نوربالا| پدروپسر دنبال یک جای گم و گور برای دفن شدن می‌گشتند!

نوربالا| پدروپسر دنبال یک جای گم و گور برای دفن شدن می‌گشتند!

همسر شهید قدوسی می‌گوید: یک­بار به همسرم ­گفتم کنار پدرت، جایی برای خودت در نظر بگیر، گفت: برای خودم مقبره بگذارم که پا روی قبرم نگذارند؟ نه! من می‌­خواهم جایی باشد که روی قبرم پا بگذارند. جایی باشد که له بشوم و نشانی از من نباشد.

نوربالا| پدروپسر دنبال یک جای گم و گور برای دفن شدن می‌گشتند!

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، ۱۴ شهریور سال ۶۰ وقتی دفتر کار دادستان کل انقلاب به دست نفوذی منافقین منفجر شد، تازه خیلی‌ها با نام شهید آیت‌الله قدوسی آشنا شدند؛ مردی که از مبارزین موثر علیه طاغوت پهلوی بود و دوستی دیرینه‌ای با شهید بهشتی داشت. محمدحسن فرزند ارشد آیت الله قدوسی نیز در دفاع مقدس سال ۵۹ شهر هویزه به شهادت رسید. نجمه سادات طباطبایی همسر شهید قدوسی در برشی از خاطرات خود اینگونه همسرش را روایت می‌کند:


شهید آیت‌الله علی قدوسی

پدر همسرم مقبره­‌ای در قبرستان نو دارند که در آن­جا دفن هستند. یک­بار به شهید قدوسی ­گفتم: کنار پدرتان جایی را برای خودتان در نظر بگیرید. گفتند: برای خودم مقبره بگذارم که پا روی قبرم نگذارند؟ نه! من می‌­خواهم یک جایی باشد که روی قبرم پا بگذارند. جایی باشد که له بشوم و نشانی از من نباشد.

زمانی که اجازه نمی‌­دادند داخل شهر قم جنازه دفن بشود و به همین منظور بهشت معصومه را درست کردند، من خیلی ناراحت شدم. محمدحسن پسرم گفت: چرا اوقاتتان تلخ است؟ گفتم: ما غربت را چشیدیم و به این­جا آمدیم تا در پناه حضرت معصومه (س) باشیم، وقت مردن می­‌خواهند ما را توی بیابان­‌ها بیندازند؟!


شهید محمدحسن قدوسی

دلم می­‌خواهد داخل قم که درِ بهشت به روی آن باز می‌­شود، مرا دفن کنند. خندید و گفت: چه حرف‌هایی می‌­زنید؟ من که می­‌خواهم وصیت کنم جنازه‌­ام را پای کوه بگذارند تا سگ­‌ها مرا بخورند! عمل آدم مهم است. همین­طور هم شد. نمی­‌دانم جنازه‌­اش چه شد؟ این­ها چیزهایی بود که این­ها داشتند و رفتند.

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *