با تفکر استراتژیک از خودتان قهرمان بسازید

با تفکر استراتژیک از خودتان قهرمان بسازید

همهٔ ما پر از آرزوهایی هستیم که می‌دانیم برای رسیدن به آنها لازم است مجموعه‌ای از فعالیت‌ها را انجام دهیم. اما با غرق‌شدن در روزمرگی‌هایمان، آنها را گم می‌کنیم. برنامه‌ریزی استراتژیک، راهی است که ما را به این آرزوها و آیندهٔ مطلوب می‌رساند.

با تفکر استراتژیک از خودتان قهرمان بسازید

گروه زندگی: در گزارش‌های قبل گفتیم با زمان محدودی که در این دنیا داریم و آرزوهایی که می‌خواهیم به آنها برسیم، با یک زندگی معمولی، نمی‌توانیم آیندهٔ درخشان و روشنی برای خود بسازیم. اگر می‌خواهیم از خودمان قهرمان بسازیم، باید شبیه کسانی زندگی کنیم که به سمت قهرمانی حرکت می‌کنند. از تعیین چشم‌انداز آرمانی و نگاه استراتژیک برای رسیدن به آن افق گفتیم و به این پرداختیم که با چه ملاحظات و راهکارهایی در مدتی کوتاه، بالاترین میزان عملکرد را داشته باشیم.

در این گزارش از تفکر استراتژیک در سه سطح و دو نوع صحبت می‌کنیم. «نرگس مهاجر» کارشناس ارشد علوم تربیتی و مدرس تفکر و مدیریت استراتژیک در سلسله‌گزارش‌های «برنامهٔ زندگی» همراه ماست.

پیشنهاد می‌کنیم قبل از مطالعهٔ این گزارش، قسمت‌های قبل را بخوانید: قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم، قسمت ششم.

به خودمان طور دیگری نگاه کنیم

ما در نگاه و تفکر استراتژیک اهمیت زمان و محدود بودن آن را فهمیده‌ایم. به گذشتهٔ خود نگاه می‌کنیم و با توجه به اکنون، آینده را طراحی می‌کنیم. در تفکر استراتژیک دغدغهٔ بهبود و موفقیت در آینده را داریم. به این نتیجه رسیدیم که بدون چشم‌انداز و ترسیم افق و تعریف هدف نمی‌توانیم آیندهٔ خاصی برای خود بسازیم. در نهایت قرار شد طبق نکات و مطالبی که گفتیم افقی را از آرزوها و دوست‌داشتنی‌هایمان به عنوان نقطهٔ مطلوب در زندگی روی کاغذ بنویسیم.

چون زمان‌مان محدود است و آرزوهایمان نامحدود، باید بر اساس علایق، استعدادها و میزان شناختی که از خود داریم نقطهٔ مطلوبی برای خود مشخص کنیم، نقطه‌ای که اگر به آن برسیم احساس لذت و رضایت از زندگی خواهیم داشت.

با این مقدمه مهاجر می‌گوید: «در تفکر استراتژیک بازاندیشی، بازسازی و بازآفرینی رخ می‌دهد. چون طور دیگری فکر می‌کنیم، خودمان و آینده‌مان را طور دیگری می‌بینیم و تصمیم می‌گیریم بر اساس داشته‌ها، امکانات و شرایط موجود با داشتن برنامه به آن اهداف برسیم. چون می‌دانیم بدون برنامه، بسیاری از این اهداف در زندگی ما ناقص رها می‌شود. ضمن اینکه طبیعتاً تحقق همهٔ اهداف با هم ممکن نیست».


برنامه‌ریزی استراتژیک یعنی رفتن به استقبال آینده

برنامهٔ واکنشی و فراکنشی یعنی چه؟

لازمهٔ برنامه‌ریزی استراتژیک، برخورداری از تفکر استراتژیک است. منظور از تفکر استراتژیک، نگاه عمیق به زندگی در 3 سطح فراسوی کلان، کلان و خرد است. ما می‌خواهیم خودمان را مدیریت کنیم و وضعیت‌مان را بهبود بدهیم تا به اهداف‌مان برسیم. برای این منظور 2 سبک برنامه‌ریزی داریم.

مهاجر دربارهٔ این 2 سبک می‌گوید: «بیشتر برنامه‌ریزی‌ها تکنیکی و واکنشی است. یعنی موضوعی پیش می‌آید، بعد برنامه‌ریزی می‌کنیم که چطور انجامش بدهیم، مثل آزمون‌ها و امتحانات. اما برنامه‌ریزی استراتژیک فراکنشی است. یعنی به استقبال آینده می‌رویم. اتفاقی نیفتاده و کسی از ما کاری نخواسته، ولی خودمان می‌گوییم «دوست دارم به این نقطه برسم و برای رسیدن به این نقطه فلان دورهٔ آموزشی و آزمون را باید شرکت کنم. پس باید برنامه‌ریزی کنم که این محتوا را در چه بازهٔ زمانی بخوانم و در چه تاریخی آزمون بدهم.». به این ترتیب برای خود طرح و برنامه ایجاد می‌کنیم».

آیا بهترین چشم‌انداز خود را نوشته‌ایم؟

در گزارش‌های قبل گفتیم باید کلان بیندیشیم و خرد عمل کنیم. در این شیوهٔ تفکر، عمل در سطح خرد (یعنی برنامه‌های شخصی برای خودمان و تفکر و اندیشه‌مان) هم باید در سطح فراسوی کلان (یعنی در سطح یک جامعه) تأثیر بگذارد.

مهاجر دربارٔ چرایی این قاعده می‌گوید: «چون ما تنها زندگی نمی‌کنیم و عضوی از این جامعه هستیم. جامعه در مقیاس کوچکتر می‌تواند شهر و محله باشد، و در مقیاس بزرگتر، کشورمان یا حتی جهان. ما بر دیگران اثر می‌گذاریم همان‌طور که دیگران بر ما اثر می‌گذارند. اگر عملکرد ما بر اساس برنامه‌ریزی استراتژیک بهبود پیدا کند و بر اساس آن در همهٔ ابعاد وجودی‌مان رشد و تعالی داشته باشیم، اول بر خانواده و بعد بر جامعهٔ خود تأثیر می‌گذاریم.»

به اعتقاد این کارشناس علوم تربیتی، کسی که روی خودش کار کرده و آدم مؤثری شده، همه جا می‌تواند مؤثر و ارزشمند باشد. هدف این فرد تربیت خودش برای رسیدن به اهداف و آرزوهایش بوده. ولی با نگاه بازتر نسخهٔ تأثیرگذاری از خودش به جامعه عرضه کرده؛ انسانی که حضورش در جامعه ارزشمند است و جامعه به او و اثری که می‌تواند بر دیگران داشته باشد، نیاز دارد. این روش پیاده‌سازی ایدهٔ «در سطح کلان بیندیش و در سطح خرد عمل کن.» است.

سفر از فراسوی کلان تا خرد

چشم‌اندازتان چیست؟ دوست دارید تا مقطع خاصی تحصیل کنید؟ از لحاظ ورزشی در جایگاه خاصی قرار بگیرید؟ مهارت خاصی را کسب کنید؟ از لحاظ اخلاقی پیشرفت مشخصی داشته باشید؟ در هر حال قرار شد در نگاه آرمانی و رؤیایی، هرچه به ذهن‌مان رسید باز هم به بزرگتر از آن فکر کنیم. یعنی چه؟

مهاجر این نکته را این طور توضیح می‌دهد: «آیا من به این دنیا آمده‌ام تا فقط خودم را رشد بدهم که به موفقیت برسم و احساس لذت و رضایت کنم؟ در این صورت همهٔ انسان‌ها به تنهایی و مجزا، بی‌خبر از هم و بی‌اعتنا به هم فکرشان می‌شود خودشان، منافع‌شان، خواسته‌هایشان و آرزوهایشان. در این حالت است که خیلی‌ها به دیگران آسیب می‌زنند. چون افقی را ترسیم کرده‌اند، به آن چشم دوخته‌اند و می‌خواهند به آن برسند. هیچ کس و هیچ چیز دیگر برایشان مهم نیست. در واقع نوع جهان‌بینی این افراد برای نوشتن چشم‌انداز متفاوت است.».

نگاه از درون به بیرون یا از بیرون به درون؟

دو نوع تفکر استراتژیک وجود دارد که ما را به دو نوع برنامه‌ریزی استراتژیک می‌رساند. به اعتقاد مهاجر، این دو نوع تفکر بر اساس دو نوع جهان‌بینی تعریف می‌شود: «جهان‌بینی اول می‌گوید در این دنیای شلوغ به فکر خودت باش. نگاه از درون به بیرون است. هدف فرد موفقیت است و می‌خواهد تهدیدها و فرصت‌ها و مسائل پیش روی خود را بشناسد.

در جهان‌بینی دوم، نگاه از برون به درون است. این جهان‌بینی می‌گوید چه دنیای خوبی خواهیم داشت اگر همه چیز سر جای خود باشد و همهٔ انسان‌ها در مسیر حق و تعالی قرار بگیرند و بهتر زندگی کنند. در این جهان‌بینی آرزوی فرد این است که دنیا را به سمت خوبی‌ها متحول کند و همهٔ مردم جهان را نجات و رشد بدهد تا به حق و حقیقت برسد. این انتهای یک نگاه کلان است.».


در تفکر استراتژیک، برنامه‌های شخصی‌مان هم باید در سطح جامعه و جهان تأثیرگذار باشد

چشم‌اندازی با برد جهانی

حالا باید از خود بپرسیم چه کاری از دست من برمی‌آید؟ اینجا نقطه‌ای است که به قول مهاجر از فراسوی کلان به کلان می‌رسیم: «متوجه می‌شویم که باید اول کشور خودمان را به جایی برسانیم تا الگو و یک نسخهٔ عملی برای همهٔ جهان باشد از مردمی که با این قواعد زندگی کرده‌اند و حالا حس رضایت، لذت، آرامش و نشاط واقعی از زندگی را تجربه می‌کنند. فرد از این مرحلهٔ کلان به مرحلهٔ خرد می‌رسد. از خودش می‌پرسد «من کجای این داستان هستم؟» و به این نتیجه می‌رسد که باید طوری خودش را تربیت کند که بر کشورش تأثیرگذار باشد؛ در اندازه‌ای که در توان او به عنوان یک انسان هست و بر اساس امکانات، توانمندی‌ها و داشته‌هایش.». با این اوصاف، چشم‌انداز ما می‌تواند در حد تحول با برد جهانی باشد.

ادامه دارد…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *