عطر برکت| ماجرای کفاشان کارنابلد و پاپوشی که میدوزند
دنیای کفاشها با نخ و سوزن، برسها، چسبها، واکسها و دستهایی که حرفهای و هنرمندانه روی کفش حرکت میکند هر روز رنگی تازه به خود میبیند، از کفشهای چند میلیونی شیک و کهنه، کفشهای وصلهزده که هر دو با تعمیرکار راه میآیند تا کار نابلدان این عرصه که رسما برای همکارانشان پاپوش بیاعتمادی میسازند.
گروه زندگی-سمیه دهقان زاده: کفشها، برسها، چسبها، واکسها و نخ و سوزنهای همه آن چیزی هستند که برای کارش لازم دارد و صد البته، دستها این دستهای همه فن حریف که برایشان سر و سامان دادن کفشهای زهوار دررفته، سوراخ و پاره و خاکی و بدقلق سرگرمی شده هر روزه، لذتی که تا وقتی کفشها و صاحبان کفشها وجود خارجی دارند و او عمرش به دنیاست، تمام شدنی نیست.
کفاش(گیوهدوز) در حال دوخت گیوه
پیرمردی است هفتاد ساله که موی سفید کرده و پشتش کمی خمیده شده، لبخند از صورتش نمیافتد و از دنیای کفاشها و تعمیرکارهای کفش که میخواهد حرف بزند انگاری به سالهای دور سفر میکند و برای دقایقی به نقطهای نامعلوم خیره میشود.
کمکم به حرف میآید و میگوید: «من از بچگی نخ و سوزن را که توی دست مادرم و خانمهای خونه میدیدم میرفتم در آسمونها، بس که برام جادویی بود و دوختن و رفع و رجوع کردن هر سوراخ و پارگی و خرابی.
انگار همین دیروز بود، ۱۰-۱۱ سال بیشتر نداشتم، پدرم تازه گیوه نو خریده بود و هنوز سر طاقچه بود، انگار به من دنیا را داده بودند، فکر و خیالم شده بود آن گیوهها، تا از من و طاقچه چشم برداشتند، رفتم و دوخت دور تا دورش را شکافتم و دوباره خودم دوختمشان».
یکدفعه میزند زیر خنده و ادامه میدهد: «البته کتکش هم نوش جان کردم، ولی خب میارزید، چند سال بعدش که همه دیدند من بیخیال کفشها نمیشوم من را سپردند به کفاش شهرمان و بالاخره بعد از چند سال خودم یک پا اوستا شدم و از دوختن تا تعمیر کفاشها کاری نبود که بلد نباشم.»
کفاشی قدیمی، در حال جلا دادن کفش
پاپوشی که کفاشان کارنابلد برای همصنفیهایشان میدوزند
از او درباره باید و نبایدهای شغلش و تا کردن با مشتری سوال میکنیم او همانطور که را با دستمال گردگیری میکند تا آماده واکس زدن شود، جواب میدهد: «من خیلی شاگرد داشتم، بعضیهایشان الان برای خودشان برو بیایی در عالم کفاشها دارند، دقیق، متواضع و خدا ترسند، ولی بعضیها هم به قول خودشان، از بد روزگار افتادهاند در این شغل، تا دو تا چکش زدهاند و دوردوزی نیم بندی یاد گرفتهاند راهشان را گرفته و رفتهاند، اما خب وقتی انواع کفش و جنس و شکلش را نشناسی و بخواهی کار هول هولکی و الکی تحویل مشتری بدهی، بالاخره یک جا تقِ کارت در میآید.
مثلا بعضیها پول تعمیر، دور دوزی، رفوع کفش را با قیمت مناسب و دقت کافی انجام میدهند، ولی سر یک واکس اضافی تلافی همه آن خوش انصافی را در میآوردند و شیرینی حلالخوریشان از خالصی در میآید.
بعضیها از وسایل نامرغوب یا دست چندم استفاده میکنند، پول کم هم میگیرند، اما به ماه نرسیده کفش نابود میشود، هم آن کفاش ناشی خوش خیال کلی مشتری از دست میدهد، هم آن صاحب کفش، باید دوباره دوره بیفتد که یک کفش خوب بخرد و کلی چشمش میترسد اگر کفشش تعمیر لازم شد، به کفاشهای گوشه کوچه و خیابان و زیرپلهای اعتماد کند یا نه. بعضی وقتها فکر میکنم این کفاشها که کار نیمبند به مشتری تحویل میدهند. دستی دستی دارند برای ما پاپوش میدوزند که کاسبی ما و خودشان یکجا خراب شود.»
«غلامحسین قاسمی» از قدیمیهای حرفه کفاشی در محله نوده است که
دوخت نخستین کفشهای پاشنه بلند را در مشهد به یاد دارد
اعتماد به کفاشها و تعمیر کفشهای چند میلیونی
مش حسین، با همکارش درباره باید و نبایدهای شغلشان موافق است و میگوید: «چند وقتی بود که بساط تعمیر کفش کمی کساد بود، آخر مردم کمتر حوصله تعمیر داشتند و هر کدامشان چند جفت کفش برای جاهای مختلف پا میزدند، اما مدتی است که انگار قیمت کفشها سر به فلک زده و مردم دوباره یادشان افتاده، هر چیزی که کمی خراب شد را دور نیندازند و دنبال تعمیرش بروند.»
نفس عمیقی میکشد و ادامه میدهد: «درست مثل زندگی، آدمهای قدیمیتر بیشتر مدارا میکردند و دنبال تعمیر بودند، عیب و ایرادهای همدیگر را تا میتوانستند با محبت، عقل و حرف رفع میکردند و همدیگر را به خاطر یک مشکل دور نمیانداختند، الان، اما برای جوانترها، (البته نه همهشان) این طور نیست. لبخندش پررنگ میشود و ادامه میدهد:« البته آدم که گران باشد، دورش نمیاندازند، دنبال چاره میگردند تا درست شود.
مثلا توی شغل ما هم شده، کفش چرم، کتونی یا کفش مجلسی میلیونی آورده باشند برای تعمیر. ما اول کفش را نگاه میکنیم، اگر کفیاش شرکتی باشد و ترک خورده باشد میگوییم این کفش را باید ببری همان جا که خریدی و آنها به کارخانه برگردانند تا درست شود و به آن دست نمیزنیم که کفش حیف نشود، ولی اگر کفش ضمانت نداشته باشد و مشتری اصرار کند، اول برایش توصیح میدهیم چقدر و به چه میزان میشود تعمیرش کرد، آیا از ریخت میافتد یا هنوز قشنگیاش را خواهد داشت، بعد سر قیمت تعمیر، توافق میکنیم و در آخر همه تلاشمان را میکنیم کفش چند میلیونیاش را نجات دهیم.»
یک کفاش در حاشیه خیابان، در حال واکس زدن کفش
کفشها باید با آدم راه بیایند
کفشها باید با آدم راه بیایند، اگر راه آمدند، درست هم میشوند، با دست به کفش مشتری که آن طرفتر ایستاده و منتظر است نوبتش شود اشاره میکند و میگوید:« کفش این خانم را ببینید، یک شماره به پایش بزرگ است، واکس خور خوبی دارد، ولی این خانم انگار خیلی حال و جان نداشته دست به سر رویش بکشد، حسابی برای خودش گرد و خاک کرده».
اینها را کفاشی دیگر همزمان که با چشم کفش مشتری را وارسی میکند، تحویلم میدهد، خندهام گرفته از مدل حرف زدنش، انگار دارد از روی کتاب میخواند یا معلم ادبیات و نویسنده پیشکسوتی پیش رویم نشسته و حرف میزند.
خانم مشتری، حرفهای پیرکفاشها را تایید میکند و میگوید:« وقتی میخواستم کفش بخرم، سایز پایم را نداشت ولی چون از رنگ و مدلش خیلی خوشم آمده بود، یک شماره بالاتر برداشتم و حالا هرچقدر هم کفی برایش میگذارم باز پایم درآن فرو میرود و آمدهام مغازه ایشان، بلکه کفش محبوبم را درست و حسابی پسم دهد.»
شنیدهایم که کفشهای افراد نیازمند را بی هیچ مزدی، رو به راه میکند، دو وجب مغازهاش کلی بر و بیای کار خیر دارد، اما راه نمیدهد تا حرفش پیش آید، انگار در خفا کار خیر کردن بیشتر به مذاقش خوش میآید.
عکس تزئینی است، کفشهای مختلف پایین پای کفاش برای تعمیر
کفی کفشها بلای جان پا شدهاند
تکیه داده به دیوار زیر پلهاش، پروانه کارش قاب دیوار است. تا دارد کار خانم مشتری و کفش معرف حضورتان را راست و ریست میکند، حرفش را این طور ادامه میدهد: «دکترها میگویند پا، قلب دوم آدمیزاد است، پس کفش هم لباس و دربان این قلب است. هرچقدر برای کفش هزینه کنید و دل به دل خریدنش دهید و با دقت انتخابش کنید، کلی به خودتان و قلب دومتان و حتی ماکفاشها لطف کردهاید.»
نفس چاق میکند، کفشی که درستش کرده را به مشتری میدهد و میگوید: «الان کفی کفشها بلای جان پا شدهاند، خیلی از کفشها رویه قشنگتی دارند، اما کفیشان صفر است و به اصطلاح امروزیها استاندارد، به قول ما قدیمیها به قواره نیست، صاف است یا زیادی پهن یا زیادی نازک. البته ممکن است رویه مشکل دار باشد و کفی کاردرست.»
به اطراف نگاه میکند و ادامه میدهد: «درست مثل آدمها ممکن است روی خیلیهایشان شیک و تر و تمیز باشد ولی خدا میداند باطنشان چطور است، بعضیها هم ظاهرشان خیلی جالب و قشنگ نیست ولی باطن خوبی دارند، بعضی وقتها هم هر دویش را با هم دارند، درست مثل کفشها و کفاشها.»
در ایام پیاده روی اربعین حسینی، خدمات تعمیر کفش به صورت رایگان( نذری)، در مسیرهای مختلف نجف تا کربلا انفرادی یا در موکبها ارائه میشود
وقتی کفاشها مشتری میشوند
اما در بین کفاشها، بسیاری هستند که وقتهایی از سال کار و بارشان را تعطیل میکنند، شال و کلاه کرده رهسپار راهی مسیر نجف تا کربلا میشوند، با همه جزئیات، از بند کفش و سوزن و واکس تا برسهای مدل به مدلشان و پیشبندشان را میبرند. در مسیری از مسیرهای پیاده روی اربعین مینشینند و این بار آنها مشتری هستند و در طلب یک جفت کفش که بیاید و آنها نازش را بکشند، غبار از سر و رویش بتکانند و برق بیاندازنش، قالب بزنند تا جا باز کند برای پاهای بزرگ شده از پیادهرویهای مدام، آن وقت کفشهای تر و تمیز تحویل دهند و لبخند را هم چاشنی کنند، پول که نگیرند هیچ، بندی، واکسی، کفی اضافهای هم اگر کسی لازم داشت پیشکش کنند.
بله این خان هفتم کفاشهای اهل دل است که در مسیرهای پیاده روی رسیدن به زیارت امام رضا و سایر زیارتهای مشابه تکرارش میکنند و چقدر کارشان هم به کار میآید و هم به دل مینشیند درست مثل کفشدارهای حرمهای متبرکه از همه جا میآیند که تا بذار و بردار کفشهای زائران باشند و آن را افتخار خود میدانند و به راستی که افتخاری است بس عظیم.
پایان پیام/