بازدارندگی در دست ماست

بازدارندگی در دست ماست

خبرهای مبتنی بر توافق آمریکا و رژیم اسرائیل را می‌توان نوعی اِعمال فشار برای تجدیدنظر جمهوری اسلامی در سیاست اصولی اخراج آمریکا از منطقه ارزیابی کرد و در همان حال نباید هوشیاری را هم از دست داد؛ چرا که ممکن است هدف‌گذاری مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی پایگاه‌ها و نیروهای ایران در منطقه باشد.

فارس‌پلاس؛ سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت: فرمانده اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی در اواسط هفته گذشته به طور ضمنی مقاومت منطقه را به «جنگ گسترده» تهدید کرد و بعضی از رسانه‌ها هم از توافق آمریکا و این رژیم در اقدام نظامی علیه ایران خبر دادند و بعضی هم در داخل ایران به تجزیه و تحلیل این خبر پرداخته و آن را مهم شمردند.‌

اندکی بعد مقامات صهیونیستی اعلام کردند شرایط را زیر نظر دارند تا اگر مورد حمله قرار گرفتند، پاسخ قاطع بدهند. این موضع جدید، عقب‌نشینی از موضع قبلی تلقی شد. «ایزرائیل نیوز»، پایگاه خبری رژیم صهیونیستی پس از سخنرانی دبیرکل حزب‌الله لبنان که روز پنجشنبه به مناسبت سالگرد فرار ارتش اسرائیل از جنوب لبنان ایراد شد، نوشت دبیرکل حزب‌الله لبنان پاسخ سرلشکر «آهارون‌هالیوا» را داد. در این خصوص نکاتی وجود دارد:

1- رژیم صهیونیستی از لحاظ داخلی در وضعیتی است که برای خروج از آن به تهدید علیه مقاومت روی آورده است. تهدیدات رژیم طی هفته‌های اخیر به 2 شکل ظهور و بروز پیدا کرده است؛ حمله به غزه و به شهادت رساندن تعدادی از فرماندهان جنبش جهاد اسلامی و تهدید اخیر مبنی بر انجام «جنگ بزرگ» علیه حزب‌الله. جنگ رژیم صهیونیستی در غزه پس از پنج روز به آتش‌بس تبدیل شد. نتانیاهو در روز سه‌شنبه 19 اردیبهشت – دو هفته پیش – بلافاصله پس از ترور سه فرمانده جهاد اسلامی در غزه، اعلام کرد مأموریت ارتش اسرائیل در حمله به غزه پایان یافته است. با این وجود، اسرائیل طی پنج روز در معرض شلیک حدود 1200 موشک و راکت قرار گرفت و در شرایطی موفق به دریافت آتش‌بس از طرف فلسطینی شد که نشانه‌ای از ضعف در جهاد اسلامی و جنبش حماس مشاهده نشد.

در عین حال از آنجا که شروط اصلی طرف فلسطینی هم برای تحقق آتش‌بس محقق نشده بود، توانست به اقدام تجاوزکارانه خود رنگ پیروزی بزند و وضع او را در جامعه یهودی بهبود ببخشد. از این‌رو رهبران احزاب مخالف نتانیاهو – که در حین جنگ از اقدام ارتش حمایت کرده بودند – درگیری‌های سه‌شنبه تا شنبه را «جنگ سیاسی نتانیاهو با غزه» لقب دادند.

نتانیاهو پس از خروج از درگیری با غزه، یک گام به جلو گذاشت و حزب‌الله لبنان را به طور ضمنی به «جنگ بزرگ» تهدید نمود اما وقتی احساس کرد حزب‌الله برای مقابله با آن آماده است، عقب‌نشینی کرد. در این میان حزب‌الله لبنان پس از مواجه شدن با تهدید دست به برگزاری مانور نظامی روز یکشنبه هفته قبل زد که در جنوب لبنان با انواعی از مهمات که بعضاً جدید بودند، برگزار شد و در نوع خود بی‌سابقه بود.

در این میان کانال 12 رژیم صهیونیستی که عمدتاً اخبار ارتش این رژیم را پوشش می‌دهد، اعلام کرد «تحول تکنولوژیکی حزب‌الله لبنان، احتمالاً موجب نگرانی روزافزون فرماندهی نظامی اسرائیل می‌شود.» روزنامه «یدیعوت آحارونوت» هم دوم خرداد ماه نوشت «این رزمایش شبیه به یک حمله به شهرک‌های یهودی‌نشین اسرائیل و انجام عملیات اسیرگیری بود؛ چرا که در آن از پهپادها و موتورسواران استفاده شد».

بررسی روند اظهارات مقامات و منابع سیاسی و رسانه‌ای رژیم صهیونیستی بیش از این نشان نمی‌دهد که آنان ممکن است دوباره دست به اقدامی علیه غزه بزنند، اما در مورد حمله به حزب‌الله بسیار بیمناک هستند و وضع ارتش اسرائیل هم به هیچ وجه نشان از آمادگی برای درگیر شدن با حزب‌الله را ندارد، چه رسد به اینکه بخواهد با همکاری آمریکا علیه ایران دست به اقدام ولو محدود نظامی بزند.

2- رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز 27 فروردین گذشته در دیدار جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح کشور به نکته مهمی‌ اشاره فرمودند «اشتباه نباید بکنیم، انسان گاهی می‌بیند که مثلاً فرض کنید یک قدرت کوچک و کم‌اهمیتی یک حرفی می‌زند، یک اقدامی می‌کند، ذهن انسان متوجه می‌شود به او. مشغول نشویم به این دشمنی‌های جزیی. ببینیم چه کسی پشت صحنه است، چه کسی اصل طراحی را برعهده ‌دارد؛ این مهم است.

پشت همه این جنگ‌افروزی‌هایی که در منطقه ما و در مناطق دیگر جهان انجام می‌گیرد، قدرت‌های بزرگند… اینها نگاه می‌کنند، برنامه‌ریزی می‌کنند، می‌بینند اینجا احتیاج است به اینکه یک دعوایی راه بیفتد، برای اینکه فلان‌جا سود ببرند. این دعوا را اینها راه می‌اندازند برای اینکه سودش را آنجا ببرند، اینها را باید توجه کرد و پشت صحنه را دید.»
رژیم صهیونیستی حدود دو هفته پس از آغاز جنگ 33 روزه 1385 علیه لبنان، متوجه شد نمی‌تواند به پیروزی برسد و لذا تصمیم گرفت جنگ را به پایان برساند اما «کاندولیزا رایس» که آن موقع وزیر خارجه آمریکا بود، به تل‌آویو رفت و به «ایهود اولمرت» نخست‌وزیر رژیم گفت این جنگ نباید بدون شکست کامل حزب‌الله به پایان برسد.

نبیه‌بری رئیس ‌پارلمان لبنان نقل می‌کند که در همان سفر، رایس روز دوشنبه 24 جولای 2006/ دوم مرداد 1385 به بیروت آمد و مقامات لبنان را فراخواند و در جلسه خطاب به من گفت شروط پایان جنگ اینهاست؛ نیروهای حزب‌الله باید خلع سلاح شوند، از جنوب لبنان تا شهر لیتانی بیرون بروند و مغرورانه اضافه کرد من اینجا تکان نمی‌خورم تا شما سیدحسن نصرالله و بقیه مسئولین درجه اول حزب‌الله را تحویل‌دهی تا من آنها را به تل‌آویو ببرم و تحویل اسرائیل دهم! وی می‌گوید من به رایس گفتم خانم وقت‌تان را اینجا تلف نکنید و تشریف ببرید.

حالا با تجربه سال 1385 لبنان به وضع آمریکای امروز نظر بیندازیم. از منظر کشورهایی که طی 60 – 70 سال گذشته به شدت وابسته به آمریکا بوده و منابع‌شان در اختیار آن قرار داشته، آمریکا امروز عرضه پیش بردن سیاست‌های خود در منطقه را ندارد و طبعاً نمی‌تواند از آنان در مقابل دیگران حمایت مؤثر نماید. در نتیجه این نگرش حتی کشورهای وابسته، به خود اجازه می‌دهند با دولت‌های ایران، چین و روسیه که در ادبیات رسمی آمریکا، «دشمن» قلمداد می‌شوند، وارد انواعی از مراودات اقتصادی و سیاسی شوند و حتی درب‌های خود را روی سوریه که خود اینها بخشی از سازوکار آمریکا برای انهدام آن بوده‌اند، باز کنند و از اسد در اجلاس جده علی‌رغم مخالفت صریح واشنگتن استقبال نمایند. کاملاً واضح است که غرب و به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی از این وضعیت به شدت عصبانی هستند.

حال در کشاکش این وضعیت یک خبر منتشر می‌شود که مقامات ارشد آمریکا و رژیم صهیونیستی در مورد انجام یک حمله علیه ایران به توافق رسیده‌اند و پس از آن مقامات رژیم اسرائیل، حزب‌الله را به «حمله بزرگ» تهدید کرده‌اند. این موضوع را ‌اندکی بررسی کنیم. دویچه وله آلمان 27 اردیبهشت ماه گذشته به نقل از وب‌سایت «اکسیوس» با استناد به اظهارات سه مقام آمریکایی و اسرائیلی نوشت جو بایدن طی چند هفته گذشته به اسرائیل پیشنهاد داده است، برای مقابله با جمهوری اسلامی برنامه‌ریزی نظامی مشترکی انجام دهند و مقامات آمریکایی این پیشنهاد را بی‌سابقه دانسته‌اند. در همان حال اکسیوس به نقل از یک مقام آمریکایی که نخواسته نامش فاش شود، گفته است «این پیشنهاد به معنی برنامه‌ریزی برای هرگونه حمله مشترک ایالات متحده و اسرائیل علیه برنامه هسته‌ای ایران نیست.»

دویچه وله مدعی است این پیشنهاد را «لوید استین» وزیر دفاع، «مارک میلی» رئیس ستاد مشترک ارتش و «مایکل کوریلا» فرمانده سنتکام در جریان سفرهای جداگانه به تل‌آویو، به مقامات اسرائیلی داده‌اند.

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت رژیم اسرائیل اگرچه در جهت تخریب تأسیسات هسته‌ای ایران اقداماتی را انجام داده و اقدامات بعدی آن نیز – به دلیل متکی بودن به عوامل جاسوس – دور از انتظار نیست، اما حمله مستقیم نظامی به ایران چه به صورت انفرادی و چه با مشارکت آمریکا را به هیچ وجه به نفع خود ارزیابی نمی‌کند. خود اسرائیلی‌ها اعلام کردند، چنین اقدامی با واکنش ویرانگر ایران مواجه می‌شود. از آن طرف آمریکایی‌ها هم که تجربه عین‌الاسد را دارند، می‌دانند حمله به خاک و یا در خاک ایران با واکنش شدید جمهوری اسلامی مواجه می‌شود و تمام پایگاه‌ها و نیروهای آن را در معرض آسیب فوری و فراگیر قرار می‌دهد. بنابراین ما می‌توانیم بگوییم معنای آنچه در خبر دویچه‌وله و بعضی رسانه‌های دیگر آمده، حمله به جغرافیای جمهوری اسلامی و تأسیسات آن در داخل نیست.

در عین حال این موضوع هم واضح است که یگان‌های نظامی آمریکا نمی‌توانند با وجود شرایط موجود، در غرب آسیا باقی بمانند و حال آنکه قدرت آمریکا در این منطقه وابسته به حفظ پایگاه‌ها و نیروهای نظامی آن می‌باشد. آمریکا نه می‌تواند با ایران وارد جنگ شود و نه با وجود سیاست‌ کنونی ایران، قادر به حفظ پایگاه‌های نظامی خود می‌باشد که به مرور از 60 سال گذشته در غرب آسیا مستقر کرده و ده‌ها پایگاه ثابت و بسیار را شامل می‌شود.

آمریکا در اینجا به یک راه‌حل سوم احتیاج مبرم دارد؛ این راه‌حل بر مبنای معامله با ایران استوار است اما کار ساده‌ای هم نیست چرا که ماه‌هاست تمام راه‌های مستقیم و غیرمستقیم گفت‌وگو میان دو کشور مسدود می‌باشد. این راه‌حل وابسته به پاسخ به یک سؤال کلیدی است؛ «سیاست ایرانی اخراج نیروهای نظامی آمریکا از منطقه یک راهبرد است یا یک تاکتیک؟» آمریکایی‌ها و هواداران آن آرزو می‌کنند این یک تاکتیک باشد و ایران برنامه‌ای برای به نتیجه رساندن آن نداشته باشد. براساس این آرزو آنان رسیدن به توافق با ایران را در دسترس ارزیابی می‌کنند. اما در همان حال آمریکایی‌ها مثل همیشه از دریچه تهدید وارد شده‌اند و صحبت از توافق با نتانیاهو برای عملیات مشترک علیه ایران می‌کنند و حال آنکه در پس این تهدید، تمنایی وجود دارد.

اخراج آمریکا از منطقه برای ایران یک تاکتیک نیست، یک راهبرد اساسی است چرا که با توجه به تجربه چهل سال اخیر، آمریکا در مواجهه با ایران جز از روش دشمنی استفاده نکرده و به همین دلیل رهبر معظم انقلاب، همواره در دیدار با مقامات عراقی روی اخراج آمریکا از عراق تأکید داشته‌اند کما اینکه در دیدار نهم اردیبهشت‌ماه گذشته با «عبداللطیف رشید»، رئیس‌جمهور عراق فرمودند «حتی حضور یک آمریکایی در عراق زیاد است».

بر این اساس می‌توان خبرهای مبتنی بر توافق آمریکا و رژیم اسرائیل را نوعی اعمال فشار برای تجدیدنظر جمهوری اسلامی در سیاست اصولی اخراج آمریکا از منطقه ارزیابی کرد و در همان حال نباید هوشیاری را هم از دست داد؛ چرا که ممکن است هدف‌گذاری مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی پایگاه‌ها و نیروهای ایران در منطقه باشد. ما باید به آمریکایی‌ها بفهمانیم تفاوتی میان شهروندان ایرانی داخل جغرافیای جمهوری اسلامی با خارج جغرافیای آن وجود ندارد؛ کمااینکه تفاوتی میان حمله به یک ساختمان در داخل ایران و یا یک ساختمان ایرانی در خارج ایران وجود ندارد.

پایان پیام/ت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *