از لاف دموکراسی تا دیکتاتوری در انتخاب رئیس‌جبهه اصلاحات

از لاف دموکراسی تا دیکتاتوری در انتخاب رئیس‌جبهه اصلاحات

حزب کارگزاران، انتخابات جبهه اصلاحات را به نوعی دیکتاتوری که با صدور دستور خاتمی تکلیفش مشخص شد، تشبیه کرد و حالا برای اصلاح‌طلبان دشوار است که به انتخابات با شعارهای دموکراسی‌خواهانه وارد شوند.

از لاف دموکراسی تا دیکتاتوری در انتخاب رئیس‌جبهه اصلاحات

فارس پلاس؛ دیگر رسانه‌ها – کیهان نوشت: جواد امام، سخنگوی جبهه اصلاحات در گفت‌وگویی که برای دفاع از وجهه تخریب‌شده خاتمی است، گزارش مجله آگاهی نو از انتخابات هیئت رئیسه این جبهه را «نفاق‌وار» خوانده است. قوچانی هم در آن گزارش، انتخابات جبهه اصلاحات را به «هژمونی مجاهدین خلق (منافقین) بر شورایی که نامش را مقاومت ملی گذاشته بودند» تشبیه کرده و نوشته بود «بلشویک‌ها (خاتمی، امین‌زاده، میردامادی و اصغرزاده) هم همین بلا را بر سر اصلاحات آوردند و آن را به سایه خود بدل کردند». به‌نظر می‌رسد کار اصلاح‌طلبان به چالش جدی خورده است. به گزارش روزنامه جوان، حالا سخنگوی جبهه اصلاحات و برخی دیگر از اعضای آن باید ثابت کنند پیش از نقدهایی که به انتخابات کشور در ادوار مختلف (حتی همان وقتی که خودشان بارها پیروز شدند) دارند، از عهده یک نمونه آزمایشگاهی سالم و دموکراتیک برآمده‌اند و آن‌هم انتخابات درونی جبهه اصلاحات است. اخیراً حزب کارگزاران، انتخابات جبهه اصلاحات را به نوعی دیکتاتوری که با صدور دستور خاتمی تکلیفش مشخص شد، تشبیه کرد و حالا برای اصلاح‌طلبان دشوار است که این نمونه آزمایشگاهی را در دست بگیرند و به انتخابات ملی با شعارهای دموکراسی‌خواهانه وارد شوند.

سخنگوی جبهه اصلاحات در پاسخ به پرسش سایت جماران که «بحث تحمیل خانم منصوری [به ریاست جبهه اصلاحات] را شما تکذیب می‌کنید یا اینکه مثلاً اجازه ندادند خانم مولاوردی بشود رئیس؟ این‌ها را همه را رد می‌کنید؟» می‌گوید: «بله، این‌ها خلاف محض است، دروغ محض است و این‌ها به‌جز خبرسازی‌های نفاق‌گونه‌ای که به‌دست مخالفان مردم و مقابله با جریان اصلاحات دارد صورت می‌گیرد، هیچ اساس دیگری ندارد.»

این گفت‌وگو پاسخی است به نقدهایی که قوچانی در «آگاهی‌نو» به روند انتخابات جبهه اصلاحات کرده بود. قوچانی درباره انتخاب آذر منصوری گفته بود: برای چپ، مسئله زن‌بودن رئیس‌جبهه اصلاحات فقط یک تاکتیک (و نه راهبرد) در برابر جنبش مهسا برای مصادره شعار «زن، زندگی و آزادی» است. در این تاکتیک اصل بر «مشارکتی- اتحادی» بودن رئیس‌جبهه اصلاحات است. به همین علت گرچه افرادی از قول خاتمی بر ضرورت زن‌بودن رئیس‌جبهه اصلاحات اصرار می‌کنند، خبر و نقل قول خود را تکمیل نمی‌کنند که‌ اشاره او به مولاوردی بوده و نه فقط آذر منصوری! پس چرا منصوری رئیس ‌شد؟ چون امین‌زاده و میردامادی و اصغرزاده خاتمی را کانالیزه و در انتخابات، مهندسی نرم کردند.

کاملاً قابل ‌پیش‌بینی بود که گزارش قوچانی در «آگاهی‌نو» و گفت‌وگوی بهزاد نبوی با این مجله (که دو روز بعد با فشار از بالا مجبور شد بگوید منظورش از «لوچ‌ها» شخصیت‌های اصلی اصلاحات نبوده‌اند) یک افتراق جدی بر سر منافع حزبی حزب سازندگی با جبهه اصلاحات ایجاد می‌کند و واکنش‌های بعدی اصلاح‌طلبان را در پی خواهد داشت.

مسئله این‌جاست که هیچ‌کس جز قوچانی و برخی اصلاح‌طلبان اساساً وارد این بحث نشد که چرا مولاوردی نشد و چرا منصوری شد، اما جواد امام طوری حرف می‌زند که انگار جناح مخالف اصلاح‌طلبان اعتراض داشته‌اند که چرا مولاوردی نه و چرا منصوری بله!

اما اینکه حزب‌ سازندگی که قوچانی در آن گزارش می‌گوید از جبهه اصلاحات خنجر خورده، دیگر رهبری خاتمی را نپذیرد و حتی او را «دیکتاتور بلشویک» بنامد، در سخنان دیگر اعضای حزب سازندگی هم نمود دارد. حزب کارگزاران حتی در رسانه‌های خود و در حین انتشار خاطرات ‌هاشمی هم تلاش می‌کند که با انتخاب تیترهای جهت‌دار، منش دیکتاتورمآبانه خاتمی را (تعبیری که قوچانی برای جبهه اصلاحات به کار برد) نشان دهد. گذرگاه تلگرامی کارگزاران در انتشار خاطرات دوم شهریور ۱۳۷۹‌هاشمی با انتخاب تیتر «جنگ اعصاب مدیرعامل ایرنا و خاتمی» می‌آورد: «آقای [فریدون] وردی‌نژاد، رئیس‌خبرگزاری [(ایرنا)]آمد. از وضع بد سیاسی و منازعات و مچ‌گیری‌ها اظهار ناراحتی کرد… گفت در مصاحبه پریشب با آقای خاتمی [رئیس‌جمهور] برای تنظیم سؤال‌ها، کلی جنگ اعصاب داشتیم. در زمان شما، مصاحبه‌ها بدون کنترل و مقدمات بود.»

اینکه رسانه‌های حزب سازندگی بعد از انتساب عناوین بلشویک و دیکتاتور به خاتمی در آن گزارش کذایی، یادآور می‌شود که خاتمی حتی برای تنظیم سؤالات یک مصاحبه کاملاً تشریفاتی با عوامل خود، جنگ اعصاب راه می‌انداخته و زیربار هر سؤالی نمی‌رفته، و با انتخاب تیتر «جنگ اعصاب…» به این خوی دیکتاتوری خاتمی ‌اشاره می‌کند، برای آنان که دقت‌نظر دارند، جای بسی حرف‌ها و نشانه‌هاست. مشارکت آری یا نه؟!

پایان پیام/غ

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *