مکتب شهید سلیمانی مولود فقه جواهری است
طلبه درس آموخته مذهب امامیه هر قدر که به مسائل سیاسی و اجتماعی ورود کند و سخن بگوید و یادداشت بنویسد ولی نسبت به شهدا و رابطه شان با حوزه و معارف تشیع چنین دیدگاهی داشته باشد، تردیدی در تحجر فکری او باقی نمیماند.
فارسپلاس؛ داود مهدویزادگان در یادداشتی نوشت: ایراد این است که چرا در حوزه علمیه پایاننامه های زیادی درباره شهید سلیمانی نوشته میشود. درحالی که باید پایاننامه های طلاب درباره امثال شهید مدرس و شهید بهشتی باشد که حوزوی بودند.
مسلما این اعتراض معطوف به ناچیز بودن توجه پایاننامه های حوزوی به اندیشه علمای حوزه نیست بلکه اعتراضشان به توجه طلاب به شخصیت شهید سلیمانی و مکتب سیاسی رزمندگان اسلام است. چون اگر این چنین نبود چه لزومی دارد که پای موضوع مکتب شهید سلیمانی به میان کشیده شود و عناوین برخی از پایاننامه های طلاب که به این موضوع پرداخته فهرست شود. این معترض میتوانست مشفقانه از اولیا و طلاب حوزههای علمیه بخواهد که درباره شهیدان مدرس و بهشتی بیشتر کار شود.
معترض حوزوی برای توجیه ایراد خود دلیل نابجایی توأم با بهتان ذکر کرده است. به زعم وی اینگونه موضوعات هیچ تناسبی با دروس حوزوی ندارد! مگر هر شهیدی دارای مکتب است! مبادا با خون شهدا تجارت کنیم! ما در این مسیر دچار توهم شدهایم و الگوی دیگری را در حوزه رواج میدهیم!
توجیهات معترض حوزوی فراتر از این است که چرا طلاب درباره شهید مدرس و شهید بهشتی پایاننامه نمینویسند بلکه اعتراض به این است که چرا طلاب به موضوع مکتب شهید سلیمانی و موضوعات مشابه که جنبه سیاسی و اجتماعی دارد، میپردازند.
طلبه درس آموخته مذهب امامیه هر قدر که به مسائل سیاسی و اجتماعی ورود کند و سخن بگوید و یادداشت بنویسد ولی نسبت به شهدا و رابطه شان با حوزه و معارف تشیع چنین دیدگاهی داشته باشد، تردیدی در تحجر فکری او باقی نمیماند.
مقام همه شهدای انقلاب اسلامی متعالی است اما برخی از آنها تا سرحد مکتب سازی و گفتمان سازی پیش رفتهاند. شهید سلیمانی یکی از همان شهدای مکتبساز است و جز برترینهای شهیدان است.
خوب بود ایشان لااقل همان 10 پایاننامه ای را که اعتراضاً نام برده است میخواند و بعد اشکالش را بیان میکرد. این اندازه سطحینگری از یک فرد حوزوی خیلی بعید است.
بیتردید، شهید سلیمانیها مولود فکر و اندیشه حوزه امامیه است. این شهدا رهروان راه امام خمینی ره و مکتب سیدالشهدا سلام الله علیه هستند و اندیشهشان از کتاب و سنت اشراب شده است. هیچ مرزی میان شهید مدرس و شهید سلیمانی نیست.
چگونه است که ایشان بر این عقیده است که حوزه علمیه در حال انحراف از مسیر خود است و به الگوی دیگر میپردازد؟ آیا سرداران مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام الگوی دیگر و انحرافی است؟! اگر خاستگاه فکری مکتب شهید سلیمانی متن اندیشه حوزه امامیه نیست؛ توضیح دهند که این تفکر از کجا نشأت گرفته است.
حسب تعالیم مرحوم امام خمینی ره، اساساً ویژگی دروس فقه اجتهادی و فقه جواهری در این است که حماسه آفرین و گفتمان ساز و مکتب شهیدساز باشد. فقهی که مدافع حرم و امنیت و رزمنده اسلام و جهادی محور مقاومت نسازد، فقه جواهری نیست. بدخواهان حوزه انقلابی با چنین فقهی مخالف و معاندند. آنها با دروس فقهی که فقط به مسائل فردی مانند احکام دماء ثلاث می پردازد که مشکل ندارند.
از جناب ایشان سؤال میشود که مباحث سیاسی و اجتماعی که تا کنون بدانها پرداخته است، چه ربطی به دروس حوزه دارد. حکمرانیهای عرفی و الگوهای غربی چه نسبتی با کتاب و سنت دارد که از آنها دفاع میکند و بر نظریه سیاسی فقه جواهری ( ولایت مطلقه فقیه ) ترجیح میدهد؟ کدام درس حوزوی به وی آموخته است که علمای امامیه ( علامه شعرانی ره و علامه طباطبایی ره را عرفی گرا و سکولار معرفی کند؟
اگر قرار بر این است که از دانشگاه غربی مطلب بیاموزیم، گمان نمیکنم که اندیشه غربی موالیدش را از خود دور کند و بگوید آنها از ما نیستند. بنابراین پرداختن پایاننامههای حوزوی به موضوعاتی مانند مکتب شهید سلیمانی اهتمام شایستهای در بیان خاستگاه حوزوی آنها است.
به هر روی، چنین دیدگاهی نسبت به موضوعات پایان نامههای طلاب، جدای از آنکه باطن فکر متحجرانه خود را معلوم می سازد و نشان میدهد هر حوزوی که به مباحث سیاسی و اجتماعی میپردازد لزوماً نو اندیش نیست، خطر دور شدن حوزه از متن جامعه و سیاست را نیز آشکار میکند. تردیدی نیست با ترویج اینگونه نگرشها مسیر انسداد فکری حوزه و تحجرگرایی حوزویان هموارتر میگردد.
از این رو، حوزه انقلابی نسبت به چنین دیدگاههای متحجرانهای، آنگونه که در « منشور روحانیت » امام خمینی(ره) آمده مسؤولیت خطیری بر دوش دارد و نباید به سادگی از کنار آن بگذرد. انشالله
پایان پیام/ت