شیطانپرستی؛ ابزار نظام سلطه برای نابودی ادیان الهی
نظام سلطه برای اینکه بتواند نظام واحد جهانی مبتنی بر ارزشهای خودش را شکل دهد تا سلطه و جهانیسازی مدنظر خود را رقم بزند یک مانع بر سر راه خود دارد و آن ادیان الهی و آموزههای مبتنی بر وحی است.
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها – نورنیوز نوشت: یکی از راههای اِعمال سلطه فرهنگی بر هر جامعهای ترویج فرقههای هنجارشکن و ضدفرهنگ در بین مردم آن جامعه است. با پاگذاشتن بشر به قرن 21 موج جدیدی از فرقهها و نحلههای فکری هنجارشکن که در ادبیات مطالعات ادیان آنها را شبهمعنویتهای نوظهور مینامیم پا به عرصه وجود نهادند و به کمک تبلیغات رسانهای، در صدد تخریب بنیانهای دینی و فکری جوامع بشری و انهدام باورهای ریشهدار آنها برآمدند.
در گفتگو با حجتالاسلام دکتر حسین عرب به بررسی ابعاد این مسئله پرداختهایم:
* با توجه به تفاوتهایی که بین مکاتب مختلف شیطانپرستی اعم از فلسفی و مدرن وجود دارد، چه جریانهایی از این دست و با چه اهدافی در حال حاضر در ایران فعال هستند؟
– متأسفانه توصیف غلطی در مورد شیطانپرستی شکل گرفته است. در واقع آن تحلیلی که به نظرم در مسئله شیطانپرستی مخاطلب باید آن را بداند این است که کارکرد شیطانگرایی برای نظام سلطه چیست که مرتب در حال دامن زدن به آن است و این فرقه را بیش از آن چیزی که در واقعیت هست معرفی میکند. این مسئله هم محدود به کشور ما نیست.
در خاستگاه شکلگیری خیلی از این فرقههای مهم شیطانپرستی که آمریکا باشد هم همین فضا هست و یک بزرگنمایی بیش از حدی در مورد جریانهای شیطانپرستی در تمام دنیا در دستور کار است. معمولاً دو مدخل مهم در مدخلهای دایرهالمعارفهایی که در حوزه معنویتهای نوظهور نوشته شده به فرقههای شیطانگرایی اختصاص دارد: یکی فرقه Satanism در آمریکا است که با عنوان پایگاه خود که کلیسای شیطان است شناخته میشود یکی دیگر هم جریان setians است که از دل Satanism بیرون آمد و یک جریان را در آمریکا آغاز کرد.
مهمترین اختلاف اینها هم در مورد وجود خارجی شیطان بود. فرقه Satanism اعلام میکرد که یک وجود خارجی به نام شیطان نداریم و شیطان را به عنوان یک نماد اسطورهای از امیال و لذتهای انسانی معرفی میکرد که ادیان آنها را محدود کردهاند ولی فرقه setians میگفت نه یک شاهزاده تاریکی یا Princes of Darkness هست که ما باید با او ارتباط بگیریم و اینگونه ابعاد ماورایی شیطانپرستی را پررنگتر میکرد.
هر دو این جریانها در خود آمریکا هم رشد و نفوذشان کم بوده. در داخل کشور ما هم به معنای اینکه کسانی پیروان این دو جریان باشند و آن متن مقدسی که در کلیسای شیطان با عنوان انجیل شیطانی وجود دارد را بپذیرند و لوازم مربوط به آن را قبول کنند بسیار کم هستند.
این مسئله نیز دو علت دارد که علت اصلی آن مربوط به خاستگاه معرفتی اینهاست. این فرقههای شیطانپرستی غربی عمدتاً یک شیطان یهودی-مسیحی را تصویر میکنند که قرابتی با شیطان تعریف شده در اسلام ندارد. حالا این تفاوتها در جای خودش قابل بحث است اما این شیطان یهودی-مسیحی خاستگاه بومی در ایران ندارد.
ولی بودند کسانی که در ایران واقعاً به این جریانها گرایش پیدا کردند. ما دانشجویی در ایران داشتیم که به همین فرقه کلیسای شیطان گرایش پیدا کرده بود و کتاب انجیل شیطانی را ترجمه بومی کرده بود، حالا با اسم توهین آمیزی تحت عنوان قرآن شیطانی و مبانی مورد اشاره ما را بومی سازی کرده بود. یعنی اگر در آن کتاب کلیسا مطرح میشد او مسجد را مطرح میکرد اگر کشیش بود او روحانیت را مطرح میکرد و برخی از شبهات مانند نسبت عدالت الهی با شیطان را بومی سازی کرده بود.
بنابراین این جریان در حال ورود به سطوح بنیادین کار یعنی مباحث عقیدتی و تا حدی فلسفی است اما همان طور که عرض کردم حجم کار در این سطح است که این جریان کمتر به عنوان یک مکتب فلسفی و فرقه مطرح میشود. بیشتر آن چه که ما تحت عنوان فرقههای شیطان پرستی در ایران میشناسیم بخش عمده آن مربوط به توصیف غلط از فرقههای شیطانپرستی است که طبیعتاً آن جریاناتی که اعلام میشود با آنها برخورد شده اصلاً جزو طبقهبندی شیطانپرستی به این معنایی که عرض کردم نمیگنجد.
یک گروه دیگر کسانی هستند که به عنوان نوعی اعتراض به وضع موجود به این مسئله گرایش پیدا کردهاند یعنی نه به آن معنای کامل که مبانی فکری و معرفتی این فرقهها را قبول کنند و بعد به آن ملزم شوند بلکه بیشتر به عنوان یک سرگرمی و اعتراض به وضع موجود، زیرا اینها با ناهنجاریهای مختلفی در سطح خانواده و محل زندگی خود روبهرو بودند.
*از نظر شما عواملی مثل فقر، مشکلات اجتماعی و مسئلهای مثل تهاجم فرهنگی چه تأثیراتی در گسترش شیطانپرستی مخصوصاً در بین جوانان دارد؟
– شیطانپرستی به معنای یک پوسته و یک برچسب برای نوعی اعتراض به وضعیت اجتماعی قلمداد شده، حتی بجههایی که واقعاً از یکسری نمادها استفاده میکنند نیز چنین نیتی دارند. من بچههایی را دیدهام که برخی از مناسک اینها را هم انجام میدادند مثلاً یک حیوان را قربانی میکردند. خونی را میخوردند و… ولی وقتی ما با همین فرد مصاحبه عمیق گرفتیم و وارد منزل او شدیم دیدیم در اتاق خواب این نوجوان اشعاری در مدح امیرالمؤمنین علی(ع) در گوشه اتاق خود داشت. دوست ما از او سؤال کرد این اشعار چیست؟ او در پاسخ گفت: من حضرت علی(ع) را دوست دارم.
ببینید این نوجوان به بنیاد اصلی شیطان پرستی که مخالفت با دین و هر گونه ادیان آسمانی است اصلاً ملتزم نیست وقتی با او مصاحبه میکردیم دیدیم او متعلق به خانوادهای است که پدر و مادر از هم طلاق گرفتهاند به او گفتیم اگر مادرت متوجه شود که چنین مناسکی را انجام میدهی چه کار میکنی گفت اصلاً مادر من داخل اتاقم نمیآید! یعنی ببینید وضعیت این بچهای که فرزند طلاق است با مادرش زندگی میکند و مادر اصلاً داخل اتاق این نوجوان نمیآید، یعنی این قدر شکاف عاطفی بین مادر و فرزند وجود دارد که از این بچه انتظار بیش از این هم نمیرود.
وقتی ما با اینها مصاحبه میکنیم میبینیم این کارها نوعی اعتراض به وضع موجود خودشان است که حالا بعضی اوقات سمت و سوی دینی گرفته برای این که بعد هنجارشکنی آن یک مقدار پررنگتر باشد و جلب توجه بیشتری در اجتماع بکند سمت و سوی این اقدامات را به سمت دین و معنویت میبرد تا بتواند اعتراضش را به نحوی منعکس کند. حتی همین قشری که حتی نمادهای شیطان پرستی را حمل میکنند و حتی ممکن است برخی مفاهیم اینها را هم بشناسند با همین توصیفی که عرض کردم اینها از نظر جمعیتی بسیار بسیار کم هستند اما شیطانپرستی برای نظام سلطه یک کارکردی دارد که آن کارکرد را حتی همین بچهها با همین سطح ورودشان به شیطانپرستی میتوانند محقق کنند.
به نظرم این مسئله در مورد شیطانپرستی مطلب مهمی است چون همانطور که عرض کردم این فرقه حتی در خاستگاه خود یعنی کشور آمریکا نیز بسیار محدود است. آقای «آنتونی موریارتی» کتابی نوشته تحت عنوان روانشناسی ساتانیسم. این کتاب ترجمه و توسط نشر ساوالان چاپ شده است. در آنجا هم ایشان به این مطلب اذعان میکند که ما نوجوانانی را داشتیم با همین خصیصههای روحی و ناهنجاریهای اجتماعی که آنها را به سمت تظاهر و اعلان مخالفت با دین سمت و سو داده بودند، ولی وقتی عمیق میشدیم میدیدیم که شیطانپرستی بیش از آنچه که هست در رسانهها برجسته میشود.
این کارکرد که به نظر من کارکرد اصلی شیطانپرستی برای نظام سلطه است شامل این است که نظام سلطه برای اینکه بتواند نظام واحد جهانی مبتنی بر ارزشهای خودش را شکل دهد تا سلطه و جهانیسازی مدنظر خود را رقم بزند یک مانع بر سر راه خود دارد و آن ادیان الهی و آموزههای مبتنی بر وحی و آن نفسالامر حقانی است که در این مسیر مسیحیت و اسلام به عنوان دو آیین بسیار مهم مطرح هستند.
این حرکت در مورد مسیحیت از ابتدای شکلگیری این جریانها در دهه 50 و 60 میلادی شروع شد. کارایی شیطانپرستی برای نظام سلطه این است که هیمنه ادیان اصیل را میشکند. من همیشه یک مثال میزنم و میگویم شما فرض کنید یک عوامفریبی را رقم بزنند تا افکار عمومی را فریب دهند یک آدم دانشمندی را هم در آن جلسه دعوت میکنند که نسبت به توطئه آنها آگاه است. این فرد مانع تحقق هدف این گروه عوام فریب است. بنابراین یک طراحی میکنند تا این فرد را با عنایت تعدادی از انسانهای شرور و لمپن به او ترور شخصیتی کنند تا بعد آن فرد را از جایگاه کاریزماتیک خود در اجتماع پایین بکشند و پس از آن افکار عمومی را فریب دهند.
کارکرد شیطانگرایی همین است که میآید با یک هتاکی و بد دهنی و جسارت علنی به برخی مقدسات میخواهد هیمنه ادیان اصیل را بشکند تا راه باز شود که آن ارزشهای نظام سلطه حرفشان را بزنند و اگر ادیان الهی اعتراض کردند بگویند شما جایگاه خاصی در نظام اندیشه بشری ندارید و فقط مکتبی در بین سایر مکاتب بشری هستید.
کارکرد شیطانگرایی در پازل نظام سلطه این است فلذا با این تعریف و تحلیلی از شیطان پرستی که در واقع یک تعریف تحلیلی است، همه حرکتهای ضددینی نظیر کاریکاتورهایی که در مورد پیامبر گرامی خاتم(ص) در روزنامههای دانمارکی طی سالهای قبل کشیده شد، فیلم موهنی که علیه پیامبر(ص) ساخته شد و جسارتهای علنی که الان به قرآن صورت میگیرد در واقع نوعی همسویی با کارکردی است که شیطانپرستی دارد، نه این که چنین کاری توسط شیطانپرستان انجام شود بلکه از نظر کارکردی اینها با هم یکی هستند. آن موقع است که ما میبینیم اگر چه این شیطانپرستان از نظر جمعیتی کم و محدود هستند ولی چون این کارکرد را اعمال میکنند و در آن بازنمایی رسانهای به دلیل اقدامات هنجارشکانه خویش معمولاً از باب ارزش سرگرمی هم که شده بازتاب خبری و رسانه ای پیدا میکنند.
از این باب باید با شیطانپرستی برخورد شود و تدابیر لازم در مورد کنترل و مدیریت آن انجام شود. یعنی این نکته که میگوییم شیطانپرستی در ایران از نظر عده و عٌده کم ورود پیدا کرده و اگر اقداماتی در این زمینه انجام میشود عمق فلسفی و معرفتی ندارد. دلیل بر این نیست که بگوییم شیطانپرستی مهم نیست و آن را کنار بگذاریم نه تدابیر لازم باید اندیشیده شود و حتی باید با یک تعریف موسعی نسبت به همین کارکردی که عرض کردم با سایر جریانها هم مواجه درست صورت بگیرد.
*چه تفاوتها و شباهتهایی میتواند بین شیطانپرستی و گسترش لمپنیسم به عنوان یک عارضه اجتماعی وجود داشته باشد و این مسئله میتواند چه تأثیری در فهم ما از شیطان پرستی داشته باشد؟
– لمپنیسم شامل مبحث خرده فرهنگها در بحث جامعه شناسی میشود که در دل فرهنگ اصلی با سبک خاصی در جامعه کنش میکنند و کنش آنها هم معمولاً مبتنی بر ارزشهای خاصی نیست. از این منظر همین کارکرد را شیطانگرایی نیز دارد زیرا برای این که هیمنه ادیان اصل را بشکند و هیمنه ارزشهای مبتنی بر ادیان را در جامعه بشکند، کنشهای این چنینی دارد بنابراین میتوان شیطانپرستی را نحوهای از کنشهای لمپنی تلقی نمود که در دل خرده فرهنگی که رشد میکند و در حاشیه اجتماع کم کم نضج مییابد.
هر کس از هر منظری که آمده مثلاً یکی به دلیل وجود شرایط نا به هنجار زندگی و دیگر با انگیزه و حتی با حمایت برخی از سرویسهای امنیتی کارش به اینجا بکشد میآید و آن کارکرد را لحاظ میکند. که به نظرم ما باید الان بیشتر روی این کارکرد متمرکز باشیم در همین قرآن سوزیهای اخیر من دیدم جناب سید حسن نصرالله هم هشدار به موقعی دادند که کارکرد اینها این است که هم ادیان را به جان هم بیاندازند و هم آرام آرام گستره و هیمنه ادیان را بشکنند.
تعبیری هم که مقام معظم رهبری سالها قبل در مورد کلیپ موهن به پیامبر اکرم(ص) و برخی اهانتهایی که در نشریاتی که در برخی نشریات فرانسوی و دانمارکی به پیامبر گرامی اسلام شد داشتند در همان زمان فرمودند: «اینها حرکتهایی است برای این که هیمنه اسلام را در نگاه جوانان بشکند» و گرنه شما اگر آن فیلمها و کاریکاتورها را نگاه کنید میبینید خیلی از نظر هنری کارهای ویژه و برجستهای نیستند یعنی هالیوود میتوانست خیلی جدی وارد صحنه شود و یک کار خوش ساختی در این زمینه ایجاد کند که شبهه معرفتی در مورد پیامبر گرامی اسلام(ص) به وجود آورد.
ولی میبینید که آن فیلم مهم به شکل یک کار سخیف بیرون میآید و صرفاً به نحوی در حال فحاشی و ساختارشکنی و هنجارشکنی نسبت به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام(ص) است چون کارکردش این است یعنی با همان ادبیات لمپنی وارد عرصه نقد و هنجارشکنی میشود. یعنی این گونه نیست که در قامت یک فرد یک شبهه را پرورش دهد و خیلی خوش ساخت بگوید مسلمانان چه پاسخی در این زمینه دارید نه فقط به شکل نا به هنجاری توهین و جسارت میکند.
* رواج شیطانپرستی و نحلههای وابسته به آن میتواند چه تبعاتی در زمینه رواج انواع ناامنی اجتماعی داشته باشد؟
-کنش جریانات شیطانگرایی برای همین کارکردی که عرض کردم اصلاً در قالب نافرمانی مدنی نیست یعنی در قالب همان هنجارشکنی، آمدن در صحنه، کنشهای غیر متعارف و نابههنجار ولو محدود است. یعنی اصلاً به دنبال آن حرکت بنیادین با پشتوانه معرفتی نظیر اقداماتی که برخی مؤسسات در پوشش انقلابهای مخملی انجام میدهند نیست. اینها عناصر مخرب صحنه هستند که باید جلو بیایند و سد اول را بشکنند تا هنجارشکنی شود و ساختارهای معرفتی و بنیانها از عرش به فرش بیایند تا پس از آن زمینه برای کسانی که میخواهند نافرمانی بکنند باز شود تا به این وسیله اسلام و ارزشهای آن دیگر آن جایگاه رفیع را در نگاه مخاطب نداشته باشد. اینها پیشگامان و خط شکنانی هستند که زمینه را برای کنشهایی نظیر انقلابهای مخملی فراهم میکنند.
*با توجه به رواج نحلههای شبه شیطان پرستی، آینده این جریان شبه معنوی نوظهور را در سطح جهانی چگونه میبینید؟
-با توجه به انگیزهای که پشت این مسئله وجود دارد و کارکردی که برای آن تعریف شده است. احتمالاً گسترش اینها رو به رشد خواهد بود و البته این را هم عرض کنم مخصوصاً با نارضایتی درونی بشریت نسبت به سبک زندگی مدرن دارد زمینه این گسترش مخصوصاً بعد از بحرانهایی نظیر بحران کرونا که آثار آن را در حوزههای مختلف میبینید در نسل نوجوان فراهم است. در واقع نسل z ما با یک وازدگی و اعتراض نسبت به سبک زندگی مدرن بشر زمینه لازم برای یک اعتراض و فریاد کشیدن را دارد که یکی از بسترهایی که ما برخی اوقات به صورت ناآگاهانه آن را جلوی نوجوانان میگذاریم شیطانپرستی است که در حال کانالیزه شدن برای ابراز دلزدگی از نظم ظالمانه حاکم بر جهان است.
البته ما در انقلاب اسلامی ایران آلترناتیو بسیار جدی این مسئله به شمار میرویم بعنی الان جمهوری اسلامی ایران با شعار نه شرقی نه غربی در حال شکل دادن به نوعی اعتراض بنیادین مبتنی بر معارف وحیانی نسبت به ساختار ظالمانه جهانی است. شعار آن هم همان گونه که حضرت امام(ره) فرمودند لاتَضلمون و لاتٌظلمون است. نه ظلم بکنیم و نه ظلم را بپذیریم حمایت از مظلوم و مبارزه با ظلم و بیعدالتی در سطح جهان که در حال اتفاق افتادن است.
پایان پیام/ت