قسمت ششم جنگ شناختی| چرا برخی بی ادبی ورزشکار اوکراینی را نادیده میگیرند؟
اخیراً فیلمی از یک ورزشکار ایرانی منتشر شده که ورزشکار اوکراینی با او دست نمیدهد. بسیاری از مردم دنیا این حرکت را بیادبانه دانستهاند. اما بعضی از هموطنانمان معتقدند باز هم تقصیر ماست! چه بلایی بر سر دستگاه ادراکی و شناختی ما آمده است؟
گروه زندگی – مینا فرقانی: دارندگی است و برازندگی! وقتی کشورمان در قلب جهان قرار گرفته و از هر منبعی که بگویید، رتبهای در جهان و سری در سرها داریم، طبیعی است که همیشه از هر جهت مورد هجوم و حملهٔ چپ و راست باشیم. این است که همیشه در «مقطع حساس کنونی» به سر میبریم. اما این دلیل میشود که از دفاع خسته شویم؟ هرگز! بلکه باید بیش از پیش به ابزارهای درست و قدرتمند دفاع مجهز شویم. برای دفاع درست، ابتدا باید ماهیت حمله را درست تشخیص دهیم!
اگر تازه به جمع ما پیوستهاید، بهتر است ابتدا قسمتهای قبلی را مطالعه کنید تا به ادبیات و موضوعات زیربنایی بحث مسلط شوید و درک قسمت جدید گفتوگو برایتان آسان شود. همراهمان بمانید…
دکتر عباس خسروی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم راهبردی
آنچه گذشت و آنچه خواهیم گفت…
در قسمت اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم گفتوگو با دکتر «عباس خسروی»؛ دکترای مدیریت راهبردی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در علوم راهبردی، به سه مدار جنگ (سخت، نیمهسخت و نرم) و سه محور تمرکز جنگها (نخبگان، زیرساختها و تودهها) پرداختیم. با اژدهای هفتسر جنگ آشنا شدیم. کمی دربارهٔ جنگ شناختی و جنگ همهجانبه حرف زدیم و رویکردهای دشمن را در میدان جنگ نرم و جنگ اجتماعی بررسی کردیم.
در این قسمت که بهانهٔ اصلی گفتوگوی ما با دکتر خسروی بوده، دربارهٔ جنگ شناختی و ویژگیهای آن خواهیم دانست. نقطهٔ هدف و تمرکز جنگ شناختی، مردم، خانوادهها و افراد است. بنابراین از نان شب واجبتر، آگاهی و شناخت این نوع جنگ است! باید بر ویژگیها و ابعاد جنگهایی که بر ما اعمال میشود، مسلط باشیم و با انتشار این آگاهی، دیگران را هم از زیر آتش این جنگها نجات دهیم.
*جنگ شناختی و اخلال در قوهٔ شناخت
یکی از انواع عملیات روانی ایجاد اخلال در قوهٔ شناخت مردم با استفاده از خطاهای شناختی مغز انسان است. به بیان دکتر خسروی، در این نوع عملیات روانی که به آن «جنگ شناختی» نیز گفته میشود، دشمن به دنبال هدف قرار دادن قوهٔ شناخت عموم مردم و نخبگان جامعهٔ هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. او دربارهٔ اهمیت و گسترهٔ اثرگذاری این نوع جنگ میگوید: «پژوهشگران در یک تحقیق به این نتیجه رسیدهاند که اگر دیگر عوامل مؤثر بر تورم را خنثی فرض کنیم، تأثیر جنگ شناختی به تنهایی ۵۰درصد تورم ارز را توجیه میکند.» این یعنی قضیه بسیار جدی است و ممکن است با جنگهای دیگر، مانند جنگ اقتصادی هم گره بخورد.
لزوم آگاهی و اطلاعرسانی دربارهٔ ویژگیهای این جنگها و چگونگی دفاع در برابر آنها از این جهت است که به گفتهٔ کارشناسان علوم امنیتی، امروزه جامعهٔ مدنی، مرز جدید جنگ است و مردم عادی، تفکر آنها، ادراکات آنها، احساس رفاه آنها و درک آنها از خودشان میدان اصلی جنگها هستند.
در جنگ شناختی، قدرت تحلیل قربانی در کنترل بشر جنگجو است
*تبدیل حریف به آدم آهنی در جنگ شناختی
همانطور که در گزارشهای قبل گفتیم در جنگ شناختی رویکرد اصلی این است که «دشمن اگر هست و اگر ناتوان نیست و اگر دستگاه محاسبات فکریاش درست کار میکند، پس اصولاً نباید اجازه داد این دستگاه فکری کار کند؛ یعنی حریف اصولاً فکر نکند (مسخ باشد).»
دکتر خسروی معتقد است: «عبارت «اصولاً فکر نکند» یک عبارت کلیدی برای ورود به گسترهٔ متفاوتی از جنگ است. یک آدم آهنی هر چقدر قوی و مجهز به افزارهای هوشمند باشد، باز در حالت کلی یک خطر بالفعل برای بشر محسوب نمیشود. چون آدم آهنی اصولاً فکر نمیکند. آدم آهنی ساختهٔ دست بشر است. اما حریفِ بشر جنگجو، آدم آهنیِ ساختهٔ دست او نیست. بشر جنگجو آدم آهنی را به گونهای طراحی نمیکند که به خودش حملهور شود. اما آیا حریف را میتوان به آدم آهنی تبدیل کرد که به بشر جنگجو حملهور نشود؟ قدرت تحلیل آدم آهنی در دست بشر است. اگر قدرت تحلیل حریف هم در دست بشر جنگجو باشد، حریف بیش از یک آدم آهنی نخواهد بود.»
اما چگونه؟ اجاره بدهید برای پاسخ به این پرسش ابتدا سری به طبیعت بزنیم و نمونههای طبیعی این اقدام را بررسی کنیم.
یک مورچهٔ نجار که توسط قارچ جادوگر، مسخ شده است
*طبیعت و مسخکردن قربانی برای رشد خود
دکتر خسروی مثالهای زیادی از این مسأله در طبیعت جمعآوری کرده است که در این گزارش به دو نمونه اکتفا میکنیم. اولین مثال، «مورچهٔ نجار» است. این مورچهها بومی آمریکای شمالیاند و از قارچی به نام «فو-کوردیسپس» تغذیه میکنند؛ یک قارچ جادوگر که مورچههای بینوا را به زامبی تبدیل میکند! چگونه؟ قارچ وقتی وارد بدن مورچه میشود، کنترل مغز او را به دست میگیرد. مورچهٔ زامبی به دستور قارچ جادوگر به سمت پوشش گیاهی مرتفعی میرود که برای رشد این قارچ مناسب است. مورچه که هیچ اختیاری از خود ندارد، در این ارتفاع بیحرکت باقی میماند. قارچ جادوگر از مورچهٔ قربانیشده تغذیه میکند تا رشد و تکثیر پیدا کند.
مثال بعدی از مسخکردن حریف در طبیعت، عنکبوت «لوکاجی آرگیرا» در جنگلهای آمازون است. این عنکبوت ذاتاً یک موجود اجتماعی است و به صورت گروهی زندگی میکند. زنبور «هیمنوپیمکیس آرگیرافاگا» به این عنکبوت حمله میکند و لارو خود را به بدن آن میچسباند. لارو کنترل مغز عنکبوت را در دست میگیرد. این موجود اجتماعی را از جمع جدا، و وادارش میکند برخلاف غریزهاش دور از اجتماع عنکبوتها بهجای تور مسطح، پیلهٔ محکمی بتند. لارو جادوگر، ضمن رشد درون پیله، از بدن میزبان زامبیشدهٔ خود به عنوان غذا استفاده میکند.
همان طور که میبینید مسخکردن حریف در طبیعت هم روشی جاافتاده برای کسب منافع است!
قربانیِ جنگ شناختی به بردهٔ حریف تبدیل میشود
*زامبیسازی از انسان؛ یک جنگ ناجوانمردانه
در زندگی بشری هم «زامبی» یک واژهٔ آشناست که بهویژه در فیلمهای هالیوود زیاد به آن پرداخته میشود. این واژه از دههٔ ۱۸۰۰ میلادی وارد واژگان لاتین شد؛ زمانی که شاعری انگلیسی از زامبی در تاریخ برزیل یاد کرد. زامبی یعنی شبح. اما به مرور مفهوم کاملتری یافت؛ شخصی که تحت تسلط یک جادوگر است و اگرچه هنوز زنده است، وارد حالت مرگ میشود و به بردهٔ جادوگر تبدیل میشود.
اما در عالم واقع چه اتفاقاتی از این نوع در حال گسترش است؟ دکتر خسروی مادهٔ مخدر «فلاکا» یا «زامبی» را مثال میزند که مادهٔ جدید صنعتی ساختهٔ بشر جنگجو است و نخستین بار در دههٔ ۶۰ میلادی ساخته شد. او میگوید: «فلاکا به محض ورود به بدن طعمه، کنترل مغز او را در دست میگیرد؛ فرد متوهم میشود؛ ماهیچههایش خارج از تسلط مغزش فعالیت شدید و دیوانهوار از خود نشان میدهند؛ اما اثر خطرناک این مادهٔ مخدر را باید در ایجاد توهم آدمخواری دانست. به طوری که مصرفکننده، بیاختیار به اطرافیان حمله میکند و آنها را گاز میگیرد.»
مدار چهارم جنگ؛ مدار جنگ شناختی
*جنگ شناختی: مدار نامرئی جنگ
دکتر خسروی با اشاره به مثالهایی که ذکر شد میگوید: «بنابراین وجود مدار چهارم جنگ با رویکرد مسخکردن حریف، تأیید میشود. اما شرط مسخکردن حریف و تسلط بر مغز او، شناخت کامل ساختار عملکرد مغز است. پس بسیار منطقی است که مدار چهارم جنگ را با رویکرد مسخکردن حریف، مدار جنگ شناختی بنامیم.»
به بیان دکتر خسروی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر علوم راهبردی، یکی از تفاوتهای اساسی جنگ شناختی با جنگ نرم این است که جنگ شناختی با ساختار مغز سروکار دارد، ولی جنگ نرم با اندیشه که خروجی مغز است. به تعبیر ساده، دشمن در جنگ نرم میخواهد دستگاه محاسبات حریف را مختل کند. اما در مدار جنگ نرم بیشتر به دنبال برداشتن دستگاه محاسبات اوست!
پینوشت: شناخت انواع جنگهایی که بر ملت ما تحمیل میشوند، بسیار مهم است. تبیین ابعاد و ویژگیهای این جنگها، خود راهکاری است برای اینکه افراد جامعه بتوانند از خودشان محافظت کنند. حتی دست دیگران را هم بگیرند و آنها را به سلاح بینش و تشخیص درست مسلح کنند.
در قسمت بعد به رویکردهای حریف در جنگ شناختی میپردازیم. همراهمان بمانید.
ادامه دارد…