آمریکا چگونه با پسر کوچک و مرد چاق صدها هزار ژاپنی را خاکستر کرد؟
78 سال پیش در چنین روزهایی «پسر کوچک» و «مرد چاق» دهها هزار انسان بیگناه را در هیروشیما و ناکازاکی به قتل رساند و هزاران نفر دیگر را دچار معلولیت و مصدومیتهای مادامالعمر حتی در نسلهای بعدی کرد.
فارسپلاس؛ دیگ رسانهها – کیهان نوشت: آمریکاییها اسم بمبی که بر هیروشیما پرتاب کرده بودند را پسر کوچک و نام بمب ناکازاکی را مرد چاق نامیده بودند. هنوز هم از این جنایت شرمگین نیستند.
اینک هفتاد و هشت سال از آن وقایع گذاشته و «هالیوود» رذیلانه از «اوپنهایمر» جناتکار بزرگ بشری و پدر برنامه اتمی آمریکا فیلم میسازد. در طول هفتاد و هشت سال اخیر هیچگاه دولت آمریکا بابت بزرگترین جنایت جنگی و کشتار جمعی جنگ جهانی دوم عذرخواهی نکرد و تماما از افتخارات خود در این جنگ گفت. این جنایت به قدری بزرگ و عیان بود که وجدان هر کسی را به درد میآورد ولی مثل همیشه حقوق بشر غربی و جهان لیبرال سکوت مرگ گرفت.
روایت یک جنایت
آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی میراثدار بسیاری از ایدهها و برنامههای نظامی و همچنین رباینده بسیاری از دانشمندان آلمان نازی بودند. آلمان نازی در بسیاری از تسلیحات و فناوریهای نظامی کشور اولین به حساب میآید. اولین موشک بالستیک دنیا، اولین موشک کروز، اولین هواپیماهای جنگی با موتور جت ودهها نمونه دیگر از اولینها در حوزه جنگ، گوشه کوچکی از ابتکارات این رژیم به شمار میآید. ابتکارهایی که به قیمت جان صدها هزار نفر و میلیونها نفر انسان بیگناه در سراسر دنیا تمام شد.بر طبق روایتهای مشهور فیزیکدانهای آلمانی در سال 1938 از نظر تئوری به کشفی بزرگ درباره امکان شکافت هسته اتم رسیدند.
در همین زمان و در سال 1939 نامهای توسط لئو زیلارد فیزیکدان مجارستانی تهیه و به امضای آلبرت انیشتین آلمانی رسید و برای روزولت رئیسجمهور آمریکا ارسال شد. این نامه آغازگر رقابت اتمی آلمان و آمریکا و همچنین شروع برنامهای در سال 1942 در آمریکا شد که به واسطه استقرار دفتر موقت سرهنگ مارشال اولین رئیسبخش نظامی پروژه در خیابان برادوی منهتن نیویورک به پروژه منهتن مشهور گشت. پیگیری این ایده با محوریت افرادی مثل رابرت اوپنهایمر و لسلی گروز منجر به تست اولین آزمایش اتمی جهان معروف به تثلیث یا ترینتی (Trinity) در ژوئیه 1945 کمی بعد از پایان جنگ در اروپا شد.
نکته جالب این است در این تاریخ جنگ در اروپا با فتح برلین توسط ارتش شوروی کاملا در می1945 پایان یافته بود و ژاپن نیز برای تسلیم و پایان جنگ با یکسری از شرایط اعلام آمادگی کرده بود. کمتر از یک ماه بعد آزمایش معروف به تثلیث ترومن رئیسجمهور و سران ارتش آمریکا تصمیم به بمباران اتمی ژاپن میکنند. در ساعت 8 صبح روز 6 اوت هیروشیما با رهاسازی و پرتاب بمبی موسوم به پسر کوچک توسط بمبافکن بی29 مورد حمله اتمی قرار گرفته و نزدیک به 70 هزار نفر در کسری از ثانیه به فجیعترین شکل ممکن به قتل رسیده و در شهر هیروشیما به جز یک ساختمان که در کانون انفجار بود همه چیز با خاک یکسان میشود.آمارهای بعدی تا 150 هزار نفر تلفات تدریجی در این شهر را گزارش میدهند.
روز بعد ارتش شوروی نیز از طریق منچوری به ژاپن حمله کرده و آمریکا برای داشتن دست بالاتر در شرق آسیا تصمیم به دومین حمله اتمی به ژاپن میکند. در ابتدا قرار بود که بمب بر سر شهر کیتاکیوشو پرتاب شود ولی با شرایط نامساعد جوی خلبان تصمیم به رهاسازی بمب بر سر ناکازاکی کرده و در کسری از ثانیه 39 هزار نفر دیگر به مسلخ بشر دوستی کاذب آمریکا میروند. ژاپن بلافاصله بدون پیششرط تسلیم شده و جنگی که رو به اتمام بود رسما پایان مییابد.
ژاپن تسلیم شده بود
جنگ جهانی دوم صحنه جنایتهای بیشمار کشورهای اروپایی، آمریکاییها و شوروی بود. لکهای ننگ بر دامن بشر که بعد از نزدیک به هشتاد سال هنوز هم از آن صحبت میشود. صحبتهای بسیار از جنایات آلمان در این جنگ شده است. غربیها بسیار از هولوکاست و همچنین از جنایات ارتش شوروی گفتهاند ولی بسیاری در غرب و بالاخص در آمریکا درباره بزرگترین جنایت و کشتار دستهجمعی این جنگ یعنی بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی سکوت مرگ را پیش گرفتهاند. این روش غربیها در قبال جنایاتی است که خودشان عامل آن بودهاند.
در قبال بمباران شیمیایی ایران به واسطه سلاحهای آلمانی صدام حسین نیز خفقان مرگ گرفتند در قبال جنایت فلوجه در حمله آمریکا به عراق و استفاده از اورانیوم ضعیف در عراق نیز سکوت کردند و این روند تا به ابد ادامه دارد. هنوز بعد از نزدیک به هشتاد سال دلیل این حمله اتمی بر تحلیلگران جنگ و همچنین افکار عمومی در دنیا مبهم است و جای سؤال دارد. این حملات درست در زمانی صورت گرفت که به گفته خود آمریکاییها، ژاپن پیشتر تسلیم شده بود. جنگ در اروپا تمام شده بود و هیچ لزومی بر استفاده از چنین سلاحی آن هم برای اولین بار در قبال غیر نظامیان وجود نداشت.
استاندارد دوگانه
حتما نام انپیتی را به کرات در طی دو دهه اخیر شنیده اید. این کلمه سرواژه جزو پرتکرارترینهای دهههای هشتاد و نود در افکار عمومی در ایران و در قبال ایران است. پیمان انپیتی یا پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی در سال 1968به وسیله پنج قدرت اتمی دنیا یعنی پنج عضو دائمی شورای امنیت به امضا میرسد و بر اساس آن کشورهای جهان به دو طبقه برخوردار (کشورهای دارای سلاح هستهای) و غیربرخوردار (کشورهای فاقد سلاح هستهای) تقسیم میشوند.
بر این اساس توان تسلیحاتی اتمی آمریکا، روسیه، چین، انگلستان و فرانسه مشروع و برای دیگر کشورها نامشروع بوده و آنان نباید به سمت ساخت سلاح هستهای بروند. استدلال پشت این پیمان همان منطق کثیف آمریکایی است که داشتن چنین تکنولوژی برای ما خوب و برای بقیه بد است. بر اساس این پیمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی تشکیل میشود و دستیابی به فناوری صلحآمیز هستهای برای سایر کشورها مجاز به شمار میآید ولی در عمل در طی پنجاه سال گذشته این پیمان و آئین نامهها و پروتکلهای الحاقی آن بزرگترین مانع در مسیر برنامه صلحآمیز کشورمان به شمار آمده و میآید. این پیمان در بخشی دیگر از خود اجازه خروج را به شرط تحدید برای امنیت ملی عضو برای آن کشور مجاز شمرده است که این هم در خدمت قدرتهای نظامی اتمی دنیا بوده است.
در توضیح استانداردهای دوگانه در قبال فناوری هستهای همین بس که رژیمی مثل اسرائیل که دارای بزرگترین زرادخانه اتمی خاورمیانه است از سوی این پیمان و از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی مورد هیچ بازخواستی قرار نمیگیرد و با مسخرهگی تمام این رژیم کودککش صحبت از تهدید برنامه صلحآمیز هستهای ایران برای خاورمیانه و جهان میکند. در این سازوکار مسخره، ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل و با وجود گزارشهای مکرر آژانس درباره صلحآمیز بودن برنامه هستهایش و با وجود رژیمهای بازرسی پیچیده و فراوان پروتکل الحاقی انپیتی مورد بازخواست و تحریم و فشار قرار گرفته و هیچ وجدان و شرافت خفتهای در غرب صحبت از بمبهای اتمی و کلاهکهای اتمی رژیم آپارتاید صهیونیستی اسرائیل نمیکند.
پایان پیام/ت