این سرباز شرقی تشنه را به هیرمند برسانید
بومیان سیستان همیشه یک دریا به دریاهای کشور اضافه میکنند در حرفهایشان که پر حسرت است: «یادش بخیر دریای هیرمند ما!». برای ما اما هیرمند، رودی مهم در شرق کشور است. همان که مدتی است، حقابه اش را نمی دهند. بادهای ۱۲۰ روزه سیستان در غیاب هیرمند، قد کشیده و شدهاند ۱۷۰ روزه، پر از شن و خشن. این حقابه، حیات سیستان است؛ همان سرباز همیشه بیدار مرزهای شرقی ایران با افغانستان…
گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی: بادهای 120 روزه سیستان، مدتی است فربه و تبدیل شده اند به بادهای 170 تا 180 روزه سیستان! آن هم درست پیش چشم خشک هامون، لب تشنه هیرمند و چشمان نگران سیستانی هایی که از قدیمی ترین اقوام و ساکنان ایران هستند. مردم بومی به این بادها که حالا تا توانسته اند ماهیت شنی به خود گرفته اند، «بادکوه» می گویند. حالا اما این کوهستان شن معلق در تندباد، امانشان را بریده و نفسشان را به شماره انداخته و گرد و غبار بستر خشکیده «هیرمند» هم به آن اضافه شده است.
بادکوه ها قبل از این دو دهه خشکسالی در سیستان و بلوچستان و آب رفتن مدام منابع آبی این استان بادهایی نویدبخش بودند که هُرم گرمای تابستان را می شکستند و حالا اما شده اند چاپار تیزپای تندباد شن… این در حالی است که کشور همسایه، افغانستان هم در ادای حقابه هیرمند حتی با وجود معاهدات بین المللی خسّت به خرج می دهد و حقوق مسلم ایران را به روشنی نقض می کند. این روند، درست از زمانی آشکار شد که در دوره «محمد اشرف غنی» رئیس جمهور سابق افغانستان «سد کمالخان» با نام بومی «بند کمالخان» افتتاح و مسیر آب هیرمند دستخوش تغییرات شد. غنی، آن روز گفت که ایران برای دریافت آب هیرمند باید هزینه بپردازد و در ادبیاتی مشخص جزئیات آن را هم روشن کرد. در حالیکه ایران حقابه مشخصی از هیرمند دارد. حالا پس از دو دهه بازی طبیعت و سیاست، مردم سیستان روزگار سختی می گذرانند. مشکل از تأمین آب موردنیاز برای دام و کشاورزی به مرزی جدی تر یعنی مشکل تأمین آب شرب هم کشیده شده است.
«حامد مقدم»، تحصیل کرده رشته حقوق بین الملل و از نیروهای جهادی و بومی استان سیستان و بلوچستان که برای صحبت درباره مشکلات زادگاهش، پیشقدم شده برای گفتگو با خبرگزاری فارس، می گوید: «هدف ما مطالبه برای مردم مظلومی است که هرجا لازم بوده، پشتوانه انقلاب بوده اند و چشم امیدشان به مسؤولان است تا هرچه سریع تر مشکلاتشان را رفع کنند.» او ضرورت این امر را روشن می کند: «اینجا یک نقطه مرزی و ضرورت رفع مسئله کم آبی آن کاملاً جدی است. این مشکلات، تعدادی از بومیان را ناچار به مهاجرت کرده و در صورت خالی از سکنه شدن سیستان یعنی همان اصلی و مهمترین مرز ما با کشور افغانستان، معلوم نیست باید در انتظار چه اتفاقاتی بود؟» در این گفتگوی نسبتاً مفصل حال و روز این روزهای سیستان، مشکلات موجود و پیشنهادهای بومی برای رفع مشکلات را بررسی کرده ایم.
***شما یک نیروی بومی و جهادی هستید و البته که حق مطالبه دارید اما صحبت درباره حقابه هیرمند نیازمند تخصص و اشراف دقیق است که بتواند به یک مطالبه مطلوب منتهی شود. در این زمینه چه میزان تحقیق و بررسی دارید؟
بحث حقابه ایران از هیرمند و رفتارهای عجیب افغانستان اتفاقاً موضوع پایاننامه ام بود. حقوق بینالملل خوانده ام و با توجه به مشکلات زادگاهم عنوان پایان نامهام را انتخاب کردم. استفاده از آبهای مشترک در دنیا طبق معاهداتی انجام میشود، قوانین مشخص و لازم الاجرایی دارد. حقابه ایران از حوضه آبریز هیرمند از 20 سال قبل از طرف افغانستان دچار دخالت هایی شده. این کشور با ایجاد بند کمالخان، مسیر ورود آب به ایران را منحرف کرده است. این هم از نظر بینالمللی، هم معاهدات میانمرزی یک تخلف آشکار محسوب می شود. از نظر عرف و شرع هم که جای خود دارد.
اشرف غنی دقیقا در افتتاح این بند اعلام کرد از این به بعد ایرانیها بهجای دریافت آب باید مابه ازایی ارائه دهند. این، رسماً یک بی احترامی دیپلماتیک بود که آشکارا هم مطرح شد. در طول این مدت چند اتفاق و چند سری رسیدگی انجام شد، بعضی دولتها موضوع را پیگیری کردند اما اگر واقعیت ماجرا را بخواهید، فشار دیپلماسی و اراده جدی برای این ماجرا چنان نبوده که کام تشنه سیستان را تر کند و افغانستان را مجاب به برگرداندن حق مردم سیستان. مسئولان دلسوز کشورمان حتماً بهتر از همه ما می دانند که میتوانند شکایتهای کتبی به نهادهای بینالمللی ارائه دهند. پیگیریهای مرسوم حقوقی را داشته باشند، ما متأسفانه اطلاع نداریم که این اقدامات کی و با چه کیفیتی انجام شده است؟ درواقع مردم از آن کم اطلاع هستند و به اندازه کافی رسانهای و اطلاع رسانی نشده است. این تفاوت بسیاری در حال عمومی مردم میگذارد و تحمل این آلام را آسانتر میکند. درواقع مردم، حس میکنند که کسی برایشان دل میسوزاند، مشکلاتشان را میبیند و پیگیری میکند.
***اما حس خوبی نیست، ما همیشه حق و حُسن همسایگی را درباره افغانستان بجا آورده ایم!
ایران همیشه رفتار مسالمت آمیز و حسن نیت در برابر افغانستان داشته. طبق آخرین آمار چیزی حدود 6 میلیون شهروند افغانستانی وارد ایران شده اند و تعداد دیگری هم که رصد و سرشماری نشدهاند، درواقع آماری از آنها نداریم. تنها کشوری که این همه مهاجر را می پذیرد آن هم برای مدتی طولانی ما هستیم. سوخت، ارزاق، برق و سایر خدمات قابل توجه و استراتژیک را هم به افغانستان ارائه کرده ایم. درد ما اینجاست که حتی نیامدهایم از این ابزارهای قانونی و دیپلماتیک برای اقناع و مجاب کردن افغانستان استفاده کنیم. کافی بود مدتی یکی از این خدمات به این کشور ارائه نشود یا مانند رفتار خودشان مشروط شود تا متوجه باشند ایران، جایی که شهروندانش در مضیقه باشند، قصور و کوتاهی را نمیپذیرد. همواره پیگیر مطالبه حقوق شهروندان خودش هست.
هیرمند از افغانستان تا ایران
طبق اسناد تاریخی، ایران همیشه سهم خوبی از آب هیرمند داشته. طبق اسناد مکتوب هم برای پیگیری حق ایران در مجامع بین المللی می توان به معاهده ای که در زمان پهلوی اول مکتوب شد، استناد کرد. همان حقابه 50، 50 درصدی که البته با کاهش هایی نسبت به قبل در دوره پهلوی دوم هم کاهش پیدا کرد و دستخوش تغییری ناخوشایند شد. به هرحال اما این اسناد برای پیگیری حقابه ایران قابل ارائه و بررسی هستند. اگر اخبار مربوط به حقابه ایران را در رسانه های افغانستان هم بررسی کنیم یک مورد که مربوط به تحقیق و نظرسنجی از زعمای این کشور مبنی بر اینکه آیا آب به روی ایران بسته شود یا نه؟ قابل توجه است. اگر اشتباه نکنم این نظرسنجی سال 1396 انجام شده که این افراد به دو دسته تقسیم شده اند، نخست افرادی که معتقد بودند می توان این کار را انجام داد و دوم آن دسته که معتقد بوده اند چون آب هیرمند برای مصارف شرب مردم سیستان و بلوچستان استفاده می شود بستن آب حرام و نادرست است. متأسفانه افغانستان طی سالهای گذشته در بحث انتخابات و استقرار کابینهها با فراز و فرودهای مختلف روبرو بوده است. ما زمانی که این کشور دولتی داشت به نتیجه نرسیدیم، حالا با استقرار طالبان که حکومت واحد و ساختار تشکیلاتی بهشمار نمیرود، موضوع پیچیدهتر شده. به نظرم تا به نتیجه رسیدن مباحث بینالمللی این ابزارهای قانونی با توجه به حاکمیت مسلط بر افغانستان بسیار مهم و راهگشا هستند.
***در پلاکاردهایی که در دست مردم سیستان و بلوچستان درباره مسئله کم آبی سیستان دیده ایم چند جایی مردم نوشته اند: تنگه اُحد جمهوری اسلامی ایران را دریابید! این به گمانم بخشی از سخنرانی رهبر است. تنگه احد، جایگاه حساس و مهمی در تاریخ اسلام دارد. همان جایی که پیروزی و شکست لشکر اسلام را رقم می زند. بدون شک این اراده برای چنین نامگذاری مهمی حتماً به دنبال تأملاتی بوده است. حال و هوای این تنگه را کمی توصیف می کنید؟
رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای مختلفی سیستان را به عنوان تنگه احد جمهوری اسلامی ایران یاد کردند. این یکی از استراتژیکترین نقاط کشور ما بهشمار میرود. با قطعی آب به روی شهروندان سیستان و بلوچستان و اتفاقاتی که در ارتباط با مسدود شدن مرز و بازارچه «میلک» افتاده، عملا شهروندان این منطقه در حوزه تأمین آب آشامیدنی، ارتزاق، کشاورزی، دامداری و تجارت با مشکلات بسیار جدی مواجه هستند. همین باعث شده برخی نقاط سیستان به مرور با مهاجرت بومیان روبرو شود. مانند روستای «ملاعلی گمشاد» که حالا خالی از سکنه شده است. این از نظر ساختار جمعیتی بسیار اهمیت دارد. کوچکترین غفلت از آن بزرگترین پشیمانیها را به دنبال دارد. این منطقه یک منطقه کاملاً مرزی و خالی از سکنه شدن آن بسیار خطرناک است. رئیس جمهور در اولین سفر خود به سیستان و بلوچستان قول داد مسئله آب و بازگشایی بازارچههای مرزی را پیگیری کند. بااینحال به نظر میرسد به نتیجهای نرسیدهاند یا روند به نتیجه رسیدن آن همچنان ادامه دارد که در دومین سفرشان بهجای سفر به سیستان به چابهار رفتند. و مردم هنوز پاسخ قطعی و منطقی دریافت نکردهاند.
اینجا یک منطقه مرزی است و خالی از سکنه شدن آن رسماً یک تهدید جدی بهشمار میرود. کاش هر نتیجه ای که حاصل شده یا نشده بود را در این سفر دوم با مردم در میان بگذارند. در شمال استان 90 درصد اهل تشیع هستند و 10 درصد اهل تسنن. حالا این چینش آیینی هم دستخوش تغییر شده. درواقع مسئله آب، اقلیم، کسب و کار، مذهب و همه چیز را در سیستان تحت تأثیر قرار داده است. اهمیت دریافت حقابه هیرمند برای مردم سیستان و بلوچستان و سرنوشتشان دقیقاً حیاتی و مسئله مرگ و زندگی است. سیستان، سرباز شرقی ایران در همسایگی با افغانستان است. مرز ما در شرق با پاکستان و عمان با فاصله هایی است اما در سیستان دقیقاً مرز وسیع زمینی مشترک داریم. این سرباز، امروز حسابی تشنه است و در حسرت آب. باید آن را به آب هیرمند؛ حق آبا و اجدادی اش رساند.
***اگر به عنوان فردی که بومی و ساکن سیستان است، بخواهید چند نما از واقعیت های زندگی در این محدوده با شرایط فعلی را برای ما که دور از آنجاییم و شنیده هایمان به چند فریم عکس و تماشای فیلم محدود است، ترسیم کنید، چه خواهید گفت؟
بعد از 60 سال زابل در منطقه سیستان بالاترین درجه گرمای تابستانی خود را ثبت کرد و به گرمترین شهر جهان تبدیل شد این آمار در نزدیک به 5 دهه گذشته، تقریباً بی سابقه است. فکر کنید جایی که مردم برای تأمین آب مضیقه ها دارند، گرما چنان بود که چراغهای راهنمایی و رانندگی آب شدند. تصویر آن در فضای مجازی موجود است. این را می گویم برای آن دسته از افرادی که اهمیت ماجرا را هنوز به درستی درک نکرده اند. ما از یک مشکل به شدت جدی صحبت میکنیم که هم از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی حتی محیط زیستی قابل توجه است.دولت بستههای حمایتی و تشویقی در اختیار دارد که اگر درجه هوا در یک استان از 50 درجه بالاتر رفت، آب و برق آن محدوده رایگان باشد. این کمکی است برای اینکه مهاجرت از آن منطقه کمتر شود و شهروندان دلگرم به ماندن در زادگاهشان شوند.
شهروندان سیستانی سالها با بادهای 120 روزه آشنا و زندگی شان را با آن تطابق داده بودند. حالا خالی شدن بستر رودخانه هیرمند به افزایش دمای محیطی دامن زده و شن و ماسه بستر رودخانه در مسیر باد قرار میگیرد و ماجرا را سخت تر می کند. یک نکته هم به شما بگویم؛ حالا دیگر خبری از بادهای 120 روزه سیستان نیست، این بادها جای خود را به بادهای 170 روزه دادهاند. بیآبی هیرمند و گرمای هوا 50 روز به میزان این رخداد طبیعی افزوده است. شهروندان اینجا در معرض گردوخاکهای آلوده هستند و برخی بیماریهای ریوی، آسم و حساسیتهای پوستی گرفتهاند. شاید همین کافی باشد که بگویم فقط در یک روز طبق آمار و اسناد موجود 400 شهروند گرمازده و بدحال برای درمان به مراکز درمانی رفته اند.
***با این اوصاف لطفاً درباره وضعیت ذخایر آب محلی و منابع زیرزمینی هم برایمان بگویید، این کم آبی تا کجا آنها را محدود کرده است؟
در حوزه سیستان 4 چاه نیمه وجود داشت که ذخایر آبی سیستان بهشمار میرفتند برای روز مبادا. با مشکلات کمآبی که در زاهدان به وجود آمد، وزارت نیرو آب این چاهنیمهها را استخراج و به زاهدان منتقل کرد. درواقع تمام دارایی و پشتوانه آبی سیستان هم مصرف شد. زاهدان بالای یک میلیون شهروند دارد و مسئله کمآبی آنجا جدی شده بود. ما از این ناراحت نیستیم چرا هماستانیهایمان آب را دریافت کرده اند، موضوع این است که باید فکری به حال ذخایر آبی و گرفتن حقابه شود. از طرفی قول دادهاند پروژه انتقال آب از «تهلاب» و چاهک حوضه «حرمک» برای احیای آب سیستان انجام شود. منتها تا انجام شدن این مسئله زمان باقی است و شهروندان سیستانی نیازمند چارهاندیشی دائمی و همیشگی هستند.
***به نظر می رسد شما تأکید دارید که وضعیت سیستان حساس است، این حساسیت از کجا می آید و چه دلیلی دارد؟
سیستان پاشنه آشیل امنیت سیستان و بلوچستان است. ما در زاهدان هممرزی مستقیم با پاکستان نداریم، با فواصلی مرز مشترک داریم، اما سیستان و بلوچستان مرز کاملاً مشترک و قابل توجه با کشور افغانستان دارد. مطلب دیگر اینکه در سالیان گذشته بحث ساخت دیوار مرزی بین ایران و افغانستان مطرح شد. این دیوار را کشیدند اما به دلیل خطای پیمانکاران یا سهلانگاری یک اتفاق عجیب افتاد. البته برای آن دلایلی مانند مسائل فنی محاسبه نقطه صفر مرزی که دقیقاً وسط رودخانه هیرمند است را مطرح کردند. برخی از زمینهای ایرانیان آن طرف دیوار و پشت مرز ماند. برای مثال یک کشاورز که خانه و زندگیاش این طرف مرز در سیستان است باید به پشت دیوار در آن طرف مرز مراجعه کند و به نیمه دیگر زمین آبا و اجدادی خودش رسیدگی کند. کشاورز برای رسیدگی به زمینش به آن سوی دیوار میرود، طالبان او را مواخذه میکند و مدام این درگیریها و بحثها وجود دارد. یا این دیوار باید اصلاح شود یا بهطور کامل تخریب. مگر نه اینکه مرزهای کشور باید به دقت و خوبی حفظ و حراست شود. مگر نه اینکه باید احتمال سودجویی، منفعت طلبی و رفتارهای عجیب در دنیای سیاست را هم باید پیش بینی کرد؟ مرز کشورمان سانتی متر به سانتی متر مهم است.
***مردم سیستان یکی از نجیب ترین اقوام کشور هستند با وجود حتی چنین مشکلاتی واقعاً ارزشمند است این همه صبوری و پای کار ماندن!
مردم سیستان بسیار با حجب و حیا هستند. اگر نیمنگاهی به چند دهه گذشته کشور بیندازیم، مسئولان سیستانی کمتر در رأس پستهای مهم و مقامهای ارشد و وزارتخانهای کشور بوده اند و شاید همین بی تأثیر نبوده که صدای سیستان به درستی و به موقع به پایتخت برسد. در شورشهای اخیر در کشور شاید بد نباشد بگوییم تنها شهری که هیچ اتفاقی در آن نیفتاد و مردم پای کار انقلاب ماندند، همین سیستان بود. در طول تاریخ هم اولین قیامکنندگان بعد از شهادت امام حسین(ع) قبل از قیام مختار ثقفی و توابین همین مردم سیستان بودند. کاری کردند که برادر ابن زیاد که آنجا والی بود پا به فرار گذاشت. قومی که در زمان بنی امیه حاضر شدند سر زنانشان را بتراشند، مالیات و خراج بیشتری بدهند، اما «سبّ» حضرت علی(ع) را نگویند و به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت دشنام ندهند. این شهر به «دارالولایه» جمهوری اسلامی هم معروف است.
***خبرهای مختلفی در رسانه های گوناگون در زمینه تلاش های متعدد برای آبرسانی به سیستان و بلوچستان منتشر می شود و طرح های مختلفی مانند آبرسانی سقایی، نذر آب و… هم اجرا شده اند اما گویی مشکلات پابرجا مانده، واقعاً چه باید کرد، راهکاری بومی یا قانونی سراغ دارید که به مسؤولان پیشنهاد دهید ؟
وضعیت آب در سیستان از هشدار رد شده و به حال ضروری رسیده است. آب شرب هم به سختی پیدا میکنند. چند روستا کاملاً بیآب شدهاند. در سیستان و زاهدان قطعیهای مکرر چهار تا پنج ساعته و حتی 10 ساعته آب در روز داشتیم. از این طرف هم باید گفت که تلاش شبانه روزی برای احیای چاهکها وجود داشته، اما به هر حال مسئله آب یک مسئله جدی و زمان در آن مهم است. امیدواریم به قول عموم، مشکل پانسمان نشود، درمان شود. بالاخره این چاهکها و چاهنیمهها هم آبشان فروکش می کند. بحث حقابه از این جهت اهمیت دارد، هم برای تامین آب موردنیاز ساکنان، هم احیا و تغذیه آبهای زیرزمینی. تعدیل آب و هوایی منطقه و کاهش مشکلات زیست محیطی، کمک به معیشت و اقتصاد مردم. پروژه انتقال آب از دریای عمان هم که بیش از یک دهه است برای آبرسانی به این استان به خصوص سیستان کلید خورده، اما ما سازهای را نمیبینیم که مشخص کند این وعده جنبه اجرایی گرفته. با توجه به اینکه یکی از پروژههای استراتژیک وزارت نیرو بوده، شاید هم اقداماتی انجام شده، اما خواسته ما این است که مسؤولان درباره همه کارهایی که انجام دادهاند، پیگیریهایی که کردهاند و حتی نتایجی که به آن نرسیدهاند، مردم را در جریان قرار دهند. ترک فعلها، قصور در پستهای اداری، دلایل عدم تحقق وعدهها باید رصد و پیگیری شود، خاطیان پاسخگو باشند و ضررها را جبران کنند. این مهمترین دلجویی و کمک به مردمی است که رنج بی آبی و مشکلات این منطقه مرزی آنها را خسته و رنجور می کند…
***آب، آبادانی می آورد و آباد بودن اشتغال و رفاه بهتر در زندگی. شما بگویید برایمان از وضعیت اشتغال جوانان منطقه، حالشان خوب است؟
سیستان و بلوچستان از بزرگترین استانهای کشور و فاصله شمال تا جنوب این استان بسیار زیاد است. تنها استانی به شمار می رود که پرواز داخلی دارد. با 3 کشور عمان، پاکستان و افغانستان از طریق سیستان و بلوچستان مرز مشترک داریم. یک سؤال دارم؛ چرا آن چنان که باید از فرصت این هممرزی، معادن، ظرفیتهای ناب گردشگری و اقلیمی این محدوده استفاده نشده است. ما در استانی با این وسعت کمترین میزان بزرگراه و بالاترین تلفات جادهای را داریم. صنایع تبدیلی و کارخانهای با وجود منابع فراوان مواد اولیه وجود ندارد، همین مسئله باعث کم بودن فرصتهای شغلی برای جوانان شده، شغلهای کاذب مثل قاچاق میوه، پارچه، پرنده و سوخت به همین دلیل در سیستان و بلوچستان شکل گرفته است. اگر کارخانهای وجود داشته باشد که برای جوان بومی فرصت شغلی ایجاد کند و درآمد خوبی داشته باشد، آیا به این کارها رو میآورند؟
***به نظر می رسد میزان مطالبات، سرعت پیگیری خواسته های مردم و اقدامات الزامی و اجرایی با هم همخوانی لازم ندارد وگرنه دست کم طی یک دهه گذشته رسانه ها بارها به مشکلات سیستان و بلوچستان پرداخته اند…
هرقدر تأخیر داشته باشیم و ماجرا را عقب بیندازیم، فقط به جبرانناپذیر شدن آن کمک میکنیم و برای جمهوری اسلامی ایران هزینه میتراشیم. مسائل و مشکلات سیستان و بلوچستان را بارها به گوش مسئولان رساندهایم. مسئولان هم در بازدیدهایی که از این منطقه داشتهاند خودشان رصد کرده و دیدهاند. بگذارید مثل یک شهروند دلشکسته بگویم؛ جز این است که اگر در خانه کس است، یک حرف بس است. من بومی این منطقه هستم، دوست ندارم یک روز ناچار از زادگاهم مهاجرت کنم به شهری غریب. نسبت به زادگاهم احساس دین می کنم و حس تعلق دارم. ما با کمک همین مردم کارهای جهادی انجام داده ایم، در زمینه اشتغال، پارچهبافی، احیای هنرهای سنتی و صنایع دستی، درمان و سلامت. مردم و خیران هم آمدند به حمایت و کمک. دنبال این بودیم که نیازمند را به فرد صاحب مهارت، کارآفرین و دارای عزت تبدیل کنیم که روی پای خودش بایستد. نتایج خوبی هم گرفتیم. پس یعنی اگر ارادهای باشد، میتوان کارهای خوب انجام داد. وقتی با وجود مشکلات توانسته ایم کار و خدمت کنیم حتماً با ادای حق مردم تأمین حقابه و رفع مشکلات اینجا به قطب اقتصادی کشور تبدیل می شود.
***و انبار پیشین غله آسیا، حتماً این ظرفیت ها را دارد…
اینجا ما شهر سوخته را داریم، سرزمین سفالهای ناب و دستی هستیم، سوزندوزیهای محلی داریم که در دنیا کمنظیر است. اینجا حتی کشت میوههای استوایی رونق دارد. ظرفیتها و ویژگی های عجیب و غریب کشاورزی این منطقه شرایط متمایزی دارد اینجا ویژگی مناطق استوایی و حاره ای و تولید محصولات گرمسیر دارد.
شاید همین یک جمله کافی باشد که بگویم سیستان در روزگارانی انبار غله گندم آسیا بوده، بذر گندم این منطقه بسیار خاص و غنی است. باید دید آیا کاری برای حفظ این بذر بومی انجام شده؟ در حوزه دامپروری به خصوص دهه 60 تا 80 از استانهای موفق بودهایم. کسانی که از دهه 70 تا حوالی سال 1385 به اینجا میآمدند، به عنوان سوغات گوشت دام این منطقه را به همراه میبردند. به دلیل اینکه کیفیت بسیار بالا، و قیمت پایین و طعم بسیارخوبی که داشت. نژاد گاو اصیل سیستانی هم که دیگر برای همه آشناست. نژادی که در تهدید اقلیمی احتمال انقراض آن وجود دارد. در ادبیات ما بومی ها، هیرمند پر آب و سخاوتمند به جای رود با عنوانی دیگر هم جا افتاده بود، دریای هیرمند. اینجا صید ماهی، ماهیگیری و قایق رانی داشتیم و حالا برایمان تلخ است که ببینیم قایق ها زیر شن ها دفن شده اند چون یک کشور دیگر به خودش اجازه می دهد تا مردمان کشوری دیگر را این سوی مرز از این نعمت خدادادی و آبا و اجدادی محروم کند. این یعنی سیستان استانی خشکسال و محروم نیست که محروم شده! باید این حق را از طریق ابزارهای حقوق بین الملل پس گرفت. اینجا روزگاری قطب امنیت غذایی کشور که هیچ، آسیا بوده است.
***تریبون نمازجمعه و مسئولان استان تا چه حد شنوای نیاز مردم و مرجع مطالبه گری برای این استان بوده اند؟
روحیه مطالبهگری مسئلهای بود که ما همیشه دغدغهاش را در سیستان داشتیم و داریم، اینکه مردم به حق و حقوق خودشان و با ادبیاتی که باید آن را مطالبه کنند آشنا باشند. امام جمعه پیشین این منطقه نهضت مطالبهگری به جوانان را راه انداخت. کارهای خوبی هم انجام شد، اما متأسفانه جابجایی صورت گرفت. حضور مدیریت غیربومی در این استان هم نکته مهمی است. مسئولانی از یکی از استانهای همجوار در سمت و پستهای مختلف این استان قرار گرفته اند و متاسفانه به سبک خود عمل میکنند. گلوگاههای اقتصادی و مهم استان را در دست دارند. حتی کارمندان جزء بانک نیمه دولتی و بعضی اداره ها در سیستان هم از همان استان آمده اند. تعداد قابل توجهی از نانواهای شهر ما، از یکی از روستاهای همان استان آمده اند.سرمایه گذارانی هم از همان استان آمده اند و می توان ردشان را در کارخانه های گندم استان دید. ما خودمان نیروی بومی، متخصص و سرمایه گذار داریم. به نظرم باید این بومی گرایی به عنوان یک شاخصه مهم رصد و نظارت شود. مسئولی که انتخاب می شود باید با ظرفیت های همان استان از پتانسیل های انسانی گرفته تا غیره برای رشد و رونق آنجا استفاده کند.
***آیا به حصول نتیجه و دریافت حقابه ایران از طریق نهادهای بین المللی می توان امیدوار بود؟
ببینید! مسئله پیگیری از طریق حقوق بینالملل یک مسئله غیرواقعی و غیرموثر نیست. همه کشورهای دنیا از این ابزار استفاده میکنند برای جبران خسارت محیط زیستی و ملی خودشان. کافی است اسناد عدم پرداخت حقابه هیرمند به ایران به مجامع بینالمللی ارسال و مجدانه پیگیری شود. حتی اگر الان که طالبان هست، ماجرا به نتیجه نرسد به محض برقراری اولین حاکمیت واحد در افغانستان، کشور افغانستان ناچار به پاسخگویی و جبران خسارتها خواهد شد. صرفا به عنوان یک مثال عرض میکنم، ممکن است الان ماجرا به نتیجه نرسد اما 10 یا 15 سال بعد این ماجرا به نتیجه برسد و خسارتهای آبی و مالی برای ایران جبران شود. ما کارشناسان حقوق بینالملل برجسته چیره دستی داریم که در خیلی مواقع توانستهاند حقوق بینالمللی ایران را اعاده کنند. آزادسازی بخشی از پول های بلوکه شده ایران یکی از همین موارد بوده پس کار نشد، ندارد.
***در این سالها مسؤولی به سیستان آمده که برای مردم این منطقه، به دلخواه و در شأن آنها قدم برداشته باشد؟
سردار شهید سلیمانی عزیز از برکتهای انقلاب در سیستان و بلوچستان بود. مردی دلباخته و خادم که در خدمت به مردم اینجا قصور نداشت و کارهای ماندگارش هنوز برایمان برکت دارد. او امنیت و آرامش را به مردم این استان مرزی هدیه کرد. سرداری بیادعا و خادم که زمانی که مسئول سپاه قدس شد، گفت آرزو دارم روزی که بازنشسته شوم، حتی شده یک روز به سیستان برگردم در لباس فرماندار و مانند خادم به مردم این منطقه خدمت کنم. حتی در جریان سوریه و اعزام مدافعان حرم، بچههای سیستان صف کشیدند برای دفاع از حرم عمه اهل بیت(ع). اولین گروه که اعزام حاج قاسم مانع شد. گفت اهمیت سیستان بسیار بالاست. این جوانها باید بمانند و همان جا خدمت کنند. از طرفی یادآوری کرده بود که مردم سیستان بارها و همیشه دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کردهاند. رهبری هم مدام در جملاتشان درباره سیستان میگویند که سیستان به گردن جمهوری اسلامی ایران حق دارد و شاید اولین حق، انتخاب مسئولان دلسوزی است که با تمام وجود حس کنی جانانه برای زادگاهت از دل و جان مایه می گذارند. یک خبر خوب برای مردم سیستان پس از سالها این بود که برای اولین بار یک نفر از سیستان به عنوان وزیر جهاد کشاورزی به رأس کار آمد. نیرویی بومی که کاملاً این منطقه را میشناسد، میداند چه ظرفیتها و چه منافع مشترکی با کشورهای همسایه دارد. ظرفیتهای ناب کشاورزی و دامداری اینجا را میشناسد. ما امیدواریم به زودی مردم سیستان دستان و لب خود را در آب هیرمند تر کنند و با حضور و خدمت رسانی مسئولان بومی یا غیربومیان دلسوز و کارآمد که خود را در خدمت این منطقه بدانند، سیستان و بلوچستان را که از هر نظر توانایی درخشیدن دارد و از گذشته های دور هم از شهرهای استراتژیک ایران و همسایه جاده معروف ابریشم بوده را به جایگاه واقعی اش برگردانند.
پایان پیام/