تنها فرد بی‌خبر از اِشغال ایران توسط متفقین رضاخان بود

تنها فرد بی‌خبر از اِشغال ایران توسط متفقین رضاخان بود

ستوان کنعانی‌زاده با اطلاع از شروع تجاوز شوروی به خاک ایران، در حالی‌ که سر سربازان خود فریاد می‌زد «منتظر چه هستید؟ باید بجنگیم!»، سربازان تازه از خواب‌بیدارشده را به اسلحه‌خانه برد.

تنها فرد بی‌خبر از اِشغال ایران توسط متفقین رضاخان بود

فارس‌پلاس؛ دیگر رسانه‌ها- مهر نوشت: پیش‌تر در قسمت‌های اول و دوم پرونده بررسی کتاب «طلوع در آبادان؛ حمله انگلیس و شوروی به ایران ۱۹۴۱» یا «در آخرین روزهای رضاشاه؛ تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور ۱۳۲۰» به بهانه‌های قدرت‌های غربی برای اشغال کشورهای مختلف اشاره کردیم که یک‌روز فعالیت آلمانی‌ها در ایران و یک‌روز وجود سلاح‌های کشتارجمعی در عراق بود.

ریچارد آنتونی استیوارت نویسنده کتاب مورد اشاره، در حالی‌که از لفظ تجاوز برای اشاره به حمله انگلستان و شوروی به ایران استفاده می‌کند، می‌گوید مسئله حمله متفقین به ایران بیشتر درباره وسیله است تا هدف.

یکی از موضوعاتی که استیوارت به‌خوبی در کتابش نشان داده، مسئله بی‌طرفی نزد غربی‌هاست؛ این‌که بی‌طرفی باید به نفع آن‌ها باشد! این‌موضوع را در قسمت دوم پرونده بررسی کردیم و حالا در قسمت سوم هم به بخش دیگری از آن می‌پردازیم.

در ادامه مشروح سومین‌قسمت از این‌پرونده را می‌خوانیم؛

* بازی با بهانه حضور اتباع آلمانی در ایران

لوئیس دریفوس وزیر مختار ایالات متحده در ایران به دولت متبوعش گزارش داد تبلیغات متفقین در مورد قدرت و تعداد ستون پنجم آلمانی‌ها در ایران، بسیار اغراق‌شده و دور از واقعیت هستند. در این‌گزارش اعلام شده بود بسیاری از آلمانی‌ها به نحو صادقانه در استخدام دولت یا مؤسسات بازرگانی هستند و پاره‌ای نیز تحت پوشش استخدامی شرکت‌های گوناگون آلمانی عمل می‌کنند. اگر هم جهانگردانی در کار باشند، تعدادشان ناچیز است. به هرحال شهربانی ایران آلمانی‌ها را کاملاً تحت مراقبت دارد و مسافرت آن‌ها را در داخل کشور محدود کرده است.

نظر دریفوس درباره بهانه متفقین درباره حضور آلمانی‌ها در ایران، این‌گونه بیان شد: «من خطر ستون پنجم آلمان را کم بها نمی‌دهم ولی اعتقاد دارم که انگلیسی‌ها دارند از آن به‌عنوان بهانه‌ای جهت اشغال نهایی ایران استفاده می‌کنند و عمداً در توانایی این‌بازوی منزوی راه مبالغه می‌پیمایند. من به این‌نتیجه رسیده‌ام که ایرانیان هر پاسخی هم که به خواسته‌های متفقین بدهند، انگلیسی‌ها و روس‌ها به دلیل ضروت‌های نظامی خواه‌ناخواه ایران را اشغال خواهند کرد. با این حال باید برای احتراز از هرگونه سوءتفاهمی این نکته را نیز موکدا خاطرنشان کنم که با اقدام انگلیسی‌ها موافقت کامل داشته معتقدم برای پیشبرد اهداف مشترکمان ضرورت حیاتی دارد.» (صفحه ۱۵۰ به ۱۵۱)

روز اول اوت (۱۰ مرداد ۱۳۲۰) ایدن به‌صراحت به سایر اعضای هیئت دولت بریتانیا گفت با گزارش‌های دستگاه اطلاعاتی بریتانیا درباره خطر آلمانی‌های مقیم ایران، اهمیت چندانی قائل نیست. چند روز بعد یعنی در ۴ اوت ۱۹۴۱ (۱۳ مرداد) کمیته ویژه نخست‌وزیری برای بررسی موضوع ایران توسط سر جان آندرسون تشکیل شد و خروجی‌اش این بود که «دولت ایران حقوق بی‌طرفی خود را به نحوی اعمال کند که با منافع ما مغایرتی نداشته باشد.» (صفحه ۱۱۵)

۹ اوت (۱۸ مرداد) بولارد گزارش داد مقامات ایرانی به اندازه‌ای از فشار شوروی و انگلستان حساب برده‌اند که حتی اگر آلمانی‌ها بخواهند در ایران کودتا کنند. با توجه به کنترل شدید دولت ایران بر آن‌ها، بعید به نظر می‌رسد مایه دردسر شوند. طبق روایت نویسنده کتاب «طلوع در آبادان؛ حمله انگلیس و شوروی به ایران ۱۹۴۱» یا «در آخرین روزهای رضاشاه؛ تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور ۱۳۲۰»، در آن‌برهه چنین به نظر می‌آمد که تعارض و تناقض حاکم بر سیاست دولت انگلیس در قبال ایران، هرساعت بیشتر می‌شود.

در ۱۱ اوت (۲۰ مرداد) محمد شایسته وزیر مختار ایران در واشینگتن، با والاس مری رئیس اداره خاور نزدیک وزارت خارجه آمریکا دیدار کرد و گفت اغراق در تعداد اتباع آلمانی مقیم ایران جز بهانه‌جویی جهت اشغال کشور، تعبیر دیگری ندارد. دولت ایران طبعاً انتظار دارد ایالات متحده از پشتیانی معنوی و کمک مادی خود به ایران دریغ نکند. اما آمریکا ایران را سر دواند. همان‌روزها جراید ترکیه در حالی که مقالاتی به ستایش از سیاست بی‌طرفی رضاخان اختصاص داده بودند، مساله خطر ادعایی از جانب معدودی اتباع بیگانه را خرد و ناچیز تلقی کردند. همان‌موقع مقامات اصلی شرکت نفت انگلیس و ایران، بی‌سروصدا با نظامیان انگلیسی طرح تصرف پالایشگاه آبادان را تحت بررسی داشتند.

* برخی از ایرانی‌ها برای دفاع آماده می‌شوند

در ادامه روند اتفاقات، مجید موقر یکی از تجار ایرانی که توسط علی منصور برای هماهنگی حمل چند واگن قطار به بصره اعزام شده بود، ورود تعداد زیادی از نیروهای هندی و انگلیسی و مهمات و ملزومات آن‌ها را (چون قایق‌های تخت پهن رودخانه پیما) به بصره مشاهده و گزارش کرد. اما به گزارش او توجهی نشد. به‌همین‌دلیل موقر به تهران رفت و شخصاً با رضاخان دیدار کرد. ولی شاه نیز به او اطمینان داد جای نگرانی نیست. همان‌زمان سرلشکر مقدم از کرمانشاه، تمرکز نیروهای انگلیسی را در شهر مرزی خانقین گزارش کرده بود. در نتیجه ستاد ارتش تعدادی از واحدهای پیاده و تانک و توپخانه لشکر مرکز تهران را با عجله به کرمانشاه و اهواز اعزام داشت. برای بستن معابر و گردنه‌های اساسی کشور نیز استحکاماتی ایجاد شد. کنسولیار انگلیس در خرمشهر هم به دولت متبوعش گزارش کرد شش دوره از نفرات احتیاط احضار شده‌اند و سربازان ایرانی در امتداد جاده بصره به احداث سنگر مشغولند. اطراف خرمشهر نیز یک خندق ضدتانک حفر شده است. اطراف پالایشگاه آبادان هم یک‌رشته تدابیر امنیتی اتخاذ شد.

در آن‌شرایط اگر حمله‌ای از جانب دریا صورت می‌گرفت نیروهای مدافع می‌توانستند تلفات سنگینی بر مهاجمین وارد کنند. اگرچه دوایر اطلاعاتی ایران حرکات نظامی آشکار واحدهای نظامی انگلیس را بدون اشکال شناسایی می‌کردند ولی به هیچ‌وجه از نقل و انتقالات مشابه نیروهای شوروی اطلاع نداشتند. چون شوروی نیروهای خود را به‌صورت مخفیانه در فاصله چشمگیری از نقاط مرزی متمرکز می‌کرد.

به نیروهای ارتش سرخ گفته شده بود دولت اتحاد جماهیر شوروی، خود را آماده می‌کند با استناد به ماده ۵ عهدنامه ۱۹۲۱ ایران و شوروی، ایران را نجات دهد. تا زمانی که نگرانی کشورهای بی‌طرف قدرتمندی چون ایالات متحده آمریکا برطرف نشده بود، احتمال آغاز عملیات کم بود. آمریکا با توجه به حقایق موجود، عملیات مشترک انگلیس و شوروی را غیرموجه می‌دانست. والاس مری رئیس اداره خاور نزدیک وزارت خارجه آمریکا به کاردل هال وزیر امور خارجه گفت دولت بریتانیا قصد اشغال ایران را دارد و خواسته‌هایشان نیز بهانه است. مری همچنین گفت انگلیسی‌ها درباره جزئیات آن‌چه به‌عنوان خطر آلمانی‌ها مطرح کرده‌اند، اطلاعاتی نمی‌دهند.

* دستور رضاخان برای محدودکردن نیروهای ارتش در شمال کشور

صبح روز ۱۶ اوت (۲۵ مرداد) اسمیرنوف سفیر شوروی در تهران یادداشت دولت مبتوع خود را به علی منصور تسلیم کرد. عصر همان‌روز سر ریدر بولارد هم یادداشت دولت انگلیس را به منصور رساند. منصور هم گفت یادداشت متفقین جز اتمام حجت چیزی نیست و دولت انگلیس را به داشتن مقاصدی بیش از اخراج آلمانی‌ها متهم کرد. رضاخان در پی اطلاع از مفاد یادداشت متفقین، امرای ارتش را برای بررسی بحران موجود احضار کرد. او به‌ویژه از یادداشت شوروی نگران شده بود و برای احتراز از هرگونه اقدامی که می‌توانست موجب تحریک روس‌ها شود، صریحاً دستور داده بود فعالیت نیروهای مستقر در نواحی شمال کشور، به محوطه پادگان‌ها محدود شود و به‌جز گروه‌های گشتی کوچک، واحدهای دیگری در منطقه حرکت نکنند. رضاخان در جسله آن‌روز در حضور برابر امرای ارتش گفت نمی‌تواند بفهمد چگونه انگلستان اجازه خواهد داد کمونیسم بر ایران چیره شود و با این‌کار سراسر هندوستان و خاورمیانه آلوده شود! پهلوی اول در آن‌مقطع، تازه به فکر جلب نظر مساعد آمریکایی‌ها و بهره‌برداری از آن‌چه در دفاع از عدالت جهانی ابراز می‌کردند، افتاده بود.

روز ۱۸ اوت (۲۷ مرداد) جواد عامری به سر ریدر بولارد توضیح داد ایران رؤسای عمده نازی‌ها (مایر و گاموتا و دکتر آیلرز از انجمن ایران و آلمان) را اخراج خواهد کرد؛ برنامه اخراج ماهانه ۳۰ نفر از اتباع آلمان نیز ادامه خواهد داشت. بولارد هم گفت لندن چنین طرحی را که به دست کم یک سال وقت برای کاهش قابل توجه تعداد آلمانی‌ها نیاز دارد، نمی‌پذیرد.

* نخستین اظهارنظر آشکار رضاخان درباره بحران

۱۹ اوت (۲۸ مرداد) روزی بود که نخستین اظهارنظر آشکار رضاخان درباره بحران گریبانگیر کشور مطرح شد. او در جشن فارغ‌التحصیلی دانشجویان دانشکده افسری در اقدسیه شرکت کرد و در مراسم آن روز اعلام کرد یک ماه مرخصی مرسوم دانشجویان فارغ‌التحصیل دانشکده افسری اعطا نخواهد شد و دانشجویان باید فوراً خود را به واحدهایشان معرفی کنند. رضاخان در آن‌مراسم گفت: شاید بعضی‌ها پیش خود تصور کنند امسال از یک ماه مرخصی معمول دانشکده محروم شده‌اند ولی البته بعد که علل و جهات آن را فهمیدند تصور می‌کنم حس فداکاری آنان تحریک شود.

دولت ایران که برای رفع نگرانی‌های متفقین تمام طرق دیپلماتیک را آزموده بود، تنها امید و راه چاره را در این می‌دید که محمد شایسته بتواند ایالات متحده را به دخالت به نفع ایران وادار کند. اما این‌دولتمرد ایرانی هم روی خوش ندید. شایسته به کاردل هال وزیر امور خارجه آمریکا گفت در صورت تهاجم نیروهای بیگانه، کشورش با تمام نیرو از تمامیت خود دفاع خواهد کرد. او در حالی‌که با خاطری مکدر دفتر کاردل هال را ترک می‌کرد گفت یقین دارم اگر دولت شما حتی یک‌کلمه به انگلیسی‌ها بگوید، آن‌ها به ایران حمله نمی‌کنند.

ریچارد آنتونی استیوارت نویسنده کتاب «در آخرین روزهای رضاشاه» می‌گوید در حالی‌که بسیاری از جهانیان و ازجمله برخی مقامات ایرانی یقین داشتند ایران در آستانه اشغال نظامی است، تنها شخصیت مهمی که با لجاجت تمام از پذیرفتن واقعیت احتراز داشت، رضاخان بود که بر تمام هشدارهای جراید غربی چشم فرو بسته بود. او روز ۲۲ اوت دستور داد کلیه اتباع آلمانی که به وجودشان احتیاج مبرم نیست، سریعاً اخراج شوند.

* استعداد نیروهای انگلیس و شوروی برای اشغال ایران

ارتش سرخ برای رویارویی با حدود ۳۷ هزار سرباز ایرانی، نیرویی معادل ۱۲۰ هزار سرباز و ۱۰۰۰ تانک گردآورده بودند. ولی نقشه ارتش انگلیس این بود که از طریق برتری مانور نیروی مقابل را از میدان به در برد. به همین‌دلیل برای مقابله با ۳۰ هزار سرباز ایرانی که از موضع دفاعی مناسب و پشتیبانی ۱۶ تانک برخوردار بودند، فقط ۱۹ هزار سرباز و ۵۰ تانک سبک به کار گرفت.

* انگلیس دوباره حمله را به تعویق می‌اندازد

۲۲ اوت (۳۱ مرداد) مقامات نظامی بریتانیا برای دومین‌بار تاریخ آغاز عملیات اشغال ایران را به تعویق انداختند. علتش هم این بود که گزارش‌های اغراق‌آمیز انگلیسی‌ها در مورد تعداد آلمانی‌های مقیم ایران، بر بحث و جدل روزافزونی که بر سر مساله ایران در واشینگتن در گرفته بود، تاثیر گذاشت. بولارد به وزارت خارجه انگلستان گزارش داد بهتر است در گفتگو با مقامات واشینگتن از ذکر ارقام کلی احتراز، و بر مشاغلی که آلمانی‌ها در دست داشتند تاکید شود. گزارش‌های دریفوس هم بر شدت و حدت مناقشه می‌افزود. همان‌زمان، جواد عامری کفیل وزارت خارجه ایران از شکایت داشت که انگلیسی‌ها به‌جای آن‌که روشی دوستانه اتخاذ کنند بنای کار را بر شدت عمل گذاشته‌اند. دریفوس صبح ۲۳ اوت (اول شهریور) پس از دیدار با مقامات ایرانی به واشینگتن گزارش داد منابع مطلع اطمینان دارند روس‌ها و انگلیسی‌ها، ایران را مورد تهاجم قرار خواهند داد. اما هنوز روشن نیست پیش از تهاجم اتمام حجت می‌کنند یا نه؟ کاردهال در پی وصول گزارش دریفوس به این‌نتیجه رسید زمان آن است که دولت ایالات متحده عدم همراهی خود را با اقدامات شوروی و انگلستان به‌طور صریح ابراز کند.

بعد از ظهر ۲۳ اوت (اول شهریور) سر ریدر بولارد دستور گرفت یادداشت اعلان دخالت نظامی بریتانیا را صبح روز ۲۵ اوت (۳ شهریور) به دولت ایران تسلیم کند. قرار بر این شده بود عملیات اشغال قطعاً در ۲۵ اوت آغاز شود.

* آمریکا از قطعیت حمله انگلیس مطلع می‌شود

عصر ۲۴ اوت سر ریدر بولارد وزیر مختار ایالات متحده را رسماً از برنامه انگلیسی‌ها مطلع کرد و گفت قرار است ساعت ۸ صبح فردا ضمن تسلیم یادداشتی، دولت ایران را از مداخله نظامی بریتانیا مستحضر کند. اندکی بعد اسمیرنوف سفیر شوروی در تهران به بولارد اطلاع داد قرار است یادداشت دولت متبوعش را ساعت ۴ و ۱۵ دقیقه صبح فردا به مقامات ایرانی تسلیم کند. به همین‌دلیل، برنامه انگلیسی‌ها هم تغییر کرد. به این‌ترتیب بنا شد این‌اقدام به‌طور همزمان توسط هر دو سفیر انجام شود. در آن‌شب ایرانی‌ها هنوز از حرکت متفقین بی‌اطلاع بودند. به همین‌دلیل نیروهای نظامی مستقر در امتداد مرزهای عراق در حالت آماده‌باش نبودند. اسلحه‌هایشان هم در اسلحه‌خانه پادگان‌ها قرار داشت. واحدهای نظامی شمال کشور نیز سراسر شب را در پادگان‌های خود بودند و هشیاری خاصی نشان ندادند.

* آغاز اشغال توسط انگلیس در سحرگاه سوم شهریور

انگلیسی‌ها به آرامی عملیات خود را شروع کرده و در تاریکی و سکوت شب، رزمناو پلنگ را در اسکله شماره ۱۱ جنوب پالایشگاه آبادان رویت کردند. آن‌ها هیچ‌کس را در ساحل ندیدند و به این‌نتیجه رسیدند که می‌توانند از عنصر غافلگیری کامل ایرانی‌ها بهره ببرند. آن‌ها ساعت ۴ و ۱۳ دقیقه بامداد ۲۵ اوت ۱۹۴۱ (۳ شهریور ۱۳۲۰) با آتش مستقیم توپخانه رزمناو شورهام، ناو پلنگ را هدف قرار دادند. در همان‌لحظات در تاریکی و سکوتِ تهران، دو خودرو که پرچم انگلیس و شوروی را داشتند در خیابان شاهرضا حرکت کرده و خود را به خانه مجلل علی منصور نخست‌وزیر وقت رساندند. به این‌ترتیب، سر ریدر بولارد و آندریی اسمیرنوف سفرای انگلیس و شوروی از دو خودرو پیاده شده و با ورود به خانه منصور اعلام کردند نیروهای نظامی کشورهایشان الساعه وارد خاک ایران شده‌اند.

ساعت ۴ و ۱۵ دقیقه بامداد پرچم نیروی دریایی سلطنتی انگلیس به جای پرچم صلیب شکسته بر فراز دکل ناو آلمانی هوهنفلس در اهتزاز بود. در آن‌لحظات کشتی‌های دُوَل محور خود را برای غرق‌شدن آماده می‌کردند و در دقایقی که از پی آمدند، سه‌نفتکش ایتالیایی را آتش فرا گرفت. سپس بندر شاهپور در ساعت ۸ بامداد به‌طور کامل در تصرف نیروهای انگلیسی قرار گرفت. همان‌زمان اطراف پالایشگاه آبادان درگیری جدی‌تری در جریان بود. در پادگان واقع در شرق آبادان، سربازان که ساعت ۴ صبح برای مراسم صبحگاه از خواب بیدار شده بودند، با انفجار ناو پلنگ وحشت‌زده و بدون اسلحه و فشنگ راه فرار در پیش گرفتند. سروان مقدم یکی از افسران حاضر در صحنه، برای تامین اسلحه آن‌ها به‌سوی انبار تسلیحات دوید اما در انبار قفل و چراغش خاموش بود.

* مقاومت سرسختانه سربازان ایرانی و ادامه درگیری

تعدادی از ایرانی‌ها با سرسختی به مقابله با متجاوزان پرداختند. هواپیماهای انگلیسی پادگان شرق آبادان و نخلستان‌های اطرافش را مورد حمله قرار دادند. ساعت ۵ بامداد سرتیپ لوفلمینگ با ارزیابی وضع موجود به این‌نتیجه رسید که به نیروی تقویتی نیاز است. در جبهه ایرانی‌ها هم سرهنگ نخجوان به افرادش دستور داد پیش از آن‌که محاصره شوند به‌سمت اهواز عقب‌نشینی کنند. در حالی که زد و خورد در آبادان ادامه داشت، در خرمشهر نیز نبرد دیگری در جریان بود.

در ادامه درگیری با نیروهای انگلیسی، استرالیایی، هندی و بلوچ، عده‌ای از افسران و نظامیان ایران و یک مهندس ایتالیایی به اسارت گرفته شدند. سپس یک‌زره‌پوش انگلیسی دریادار بایندر و سروان مکری‌نژاد را به رگبار گلوله بست و هر دو به شهادت رسیدند. در ادامه هواپیماهای هریکن اسکادران ۲۶۱ انگلیس برای بمباران فرودگاه اهواز اقدام کرده و ساعت ۵ و ۴۲ دقیقه یک و نیم تُن بمب بر محوطه فرودگاه و آشیانه‌ها فرو ریختند که خسارت چندانی نداشت. سرهنگ هدایت گیلانشاه فرمانده هنگ هوایی خوزستان که غافلگیر شده بود، فوراً دستور داد هواپیماهای ایرانی برای مقابله با انگلیسی‌ها به پرواز درآیند. اما در لحظاتی که خلبان‌ها مشغول آماده‌کردن ۳ هواپیمای فرودگاه بودند، شکاری‌های انگلیسی در ارتفاع کم سر رسیده و با مسلسل، هر سه هواپیما را از کار انداختند. چند دقیقه بعد ۶ فروند هواپیمای بلنهایم اسکادران ۸۴ سر رسیده و حدود یک تُن بمب روی فرودگاه ریختند.

* شروع اشغال توسط شوروی و شهادت مرزبان ایرانی

سحرگاه ۲۵ اوت ۱۹۴۱ (۳ شهریور ۱۳۲۰) حسین داشی مرزبان ایرانی در پاسگاه مرزی خود در قریه پلدشت در ساحل رود ارس صداهایی شنید و متوجه سربازان روسی شد که به مرز نزدیک می‌شوند. او تا آخرین فشنگ اسلحه خود با آن‌ها جنگید و توسط آتش مسلسل سربازان شوروی به شهادت رسید. نیروهای شوروی سپس با گذر از مرز، به‌سرعت به‌سوی غرب و شهر ماکو حرکت کردند. یک‌دسته هواپیمای بمب‌افکن شوروی ساعت ۴ صبح تعدادی بمب روی این‌شهر ریختند. ستوان کنعانی‌زاده از افسران ارتشی با اطلاع از شروع تجاوز شوروی به خاک ایران، در حالی‌که سر سربازان خود فریاد می‌زد «منتظر چه هستید؟ باید بجنگیم!»، سربازان تازه از خواب‌بیدارشده را به اسلحه‌خانه برد. یک‌فرمانده گروهان دیگر به‌نام ستوان اتحادیه شرقی نیز که از بستر بیماری برخاسته بود، به او پیوست تا نیروها را برای دفاع سامان دهند.

با گذر نیروهای شوروی از مرز، پیشاپیش لشکر ۶۳ گرجی هواپیماهای جنگی به شهرهای خوی و رضاییه حمله کردند و بمب‌های خود را روی قرارگاه لشکر چهارم ایران فرو ریختند. همزمان سربازخانه تبریز توسط سه‌فروند هواپیمای بمب‌افکن شوروی بمباران شد. توپ‌های ضدهوایی ایران نیز در پاسخ، اجرای آتش کرده و یک هواپیمای دشمن را سرنگون کردند.

پایگاه دریایی ایران در آن‌برهه در شرق، در غازیان بوده و سه‌کشتی کوچک گارد ساحلی مجهز به مسلسل سنگین داشت. فرمانده یکی از این‌کشتی‌ها ستوان یدالله بایندر برادر دیادار بایندر معروف بود. این‌پایگاه دریایی نیز بمباران شد و اندکی پیش از ساعت ۶ بامداد، نیروهای شوروی به جاده شوسه آستارا- اردبیل رسیده بودند.

* رضاخان از حمله متفقین آگاه می‌شود

ساعت شش و نیم بامداد، علی منصور خود را به کاخ سعدآباد رساند و رضاخان را دید که بی‌خیال کنار درختی ایستاده بود. روایت نویسنده کتاب «در آخرین روزهای رضاشاه» این‌گونه است که وقتی منصور خبر حمله انگلیس و شوروی را به رضاخان داد، او ناگهان احساس ضعف کرد. به همین‌دلیل روی یک‌صندلی نشست و سیگاری آتش زد. او با شگفتی گفت «نمی‌توانم بفهمم چه‌طور در حالی‌که ما حاضر بودیم هرچه را که انگلیسی‌ها می‌خواهند با صلح و صفا به آن‌ها بدهیم، همراه با روس‌ها اقدام به حمله به یک کشور صلح‌جوی کوچک کرده‌اند؟» او اسمیرنوف سفیر شوروی و بولارد وزیرمختار بریتانیا را احضار کرد و فریاد زد: «این چه وضعی است؟ من که اطمینان داده بودم اکثر آلمانی‌ها از ایران اخراج خواهند شد.»

رضاخان پس از صحبت با دو سیاستمدار خارجی گفت «فقط به من بگویید اگر آلمانی‌ها را بیرون کنم دولت‌های انگلیس و شوروی چه خواهند کرد؟»

با طلوع صبح ۳ شهریور ۱۳۲۰، محمد ساعد سفیر ایران در شوروی را به دفتر مولوتوف کمسیر امور خارجه هدایت کردند و رونوشت یادداشتی را که در تهران به علی منصور تسلیم شده بود، به او نشان دادند که در این‌یادداشت گفته شده بود ماده ۶ عهدنامه ۱۹۲۱ ایران و شوروی به این‌کشور حق می‌دهد اگر دولت ثالثی خاک ایران را آماج حمله قرار داد، می‌تواند قشون خود را وارد خاک ایران کند. ساعد هم تلگرامی تهیه کرد که از رضاخان می‌خواست کلیه نیروهایش را از مرز عقب بکشد و به تقاضاهای متفقین پاسخ مثبت بدهد. در همان‌حال در لندن آنتونی ایدن وزیر خارجه، محمدعلی مقدم وزیر مختار ایران را احضار کرد. مقدم هنوز از تحولاتی که در کشورش رخ داده بود بی‌خبر بود. توضیح بیشتر آن‌که وزارت خارجه انگلیس زیر فشار مخالفت محرمانه وزارت امور خارجه آمریکا با سیاست تحکم‌آمیز انگلیس قرار داشت.

ساعت ۱۱ صبح تعداد بیشتری از بمب‌افکن‌های شوروی تبریز را بمباران کردند. سرلشکر مطبوعی از فرماندهان ارتش، مدت کوتاهی را صرف سوارکردن افراد خانواده‌اش به خودرو کرد و خودرو به‌سرعت از شهر خارج شد؛ به این امید که پیش از بسته‌شدن مرز ترکیه به آن‌جا برسد. سپس شوروی وارد مرند شد.

در تبریز، نفرات ارتش ایران ترک خدمت، و افراد شهربانی فرار کرده بودند. نویسنده کتاب «در آخرین روزهای رضاشاه» می‌گوید در آن‌احوال، اتباع آلمانی به تماشای گروه‌های متمرد پرداختند که مشغول غارت مغازه‌ها و شکستن ویترین‌ها بودند. سپس اردبیل سقوط کرد.

به‌موازات این‌اتفاقات در شمال کشور، در تهران، در کاخ سعدآباد جلسه هیئت وزیران ساعت یک بعد از ظهر به پایان رسید. گزارش‌های نظامی می‌گفتند مهاجمان را نه می‌توان متوقف کرد و نه می‌شود عقب راند.

* رضاخان: این‌پایان کار من است

پس از جلسه هیئت وزیران، رضاخان سر میز ناهار به اطرافیانش گفت «متفقین به ایران حمله کردند و گمان کنم این پایان کار من باشد.» همان‌زمان در پایگاه دریایی بندر پهلوی، ناخدا دفتری مشغول اخذ تدابیر دفاعی بود و مسلسل‌های ضدهوایی تحت اختیار او فشنگ‌گذاری و آماده عملیات بودند. دفتری یک‌کشتی لاروبی ساخت آلمان را بین دو ضلع موج‌شکن بتونی غرق کرد و با این‌کار راه ورود نیروهای شوروی به بندر را مسدود کرد.

تا این‌ساعت (۲ بعد از ظهر) از روز سوم شهریور، مردم تهران هنوز از حمله متفقین آگاه نبودند. تا آن‌که ساعت ۲ و ۱۰ دقیقه ۷ فروند هواپیمای بمب‌افکن بلنهایم بر فراز شهر پرواز کرده و هزاران اعلامیه فرو ریختند.

با شروع اشغال ایران توسط متفقین، رادیوبرلین اعلام کرد پیروزی آلمان نزدیک است و از ایران خواسته می‌شود تا رسیدن آلمان مقاومت کند. رضاخان در واکنش به این‌خبر به مدیران جراید دستور داد آن را تکذیب کنند. اما طوری ننویسند که باعث نارضایتی آلمانی‌ها شود. سپس ارویل اتل وزیر مختار آلمان به دربار احضار شد. رضاخان به اتل گفت «ایران قصد ندارد از آلمان کمک بخواهد چون آلمان قادر به این‌کار نیست. اما تقاضا دارد دولت ترکیه تشویق شود بر انگلیسی‌ها و شوروی‌ها اعمال نفوذ کند تا ترک مخاصمه کنند و به آلمانی‌های مقیم ایران تامین عبور دهند.»

در ادامه، سیاح مدیرکل وزارت امور خارجه ایران به دریفوس تلفن و از او تقاضا کرد به وزارت امور خارجه آمریکا تلگراف زده و رسماً تقاضا کند رئیس‌جمهور ایالات متحده نزد دولت‌های انگلیس و شوروی وساطت کند. او به حس عدالت‌طلبی روزولت متوسل شد و گفت «به استناد اعلامیه آن‌حضرت مبنی بر مساعدت و تقویت اصول عدالت بین‌المللی و حفظ حقوق آزادی ملل از آن‌جناب استدعا می‌کنم.» در همان‌ساعات، سربازان ایرانی با مشقت در کوه‌وصحرا پیش می‌رفتند و تنها انگیزه‌شان از پیاده‌روی این بود که اسیر روس‌ها نشوند.

با ادامه درگیری‌های نظامی، میزان تلفات ایران و شوروی در حال افزایش بود. اما این‌مساله مانع شوروی نشد و در قدم بعدی ماکو را اشغال کرد.

کشیش ویلیام میلر، آمریکایی حاضر در ایران، روایت کرده غروب روز اول اشغال در تهران، مردمی که تعداد کمی از آن‌ها روزنامه‌های به‌شدت سانسورشده پهلوی را می‌خواندند، به روزنامه‌فروشی‌ها حمله و همه نسخه‌ها را خریداری کردند. تهران آن‌شب نخستین خاموشی خود را تجربه می‌کرد. مردم گرسنه و ترسان نیز در مرز وحشت قرار داشتند. ۲۰ سال بود که پادشاه مقتدر زندگی‌شان را کنترل کرده بود و اکنون خسته و افسرده در کاخ تابستانی‌اش انزوا گزیده بود و دیگر نمی‌توانست نقش ابرمرد دوران گذشته را ایفا کند. دیگر شرایط و اوضاع در اختیار رضاخان نبود.

پایان پیام/ت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *