کارشناس مسائل منطقه: نقشه اسرائیل تصرف ۲۰ کیلومتری در غزه و تسویه حساب در آینده است
به گفته یک کارشناس مسائل منطقه و بینالملل، اسرائیلیها پس از طوفان الاقصی قصد دارند با اشغال بخشهایی از غزه و سپردن اداره آن به تشکیلات خودگردان برای خود دستاوردسازی و این ضربه کاری را به نوعی ترمیم کنند.
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها – اراضی اشغالی از میانه مهرماه شاهد وضعیتی است که از دید بسیاری از ناظران و تحلیلگران، از پنجاه سال پیش یعنی آخرین جنگ اعراب و اسرائیل تاکنون بیسابقه است.
شروع عملیات نظامی حماس از هوا و زمین و دریا، ضربهای سخت بر هیمنه نظامی و امنیتی وارد آورد که صهیونیستها از خود نشان میدادند. هر چند عملیات حماس پاسخی طبیعی به چند دهه اشغالگری و اقدامات ضدانسانی اسرائیل است اما صهیونیستها برای از بازیافتن آبروی از دست رفته خود، غزه را هدف حملاتی دیوانهوار قرار دادهاند.
در این شرایط، انگیزهها و دلایل نیروهای مقاومت برای شروع عملیات «طوفان الاقصی» در مقطع زمانی کنونی، پیامدهایش برای فلسطین، منطقه و حتی جهان و به عبارتی فرجام، جنگ محل پرسشهای متعددی است که پژوهش ایرنا برای یافتن پاسخ آن به سراغ کارشناسان مسائل بینالمللی و منطقهای رفت.
در این گزارش، دکتر «امید وقوفی» آیندهپژوه، کارشناس مسائل منطقه و بینالملل و عضو هیأت علمی دانشگاه پاسخگوی پرسشهای ما شده که در ادامه میخوانیم؛
صهیونیستها میخواهند با تصرف ۲۰ کیلومتر از مناطق شمالی غزه، برد موشکهای حماس را کاهش دهند
گویا رژیم صهیونیستی میخواهد به طور موقت مناطق اشغالی غزه را اداره کند. آیا این ادعا مبتنی بر واقعیات میدانی است؟
ادارهای در کار نیست. اینها میخواهند قسمت شمالی را که بخش تجهیزات زیرزمینی حماس در آن قرار دارد و نزدیک شهرکهای آنها است بگیرند و ۲۰ کیلومتر برد موشکهای آنها را کاهش دهد. هدفشان این است که اصلا این ۲۰ کیلومتر اول را کامل جدا کنند.
اگر بتوانند آن ۲۰ کیلومتر دوم را هم تخلیه کنند که برایشان یک امتیاز چشمگیر است اما اگر نتوانند قصدشان این است کار را به محمود عباس بسپارند؛ یعنی عباس عملا میشود بازیگری که غیرمستقیم کار صهیونیستها را انجام میدهد تا خودشان عملا در این موضوع هزینه نکنند.
اسرائیل به علت بیعملی اعراب امروز گستاختر شده است
به نظر میرسد هدف رژیم صهیونیستی این است که اول بخش شرقی جاده صلاحالدین در شمال غزه را که از تراکم جمعیتی کمتر برخوردار است بگیرد و بعد قسمت غربی جاده تا یک قسمت یکپارچه را اشغال کند، درست است؟
بله و البته رژیم متوجه شده که به هیچ وجه اعراب برابر این اشغالگری هیچ اقدامی نمیکنند و رژیم صهیونیستی حتی الان ظرفیت این را دارد که مسجدالاقصی را نابود کند. در میان کشورهای عربی هیچ یک در مقابلش قرار نگرفتند. یعنی حوادث اخیر، این مساله را نشان داد. به خاطر همین اسرائیل امروز خیلی گستاختر شده است.
حضور مستقیم آمریکا در جنگ قوت قلبی برای صهیونیستها است
از دید بسیاری، صهیونیستها عزمشان را جزم کردهاند تا کشتاری بیسابقه را در غزه به راه اندازند و در سکوت جامعه بینالملل هم از فلسطینیها انتقام بگیرند و هم زهر چشم.
هم کشتن بیشتر و هم دنبال تصاحب غزه هستند. اشغال سرزمینی برایشان دستاورد کمی نیست. ۲۰ کیلومتر سرزمین را میخواهند بگیرند. رژیم فهمیده که اعراب کاری نمیکنند. حوادث اخیر خود به خود اسرائیل را تشویق کرد که این کار را بکند و در حوزه سرزمینی هم دنبال این است که حماس عملا سلاحهایش تمام شود و بتواند کاملا آن ۲۰ کیلومتر را پاکسازی کند. حضور مستقیم آمریکا هم یک قوت قلب خوبی برای رژیم صهیونیستی است.
اعترافات رسانههای اسرائیلی درباره جنگ/ پلیسهای خوب و بد برای مهار ایران و نقشهای که به هم ریخت
در مورد برنامه زمانبندی ۹ هفتهای اشاره کردید، توضیح بیشتری بدهید. بسیاری معتقدند اگر جنگ فرسایشی شود اسرائیل توان ادامه ندارد. مهمترین عواملی که باعث میشود اسرائیل از جنگ فرسایشی ضربهپذیر شود چیست؟
مهمترینش روحیه سربازان اسرائیل هست. اساسا سربازان اسرائیلی برای کشتن جذب ارتش شدهاند و وقتی کشته میدهند، این فرسایش بالا میآید. اما در مقابل، غزه این طور نیست. شهدای فلسطینی روحیه مبارزان را بالا میبرند و عزمشان را بیشتر جزم میکنند. ارتش اسرائیل برای کشتن تشکیل شده، ماهیت فرسایشی شدن جنگ و دادن تلفات باعث میشود با اساس شکلگیری ارتش اسرائیل منافات ایجاد شود.
بحث دوم این است که اساسا رژیم در داخل هم گرفتار بحرانهای درونی شده است. همین الان هم دچار چندپارگی است. در داخل رژیم اختلافات بالا گرفته است. در این زمینه سوالی که در رسانههای عبریزبان در موردش بحث میکنند، این است که میگویند جنگی که شما به راه انداختهاید با پیروزی تمام نمیشود و شما نمیتوانید پیروز شوید. خود صهیونیستها این را می گویند. میگویند اصلا چه چیزی از نظر ما پیروزی محسوب میشود؟ ۲۰ هزار کشته از ساکنان غزه؟ الان نزدیک ۱۲ هزار نفر کشته شدهاند اما ۲ میلیون در آنجا زندگی می کنند، ما چه کسی را کشتهایم؟ آیا رهبران حماس را کشتهایم؟ نه. میگویند ما چندین بار رهبران حماس را کشتهایم، ولی چه اتفاقی افتاده است؟ آنها همیشه جایگزین شدهاند. این بار هم این اتفاق میافتد و بعد چه خواهد شد؟ آیا شما کل بخش را اشغال میکنید؟ کدام رهبر جهانی اینقدر احمق است که سربازانش را برای تصرف غزه محاصره شده با جمعیت ۲ میلیون نفری بفرستد؟ آیا پیروزی بدون بازگشت همه اسرا ممکن است؟ دقیقا چگونه بازگردند، بنابراین این بار نیز جنگ با توافق آتش بس پایان خواهد یافت.
اینها اعترافاتی است که رسانههای خود رژیم دارند و چیزی نیست که ما بگوییم. اینها بحثهایی است که رژیم با آن مواجه است که اساسا آنها را با چالشهایی مواجه کرده و فشارهای بینالمللی از یک طرف و مواضع کشورهای مختلف همه و همه آنها را دچار آسیب میکند.
همین الان منافع آمریکا در منطقه در معرض آسیب نظامی قرار میگیرد. پهپاد آمریکاییها در یمن از بین رفته است. این مساله وجهه آمریکا را از بین میبرد. اساسا همین طور که آمریکا دارد تضعیف میشود، اسرائیل هم دارد تضعیف میشود.
وجهه آمریکا در سراسر منطقه در حال تخریب است. از یک طرف «مقتدی صدر» با توجه به آیات قرآن کریم، نخست وزیر رژیم را به فرعون زمانه تشبیه و با تشریح این جنایات تاکید کرده پایان بنیاسرائیل نزدیک است. این در حالی است که در طرح شیمون پرز داشتند کاری میکردند که عربستان و چهرههایی چون مقتدی صدر به هم نزدیک شوند و اختلافاتشان کم بشود.
عربستان اساسا رابط حل و فصل مسائل و اختلافات در منطقه بود، چون میدانید که اساسا قرار بود عربستان، امارات، قطر و ترکیه به عنوان پلیس خوب در منطقه برای مهار ایران کار کنند و رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگر بد. اساسا معادله جدیدی در محور مقاومت شکل میگیرد که این باعث میشود با مبنای شکلگیری رژیم و اهدافی که در این چند سال روی آن کار کرده، دچار تضاد شود.
مساله بعدی این است که الان ملتهای عربی بیدار شدهاند و دارند به دولتهای خود فشار میآورند که موضع بگیرند. اگر این شرایط ادامه یابد، اگر دولتها موضع جدیتری نگیرند، ممکن است دولتهای عربی کارشان حتی به سقوط بکشند و کل خاورمیانه ممکن است برای همیشه از دست آمریکا برود. یعنی مساله، صرفا مساله رژیم صهیونیستی نخواهد بود. آسیبی که آمریکاییها اینجا میبینند قطعا فراتر از اسرائیل خواهد بود، بخاطر همین بازیگرانی هم که الان درمنطقه نظر دارند مثل آمریکا و اروپا دنبال ادامه درگیریها نیستند، فقط دنبال این هستند که در این فضایی که الان شکل گرفته، حداکثر بهرهبرداری را به نفع رژیم با توجه به سکوت اعراب صورت دهند.
اگر کشورهای اسلامی همراهی نکنند…
بعد از این ۹ هفته اسرائیلیها در عرصه تقابل چه آوردهای مییابند و حماس چه در دست خواهد داشت؟
احتمالا اگر کشورهای اسلامی همراهی و کمک نکنند، واقعیتی که احتمالا اتفاق میافتد این است که بخشی از غزه جدا میشود و عملا غزه در عرصهای ۲۰ کیلومتری محدود میشود و فشارها رویش بیشتر خواهد شد، چون هم دسترسی آنها به شهرک ها کمتر خواهد شد، هم برد موشکهایشان کمتر میشود و هم محدودیتشان از دریا بیشتر میشود.
حماس قطعا در این موضوع دچار چالش خواهد شد. بنابر این از نظر موقعیت ژئوپلتیک برای حماس دستاورد خاصی حاصل نخواهد شد.
ازدحام اسرائیلیها در فرودگاه بن گوریون برای گریز از مهلکه اراضی اشغالی بعد از طوفان الاقصی
هدف اصلی عملیات یعنی آغاز مهاجرت معکوس از قلمرو رژیم صهیونیستی محقق شده است
حماس با علم به این چالش و این که کشورهای عربی پشت فلسطینیها نخواهند بود، چرا دست به این عملیات زد؟
هدف اصلی عملیات احتمالا مهاجرت معکوس بوده که تا حدودی اتفاق افتاده است. در مقابل، رژیم اسرائیل در سناریوی مطلوبش در کوتاه مدت قصد دارد که کل شمال غزه را بگیرد. این هم که هنوز به طور کامل اتفاق نیافتاده است.
از آن طرف، ضرباتی که حزب الله لبنان به رژیم زده قطعا روی بحث مدیریت رژیم در حوزه نظامی اثر گذاشته و از ضعف رژیم در مقابله با سایر بازیگرانی نشان دارد اگر که احتمالا وارد درگیری تمام قد شوند، معادلات به طرز دیگری رقم خواهد خورد.
مساله دیگر این است که سایر صحنهها فعال نشدهاند. شاید اگر سایر صحنهها هم فعال شوند، فشار بر رژیم بیشتر شود و احتمال دارد رژیم هم دیرتر به آتش بس و عقب نشینی مجبور شود و هم اینکه معادله بازی با یک نگاه نزدیکتر به سمت حماس تمام شود.
شکست دکترین برونسپاری بایدن، شروع تسویه حساب اسرائیل با دشمنانش بعد از جنگ و بیبرنامگی ما در حوزه رسانهای
اسرائیل و حماس، کشورهای عربی، ترکیه، آمریکا، اروپا و مسلما ایران بازیگران منطقهای و فرامنطقهای موثر در این بحران هستند. بعد از طوفانالاقصی وضعیت منطقه از نظر راهبردی چه تغییراتی برای این بازیگران خواهد داشت؟
قطعا حمله به پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه یک نشانگری برای آمریکاییها خواهد بود که وقتی توان مقابله با یک جریان کوچک مقاومت ندارند، قطعا با محور مقاومت چالششان عظیمتر خواهد بود.
نکته دوم اینکه آمریکاییها میخواستند حوزه امنیتی منطقه را در دکترین برونسپاری «جو بایدن» به رژیم صهیونیستی واگذار کنند و حوزه سیاسی آن را به انگلیس. این طرح عملا با شکست مواجه شد چون آمریکاییها دنبال این هستند که در دکترین بایدن مسائلشان را برونسپاری کنند. مثلا حوزه اوکراین را واگذار کنند به لهستان، آلمان، فرانسه و انگلیس که کمترین هزینه را متحمل شوند.
در حوزه خاورمیانه هم می خواستند همین کار را بکنند، ولی این رویداد باعث شد فکر این مساله از پرونده و ذهن آمریکاییها تا حدودی فاصله بگیرد چون الان خودشان مجبورند به صورت مستقیم به ارتش رژیم صهیونیستی کمک کنند. اساسا نوع محاسبه اینها قبل از طوفانالاقصی به این شکل نبود.
ترکیه هم نشان داد متاسفانه در این قضیه موضعگیری ضعیفی دارد. ۲ بار شخص اردوغان به رهبران حماس اعتراض میکند که چرا به حوزه تل آویو حمله کردید؟ اینها متاسفانه یکی از ضعفهای کشورهای منطقه است که اتفاقا همینها باعث جریتر شدن رژیم در موضوع اخیر شده است.
تا قبل از طوفانالاقصی تمام تلاش آمریکا و همپیمانانش این بود که بگویند حامی اصلی فلسطین، ترکیه و عربستان و کشورهای عربی هستند. اکنون اما به تمام جهان اثبات شد که حامی اصلی فلسطین جمهوری اسلامی ایران است.
تا قبل از طوفان، مساله اصلی جهان اسلام دیگر فلسطین نبود اما این حادثه تمام منطقه را به این سمت برده که الان دشمن اول جهان اسلام اسرائیل است. شرایط منطقه قبل از طوفان و بعد از طوفانالاقصی خیلی تفاوت پیدا کرده است.
این عملیات در وهله نخست قدرت محور مقاومت را افزایش داده و دوم محوریت جمهوری اسلامی را در سطح جهانی نشان داد. نشان داد که جمهوری اسلامی ایران اساسا بازیگر اصلی است. سوم، مساله فلسطین را به عنوان مسالهای مهم در صدر قرار داد، در حالی که که آمریکاییها با شکلگیری داعش و فتنهای که اخیرا میخواستند با تقویت داعش در سوریه و تحریک کردهای عراقی ایجاد کنند، قصد داشتند فلسطین را از اولویت جهان اسلام کناربزنند. پرونده عادی سازی شیمون پرز که سالها راجع به آن کار کرده بوند دچار چالش شد. این مساله خیلی مهم است و مساله کوچکی نیست.
اگر منطقه را به قبل و بعد از طوفانالاقصی تقسیم کنیم، هم محوریت جمهوری اسلامی ایران در آن متفاوت میشود، هم بحث فلسطین به عنوان مساله اول جهان اسلام بلکه مساله اول جهان مطرح میشود. امروز برخی کشورها اسرائیل را به عنوان دشمن اصلی جهان میشناسند.
این عملیات وجهه آمریکا را در منطقه تضعیف کرد. آمریکاییها سالها با دیپلماسی عمومی تلاش کردند در جهان و منطقه برای خودشان وجهه درست کنند. حرکت اخیر باعث شد که نخست وجهه آمریکا و سپس رژیم صهیونیستی آسیب ببیند.
مساله بعدی اینکه دولتهای وابسته و دولتهایی که دنبال توافق بودند، شاید کم کم در برخی حوزهها یا احتیاط کنند یا مجبور باشند حداقل ظواهر را رعایت کنند یا ممکن است دربرخی جاها مواضعشان را مورد بازنگری قرار دهند.
موضوعی که ما باید مورد توجه قرار دهیم این است که بعد از مواضعی که برخی کشورها مثل الجزایر در برابر رژیم صهیونیستی اتخاذ کردند، آمریکاییها با طرح دموکراسی کنترلشده یا خودشان به وسیله اسرائیلیها دست به اقداماتی نظیر حذف فیزیکی مخالفان بزنند یا بحرانهایی را ایجاد کنند تا به اصطلاح با حامیان فلسطین نوعی تسویه حساب را به عمل آورند؛ مثل کاری که با عراق کردند.
صدام حسین قبل از حمله به ایران دنبال چه چیزی بود؟ حمله به اسرائیل یکی از استراتژیهای مطلوب صدام بود. آمریکاییها همین توان را در مقابله با ایران هدایت کردند. آنها در مرز اردن با صدام صحبت کردند تا به جای حمله به اسرائیل، به ایران حمله کند. صدام به خانواده بسیاری از شهدایی که درفلسطین به شهادت میرسیدند نزدیک به ۵۰ هزار دلار کمک می کرد، یعنی عراق یک حامی و پولدار و ثروتمند برای فلسطینیها بود.
ببینید چه بلایی سر عراق آوردند، چه فشاری به عراق آوردند. هم با ایران درگیرش کردند تا از آن هدف اصلیش فاصله بگیرد، چون ممکن بود ایران و عراق با هم متحد شوند و به اسرائیل حمله کنند. به همین خاطر باید از همین الان دقت داشته باشیم و قطعا باید بدانیم تمام کشورهایی که بر علیه رژیم موضع گرفتند، ممکن است بعد از این حادثه و آرام شدن اوضاع و آتش بس، مورد هجمههای گوناگون قرار بگیرند. یعنی ممکن است ترور شوند یا ممکن است در چارچوب طرح دموکراسیکنترل شده آمریکا، انقلابهای رنگی بر علیهشان اتفاق بایفتد. در این شکی نداریم.
علاوه بر آنچه گفته شد، در این فضا نباید روی این مساله تاکید داشته باشیم که این طوفان مستقیما به نابودی رژیم منجر میشود چون وقتی این اتفاق نیافتد، دچار یاس میشویم. آن چه مشخص شده هدف اصلی طوفانالاقصی بحث مهاجرت معکوس بوده که تا حدودی اتفاق افتاده و وجهه رژیم را در منطقه زیر سوال برده است و این نکته مهمی است.
مساله دیگر اینکه باید تاکید داشته باشیم بزرگترین مطلوب اسرائیل در این تحولات این است که بین ایران و آمریکا درگیری اتفاق بیافتد که برنده واقعی آن نتانیاهو خواهد بود. باید مراقب این مسائل باشیم. مثلا صدا و سیما قبل از صحبتهای سید حسن نصرالله، جریانی احساسی درست کرده بود که سخنرانی سید باید صحبتهای آتشین باشد.
چون اینها را نمیدانند میروند تحلیل های غیرواقعی میکنند و اساسا شاید خود به خود جهتگیری غلط بدهند یعنی همان سناریوهایی را که اسرائیلیها میخواهند ما با آمریکاییها درگیر شویم، تغذیه میکنند.
مثلا شبکهای مثل شبکه پویا که نباید صحنههای دلخراش نشان دهد که دارد این کار را انجام میدهد. اینقدر دلزدگی ایجاد میکنند مثل کاری که دربرخی انتخابات میکنند. این قدر پخش بدون مطالعه و نامرتبط میکنند که اصلا مردم را دلزده میکنند.
ما در این زمینه مهندسی رسانهای نداریم. در مقابل، میبینیم که سید حسن نصرالله کاملا عاقلانه با سکوتش توام با تدبر و زمان این کار را انجام می دهد.
نکته مهم دیگر اینکه گردانهای قسام بعد از آموزشهایی که دیدند، نتایج این آموزشها با الگوهای جدید به نمایش در میآورند. گردانهای قسام مجموعه گردانها و نیروهای حزب الله را الگوگیری کردهاند. این نشان میدهد که حزب الله اثر موثری روی شکل گیری حرکت اخیر داشته و توانسته الگودهی کند که اینها بتوانند مستقل عمل کنند به شکلی که مستقل و بدون نیاز به ارتباط حداقلی دست به عملیات آفندی میزنند.
پایان پیام/ت