ترس‌بازی و جان بازی!

ترس‌بازی و جان بازی!

من همان فرزند برومند فلسطینی هستم. همان‌که ترس را می‌بینم اما به آن می‌خندم. کشته‌شدن در قاموس‌من باختن نیست. من جان بازی کرده‌ام. من جان بازی می‌کنم. من جان بازی خواهم کرد.

فارس‌پلاس؛ جعفر علیان‌نژادی در یادداشتی نوشت: در وضعیت ترس فراگیر و دهشت بی‌پایان، برای پدر خانواده که قرار است محور امنیت و آرامش یک خانه باشد، چاره‌ای جز به بازی گرفتن چنین ترس و هراس‌هایی باقی نمی‌ماند. می‌دانم او چقدر سعی کرده، همه چیز را عادی جلوه دهد. اما صدای حادثه گاهی از لاپوشانی پدر، بیشتر است. در این حالت پدر چاره‌ای ندارد، جز آنکه ترسش را مخفی کرده و از این صداها برای پسرکان و دخترکان معصومش اسباب‌بازی بسازد.

پدر چشمانش را درشت می‌کند، می‌دانم چه رنجی پشت این ادا و اطوار تصنعی خوابیده، پسرش هم چنین چشمانش را درشت می‌کند. پدر به او می‌گوید، بازی ساده‌ای است. کافی است چشمانمان را درشت کنیم، تا صدایش بیاید، وقتی صدایش را شنیدیم حالا باید از ته دل بخندیم. من اسم این کار را «ترس‌بازی» می‌گذارم. فرق است بین ترس‌بازی و بازی‌ِترس. ماها که در امنیت هستیم، تنها می‌توانیم بازی ترس را بسازیم.

ترس ما شیرین است، چون می‌دانیم، هیجانش فقط به یک بازی ختم می‌شود، اما در ترس‌بازی وضع فرق می‌کند. پدر می‌داند هر لحظه ممکن است با این به بازی گرفتن ترس، جان او و پسر دلبندش نیز بازیچه آن دیو پرسروصدا شود. دیوی واقعی. نه فقط لابلای صفحات داستان و تصاویر خیالی، که در همین لحظه مدهوش‌کننده حال.

پسرک شاید تصادفا از این بازی‌ها، جان سالم به در برد. اما یاد گرفته که نباید از این سروصداها ترسید. نباید از این هیاهوها لرزید. نباید جانش، گروگان ترس آن دیو ددمنش شود. جانش، این قیمتی‌ترین کالای ممکن را هم باید از این قیود آزاد کند. پسرک باید بخندد. دخترک باید بخندد. مادر باید از خبر جان دادن پدر، بخندد. دخترکان همسایه باید مادران فرزند از دست داده را بخندانند. مهم آن است که قاعده این بازی به هم نخورد.

فرزندان می‌دانند، این بازی بازنده ندارد. بازنده‌ها ترسوها هستند و این بازی اساسا ترس را به بازی گرفته. یا باید بازی را شروع نکرد و اگر اما شروع کردی باید برنده شوی. من همان فرزند برومند فلسطینی هستم. همان‌که ترس را می‌بینم اما به آن می‌خندم. کشته‌شدن در قاموس‌من باختن نیست. من جان بازی کرده‌ام. من جان بازی می‌کنم. من جان بازی خواهم کرد…

پایان پیام/ت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *