حجاب به منزله امر سیاسی

حجاب به منزله امر سیاسی

حجاب اساسا موضوع حکمرانی است. ذاتا در حیطه سیاستگذاری انسان برای خویشتن و روابط بین الانسانی‌اش تعریف می‌شود. کشف حجاب ذاتا یک حرام سیاسی و سیاستی است. حتی قبل از آن که به زنجیره اجتماعی بپیوندند و آثار فزاینده و تشدید شونده‌اش را آشکار کند. لذا دشمنان شما، دشمنان جهان شما، دشمنان جهان‌بینی شما، دشمنان انسان، علیه حجاب هجوم می‌برند. با همه امکان‌ها و از همه جهت.

فارس‌پلاس؛ سعید توتونکار در یادداشتی نوشت: برخی با ساده‌انگاری موضوع حجاب، آن را کنار می‌زنند و گروهی با ساده‌سازی به آن توصیه می‌کنند. اما حجاب یک پارچه آویخته بر زن نیست؛ بلکه پرچمی افراشته بر یک منظومه است. حجاب نماد و نماینده یک امر واحد کلّی مادر است که در دامنه‌های خویش به صورت‌های مادی جزئی درآمده تا یکی از آنها پوشاندن تن باشد؛ پیراستن تن از زیست غریزی و آراستن آن به زیست انسانی.

حجاب مرزهای ورود به حرم است. القلب حرم الله و تن صحن و سرای این حرم است. دریدن حجاب یعنی عبور از زن، عبور از زنانگی، عبور ظرف تعیّن روح انسانی، عبور از انسان. فرو افتادن حجاب، کنار زدن بشر از خط مقدم تعریف انسان ناطق است.

شکستن حجاب ورود به سراشیبی فرهنگی است که امروز جنسیت را انکار می‌کند. نه سخن از کامجویی زنانه و مردانه است و نه بحث تساوی حقوق زن و مرد و نه روایت‌های فریبکارانه رها شدن از جنسیت‌زدگی برای درک انسانیت؛ بلکه فرو افتادن از مقام زن و مردی و حتی نر و مادگی به مقام بی‌جنسیتی، بی‌حیثیتی است.

نگاه کردن به جنسیت به عنوان امری عارضی به انسان که می‌تواند سلب شود و یا تغییر کند و یا نادیده گرفته شود، شروع مرگ انسان است. برداشتن مرز جنسیت به معنی پاک کردن صورت مسئله و فروافتادن در دنیایی است که انسان در آن نامفهوم است.

حجاب امری ایجابی و روحانی است. مسیر نزول او از عرش روح به فرش تن و اراده رد پای او در زمین است. حجاب اعلان وحدت است. حرکت از تکثر و تجزی به توحید و تکامل. حجاب نماد حاکمیت من بر من است. نماد مدیریت خویشتن. اثبات شایستگی خویشتنداری و نمایش نحوه حکمرانی.

طبقه‌بندی جهان برای دسترسی و رعایت جوانب محرمانگی نسبت به طبقات خویشتن. تقسیم‌بندی جهان و تعیین مدارج و مدارهای آشنایی. حجاب نماد کرامت نفس است. معماری دریچه‌ای که از آن به بیرون نگاه می‌کنم. حجاب زندان تن نیست. خانه تن است. درهایی دارد که کلید آن به دست صاحبش است و پنجره‌ای که عالم او را برای دیگران روایت می‌کند و دیگران را با جهان او آشنا می‌سازد. حجاب ابزار تشخص است. آدمی که مرز ندارد، شخص دارد؛ اما شخصیت ندارد.

بی‌شخصیتی بی‌ارزشی به دنبال دارد؛ بی‌معنایی در پی دارد؛ شناخته نمی‌شود. جامعه‌ای که حجاب ندارد، ناگزیر شخصیت ندارد. جامعه بی‌شخصیت، بی‌شاخصه است، بی‌شاخص است. بی‌استخوان است. بی‌چارچوب است. سیل است. قوام و دوام ندارد. نه مانا و پاینده است و نه زاینده و فزاینده. پس آینده ندارد.

جامعه بی‌آینده یعنی میرا. چنین جامعه‌ای جهات مختلف به سمت مرگ حرکت می‌کند. همه مؤلفه‌ها در چنین جامعه‌ای به سمت نابودی و فساد و تلاشی و فروپاشی می‌رود. نابودگر است. این جامعه وطن‌گریز است، ناگزیر بی‌وطن می‌شود. بی‌جاست. آواره است. بی‌چاره است. بی‌تعاق. بلانسبت. بی‌قید. بی‌معنی.

حجاب تعیین قلمرو و حیطه حکمرانی و تعیین حق و حد اشتراک است؛ تعیین قانون و قاعده رابطه؛ تعریف و تصویب حق و مسؤولیت انتخاب.

رها کردن قلمرو و رواداری در بهره‌مندی عمومی از «من» و بی‌مسئولیتی در استفاده اشتراکی از خود، جامعه را تبدیل به بستری بی‌شکل می‌کند که صفات انسانی مغذی، نفس‌های نادان و ناتوان و ناروا را به سوی خود می‌کشد و بستر آلودگی و فسادی فراگیر را فراهم می‌کند.

حجاب از درون می‌جوشد و مرزهای مرا از سوی من تعیین می‌کند و در بیرون به صورت انتخاب لباس ظاهر می‌شود. امری سلبی و جسمانی نیست که با تدارک مقدماتی آن را نفی کنی و نادیده بگیری. حجاب از نتایج جوشیدن و ظهور از غیب است.

جسم صورت روح است. تظاهر به آن حداقلی است. اصل بر این است که در پرده باشد. راز باشد. مستور باشد. محفوظ باشد. به دلیلی آشکار شود. به رمزی افشا شود. به ضرورتی دیده شود. حجاب مراسم پرده‌داری قلبی است که در آن نور نازل شده و صورت ظاهری من از آن حفاظت و حمایت می‌کند تا جوهر قلب که همان عصمت و طهارت است پراکنده نشود و بستر این نور به تیرگی نگراید.

تصور واژگون از انسان عریان بودن را اصل و حق می‌داند و برای پوشش قاعده تعیین می‌کند. انسان را از بیرون به درون معنی می‌کند و اصلا انسان را در سطح معنی می‌کند. در جلد. در پوسته و ظاهر. انگار انسان هیچ نیست جز دیواری رنگارنگ و زیبا که بر توده‌ای از گوشت و پوست و استخوان و رگ و پی تصویر شده است. انسان از پنهانی عالم به اینجا گذر می‌کند. شناخته می‌شود و باز در پنهانی عالم مخفی می‌شود و از چشم‌ها غایب می‌گردد. لذا اصل بر پوشیدگی است و نشان دادن قاعده می‌خواهد.

پس حجاب اساسا موضوع حکمرانی است. ذاتا در حیطه سیاستگذاری انسان برای خویشتن و روابط بین الانسانی‌اش تعریف می‌شود. کشف حجاب ذاتا یک حرام سیاسی و سیاستی است. حتی قبل از آن که به زنجیره اجتماعی بپیوندند و آثار فزاینده و تشدید شونده را آشکار کند. لذا دشمنان شما، دشمنان جهان شما، دشمنان جهان‌بینی شما، دشمنان انسان، علیه حجاب هجوم می‌برند. با همه امکان‌ها و از همه جهت.

پایان پیام/ت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *