفکننده را هم خراب میکند. تولید و رشد را از رگ و ریشه جامعه بیرون میکشد و جامعه را از واحد کل به اجزاءی تبدیل میکند که از هم فاصله دارد. هر چه شکافها بیشتر و فاصلهها شدیدتر. هر چه تفاوت و تفرقه زیادتر، واسطه فرصتمندتر.
پایان پیام/ت