مهاجرت با روانِ کودکان ما چه میکند؟
مهاجرت خواه ناخواه افراد را درگیر مسائل و عوارض روحی- روانی میکند. عمق این مسائل و تبعات آن گاه برای فرزندان خانوادههای مهاجر بیشتر است.
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها – ایرنا نوشت: مهاجرت با همه خوب و بدهای آن برای افراد، پیامدهای روحی-روانی انکارناپذیری برای فرد مهاجر، خانواده و اطرافیانش به بار میآورد که این تبعات برای کودکان بسیار عمیق است. یکی از این تبعات، مواجهه کودکان با مساله «انطباقپذیری فرهنگی» است.
منظور از انطباقپذیری فرهنگی، فرایندی است که افراد ویژگیهایی از محیط و فرهنگ جدید اخذ میکنند و با هنجارهای اجتماعی و مهارتهای مورد نیاز برای برقراری تعاملات موثر در جامعه آشنا میشوند. این فرایند، زمانبر و ممکن است چندین ماه تا چندین سال به طول بیانجامد و در نتیجه در مدتی که تحقق مییابد ممکن است افراد خصوصا کودکان دچار نوعی از احساس بیگانگی با فرهنگ مقصد شوند و احساس بیهویتی کنند.
همین احساس بیهویتی و بیگانگی نیز با تبعات و پیامدهای دیگری نظیر از دست دادن اعتماد به نفس و استرس همراه خواهد بود.
با توجه به اهمیت این پیامدها خصوصا برای کودکان،به سراغ روانشناسان رفتیم و «علی قائدنیای جهرمی» و «سیدجواد خنارینژاد» پاسخگوی پرسشهایی در این زمینه شدهاند.
چه میشود که افراد تصمیم میگیرند مهاجرت کنند؟
قائدنیای جهرمی در خصوص دلایل مهاجرت میگوید: مهاجرت دلایل مختلفی نظیر دلایل اقتصادی، اجتماعی، تحصیلی، شغلی، جغرافیایی و مواردی از این دست دارد. برای مثال برخی ممکن است به دلیل شرایط شغلی مهاجرت کنند. گروهی ممکن است به دلایل خانوادگی تصمیم به مهاجرت بگیرند. بعضی هم ممکن است برای دستیابی به رفاه بیشتر مهاجرت کنند. البته مهاجرت هم صرفا بینالمللی نیست، بلکه با توجه به این دلایل ممکن است، مهاجرت داخلی یعنی از شهری به شهر دیگر هم صورت بگیرد.
خنارینژاد نیز در این باره بیان میدارد: امروزه یکی از دلایل افراد برای مهاجرت، رشد و گسترش پدیدهای به نام چشم و همچشمی است. برای مثال خانوادهها برای نشان دادن پرستیژ و جایگاه خانوادگی خود تصمیم به مهاجرت میگیرند یا اینکه فرزندان خود را برای اقامت به کشورهای دیگر میفرستند. از طرفی جریاناتی مانند رشد و گسترش استفاده از فضای مجازی توام با شرایط اقتصادی به محرکی تبدیل میشود که افراد و خصوصا جوانان را وادار به مهاجرت میکند.
وی میافزاید: شاید یکی از پیامدهای استفاده از رسانهها و فضای مجازی، کاسته شدن از میزان خودباوری و احساس تعلق به میهن باشد. آرمانی تلقیکردن غرب و ایجاد احساس عجز و ناتوانی و دیدهنشدن از طریق رسانهها یکی از دلایل مهم برای مهاجرت جوانان، نخبگان و خانوادهها است.
اگر چه در گذشته هم شرایط اقتصادی مساعد نبود، اما میل افراد به مهاجرت اندک بود زیرا خودباوری و امید به تغییر در افراد بالا بود. برای مثال امروزه، یکی از تکیهکلامهای بسیاری از دهه هشتادی ها این است که چیزی برای از دست دادن ندارند. در واقع آنها این اصطلاح را به کار میگیرند بدون اینکه شناختی از آن و معنا و مفهومش داشته باشند. به نظر من مشکل اصلی جامعه ما در شرایط کنونی، کمرنگ شدن خودباوری و میزان امید افراد در جامعه است.
خنارینژاد ادامه میدهد: یکی دیگر از دلایل مهاجرت جوانان، راحتطلبی آنها است که از طریق قیاس شرایط جامعه خود با شرایط جامعه دیگر حاصل میشود. برای مثال ممکن است فکر کنند اگر در دانشگاههای خارجی پذیرش شوند، قادر خواهند بود در رشته مورد علاقه خود بدون هیچ هزینهای تحصیل کنند و هم اینکه دیگر دغدغه کنکور و کلاسهای کنکور را نخواهند داشت.
به گفته این روانشناس، وجود بحرانهایی نظیر کرونا هم در افزایش میل افراد به مهاجرت بی تاثیر نبوده است. در این مدت هم شرایط روحی و روانی افراد به سبب تعطیلات، وضعیت بازار و تنهایی نامساعد بوده و هم این که در این مدت افراد تحت تاثیر رسانهها و پیامهای آن بودهاند. در واقع افراد خلا تنهایی خود را در این مدت از طریق رسانهها پر میکردند و رسانهها هم از طریق جریانسازی، در تغییر باورها و نگرشهای افراد نقش بسیاری داشتند. در این میان، آرمانی جلوهدادن کشورهای دیگر و به تصویر کشاندن وضعیت اسفناک کشور خود در میل به مهاجرت افراد بیتاثیر نبوده است.
قائدنیای جهرمی در خصوص پیامدهای مهاجرت برای جامعه مبدا میگوید: به طور کلی مهاجرت ماهیتا تصمیم بدی نیست. حتی در آیات و روایات هم آمده است هر جایی که فردی احساس میکند در شرایط سختی به سر میبرد، میتواند مهاجرت کند. اما مهاجرت و تغییر محیط در کنار فراهم ساختن برخی مزایا، میتواند معایبی هم برای جامعه و هم برای خود افراد به همراه داشته باشد.
به گفته این روانشناس، چیزی که برای جامعه آسیبزننده است این است که اگر افراد تاثیرگذار علمی و سرمایهگذار از جامه مهاجرت کنند، جامعه از نظر فرهنگی، اقتصادی و علمی تهی میشود و این یکی از بزرگترین آسیبهای مهاجرت برای جامعه است.
مهاجرت و مسائل روانی مرتبط با آن
قائدنیای جهرمی درباره مهاجرت و پیامدهای روانی آن برای افراد میگوید: به طور کلی هر تغییری در زندگی ما استرسآور است و همان طور که میدانیم، استرس عاملی است که میتواند بر اساس تابآوریمان بر زندگی ما اثر بگذارد. برای مثال نفس فرزندآوری مثبت است و نگرانیهای مربوط به نگهداری فرزند استرس مثبت است. مهاجرت هم به همین صورت است. در واقع استرس مربط به مهاجرت یک استرس مثبت است، اما اگر بدون آگاهی و آمادگی قبلی صورت بگیرد، تغییر شرایط میتواند استرس مثبت مهاجرت را به استرس منفی تبدیل کند. به عبارتی، وقتی آمادگی نباشد، تابآوری افراد کاهش مییابد و افراد با قرار گرفتن در شرایط جدید نمیتوانند خود را با آن سازگار کنند. بنابراین، قبل از هر مهاجرتی، باید آمادگی لازم برای آن حاصل شود. فراهم ساختن خود آمادگی هم پروسهای زمانبر است و ممکن است یک سال یا دو سال زمان ببرد.
وی میافزاید: وقتی فرد در موقعیت جدید قرار میگیرد که بعضا فرهنگ، زبان و آداب آن جامعه را نمیداند، دچار عزت نفس پایین میشود. ممکن است فرد در جامعه مبدا خود از نظر فرهنگی، اجتماعی یا اقتصادی در وضعیت خوبی به سر ببرد که عزت نفس بالایی هم همراه داشته باشد اما ممکن است در جامعه مقصد این موقعیت را نداشته باشد و در نتیجه به دلیل شرایط جدید دچارعزت نفس پایین شود.
به گفته جهرمی، نکته دیگر این است که در هر مهاجرتی احساس دلتنگی و غربتزدگی ایجاد میشود. یعنی وقتی فردی از شهری به شهر دیگر میرود، در آن شهر احساس دلتنگی و تنهایی میکند، در حالی که وجود افراد، خانواده و شبکههای دوستی جزو واجبات زندگی محسوب میشوند و وجودشان باعث میشود انرژی روانی افراد بالاتر رود.
مهاجرت با کودکان چه میکند؟
قائدنیای جهرمی در خصوص پیامدهای روانی مهاجرت برای کودکان میگوید: مهاجرت روی کودکان و نوجوانان تاثیر عمیقی دارد. اولین آن، این که دوستان خود را در کشور مبدا از دست میدهند.هر چند ممکن است ارتباط مجازی خود را حفظ کنند اما ارتباط مستقیم و چهره به چهره وجود نخواهد داشت. در نتیجه کودکان و نوجوانان در کشور مقصد باید شبکه دوستی جدید بسازند و تا آن زمان ممکن است به آنها احساس تنهایی دست دهد که خود همین احساس هم میتواند زمینهساز مشکلات روانی و اجتماعی بسیار برای آنها شود.
وی ادامه میدهد: هر چه سن کودکان برای مهاجرت کمتر باشد، برای مثال زیر ۳ یا ۴ سال باشد، بهتر است. زیرا با بالا رفتن سن کودکان و نوجوانان، بیشتر احتمال دارد دچار احساس تنهایی و انزوا شوند.
خنارینژاد نیز در این خصوص میگوید: اینکه در چه سنی مهاجرت انجام شود، مهم است. اصولا روانشناسان بر این باورند، اگر مهاجرتی قرار است اتفاق بیافتد، بهتر است زیر ۲ سال صورت پذیرد. کودکان در سنین زیر ۲ سال قادرند سازگاری بیشتری با محیط داشته باشد و شناخت کافی از محیط خود را بهدست آوردند اما اگر کودکی هم بالای دو سال مهاجرت کند، بهتر است نسبت به زبان آن کشور آگاهی لازم را به دست آورد تا قادر به صحبت و بازی با همسالانش باشد و احساس طرد و تنهایی نکند.
به گفته خنارینژاد متاسفانه شاهد این هستیم که اکثرا کودکانی که در سنین بالاتر همراه با والدین خود به کشور دیگر مهاجرت میکنند، از نظر زبانی، فرهنگ و پوشش دچار تناقضاتی با کشور مبدا هستند زیرا انطباق فرهنگی هنوز صورت نگرفته که خود آن پروسهای زمانبر است. از این رو، فرزندان معمولا دچار نوعی احساس بیگانگی و بیهویتی میشوند و همین تناقضات سبب میشود به تدریج اعتماد به نفس خود را از دست بدهند.
راهکار چیست؟
قائدنیای جهرمی در خصوص چند و چونِ کاهش آسیبها و پیامدهای روانی مهاجرت میگوید: برای کمتر شدن آسیب مهاجرت لازم است خانوادهها از قبل برنامهریزی مناسب داشته باشند و آمادگی لازم را کسب کنند زیرا چنین اموری میتواند کمک کند تبعات روانی، شناختی و اجتماعی مهاجرت کمتر شود.
خنارینژاد نیز بیان میدارد: ما باید امکانات و تسهیلات خوبی برای خانوادهها و جوانان فراهم کنیم. این شرایط سبب میشود از تصمیم آنها برای مهاجرت جلوگیری شود. یکی دیگر از راهکارها این است که از نظر فرهنگی روی افراد کار کنیم. باید پذیرفت که برآوردن نیازهای کنونی نسل جوان دیگر با روشها و شیوههای قبلی امکانپذیر نیست و باید از ابزارهای جدید استفاده کرد. برای مثال استفاده از «روانشناسی مثبتگرا» یکی از روشهایی است که میتواند احساس خودباوری و اعتماد به نفس را در جوانان بیدار کند و احساس عجز و ناتوانی و ناامیدی را از آنها بزداید. بنابراین باید وعدههایی داد که همخوانی بیشتری با واقعیت دارند و نه وعدههای واهی، دروغین و بی اساس.
این روانشناس در پایان یادآور میشود: باید این باور را در جوانان بیدار کرد که به آنها و سخنانشان توجه میشود و مورد بیمهری و بیتوجهی نیستند. آنها برای کشور مهم هستند و برای رفع نیازهای آنها تلاش میشود. باید بتوان اعتمادسازی کرد و مشارکت آنها در امور جامعه خواست. این تصور را بزداییم که بهشت خارج از این سرزمین است و یک راه برای زدودن این تصور بالا بردن سواد رسانهای افراد است تا راههای شناخت را بشناسند و به کار ببندند.
در یک کلام میتوان این عبارات را در بیتی از کلیم کاشانی خلاصه کرد:
به تکلم، به خموشی، به تبسم، به نگاه میتوان برد به هر شیوه دل آسان از من
پایان پیام/غ