روزی که «حافظِ 7» ترور شد؛ روایت هاشمی رفسنجانی از ترور آیت‌الله خامنه‌ای

روزی که «حافظِ 7» ترور شد؛ روایت هاشمی رفسنجانی از ترور آیت‌الله خامنه‌ای

پس از انفجار، محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ 7» بود. «مرکز ۵۰- ۵۰»؛ این رمزِ آماده‌‌باش بود، یعنی حافظ 7 مجروح شده است. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه.

روزی که «حافظِ 7» ترور شد؛ روایت هاشمی رفسنجانی از ترور آیت‌الله خامنه‌ای

فارس‌پلاس؛ دیگر رسانه‌ها- مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: ساعت یک بعد از ظهر روز 6 تیرماه 1360، ما بین نماز ظهر و عصر، آیت‌الله خامنه‌ای، امام جمعه تهران، نماینده امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در پشت تریبونی در مسجد اباذر، برای انبوهی از جمعیت، درباره «شایعه و نقش تخریبی آن» به صورت ایستاده، مشغول سخنرانی و روشنگری بودند و مردم را به هوشیاری دربرابر ترفندهای دشمنان انقلاب فرا می‌خواندند.

در چنین جلساتی، پاسخگویی به سؤوالات، بیشتر وقت را به خود اختصاص می‌دهد و این رویه‌ای است که از هنگام حضور مستمر ایشان در اجتماعات دانشجویی شکل گرفته بود.

آیت‌الله خامنه ای در حال پاسخگویی به سؤوالات بود و ضبط صوت‌ها جز یکی، در حال ثبت و ضبط کردن سخنان ایشان بود. ناگهان صدای انفجاری مهیب، خبر از عملی شدن توطئه‌ای شوم می‌داد. نماینده امام، جراحتی عمیق برمی‌دارد و محراب به خونش رنگین می‌شود. مردم هراسان و نگران در پی نجات جان امام جمعه و جماعت خویش برمی‌آیند. اشک‌ها بر گونه‌ها جاری و دست‌ها به دعا بلند می‌شود.

آیت‌الله بهشتی از نخستین افرادی بود که برای بررسی اوضاع و خبرگیری از احوال آیت‌الله خامنه‌ای، از اعضای مؤسس حزب جمهوری اسلامی، به بیمارستان بهارلو رفت.

پس از انفجار، محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز ۵۰- ۵۰»؛ این رمزِ آماده ‌باش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده است. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یک ‌دفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دکتر فیاض‌بخش و چند نفر دیگر از پزشک‌های مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، … بگو بیایند بیمارستان بهارلو.»

بیرون از مسجد، آیت‌الله خامنه‌ای لحظاتی به هوش آمدند، اما بلافاصله از هوش رفتند. در بین راه بیمارستان هم، چند باری به هوش آمدند و دوباره از هوش رفتند؛ ایشان هر وقت به هوش می‌آمدند، شهادتین می‌گفتند. لب‌ها و چشم‌ها تکان می‌خوردند؛ خیلی کم البته. ابتدا ایشان را به درمانگاهی در همان نزدیکی‌ها در خیابان قزوین بردند. اما کاری از دست کسی بر نمی‌آمد و باید ایشان را به جای دیگر می‌بردند.

وضعیت آیت‌الله خامنه‌ای با تلاش پزشکان و بعد از انجام عمل جراحی و تزریق ۳۷ واحد خون تثبیت شد و ایشان را برای ادامه درمان و تأمین امنیت بیشتر به بیمارستان قلب شهید رجایی انتقال دادند.

آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات 6 تیر 1360، آورده است: "برای دیدن معادن ذغال سنگ، عازم زرند شدیم … سروان سجادی فرمانده ژاندارمری، خبر سوء قصد به جان آقای خامنه‌ای را همراه با بشارت نجات ایشان داد. گفت: بمبی در ضبط صوت کار گذاشته و در مسجد اباذر روی میز خطابۀ ایشان گذاشته‌اند. یک لحظه دنیا در نظرم تاریک شد.

همراهان متوجه از دست رفتن تعادل من شدند و شاید به همین جهت، سروان سجادی توضیحات امیدوار کننده ای داد و به خود آمدم که پس از عزل بنی صدر، ما بایستی ضوابط امنیتی را بهتر مراعات کنیم. همین نحوۀ سفر من و حضور غیر محتاطانه آقای خامنه‌ای در مسجد اباذر، از این بی‌احتیاطی ها است… ساعت 8 شب به تهران رسیدیم. مستقیماً به بیمارستان قلب رفتم و از آقای خامنه‌ای عیادت کردم."

برابر اخبار منتشره در همان زمان، آیت‌الله خامنه‌ای « از نقطه بالای کتف راست و بالای ران سمت راست» مجروح شد و «استخوان ترقوه» او شکست و چند رگ و عصب دست راست وی نیز قطع شده بود.

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در این باره نوشته است:"دکترها گفتند 70 درصد خطر رفع شده، خونریزی زیاد شده، دست راست ایشان با قطع عصب از کار افتاده است، بعداً باید پیوند شود. عروق و اعصاب ناحیۀ راست سینه قطع شده، برای قطع خونریزی، ایشان را به اتاق عمل بردند."

یکی از اعضای سپاه که به بازرسی محل پرداخته بود، در این رابطه اعلام کرد فقط چاشنی بمب، منفجر شده است و چنانچه تمام بمب منفجر می‌شد، آسیب بیشتری به ایشان وارد می‌آمد.

بازتاب سوء قصد

بخش وسیعی از مردم در مقابل بیمارستان جمع شدند و برای سلامتی امام جمعه تهران، دست به دعا برداشتند. آیت‌الله بهشتی، رئیس دیوانعالی کشور، آیت‌الله منتظری، محمد علی رجایی، نخست وزیر، مجلس شورای اسلامی و نهادهای انقلابی با صدور پیام‌ها و اطلاعیه‌های جداگانه، به محکوم کردن سوءقصد به آیت‌الله خامنه‌ای پرداختند.

سازمان مجاهدین خلق که به دلیل این سوء قصد، از سوی شخصیت‌ها و نهادهای انقلابی محکوم شده بود، از پذیرش مسؤولیت انفجار مسجد خودداری و ادعا کرد که این سوءقصد، قبل از شروع مبارزه مسلّحانه مجاهدین، از سوی گروه فرقان انجام شده! و هیچ ربطی به مجاهدین نداشته است: "رفسنجانی و خامنه‌ای به ترتیب در سال‌های 57 تا 60، مدتی قبل از شروع مبارزۀ مسلحانۀ مجاهدین، توسط یک گروه افراطی مذهبی به نام فرقان مورد سوء قصد قرار گرفته و زخمی شدند که هیچ ربطی به مجاهدین نداشت."

بر روی قسمتی از قطعات داخلی ضبط صوت انفجاری، با ماژیک نوشته بودند: «هدیه گروه فرقان» و جزوه‌ای نیز با امضای این گروه درباره ی این سوء قصد منتشر شده بود. از این رو به نظر برخی از محققان، "بقایای فرقانی‌ها تا اوایل سال ۶۰ همچنان به انتشار برخی از جزوات می‌پرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده کرده، آنها را با اندیشه‌های خود پیوند می‌دادند."

صرفنظر از این که انتشار آن جزوه از سوی گروه فرقان به اثبات نرسید، نظر یاد شده نیز مورد تأیید قرار نگرفت. زیرا اعضای مؤثر گروه فرقان در سال های 1358 و 1359 دستگیر و مجازات شده بودند و هیچ گونه اثری از وجود تشکیلاتی از این گروه که دارای توان انجام اقدام مسلّحانه باشند، یافت نمی‌شد. علی رغم عدم پذیرش مسؤولیت این انفجار از سوی سازمان مجاهدین خلق، آن سازمان، در افکار عمومی، مسؤول این اقدام تلقی می‌شد و مطبوعات نیز همین مطلب را منعکس می‌کردند. معاون وقت دادستان انقلاب، در همین راستا در خاطرات خود نوشته است: "جواد قدیری یکی از طراحان انفجار مسجد اباذر بود."

مدت‌ها بعد از این واقعه نیز وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیه‌ای که درباره سازمان مجاهدین خلق منتشر کرد، مجروح شدن آیت‌الله خامنه ای را از اقدامات تروریستی آن سازمان دانست.

پایان پیام/ت

منبع: تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی، جلد چهارم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *