رمزگشایی از ریشههای صفآرایی دشمن
ماهیت اسلام توحیدی است و اگر پیرایههای تحمیلی بر آن را بزداییم، قابلجمع با مکاتب مادیای که غرب مروج آنهاست، نیست.
فارس پلاس؛ محمدجواد اخوان در یادداشتی نوشت: همان ماههای اول پیروزی انقلاباسلامی بود که حضرت امام (ره) در ضمن یکی از بیاناتشان، خاطرهای عبرتآموز مربوط به دوره حضور استعمارگران در عراق را تعریف کردند که شنیدنی است. ایشان از اولین مواجهه فرمانده انگلیسی اشغالگر عراق با اذان مسلمین میگویند که فرمانده با تعجب میبیند فردی در بالای مأذنه کلماتی عربی را فریاد میزند. با تحیر از مترجمانش میپرسد او چه میگوید، در پاسخ میگویند این «اذان» است و برای فراخوانی «نماز» کاربرد دارد. فرمانده انگلیسی میپرسد آیا این کلمات برای «امپراتوری بریتانیا» خطری هم دارد و آنها جواب میدهند که «نه»، و او با خیال آسوده میگوید «پس هرقدر میخواهند اذان بگویند.»
واقعیت هم این است که «اسلام» هرچند در ماهیت حقیقی خود با «سلطه» و «استعمار» در تعارض بود، اما به دلیل فاصلهگیری عمیق میان مسلمانان و اسلام عملاً به آیینی بیخطر برای استعمارگران و اشغالگران تبدیل شده بود و تازه در ۱۳۵۷ هجری شمسی بود که مستکبران معنای واقعی اسلام سیاسی را درک کردند؛ بنابراین اگر اسلام -که به فرموده قرآن «دین کامل» و «نعمت تام» است- هم درست فهم و بدان عمل نشود، دشمنان خدا هم آن را جدی نمیگیرند و تقریباً نمیتوان آن را اسلام خواند؛ چنانکه مولوی تمثیل میکند «شیر بی یال و اشکم که دید/ اینچنین شیری خدا هم نافرید.» بر این اساس است که رهبر معظم انقلاباسلامی در دیدار اخیر فرماندهان و مسئولان سپاه، «حاکمیت سیاسی اسلام» را موجب احساس خطر و صفآرایی دشمنان علیه آن دانستند.
اما ریشه این احساس خطر و صفآرایی علیه حاکمیت سیاسی اسلام در چیست؟
اولاً ماهیت اسلام توحیدی است و اگر پیرایههای تحمیلی بر آن را بزداییم، قابلجمع با مکاتب مادیای که غرب مروج آنهاست، نیست. هرچند پارهای از منورالفکرها در یک قرن و نیم اخیر در جهان اسلام تلاشهای مکرر و وافری کردند تا التقاطی میان اسلام و مکاتب مادی برقرار کنند و این التقاط -خواسته یا ناخواسته- هموار کننده راه نفوذ بیگانه به قلمرو اندیشه و سپس جغرافیای حقیقی امت اسلامی بود، اما عملاً «انقلاباسلامی» دقیقاً در مقابل این خط التقاطی ایستاد و مقاومت عملی در برابر اندیشههای وارداتی را به مسلمین آموخت.
ثانیاً اسلام از «تسلیم» است و این دقیقاً به معنای تسلیم در برابر خداوند متعال و فرامین او و نافرمانی در برابر هرچه مغایر آن است. اینجاست که مفهوم مقاومت در برابر سلطه معنای عمیق دینی میپذیرد. مهمترین رکن این مقاومت البته، مقاومت در برابر هجوم و سلطه فرهنگی غرب است که سبک زندگی اسلامی و توحیدی را نشانه رفته است. به دنیا بنگرید! اثر سالها تلاش همهجانبه غرب برای تحمیل فرهنگ خود از طریق صنایع فرهنگی را در بیشتر کشورهای دنیا میتوان دید. فقط این جوامع مسلمان هستند که کموبیش در حال مقاومت در برابر «نرم»های تحمیلی غرب هستند و جدیترین الگوی این مقاومت «جمهوری اسلامی ایران» است.
اگر موضوع «حجاب» برای استعمارگران تا این حد مهم است که با همه ادعای «آزادی» آن را در کشور خود برای زنان مسلمان محدود میکنند، به این دلیل است که حجاب نمادی روشن از مقاومت فرهنگی در برابر غرب سلطهگر است که «عریانی» و «برهنگی» را میخواهد بر تن بشریت کند.
ثالثاً در مراحل دیگر مقاومت سیاسی و اقتصادی نیز جلوه مییابند که راه سد در برابر نفوذ و سلطه غرب بر داراییها و خاک مسلمین است. سران کاخسفید به اذعان خود ۷ هزار میلیارد دلار در منطقه غرب آسیا هزینه کردند تا بر این منطقه مسلط شوند، اما فداکاری نیروهای مؤمن به انقلاباسلامی و در رأس آنها شهید سلیمانی این نقشه را ناکام گذارد. طبیعی است که امریکاییها باید از چنین اسلامی و حاکمیت سیاسی آن احساس خطر کنند و در برابر آن صفآرایی کنند. بیدلیل نیست که ساموئل هانتینگتون استراتژیست یهودی امریکایی سه دهه پیش در کتاب «برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی» با بیان اینکه «ایران میتواند مرکزیت تمدن اسلامی باشد»، تصریح کرد که «اسلام تنها تمدنی در دنیا است که بقای غرب را مورد تهدید قرار داده است.»
پایان پیام/غ