این کلید اسرارآمیز کدام در را باز می کند؟

این کلید اسرارآمیز کدام در را باز می کند؟

اینجا خیلی‌ها به خصوص قدیمی ها توی صندوقچه یا جیب جلیقه‌ای که بیشتر وقت‌ها به تن دارند، یک یا چند کلید قدیمی و بزرگ را نگه می‌دارند. کلیدهایی که اسرارآمیز هم به نظر می‌رسند. محال است از این کلیدها چشم بردارند و بگذارند که دست غریبه به آن‌ها بخورد…

این کلید اسرارآمیز کدام در را باز می کند؟

گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی: وقتی به عکس های مردم فلسطین نگاه می کنی، دست بعضی کلیدهایی بزرگ می بینی که معمولاً در اثر گذر زمان، زنگ زده اند و به رنگی شبیه سرخ-قهوه ای کِدر در آمده اند. بعضی هایشان فقط یک کلید دارند و برخی هم چند کلید را با نخ، زنجیر، ریسمان یا بندی محکم به همدیگر وصل کرده اند. به تصاویر که خوب نگاه کنی، یک چیز توجه ات را جلب می کند؛ غم و امیدی همزمان که در نگاه دارندگان کلیدها موج می زند. طوری کلید را نشان دوربین می دهند که انگار یک نفر بخواهد تمام آنچه برایش مانده را نشان بدهد. اینجا رد پای کلید، همه جا هست. توی جیب جلیقه بانویی سالمند، در دستان جوانی که پدرش آن را به ارث که نه! بیشتر به امانت گذاشته، گل سر دخترکی ملیح، نقاشی های دیواری و… این ها را که می بینی لابد از خودت می پرسی: اما آن در اسرارآمیزی که قرار است با این کلیدها باز شود، کجاست؟ آن در به کجا راه دارد؟


فلسطینی ها کلید خانه های غصب شده شان را نگه داشته اند

قلبش را تفتیش کردند؛ کلید پیدا شد!

گاه یک شعر، یک جمله یا یک عکس، حق تمام یا بخش بزرگی از آن چیزی که تو می خواهی بگویی را ادا می کند. مثل این شعر*: سینه اش را تفتیش کردند، جز قلبش چیزی نیافتند/ پس قلبش را تفتیش کردند، جز ملتش چیزی نیافتند و… شاعر شعرش را به دلخواه ذوق و قریحه شاعرانه خودش ادامه داده اما اگر اجازه داشته باشی، شاید آن را برای رساندن منظورت، کمی تغییر بدهی، مثلاً به این شکل: پس ملتش را تفتیش کردند، چیزی نیافتند/ جز «کلیدی» که توی لباس نزدیک قلبشان نگه داشته بودند…


این کلیدها از پدر به پسر می رسد تا روز پیروزی

و چرا باید یک کلید زنگار بسته انقدر مهم باشد؟ کمی که جستجو می کنی، متوجه می شوی این کلیدها نسل به نسل چرخیده تا برسد به دست کلید دار توی عکس. کلید خانه، مغازه، زمین، باغ و کشتزاری بوده که روزگاری در تملک خودشان بوده و حالا اما غصب شده است. فلسطینی ها نزدیک یک قرن و دست کم ۷۵ سال است که این کلیدها را پیش خودشان نگه داشته اند؛ آن هم با یک شعار و به قول امروزی ها با یک هشتک؛ #عائدون… یعنی یک روز این کلید را در قفل در می چرخانیم، به خانه و کاشانه مان بر می گردیم و آن را پس می گیریم… در فلسطین کلید نماد مقاومت و امید است.


وقتی فلسطینی ها از خانه خودشان رانده شدند، کلید خانه را به امید برگشت به یادگار برداشتند

چرا دیگر کلید، درِ خانه ام را باز نمی کند؟

فلسطینی ها درباره زمین هایی حرف نمی زنند که گفته و ادعا می شود، فروخته شده اند. ادعایی که جای بررسی دارد. صحبت از املاک، زمین و خانه هایی است که به زور از آن ها گرفته شده است. روایت مردم فلسطین در خبرگزاری های عرب زبان را که مرور کنی، مثلاً همین خبرگزاری «وفا» ی فلسطین یا درد دلشان را در قالب ویدئوهایی که هر از گاهی در فضای مجازی منتشر می شود تماشا می کنی، نکات بیشتری برایت مرور می شود. مثلاً خاطراتی مشابه اینکه وقتی صهیونیست ها مناطقی در فلسطین را اشغال کردند، مالک خانه وقتی به خانه برگشت، دید که در خانه اش چهارطاق باز شده و به دیوار چسبیده است، همان دری که صبح وقتی از خانه بیرون رفت، خودش بست و قفل کرد. آن یکی دید که کلید همیشگی خانه اش در قفل نمی چرخد یا آن یکی دید که کمی از اثاثیه اش گوشه خیابان است. بقیه همان جا در خانه و زنی غریبه آوازخوان در بالکن خانه اش رخت شسته و پهن می کند! یک دفعه دنیا را آوار کرده اند روی سر همه شان که اینجا دیگر خانه شما نیست. اگر تا دیروز هم بود؛ امروز دیگر نیست! باید از اینجا بروید.


بعضی حالا امانت دار کلید خانه بقیه هستند، صاحبان برخی خانه ها شهید شده اند

همه سلاح دارند و او فقط یک کلید!

مشاجره که کرده اند و بحث بالا گرفته، ادعای عجیبی شنیده اند: اصلاً این مناطق در گذشته مال ما یهودیان ( صهیونیست ها) بوده نه شما عرب ها. شما بودید که زمین های ما را بالا کشیدید! خدا به ما حق داده، زمین هایمان را از شما پس بگیریم… آدم این لحظه چه حالی پیدا می کند؟ مبهوت به خانه اش نگاه می کند. پر نفرت به مالک-غاصب جدید و پر از بغض و اندوه به کلیدی که در دست دارد و سالهای سال در خانه امیدش را به روی او و خانواده اش باز می کرد! درِ همان فضایی که وقتی بعد از چند روز دوری و مسافرت، تا از چارچوب در ورودی رد می شد، بلند می گفت: آخیش؛ هیچ جا خانه خود آدم نمی شود!

فکر کن، آن لحظه تو باشی، یک کلید، یک دنیا حیرت، دستانی خالی و چند قلم اثاثیه که گوشه پیاده رو انداخته شده اند و روبرویت کسی که ادعای مالکیت دارد. پشت سرش هم صف سربازانی اسلحه به دست که سراپای جلیقه و شلوارشان نظامی شان پر از تجهیزات نظامی است. شاید حتی مالک غاصب هم اصلاً خودش هم مسلح باشد. تو دست خالی باشی اما! خاطرات، لوازم و هر چیزی که دوستشان داری پشت در آن خانه جا بماند و از تمام چیزهایی که یک روز همه شان را داشتی؛ فقط یک کلید توی دستت بماند…

امیدی هست؛ می آید و می رود اما…

مردمان فلسطین اما هرچند که سلاح و مهمات هم نداشته باشند تمام این سال ها ترفند خودشان را برای مقاومت دارند و می دانند که آدمی به امید زنده است: در من امیدی هست، می آید و می رود/ اما هرگز نمی گویم، بدرود…!* آخرین بازمانده و نماد حقوقشان برای مالکیت ارضی همین کلیدها را چنان محکم و امیدوارانه نگه داشته اند تا بالاخره یک روز، دوباره آن کلید را توی قفل در خانه، زمین و املاک آبا و اجدادی شان بگردانند و نه خانه شان که وطن را از غاصب پس بگیرند. رژیم اسرائیل تمام این سال ها قدم به قدم سیاست های خود را پیش برده است و هربار یک پرده را آشکار کرده تا ناگهان، بد جلوه نکند. همین رژیمی که امروز به وضوح می گوید که فلسطینی ها بشر نیستند؛ پس حقوق بشر هم ندارند! چند دهه قبل وقتی با خشونت تمام حمله و مردم را آواره کرد، وقتی دید برای خودش در جهان دشمن تراشیده است و شاید اتحادی شکل و حق فلسطینی ها را از او پس بگیرد؛ کمی محتاط تر شد . آشکار شدن چهره واقعی برایش هزینه ساز بود، بنابراین باید با ادعایی که می توانست افکار عمومی را فریب دهد، برای خودش وجاهتی ساختگی و وقت می خرید. اولین قدم، به راه انداختن بازار شبهه و شایعه بود. همان ترفندی که تیغ وجدان های بیدارشده را کند می کرد.

معادله ای چند مجهول طراحی شد

واضح تر اگر قرار باشد، توضیح بدهیم این ادعا مطرح شد که فلسطینی ها، خودشان زمین هایشان را فروخته اند و حالا مالک جدید حق دارد، ساکن شود. این برای این بود که «غاصب» جلوه نکنند. اسناد تاریخی اما می گویند که تنها یک ممیز هشت دهم درصد از کل مساحت فلسطین به فروش رفته بود. آن هم در معامله ای رندانه و نه غیر شفاف. قوانین حقوقی هم می گویند که فروش زمین به معنای واگذاری هویت یا ملیّت نیست. رژیم صهیون اما ادعا کرد، سالیان دور تمام این زمین ها مال آن ها بوده و حالا حتی لطف کرده که زمین ها را خریده در صورتی که می توانست زمین ها را پس بگیرد. همه این بازی ها؛ طرح معادله ای چند مجهول بود که سر جهان را گرم کند تا اسرائیل محق جلوه و بتواند کم هزینه و کامل برنامه خود را پیش ببرد.


انگلیس، فلسطین را به اسرائیل تقدیم کرد!/ از میان تصاویر تاریخی فلسطین

وقتی پای انگلیس در میان بود!

اصل ماجرای خرید و فروش زمین اما چه بود؟ سال ۱۹۱۷ تا سال ۱۹۲۱ انگلستان با نفوذ در منطقه، نقشه استعماری خود را پیاده می کرد. در قالب چند نشست، امضا کردن بیانیه و… توانست گروه های داخلی، توسعه طلب و استقلال جوی فلسطین را به بهانه رهایی از حکمرانی عثمانی با خود همراه کند. هرچه گذشت، حقیقت تاریخ نشان داد که کلاه بزرگی به سر تحول خواهان رفته است.

در این سال ها انگلیس با همکاری فرانسه برای تقسیم مناطق مختلف جهان از جمله غرب آسیا برای برنامه های استعماری بیانیه و قراردادهایی از جمله «سایکس- پیکو» ارائه کردند. در میانه راه اما بریتانیا حتی فرانسه را هم دور زد و به تنهایی «قیمومیت فلسطین» را گرفت. رویدادی که آزادیخواهان فلسطینی، غربگرایان و سازشگران بعدها متوجه شدند، چه بر سر کشورشان آورده اند. برخی هم البته پای منافعشان در میان بود و اعتراف هم نکردند. انگلیس برای تأمین هزینه های استعماری خود در قالب بیانیه «بالفور» پروژه یهودی سازی فلسطین و اعطای این سرزمین به اسرائیل را تحت لوای قیمومیت خود آغاز کرد. آن هم به بهانه اینکه یهودیان پس از جنگ جهانی نیاز به سرزمین، امنیت، آرامش و انسجام دارند.


کلیدها نگذاشتند، خاطره غصب از یاد برود

از میان بردن اسناد به بهانه تفتیش

با همین رویکرد، انگلیس درها را به روی صهیونیست ها باز کرد. طولی نکشید که سربازان بریتانیا و اسرائیل به زور اسلحه، طرح یهودی سازی فلسطین یا به عبارت بهتر حاکمیت صهیونیستی را آغاز کردند. نظامیان به خانه و زندگی عرب های فلسطینی حمله می کردند. آن را به خاک و خون می کشیدند. تصرف می کردند و این شد که به استناد آمار در سال ۱۹۴۷ میلادی، دست کم ۷۰۰ هزار فلسطینی آواره و از کشور خودشان اخراج شدند! ساکنانی که به جز اقلامی جزئی، کلید و سند املاکشان چیزی نتوانستند با خود ببرند. سربازان نیروهای اشغالگر در مسیر هم آوارگان را راحت نگذاشتند و به بهانه تفتیش هرگونه کاغذ، سند یا برگه هویتی که همراه افراد پیدا می کردند در جا از بین می بردند. اسنادی که ثابت می کرد، خرید و فروشی صورت نگرفته و مالک اصلی چه کسی است؟ کلیدها اما از این تفتیش ها در امان ماندند تا به مرور به نماد مبارزه با غصب و استعمار تبدیل شوند.


فلسطینی های مهاجر هم دور از وطن دل با وطن دارند

وقتی فلسطینی ها محاصره شدند!

تجاوز صهیونیستی به خانه و زمین های مردم فلسطین، تمامی نداشت. تمام تمرکز و تلاش اسرائیل روی قومیت زدایی و هویت زدایی بود. به این معنی که به مرور، بدون هزینه و در کمترین زمان باید عرب ها می رفتند و تمام مناطق در اختیار یهودیان و البته به عبارت بهتر یهودیان افراطی؛ صهیونیست قرار می گرفت. سال ۱۹۴۷ میلادی بود که طرح تقسیم فلسطین به دو قسمت عرب نشین و یهودی نشین مطرح و در سازمان ملل تصویب شد. طرحی مرموزکه بیش از آنکه بتواند به تنش علیه فلسطین و فلسطینیان پایان دهد و مهاجران و آوارگان را به کشورشان برگرداند، اوضاع را بدتر کرد. در این اشغال تدریجی و تقسیمات حساب شده، سهم بومیان عرب فلسطینی از این سرزمین روز به روز کوچک و کمتر شد. مناطق متعلق به آنها در محاصره مناطق یهودی نشین قرار گرفت. آمارها از این حکایت دارند که تنها 15 درصد از خاک فلسطین در اختیار مالکان حقیقی این سرزمین ماند. 85 درصد از آنان هم در این سال ها ناچار به مهاجرت یا آواره شدند.

«میدل ایست»؛ خبرگزاری معروف غرب آسیا در آماری اشاره می کند که نزدیک پنج میلیون و سی صد هزار فلسطینی در نقاط مختلف جهان زندگی و ناچار به مهاجرتی اجباری شده اند. برخی از این افراد حتی در خانه هایشان در غربت هم کلید خانه پدری، چفیه فلسطینی یا نمادهای کشورشان را به دیوار وصل کرده اند. به عبارتی بیش از آنکه شبیه پناهندگان کشور دوم باشند، مثل سرباز کوله به دوش یا مسافری که چمدانش را بسته و هر لحظه آماده است و آرزو می کند به زادگاهش؛ وطنش بر گردد، به نظر می رسند.


خانه ها غصب شد تا شهرک سازی آغاز شود

غصب خانه به خانه تا شهرک سازی

فلسطین، کشوری با شرایط خاص و تنها بخشی از «سرزمین موعود» است که صهیون برای به دست آوردنش از خشونت غافل نمی شوند. کشوری در میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا که منطقه ای حساس و استراتژیک هم به شمار می رود. سال ۱۹۶۷ میلادی که «مصر»، «اردن»، «سوریه» و«فلسطین» با اسرائیل وارد نبرد که به جنگ ۶ روزه معروف شد و اسرائیل توانست پیروز میدان شود، غصب فلسطین شیبی تند گرفت. اسرائیل سال ۱۹۶۸ میلادی یک سال پس از این جنگ، اقدامات خود را علنی و آشکارتر کرد. اگر تا دیروز ادعای اینکه فلسطینی ها، زمینشان را فروخته اند مطرح بود، امروز دیگر نیازی به آوردن دلیل و توجیه برای یورش و غصب زمین ها نمی دید. تجاوز شدید به کرانه باختری و ساخت شهرک های یهودی نشین آغاز شد. در واقع اسرائیل از مرحله غصب «خانه به خانه» و «محله به محله» به «توسعه غاصبانه» رسید.


کلید برای مردم فلسطین نماد مقاومت، امید و بازگشت به خانه است

بالاخره کلید ما در را باز خواهد کرد!

هزینه توسعه به شیوه غاصبانه را کسی جز مردم فلسطین نمی پرداخت البته. فلسطینیان که برای دفاع از حق خود دست خالی بودند و چیزی جز سنگ یا سلاح های به غنیمت گرفته شده از صهیونیست در بساط نداشتند در برابر این تجاوزها مقاومت می کردند. این، پیشرفت کار را برای اسراییل کُند می کرد به همین دلیل حملات موشکی آغاز شد و رونق گرفت. حمله موشکی در سال ۲۰۰۸ میلادی به «غزه» از نخستین حملات موشکی گسترده بود که بازتاب زیادی در جهان داشت. مردم کشورهای مختلف علیه اسرائیل به خیابان آمدند و خواهان پایان این پیشروی غاصبانه و نسل کشی در غزه و فلسطین شدند.


نماد مقاومت نسل به نسل می گردد

آخرین بازمانده، وارث امید همه…

حملات علیه فلسطین همیشه شدید و سخت بود اما هیچ کدام سبب نشد که یک فلسطینی فراموش کند که خانه پدری؛ زادگاه مادری متعلق به اوست: به آنان که ما را رها نمودند در خاک خالی/ بی آب و گیاه/ بی هیچ اشک و آه! بگویید ما ریشه در خویشتن داشتیم/ و سبز گشتیم و سر سبز شد بهار…* یک فلسطینی همیشه شهادتین خوانده، چفیه رزم روی دوش انداخته ایستاد تا برسد آن روزی که کلید را توی قفل ببرد، بچرخاند و در خانه و کاشانه اش را دوباره خودش باز کند. ماندن در کشوری جنگ زده، همیشه سخت است. به خصوص وقتی سوت موشک های پیاپی رحمی به تپش قلب و اضطراب کودکان نمی کند. آنجا که سوت موشک، سوت مرگ است. بزرگ، کوچک، زن، مرد و کودک شهید می شوند؛ کلیدها اما دفن نمی شود. می رسند به دست آخرین بازمانده تا رو به یک دوربین با کلیدها عکس بیندازد و همان جمله معروف را بگوید: به خانه بر خواهیم گشت…


دختری با گیره سر به شکل کلید در شصت و هشتمین سالگرد اشغال فلسطین

اینجا گل سرها هم حماسه است!

این عکس را ببین! گیره هایی به شکل کلید روی موهای دخترکی فلسطینی نشسته که گوشواره هایی به رقم ۶۸ در گوش خود انداخته است. دخترکی که ناز و ظرافت روزهای کودکی و دختری خردسال بودن در اراضی اشغالی را محول کرده به روزی موعود. همان روز که سرزمین مادری و پدری را پس گرفته اند. اینجا تزئینات مو و گوش دخترها هم حماسی است. به وقت این عکس یعنی ۷، ۸ سال قبل؛ ۶۸ سال از اشغال فلسطین می گذرد و دخترک کلیدهای خانه غصب شده پدری را نمادین روی موهایش گیره بسته و سفت کرده است. خوب متوجه شده، کلید نماد «تعهد» است. یعنی دوست دارم مجدد و مدام این خانه را ببینم. برای فلسطینیان کلید بیش یا پیش از آنکه نماد مالکیت باشد، نماد عشق است. قبل از اینکه بگویند که مالک این ملکم، صحبت از عشق در میان است؛ ما اول، عاشق اینجا شدیم بعد مالک آن…


فلسطینی ها امیدوارند یک روز دوباره در خانه هایشان را با کلید خودشان باز کنند

زیتون خواهم چید؛ به این کلید سوگند!

در یکی از گزارش های به زبان عربی در رسانه ای محلی که با مردم فلسطین درباره کلید؛ نماد مقاومت و امید شده است، حرف های مردی جوان اما بیش از همه در ذهن حک می شود. جوانی فلسطینی در یک گوشه دیگر جهان که به خبرنگار یک رسانه گفته است: من اینجا هستم در غربت و دور از وطن. به زودی بر می گردیم همه اما انشاءالله! این کلید را پدربزرگم به پدرم داده و حالا او به من سپرده است. هیچ وقت باغ، زمین و خانه مان در فلسطین را ندیده ام اما پدرم گفته که ما درختان گردو، انجیر و زیتون داریم تا دلت بخواهد. فلسطینیان هر جای جهان که باشند وقتی کلید به دست می گیرند، آدم را دنبالشان می کشانند مثل آن هایی که نقشه گنج دارند: بالاخره یک روز از درخت خانه پدری زیتون می چینم؛ به همین کلید سوگند!

*شعرها از «محمود درویش شاعر معروف فلسطینی…

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *