این نوجوان مرزهای تربیت را جا‌به جا کرده است!

این نوجوان مرزهای تربیت را جا‌به جا کرده است!

این نوجوان تا ابد برای همه بشریت برای مردان و زنان و برای نوجوانان درس دارد؛ نوجوانی که وصیت پدر را بر روی چشمانش گذاشت و با جان و دل، خودش را برای ادای توصیه پدر فدا کرد.

این نوجوان مرزهای تربیت را جا‌به جا کرده است!

گروه زندگی-فاطمه زهرا نصراللهی: امروز ششمین روز از ماه محرم الحرام است که اختصاص دارد به حضرت «قاسم بن الحسن» (ع). از دیرباز بزرگان دین به این نکته توجه داشتند که به دلیل عظمت شخصیت امام حسین (ع) و اوج ایثارگری و فداکاری و بزرگی ایشان شخصیت سایر شهدای عاشورا تحت الشعاع قرار دارد. برای اینکه تا حدی به شخصیت و منش آن بزرگواران به مردم و مسلمانان راه پیدا کنند، روضه‌هایی را به برخی از برترین و بزرگترین فداکاران و شهدای کربلا اختصاص دادند. از این جهت هر روزی به نام یکی از بزرگان کربلا اختصاص داده شده است، تا اینکه همگان با گوشه‌ای از شخصیت این بزرگواران آشنا شوند. وگرنه تمام این بزرگواران در روز عاشورا به شهادت رسیده‌اند.


بانو «مجتهده گل گیری» استاد اخلاق جامعةالزهرا (س)

در همین راستا در بخش دوم گفت‌وگویمان با بانو «مجتهده گل گیری» استاد اخلاق جامعةالزهرا (س) و استاد درس خارج حوزه علمیه خواهران به گوشه‌ای از عظمت و بزرگواری حضرت قاسم بن الحسن (ع) پرداختیم تا کمکی هرچند کوچک به بازشناسی شخصیت و منش والای آن حضرت داشته باشیم.

* وصیتی که پسر را به ارج رساند

در روایات آمده است که حضرت قاسم بن الحسن به توصیه پدر برای شهادت و ایثار برای امام حسین(ع) عازم میدان شد. این موضوع را چطور ارزیابی می‌کنید؟ ایشان به وصیت پدر عمل کردند یا جای خالی ایشان را پر کرده است؟

بانو گل‌گیری: حضرت قاسم بن الحسن (ع) چنانکه در تاریخ آمده است به سفارش امام حسن مجتبی (ع) پدر بزرگوارشان منتظر جریان عاشورا بوده‌اند. چنان که نقل شده است؛ امام حسن (ع) نامه‌ای را برای قاسم بن الحسن نوشتند و فرمودند: «این نامه را همواره با خود داشته باشید و هرگاه غم بسیار فراگیر و عمیقی به شما دست داد و بسیار محزون شدید این نامه را بگشایید و مطالعه کنید.» حضرت قاسم بن حسن (ع) روز عاشورا پس از شهادت عده‌ای از ایثارگران و همراهان امام حسین (ع) احساس کرد که آن غم بسیار شدید که همه وجود او را در برگرفته است، الان به او روی آورده و از همین جهت به یاد آن نامه پدر افتاد. نامه را که در آن زمان به بازوی خود بسته بود، باز کرد و مطالعه فرمود.

در آن نامه امام حسن (ع) به ایشان فرموده بودند که «هرگز عموی خود را در جریان شهادت تنها مگذارید و اگر او برای شهادت شما زمینه را مناسب ندید و مقاومت کرد، شما اصرار و التماس کنید. به پا و دست او بوسه بزنید و اگر نپذیرفت نامه را به او نشان دهید که با دیدن نامه، انشالله با شما همراهی خواهد کرد.» حضرت قاسم (ع) با خواندن این نامه عزم جزم به سوی میدان داشت و حرکت کرد.
نقل شده است که در حالی که ایشان به سوی میدان حرکت کردند، همراه خودشان شمشیری داشتند که به زمین کشیده می‌شد، چراکه ایشان بیشتر از ۱۳ سال نداشتند و هنوز نابالغ بودند و این در حالی بود که هنوز عبدالله بن الحسن به شهادت نرسیده بود و در حالی بود که مادر بزرگوار ایشان بر در خیمه‌ها ایستاده و صحنه رفتن ایشان را به میدان نظاره می‌کرد.

وقتی که حضرت قاسم عازم میدان شد و با اصرار زیاد و نشان دادن نامه امام‌حسین (ع) را راضی کرد برای اینکه جنگ آوری کند و وارد میدان شود، امام از حضرت زینب (س) خواستند تا لباسی بیاورند و بر تن ایشان بپوشانند، چراکه زرهی برای آن حضرت تهیه نشده بود و اصولا برای کودکان و نوجوانان زرهی نمی‌ساختند. لذا با لباس معمولی که امام حسین بر تن ایشان کرده بودند و عمامه‌ای بر سرشان بسته بودند که علامت این بود که از قوم بنی هاشم هستند وارد میدان شد.


حضرت قاسم (ع) به وصیت پدرشان عمل کرد و عموی بزرگوارشان را تنها نگذاشت.

نوجوانی که مرزهای تربیت را جا‌به جا کرده است!

این کلام از حضرت قاسم بن الحسن(ع) که «شهادت برای من شیرین تر از عسل است» در تاریخ خیلی معروف است، چنین جمله‌ای را از نوجوانی به این سن چطور ارزیابی می‌کنید؟

بانو گل‌گیری: این کلام به صحنه شب عاشورا برمی‌گردد که امام حسین (ع) افراد خود را جمع کردند و خطاب به آن‌ها فرمودند: « ما همگی فردا کشته می‌شویم، بنابراین کسانی که در این مسیر دچار تردید هستند و آمادگی لازم را برای شهادت ندارند، می‌توانند ما را ترک کنند». حضرت قاسم (ع) که در میان جمع بود خودش را مخاطب این سخن نمی‌دانست و به همین جهت بسیار نگران و دل شکسته شد. لذا از امام (ع) پرسید: « آیا من هم فردا کشته می‌شوم؟ من هم جزء مردان هستم؟ مردانی که در این پیکار جانانه در پیشگاه شما به شهادت می‌رسند؟» حضرت فرمودند: «شما مرگ را چگونه می‌بینید؟ شهادت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ » قاسم عرض کرد: «شیرین‌تر از عسل.»

کسی به ایشان نیاموخته بود. این نشان از معرفت بسیار عمیق نسبت به دین اسلام و قرآن و جایگاه شهادت در مکتب ما است. وقتی نوجوانی که فقط ۱۳ سال دارد و هنوز بالغ نشده است، این تعبیر را نسبت به شهادت دارد باید به عمق شخصیت او پی ببریم. این مهم‌ترین کلامی است که از این نوجوان شنیده شده است. و به نظر می‌رسد در طول تاریخ بشریت این کلام دیده نشده است.

حتی وقتی حضرت ابراهیم (ع) ماموریت یافت که فرزند خود اسماعیل ۱۳ساله را ذبح کند، جوابی که حضرت اسماعیل در پاسخ به پدر بزرگوارشان که شما چگونه صبر می‌کنید؟ این بود که «ای پدر آن ماموریت الهی که نسبت به کشتن و ذبح من دارید، انجام دهید انشالله شما ، من را از کسانی خواهید دید که در این امر صبر می‌کنم.» اما حضرت قاسم تعبیر بالاتری دارد. می‌فرماید: «شهادت در نظر من، در کنار امام و ولی خودم شیرین‌تر از عسل است. وقتی در کنار امام بجنگم و او را یاری کنم برای من از عسل نیز گوارا‌تر است. » اینجا می‌شود شخصیت این بزرگ مرد را شناخت. این نوجوانی که باید او را تعبیر به مرد الهی کرد. از پیامبر الهی نیز برتر و بالا رفته است. در برابر سوال امامش این چنین پاسخ جانانه‌ای می‌دهد.


مادر حضرت قاسم(ع) تربیت مادرانه خود را به نحو احسن انجام داده است.

* این مادر وظیفه مادری را در حق فرزندانش تمام کرده بود

تربیت حضرت قاسم را چطور می‌توان در مقابل نسل امروز به کار گرفت؟

بانو گل‌گیری: درود بر حضرت قاسم (ع) و مادری که او را تربیت کرده است که درباره‌اش نوشته‌اند؛ بسیار پاکدامن، اهل عبادت و اهل معرفتی عمیق و بزرگ بود. چنانکه حضور ایشان در کربلا لازم نبود، اما دست همه فرزندان خود را گرفت و امام حسین را تنها نگذاشت و دختر و پسرش را با خود همراه کرد. این نشان می‌دهد نقش مادر و تربیت مادرانه دینی را به نحو احسن انجام داده است و جایگاه فرزندانش را تا کجا بالا می‌برد. حتی حضرت اسماعیل که تحت اشراف تربیتی حضرت ابراهیم بود، سخنش آن است که قرآن از او با عظمت یاد کرده است و از او تجلیل فرموده است، اما این نوجوان چنین جوابی می‌دهد.

مادری همچون مادر عبدالله بن الحسن و قاسم بن الحسن مه ایشان را این‌گونه تربیت می‌کند که البته این تربیت عمیق به علاوه تربیت و ولایت و سرپرستی امام حسین (ع) که بعد از شهادت امام حسن (ع) به عهده گرفته بود و فرزندان امام حسن (ع) را تحت اشراف بالای الهی خودشان قرار داده بودند، این ثمره و این حاصل بسیار ارزنده را به جامعه بشریت نشان می‌دهد و از زندگی پر رمز و راز اولاد امام حسن (ع) رونمایی می‌فرماید. و این رونمایی در روز عاشورا محقق شد.


در واقعه عاشورا رمز و رازهایی نهفته است که باید از آن بازگشایی و رمزگشایی شود.

عاشورا چه درس‌هایی برای ما دارد؟ منظورتان از زندگی پر رمز و راز حضرت قاسم را واضح‌تر بفرمایید؟

بانو گل‌گیری: قبل از واقعه عاشورا کسی نمی‌توانست دریابد که قاسم بن الحسن کیست. که عبدالله بن الحسن چه کسی است؟ در روز عاشورا این مسئله پر از رمز آشکار شد و این حقیقت به همه بشریت آموخته شد. حقیقتا عاشورا درس‌های بزرگی را در بر دارد. نقش مادران را نشان می‌دهد. نقش تربیت دینی را نشان می‌دهد. نقش انسان‌هایی به ظاهر کوچک، اما در معنا بسیار بزرگتر حتی از انبیای الهی. نقش انسان‌هایی که سرفراز‌تر در میادین نبرد و آزمایش الهی بیرون آمدند را نشان می‌دهد. بسیار بزرگ است مقام حضرت قاسم (ع). به جهت عظمت شخصیت امام حسین (ع) فداکاری و ایثار بی‌سابقه او در جهان خلقت، شخصیت آن‌ها چنان که باید بازخوانی نشده است. باید این کار صورت بگیرد و هرچه زودتر ما خودمان را به مقاصد والای عاشورا و شناختن این شخصیت‌های بسیار ارزنده نزدیک کنیم و کوتاهی نکنیم و رمزهایی که در این ماجرا‌ها نهفته است، بازگشایی و رمزگشایی کنیم و بشناسیم و حرکت کنیم. یک لحظه غفلت در این عرصه برای ما بخشوده نیست.

باید بدانیم این انسان‌های عظیم الشان ایثارگر در اوج ایثارگری در چه جایگاهی از معرفت الهی بودند و چه توحیدی داشتند. معرفت آن‌ها به قرآن و دین و ولایت چگونه بوده که این سخنان عجیب از آن‌ها شنیده می‌شود. درباره شهادت یک کودک، یک نوجوان و یک فرد نابالغ این چنین بگوید. این برای همیشه برای همه انسان‌ها درس است. نقش مادر بزرگوار حضرت قاسم که نه تنها ممانعت از رفتن فرزندش به میدان نبرد نمی‌کند، بلکه با نگاه مادرانه و تشویق‌آمیز او را به سوی میدان حرکت می‌دهد. او را به دست خودش به سوی امام حسین می‌فرستد. نقش این مادر باید مطالعه شود و شناخته شود. این سبک از زندگی الهی باخوانی شود. باید مادران بدانند که چطور آن مادر چنین فرزندانی را تربیت کردند؟ چگونه نامه امام حسن را با خودش دارد و در آن روز پر از غم نامه را بازگشایی می‌کند و فرمان پدر را می‌خواند.


حضرت قاسم ابتدا حمله فرهنگی کرد، بعد شمشیر را به حرکت درآورد.

این نوجوان تا ابد برای همه بشریت درس است

برخی از روایتگران به ناحق گفته‌اند که امام حسن (ع) مرد صلح بود اما امام حسین(ع) مرد قیام بود و با دشمن صلح نکرد، این سخن را چطور ارزیابی می‌کنید؟ شخصیت حضرت قاسم را چطور تحلیل می‌کنید؟

بانو گل‌گیری: این کلام به ناحق است. امام حسن مرد کدام صلح بود؟ و مرد کدام جنگ و پیکار نبود؟ او به فرزند خودش نامه می‌دهد که در آن سنین کودکی و نرسیدن به حد بلوغ، عموی خود را در صحنه کربلا و عاشورا ترک نکند و جای خالی امام حسن را پر کند. این یعنی صلح طلبی بی‌جهت و بی‌معنا؟ آیا با دشمنان خدا و دشمنان دین می‌شود آشتی کرد؟ امام حسین (ع) فرمودند: «من برای امر به معروف و نهی از منکر حرکت می‌کنم» و این نوجوان همان مسیر را طی می‌کند یعنی می‌خواهد امر به معروف کند و نهی از منکر کند، یعنی وظیفه دینی خود را شناخته است و با شناخت و آگاهی و معرفت وارد این عرصه می‌شود. چون ایشان وقتی با آن لباس معمولی و بدون زره و با شمشیری که به زمین کشیده می‌شد وارد میدان شد، اولین اقدامی که انجام داد این بود که برود با سران لشکر عمر سعد صحبت کند.

به آن‌ها هشدار داد و به آنها فرمود: «چرا در برابر ولی خدا ایستادگی می‌کنید؟ چرا در برابر اهل رسول خدا (ص) دشمنی می‌ورزید و قصد قتل آن‌ها را دارید؟ من آمدم شما را نصیحت کنم که دست از این جنایت بردارید.» اما پاسخی که به آن حضرت داده شد، این بود: «اگر شما می‌خواهید، ما دست از شما برداریم، باید فرمان یزید را ببرید و در برابر او تسلیم شوید.» حضرت پاسخ این یاوه‌ها را در میدان هنگام رجز خوانی دادند و فرمودند: «من از آن خانواده‌ای نیستم که در برابر ظلم و انحراف دینی صبر کنم.»

مطالبی که از رجز خوانی ایشان نقل می‌شود که به برخی از آن‌ها باید اشاره کنیم از این قبیل که حضرت قاسم فرمود: «من قاسمی از نسل امیرالمومنین هستم. علی(ع) را نمی‌شناسید، وگرنه از نسل او نمی‌خواستید که با شما مدارا کنند و در برابر یزید تسلیم شود. ما از خاندان رسول خدا هستیم. شما ادعای مسلمانی می‌کنید؟» ببینید این سطح شناخت و آگاهی این نوجوان تا کجاست؟ ۱۳ سال دارد، اما همه تعالیم دین را یک جا گرفته است، دشمن را می‌شناسد و جایگاه خانوادگی خود را تشخیص می‌دهد. این نوجوان برای ابد برای همه بشریت برای مردان و زنان و برای نوجوانان درس است.

در جمله دیگر در رجزشان گفتند: « اگر نمی‌شناسید مرا بدانید، من فرزند حیدر کرارم. آن آقایی که شیر بیشه‌ها بود.» حضرت قاسم با رجزهایش ترس در دل دشمنان ایجاد کرد. یعنی کاملا روانشناسی می‌دانست. شخصیت موثر و نافذی داشت که با این حمله فرهنگی آن‌ها را از میان به در کرد. اول حمله فرهنگی کرد بعد حمله رزمی و شمشیر به حرکت درآورد. بعد به خودش خطاب کرد و فرمود: «ای نفس من جزع و فزع نکن که هر کسی فانی است. امروز اعلی درجات بهشت را ملاقات خواهی کرد.» اینجا سطح معرفت و عرفان را مشاهده می‌کند. اینکه انسان می‌میرد پس باید بهترین مرگ را انتخاب کند این نوجوان بر آن کاملا آگاه است و با صدای بلند این رجز‌ها را می‌خواند تا دیگران بدانند.


حضرت قاسم(ع) درصدد بود تا در میان آغوش امام حسین(ع) جان بدهد.

گفته شده که حضرت قاسم بعد از مجروح شدن امام حسین (ع) را صدا کردند، این صدا کردن برای چه بود؟ آیا برای کمک و نجات دادن ایشان بود؟

بانو گل‌گیری: وقتی که قاسم (ع) به میدان آمد به او یورش بردند. چون ۳۴ نفر را به قتل رساند و دشمنان دیدند از پس او برنمی‌آیند. جنگ نفر به نفر را به هم زدند و به او یورش بردند و او را احاطه کردند. این جنگ تک نفری به جنگ یک نفر با ۱۰ها نفر که مقابل ایشان قرار گرفتند، تبدیل شد. حمله کردند و ایشان را به شهادت رساندند که در تاریخ نوشته‌اند؛ حضرت در این حالت عموی بزرگوارشان را فرا خواندند و از ایشان درخواست کمک کردند. البته می‌دانستند که به شهادت نزدیک هستند و در شرف پایان زندگی‌شان هستند. صدا زدن امام قطعا برای این بود که می‌خواستند در آغوش امام خودش جان بدهد و این هم یک صحنه و سندی محکم باشد، در پیشگاه الهی برای روز قیامت و همان طوری که حضرت علی بن الحسین در آغوش پدر جان داد، او نیز که تحت اشراف تربیتی امام حسین بود و همچون فرزند ایشان بود و یادگار امام حسن (ع) در میان آغوش این امام بزرگ و مظهر فداکاری و ایثار جان بدهد.

امام حسین در پاسخ او فرمودند: «خدا می‌داند بر عموی تو خیلی سخت است که او را صدای بزنی، ولی نتواند پاسخ مناسب بدهد و تو را قبل از شهادت دریابد. شما فریاد می‌زنی ولی در میان جمعی هستی که آنها گویا خون خواه تو هستند و می‌خواهند تو را به شهادت برسانند. یاور تو کم است و خون‌خواهان و قاتلینت تو را احاطه کرده‌اند. بدان که به زودی این جریان جبران خواهد شد.» در جای دیگر امام این جمله را می‌فرماید: «خدا همه‌ این قاتلین را نابود کند. هرگز این‌ها قابل آمرزش نیستند. ای همه کسانی که اطراف من هستید صبر کنید. امروز روز صبر است. مطمئن باشید که بعد از امروز روز خواری نمی‌بینید.»

از شهادت حضرت قاسم چه درس‌هایی می‌توان گرفت تا به نسل امروز هم آن را گره بزنیم؟

بانو گل‌گیری: درس مهمی که از شهادت ایشان می‌گیریم؛ دفاع از مقام امام حسن و حضور ایشان در پیکار عاشورا در جسم فرزندان‌شان که به آنها توصیه کرده بودند، پس این دروغ تاریخی که امام حسن مرد صلح در برابر معاویه بود، ابطال می‌شود و نقش خانواده، تربیت و مادر روشن‌تر می‌شود. و حتی کودکان و نوجوانان می‌توانند کارهای عظیمی را در سایه تربیت دینی انجام دهند و برای ابد نام‌هایشان در پیشانی تاریخ بدرخشد و برای همه انسان‌ها از بزرگ و کوچک درس آفرین باشند و نهضت الهی را رهبری کنند.

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *