نگاه شهید مطهری به تاریخ به عنوان یک مصلح اجتماعی/ تبیین کنشگری مردم در حکومت دینی از منظر متفکر انقلاب

نگاه شهید مطهری به تاریخ به عنوان یک مصلح اجتماعی/ تبیین کنشگری مردم در حکومت دینی از منظر متفکر انقلاب

دغدغه شهید مطهری، احیای تفکر اسلامی و چگونگی رهایی جامعه از بحران آگاهی و ازخودبیگانگی است؛ تا عزت و شرف و عظمت اسلامی احیا شود و جامعه اسلامی بتواند از زیر یوغ تفکرات خودستیزانه، فراموش‌کارانه، متحجرانه و غرب‌پرستانه نجات یابد. این مسأله‌ای است که استاد مطهری در تاریخ جستجو می‌کند. بنابراین استاد مطهری مصلحی اجتماعی است که از حیث آسیب‌شناسی اجتماعی از تحلیل تاریخی بهره می‌برد.

نگاه شهید مطهری به تاریخ به عنوان یک مصلح اجتماعی/ تبیین کنشگری مردم در حکومت دینی از منظر متفکر انقلاب

فارس‌پلاس؛ دیگر رسانه‌ها- مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی موسوی، استاد حوزه علمیه قم سال‌هاست پیرامون اندیشه شهید مطهری به فعالیت فکری و پژوهشی ‌می‌پردازد. از این رو به مناسبت شهادت شهید مطهری و گرامیداشت هفته معلم در گفت‌وگو با ایشان درباره نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری به گفت و شنود نشسته‌ایم.

مشروح این گفت‌وگو در ادامه از نظر می‌گذرد.

*به عنوان اولین سؤال از باب مقدمه بحث این است که چرا شهید مطهری دغدغۀ تاریخ‌پژوهی داشتند؟ به بیان دیگر نسبت میان واقعیت اجتماعی و مبانی فکری در پیدایش این مسأله در اندیشه شهید مطهری چگونه بوده است؟

-بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. ابتدا به روح همۀ شهدای اسلام، شهدای انقلاب اسلامی، شهدای جنگ تحمیلی و به‌ویژه شهید والامقام استاد شهید مطهری درود می‌فرستیم.

اینکه توجه استاد مطهری به تاریخ از کجا ایجاد شد و ریشه‌های آن در کجاست، باید در چهار ویژگی استاد مطهری جست و جو شود. نکتۀ اول این است که ایشان یک عالم و خطیب دینی است و به طور طبیعی عالم دینی دربارۀ همۀ بخش‌های دین حساسیت دارد و از همۀ بخش‌های آن استفاده می‌کند؛ به‌ویژه اگر آن عالم دینی، خطیب و استاد جامعه و استاد اخلاق باشد. در سنت اسلامی ما پایه و اساس خطابه را تاریخ شکل می­‌دهد. بنابراین استاد مطهری خطیب و موعظه‌گر اجتماع است که به‌خودی‌خود به مواعظ تاریخی توجه می‌کند که در کتاب‌های «حکمت‌ها و اندرزها»، «داستان راستان»، «بیست گفتار»، «ده گفتار» و در مباحث مختلف و به‌ویژه مباحث اخلاقی از شواهد تاریخی و حکایت‌های گذشتگان و معاصرین بسیار استفاده می­‌کنند.

ویژگی دیگر شهید مطهری که ریشه توجه ایشان به مسأله تاریخ است اصل اصلاح گری اجتماعی است. چه اینکه شهید مطهری خود را در قامت یک مصلح اجتماعی می‌­دید. اصلاح اجتماعی ناشی از فهم دقیق تحولات اجتماعی و تاریخی و فرهنگی یک ملت است. اگر کسی نتواند با تاریخ و هویت و تراث ملتی ارتباط برقرار کند یا ریشه‌ها و بنیادهای ناهنجاری­‌های اجتماعی را فهم نکند، او نمی‌تواند مصلح اجتماعی شود. در واقع اصلاح اجتماعی با فهم تاریخی گره خورده است. کسی که تاریخ را درست بخواند، با تاریخ انس بگیرد و مسائل امروز را درعقبۀ تاریخی و فرهنگی یک ملت ریشه‌یابی کند، می‌تواند نگاه آسیب‌شناسانه و درمان‌گرایانه داشته باشد.

*** توجه ویژه شهید مطهری به تاریخ به عنوان یک مصلح اجتماعی ***

از آنجایی که استاد مطهری یک مصلح اجتماعی است و به دنبال اصلاح‌گری اجتماع است و می‌خواهد مسیر درست حیات انسان امروز را به‌درستی ترسیم و بعد خرافه‌زدایی کند و عوامل موجب انحطاط جامعه را کنار بزند، به طور طبیعی نیاز به تاریخ دارد و دست‌کم باید تاریخ دوران معاصر را بداند؛ بنابراین اصلاح‌گری اجتماعی یکی از دلایلی است که استاد مطهری به تاریخ توجه ویژه‌ای دارد.

همین نگاه عمیق ایشان است که از او یک مصلح اجتماعیِ بیدارِ به‌روز می‌سازد؛ در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» استاد مطهری هنگامی که می‌خواهد رابطۀ اسلام و نیازهای زمان را طراحی کند، عقبۀ تاریخی یعنی دوران خلفا را بررسی می‌کند و شیوۀ مواجهۀ آن‌ها و صحابه را می‌بیند تا به جریان‌های اشعری‌گری و اخباری‌گری می‌رسد و آثار اخباری‌گری در جامعه را بررسی می‌کند. بعد هم به نهضت مشروطه می‌پردازد و بعد از آن جریان‌هایی را که ضدیت با مدرنیته و تجدد دارند، تحلیل و بررسی می‌کند تا اینکه الگوی خودشان را در باب توجه اسلام به نیازهای زمان را طراحی می‌کند. این مسائل سبب می‌شود تا ایشان در جایگاه یک مصلح اجتماعی کارآمد و بیدار قرار گیرند.

سومین عاملی که باید در نگاه استاد مطهری به تاریخ مورد توجه قرار گیرد، این است که ایشان در روش فقاهت بسیار متأثر از آیت‌الله العظمی بروجردی است؛ چنان‌که خودشان در کتاب «مسئلۀ حجاب» و همچنین «پاسخ‌هایی به شبهات مسئلۀ حجاب» بارها و بارها به این نکته توجه کرده‌اند. ویژگی فقه آیت‌الله بروجردی این بود که به عنصر تاریخ و فهم تاریخی نصوص توجه ویژه‌ای داشتند و معتقد بودند روایات ما در یک بستر تاریخی و در مواجهه با زمینه و زمانه‌ای که اهل بیت(ع) در آن قرار داشتند، صادر شده‌اند. توجه به تاریخ در دستگاه فقاهتی آیت‌الله بروجردی به یکی از مهم‌ترین شاگردان ایشان یعنی شهید مطهری سرایت کرده است.

عنصر چهارم شخصیت شهید مطهری که سبب توجه و دغدغه­‌مندی نسبت به تاریخ شده است مبانی فلسفی و الهیاتی شهید است. به طور طبیعی شهید مطهری فیلسوف حکمت متعالیه است و انس عجیب و زیادی با حکمت متعالیه دارد و بنیاد فکری خودشان را با حکمت متعالیه سامان داده است. بر اساس مبنای فلسفۀ حکمت متعالیه، جامعۀ انسانی هم جامعۀ در حال تکامل، تطور و رشد و پیشرفت است که از حیات اقتصادی بسیط و ساده آغاز می‌شود و در هر دوره و نسلی رو به تکامل می‌گذارد و به حیات فرهنگی منتهی می‌شود. به همین دلیل استاد مطهری نگاه تکامل فرهنگی، فکری، فطری و عقلی به جامعه دارند و معتقدند که جامعه هم به صورت تدریجی رشد می‌کند و هر مرحلۀ امروزی نتیجۀ مراحل پیشینی است و هر فعلیت امروزی بالقوۀ دیروزی است. این مبنای فلسفی استاد مطهری در باب حرکت و انسان‌شناسی (یعنی فطرت) و جامعه‌شناسی (که جامعه هم تبلور حیات تدریجی و تکاملی انسان است)، ایشان را به یک نگاه فلسفی به تاریخ و جامعه رهنمون می‌کند و تاریخ برای استاد مطهری فوق‌العاده مهم و اساسی می‌شود.

* در زمانۀ شهید مطهری مسألۀ اصلی که ایشان تشخیص داد در دانش تاریخ باید بدان پرداخته شود، چیست؟ یعنی تقریر ایشان از مسألۀ تاریخ چیست؟ با توجه به منظومۀ فکری که شهید مطهری داشت، مسألۀ تاریخ را چگونه تشخیص می‌دهد که برای مثال بگوید کلان‌ مسألۀ تاریخی من این قضیه است و باید این را حل کنم تا مسائل دیگر حل شود؟

-دربارۀ شهید مطهری و موقفی که ایشان در آن قرار گرفته بود و از آن موقف به تاریخ نگاه می‌کند باید به این مسأله توجه کرد که ایشان خود را یک مصلح اجتماعی می‌دید و از همین رو دغدغۀ انسان ایرانی و جامعۀ ایرانی را داشت.

مسألۀ بزرگانی چون امام(ره) و شهید مطهری در ادامۀ همان نهضت احیای تفکر اسلامی است؛ نهضتی که جرقه‌های اولیۀ آن توسط سید جمال‌الدین اسدآبادی، میرزای شیرازی و علمایی از این قبیل آغاز شد که حاصل توجه به بحران اجتماعی جامعه ایران بود یعنی بحران آگاهی و غفلت جامعه از معارف عمیق و اساسی و زندگی‌بخش و جامعه‌ساز اسلام و به تعبیری غفلت از دین به عنوان عنصری نظام‌ساز و جامعه‌ساز که مدینۀ فاضلۀ نبوی را ساخته است یا دقیق‌تر جامعۀ جاهل عربی را به یک مدینۀ فاضلۀ نبویه تبدیل کرده است.

*** احیای تفکر اصیل دینی در گرو فهم تاریخی ***

بنابراین نقطۀ مرکزی توجه ایشان به تاریخ، احیای تفکر اصیل دینی و تفکر درست اسلامی است و احیای میراث جاودانه و عقلانی و معنوی جامعۀ ایرانی و اسلامی و حفاظت از این میراث است؛ همچنین پاسخ‌دادن به شبهات علیه این میراث و البته خرافه‌زدایی از دین و تاریخ و فرهنگ و هویت انسان ایرانی و اسلامی. البته از درون این دیدگاه نگاه سیاسی به اسلام، نگاه فلسفی دقیق به اسلام، نگاه عقلانی به اسلام یا نگاه‌های عقلانی به اسلام و انسان، نگاه‌های اجتماعی اسلام به زندگی مردم، نگاه‌های زندگی‌سازی فقه و شریعت و …. آشکار می‌شود.

*به نظر شما شهید مطهری منظومۀ مفهومی کاملی دربارۀ تاریخ داشتند؟ اگر داشتند، ساختار و شاکلۀ کلی و سطوح و لایه‌های اصلی این منظومۀ فکری چیست؟ به چه لایه‌هایی در این منظومۀ فکری اشاره می‌شود که در طول یا عرض همدیگر قرار می‌گیرند؟

-به نظر می‌­رسد برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید به سؤال دیگری توجه کرد و آن این است که آیا شهید مطهری یک مورخ بود یا اینکه ایشان مورخ به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه دانشمندی است که از تاریخ برای رسیدن به واقعیت و ارائۀ یک برنامۀ درست زندگی بهره می‌برد؟ به نظرم اگرچه شهید آثار و تحلیل‌های تاریخی بسیاری دارد که جملگی قابل استفاده هستند نمی­‌توان او را یک مورخ دانست بلکه او در واقع یک مصلح اجتماعی است.

ایشان خود را در جایگاه طبیب دردها، آسیب‌ها و بحران‌های جامعه می‌شناسد و معرفی کرده است؛ چنان‌که در کتاب «عدل الهی» بیان می‌کنند از زمانی که دست به قلم برده‌اند، همواره تلاش داشته‌اند مسائل مهم جامعۀ اسلامی را کشف کنند و به مهم‌ترین و اولویت‌دارترین مسائل بپردازند. از این مسئله هم تخطی نکردند و به صورت یک سیر به‌هم‌پیوسته دیدند و گام‌به‌گام طرح‌شان پخته‌تر و عمیق‌تر شد.

استاد مطهری مصلحی اجتماعی و مجتهدی جامعه‌ساز و برنامه‌ساز برای جامعۀ اسلامی است. تاریخ هم به عنوان یک ابزار­ برای ایشان مهم است که از آن بهره می‌گیرد و استفاده می‌کند؛ وگرنه او در مقام و درصدد تبیین یک کتاب تاریخی محض که به همۀ جوانب یک واقعه بپردازد یا اینکه زندگی‌نامه‌ای از ابتدا تا انتها تدوین کند و تألیف کند، نبوده است.

مسأله شهید مطهری احیای تفکر اسلامی و چگونگی رهایی جامعه از بحران آگاهی و ازخودبیگانگی است؛ تا عزت و شرف و عظمت اسلامی احیا شود و جامعه اسلامی بتواند از زیر یوغ تفکرات خودستیزانه، فراموش‌کارانه، متحجرانه و غرب‌پرستانه نجات یابد. این مسئله‌ای است که استاد مطهری در تاریخ جستجو می‌کند. بنابراین استاد مطهری مصلحی اجتماعی است که از حیث آسیب‌شناسی اجتماعی از تحلیل تاریخی بهره می‌برد.

استاد مطهری بحث‌های عمیقی در باب فلسفۀ علم تاریخ دارند که تاریخ را در جایگاه یک علم و تراث معرفتی بشر تحلیل کرده است؛ به تاریخ در جایگاه سرگذشت و گذشتۀ تاریخی انسان و مقولۀ فرهنگی و اجتماعی توجه کرده‌اند. بنابراین در بخش تاریخ کتاب «جامعه و تاریخ» طرح خودشان را از تاریخ ارائه داده‌‌اند. در جلد اول کتاب «فلسفۀ تاریخ» به‌ویژه در بخشی که شرحی بر کتاب «تاریخ چیست» نوشتۀ ای.اچ کارل است، تلاش کرده‌اند نگاه فلسفی و روشمند خودشان را به تاریخ عرضه کنند.

*** اهمیت سنت‌های تاریخی در اندیشه شهید مطهری ***

برخلاف نگاهی که قائل است تاریخ علم نیست، استاد مطهری تاریخ را علم می‌داند و ادله‌ای برای علم‌بودن تاریخ و وجود قواعد و قوانین علمی در تاریخ بیان می‌کند. همچنین باید دربارۀ فلسفۀ تاریخ استاد مطهری بحث کنیم که ایشان موتور محرک تاریخ را چه می‌داند؟ عناصر مهم تاریخ‌ساز را چه می‌داند؟ تاریخ را تکاملی می‌دانند یا انحطاطی؟ اگر تکاملی می‌داند، آیا تک‌خطی است یا به نوعی دایره‌ای و بازگشتی و ارتجاعی یا به صورت فنروار جلو آمده است و در عین حرکت تکاملی هر دو سوی انحطاط و تعالی در یک مقطع تاریخی امکان تحقق دارد.

یکی از مباحث مهم استاد مطهری در تاریخ، تکامل اجتماعی تاریخ است که فوق‌العاده مهم است؛ دیگری هم نبرد حق و باطل در تاریخ است که از قرآن کریم بهره گرفته‌اند. استاد مطهری در کتاب «نبرد حق و باطل» و در کتاب «قیام و انقلاب حضرت مهدی از منظر فلسفۀ تاریخ» تبیین عالمانه‌ای از این مساله ارائه داده‌اند. همچنین استاد در کتاب «فلسفۀ تاریخ قرآنی» (جلد چهارم) نبرد تاریخ را به عنوان سنت الهی تبیین کرده‌اند. بحث سنت‌های تاریخی هم برای استاد مطهری مهم است که نزد کسانی چون شهید صدر، رهبر معظم انقلاب و دیگران هم اهمیت دارد..

*سؤال دیگری که پیش می‌آید، آن است بنیادهای فلسفه تاریخ از دیدگاه شهید مطهری چگونه صورت بندی می­‌شود؟

-دربارۀ فلسفۀ تاریخ باید گفت استاد مطهری توجه زیادی به این مسأله دارند. در دوره‌های اول حیات ایشان کمتر مباحث فلسفۀ تاریخی را می‌توانیم ببینیم؛ یعنی بیشتر نگاه تاریخی غالب است. اما در لابلای مطالب، توجه‌هایی به مباحث فلسفۀ تاریخی وجود دارد؛ تا اینکه «قیام و انقلاب مهدی» در سال‌های 1343 یا 1344 به نگارش درمی‌آید؛ این کتاب سخنرانی است که بعداً مکتوب می‌شود. این کتاب شاید اولین کار استاد مطهری در حوزۀ تاریخ است. این پروژه با نگارش کتاب «نبرد حق و باطل» ادامه پیدا می‌کند. اما از سال 1348 مسئلۀ تاریخ و فلسفۀ تاریخ، به طور جدی‌تر برای استاد مطهری مطرح می‌شود.

دلایلی دارد که در ادامه خواهم گفت. در یکی از کتاب‌ها استاد می‌گوید: «زمانی که کتاب «قیام و انقلاب مهدی» را نوشتم، خیلی از مباحث فلسفۀ تاریخ چیزی نمی‌دانستم؛ اما اکنون که به آن بحث نگاه می‌کنم، پخته به نظر می‌رسد و بحثی است که کمتر خطایی به آن وارد می‌شود». این مسئله نشان‌دهندۀ آن است که هنوز مباحث فلسفۀ تاریخ مدرن و کتاب‌های به زبان‌های دیگر هنوز ترجمه نشده است که استاد از آن‌ها استفاده کند؛ ایشان یک دستگاه فلسفۀ تاریخ دارد که آنجا از آن استفاده می‌کند.

بنیادهای فلسفۀ تاریخ از دیدگاه شهید مطهری را می‌توان اینگونه صورت بندی نمود:

1. انسان موجودی فطرت‌جوست و میل به کمال دارد و اساس حرکت تاریخ را میل به کمال، میل به بی‌نهایت‌ها، میل حقیقت‌جویی، میل به زیبایی‌دوستی، میل به ابداع و نوآوری و امثال این‌ها می‌سازد. استاد مطهری این مسئله را در کتاب «فطرت» به‌خوبی تبیین کرده و نتیجۀ آن «فلسفۀ تاریخ» استاد مطهری می‌شود.

2. دومین عنصر در بحث فلسفۀ تاریخ شهید مطهری، نگاه حرکت است. بحث تضاد در فلسفۀ اسلامی و بعد درس‌های «اسفار» را که ارائه دادند، حرکت و زمان را به لحاظ فلسفی تحلیل می‌کنند و جریان‌های فلسفه‌ای شدن هگلی و نگاه‌های تضادگرایانه و مارکسی را نقد می‌کنند که متأسفانه به حوزه ما سرایت کرده و اکنون وجود دارد. همچنین صورت‌بندی دقیقی از حرکت جوهری تکامل اجتماعی انسان و سیر از حیوانیت به انسان و از اقتصاد به فرهنگ را بیان می‌کنند، مبنای تکامل شهید مطهری می‌شود.

3. سومین مبنای فلسفۀ تاریخ استاد مطهری، سنت‌های تاریخ در قرآن است. استاد مطهری به سنت‌های الهی در تاریخ و وجود یک سلسله قوانین و به نوعی حرکت ضابطه‌مند و قاعده‌مند تاریخ معتقد است که ریشه در الهیات استاد مطهری دارد؛ در اینکه این جهان غایت‌مند است و سیر به سوی الی الله دارد و این غایت در جامعه به نوعی جاری و ساری است. به این مسئله در کتاب «وحی و نبوت» بخش مشخصات اسلام آمده است و هم در جهان‌بینی شهید مطهری نمایان است که سنت‌های تاریخی ریشه در غایت‌مندی و حکمت‌مندی تاریخ دارد و اینکه دست قدرت و فیض الهی وجود دارد و یک سیر تعالی‌جویانه و قوس صعودی به سوی حضرت حق وجود دارد.

4. بر اساس آنچه گفته شد، چهارمین ویژگی که در فلسفۀ تاریخ استاد مطهری موج می‌زند، انسان‌گرا بودن ایشان است. اراده و اختیار انسان نقش اساسی و تعیین‌کننده در سیر تاریخ حیاتی بشریت دارد. از آیۀ «ان الله لا یغیر بقوم حتی یغیر ما بانفسهم» بارها و بارها استاد مطهری به نقش ارادۀ انسان و نقش حیات انسانی استفاده کرده‌اند و اراده و حیات انسان را بسیار مهم و تأثیرگذار می‌دانند.

به همین دلیل ایشان موتور محرک تاریخ را مردم می‌داند و مردم را اساس تحولات انقلابی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می‌داند؛ همچنین نقش مردم فوق‌العاده اهمیت دارد و مردم خودشان باید اقامۀ قسط کنند: «لیقوم الناس بالقسط». حکومت دینی که شهید مطهری تبیین می‌کند، حکومتی است که مردم نقش مرکزیت، کنش‌گری و فعال‌بودن را دارند؛ بنابراین ولیّ و امام به معنای هادی است؛ یعنی کسی که جهت را نشان می‌دهد، دل‌ها را به هم پیوند می‌زند، مردم را فعال می‌کند تا حرکت کنند به اقامۀ قسط برسند؛ پس نقش ارادۀ مردم و نقش خود مردم در تاریخ بسیار مهم و اساسی است و موتور محرک تاریخ را اراده، همت و عزم جمعی مردم تعیین می‌کند.

5. در نگاه فلسفۀ تاریخ استاد مطهری، مهدویت یک نقطۀ اوج است. فلسفۀ تاریخ با امید به آینده و روشن‌بینی دربارۀ آینده گره خورده است. فلسفۀ تاریخ استاد مطهری فلسفۀ تاریخ بسیار خوش‌بینانه است که آینده را بسیار روشن می‌بیند؛ برخلاف نظریات فلسفۀ تاریخی که همواره آینده را تیره و تاریک می‌بیند و انسان را محصور در قفس آهنین‌ها و مغضوب جریان‌های ارباب و رعیتی می‌بیند و اینکه انسان همواره اسیر است.

اما در نگاه استاد مطهری آینده همواره روشن است و اساس فلسفۀ تاریخ ایشان را امید، روشنایی و خوش‌بینی به آینده می‌سازد که به طور طبیعی با مهدویت گره خورده است. به همین دلیل اولین کتابی که استاد مطهری دربارۀ فلسفۀ تاریخ می‌نویسد، نظریۀ خودش را در پرتو نظریۀ مهدویت کشف کرده و صورت‌بندی کرده است؛ بعد هم با سایر نظریات آن را تکامل بخشیده و توسعه داده‌اند. بنابراین خوش‌بینی به آینده و روشن‌بینی آینده یکی از مهم‌ترین مسائلی است که در نگاه فلسفۀ تاریخ استاد مطهری موج می‌زند.

*با توجه به شرایط موجود در دانش تاریخ و شناخت جنابعالی از فضای تاریخی معاصر، به نظر شما اندیشۀ شهید مطهری چه ظرفیت‌هایی برای امروز جامعه دارد؟ اگر بخواهیم از اندیشۀ شهید مطهری برای امروز خودمان استفاده کنیم، به چه امتدادهایی باید دست بزنیم؟

-در پاسخ به این سؤال باید بدانیم، اندیشۀ شهید مطهری، اندیشۀ زنده‌ای است و هنوز هم کارآمدی خودش را دارد و کاربست‌های فوق‌العاده زیادی را در تفکر انقلابی ما به سمت جامعه‌سازی و تمدن‌سازی دارد. اولین نشانۀ آن این است که رهبر معظم انقلاب سالی نیست که حوزویان و دانشگاهیان، مداحان و مجتهدین و جوانان را به مطالعۀ آثار شهید مطهری ارجاع ندهند و مطالعۀ آثار ایشان را جزء اوجب واجبات جوان انقلابی، تشکل‌های انقلابی، طلبه‌ها و دانشجویان امروز می‌دانند. طبیعتاً مقام معظم رهبری از همۀ متفکران به‌روزتر و آینده نگرتر هستند. توجهی که رهبر معظم انقلاب به آثار و شخصیت شهید مطهری دارند، دربارۀ هیچ متفکری به این میزان نیست.

*** نیازهای گام دوم انقلاب به تفکرات شهید مطهری ***

رهبر معظم انقلاب بارها فرموده‌اند متفکر انقلاب اسلامی و ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی شهید مطهری بود و بنیادها و بنیان‌های انقلاب اسلامی را شهید مطهری صورت‌بندی دقیق و درست، فلسفی، کلامی و الهیاتی کرده است. و از آن جهت که به تعبیر زیبای شهید مطهری علت محدثه هر انقلابی، علت مبقیۀ آن هم هست؛ برای پاسبانی از مرزهای ایدئولوژیکی و فکری انقلاب باید به همان بنیان‌های فلسفی و الهیاتی روی بیاوریم و هنوز بهترین اثر، آثار شهید مطهری است. متفکری که برای حرف و بیان امام دستگاه اعتقادی، کلامی، فلسفی و الهیاتی ساخت و جامعه را اقناع کرد و به لحاظ فکری رقبا را از میدان فکری خارج کرد.

مسائلی که امروز در گام دوم انقلاب اسلامی با آن‌ها مواجهیم، همان مسائلی است که در گام اول انقلاب اسلامی مواجه بودیم. سؤال‌ها و پرسش‌های نسل جوان را که می‌نگریم، همان سؤالاتی است که نسل جوان، قبل از پیروزی انقلاب از اسلام، قرآن و انقلاب داشتند. هنوز هم مسئلۀ حجاب، نظام حقوقی زن، مسئلۀ اسلام و نیازهای زمان و …. مسائل امروز جامعه است؛ یا مسائلی مانند عدالت، آزادی، فطرت، تکامل، پیشرفت، چگونگی مواجهه با پیشرفت‌های تمدن بشری، چگونگی حذف آموزه‌های غربی در تفکر اسلامی، چگونگی فهم دین برای پیشرفت‌ و جامعه‌سازی و تمدن‌سازی و … که امروز هم وجود دارد و عین عبارات استاد مطهری و تیتر کتاب‌های ایشان است. در واقع هنوز هم پرسش جدی نسل جوان، دانشگاهیان و حوزویان ما این مسائل است. دغدغه‌های انقلاب اسلامی همان دغدغه‌هاست؛ دغدغه‌هایی مثل جامعه‌سازی، حکومت اسلامی، ایجاد یک نظام عادلانه برای گسترش پیشرفت و ترقی و صلح و عدالت جهانی و …. ؛ این‌ها هم عباراتی است که در کتاب‌های شهید مطهری وجود دارد.

بنابراین مسألۀ امروز ما همان مسئله‌ای است که شهید مطهری با آن مواجه بوده است. کتاب‌هایی که چهل و چند سال از انتشار آن‌ها می‌گذرد، مثل این است که متفکری همین امروز نشسته است و رابطۀ فطرت و تربیت را بررسی کرده است؛ مثل اینکه می‌داند نیازهای جامعۀ ما چیست و این رابطه را بررسی کرده است. در سند تحول آموزش و پرورش همین رابطه سؤال اصلی است. «نظام خانوادگی در اسلام» که اخیراً هم منتشر شده است، مثل این است که امروز استاد مطهری از جنبش‌ها و جریان‌های فمینیستی آگاه است و برای آن‌ها نوشته است. «اقتصاد تطبیقی» استاد هم همین‌طور است. بنابراین مشاهده می‌کنیم کتاب‌های استاد به‌روز است و احساس نمی‌کنیم مطالب آن‌ها کهنه شده باشد یا به آن‌ها نیاز نداریم.

نکتۀ آخر بنده این است که نباید گمان کرد که شهید مطهری تمام مسیری را که در ذهن داشت را پیموده است بلکه حرف‌های نزده بسیاری خود ایشان داشت. وقتی به یادداشت‌های استاد مطهری مراجعه می‌کنیم، بسیاری از مباحث را ایشان از قبل فیش‌برداری و آماده کرده‌اند و مترصد فرصتی برای عرضه و بیان به صورت تفصیلی بوده‌اند که نتوانستند.

بسیاری از مباحث را هم ایشان عرضه کرده‌اند و امروزه متأسفانه به دست ما نرسیده است؛ برای مثال بحث استاد مطهری دربارۀ «مدینۀ فاضله» حدود ده ـ پانزده جلسه در کاشان ارائه شده و متأسفانه صوت‌های این جلسات در اختیار ما نیست. ایشان یک ماه مبارک رمضان دربارۀ «رشد» سخن گفته‌اند که یکی ـ دو جلسه از این جلسات باقی مانده است. اگر آن میراث در دست‌مان بود، امروز بنیادی برای مدیریت اسلامی و اقتصادی جامعه و امثال این‌ها بود؛ بنابراین باید یادداشت‌های استاد را بازسازی کنیم.

امروزه بحران‌هایی که شاید استاد مطهری هم به آن‌ها اشاره کرده باشد، عمق بیشتر و دایرۀ وسیع‌تری پیدا کرده است؛ حیثیات جدید و ابعاد جدیدتری را به خود اختصاص داده است. شاید استاد مطهری از آن ابعاد و حیثیت‌ها به این بحران‌ها ننگریسته است و ما باید امروز در ادامۀ استاد مطهری و متفکران بزرگ دیگری چون رهبر معظم انقلاب، آیت‌الله جوادی آملی، شهید صدر، شهید بهشتی و این‌ها بیاییم و دستگاه معرفت اسلامی و نظام جامع اندیشۀ اسلامی را بازسازی و بازخوانی کنیم و روزآمد کنیم. این رسالتی است که بر دوش ماست و رهبر معظم انقلاب بارها بر عهدۀ ما گذاشته است.

کاری دیگر که دربارۀ آثار استاد مطهری باید انجام دهیم، شناساندن دستگاه فکری استاد مطهری است. غربی‌ها در این جهت از ما جلوتر هستند؛ چراکه آن‌ها دربارۀ متفکری که آثار متعدد و مختلفی در حوزه‌های مختلف دارد، در قالب یکی ـ دو جلد کتاب کل دستگاه فکری و نظام فکری او را کشف می‌کنند و مفاهیم بنیادین و به گزاره‌های کلان طرح او دست پیدا می‌کنند و شاکلۀ ذهنی او را بازسازی می‌کنند؛ که ممکن است مخاطب را از خواندن آثار متعدد آن متفکر که شاید بیش از ده‌ها جلد باشد، بی‌نیاز کند.

اگر هم بی‌نیاز نکند، دست‌کم راهنمای مفیدی است برای اینکه آثار آن متفکر با چه ترتیب و منطق و منهجی خوانده شود؟ غایت و هدف متفکر چیست؟ چه ارتباطی بین کتاب‌های او وجود دارد؟ چه ارتباطی بین آراء و اندیشه‌های او وجود دارد؟ چه تطورات و تحولات فکری در آثار آن اندیشمند ایجاد شده است؟ از این قبیل کارها دربارۀ هگل، کانت، مارکس، نیچه، فروید و …. متعدد انجام شده است و ده‌ها کتاب از این موارد دربارۀ کانت، فروید، مارکس و … به فارسی نیز ترجمه شده است.

متأسفانه دربارۀ متفکران خودمان دارای چنین آثاری نیستیم و آثاری هم که نوشته شده است، یا وزن را ندارد یا یک اثر کافی نیست و باید متفکران و اندیشمندان ما با زبان‌ها و اندیشه‌ها و دریچه‌های مختلف آثار آن متفکر را بررسی کنند و ماحصل آن آثار را در اختیار مخاطب قرار دهند.

از استاد مطهری بالغ بر دویست جلد کتاب (یادداشت‌ها، آثار، زندگی‌نامه‌ها، نامه‌ها و ….) باقی مانده است؛ به طور طبیعی شاید یک جوان فرصت کافی برای مطالعۀ همۀ این کتاب‌ها را نداشته باشد یا اینکه اگر بخواند هم معلوم نیست به عمق اندیشۀ استاد دسترسی پیدا کند؛ بنابراین باید نهادهای فرهنگی حمایت کنند و کتاب‌های وزین و علمی در تراز آثاری که کوردنر دربارۀ کانت، استیس دربارۀ هگل و امثال این‌ها نوشته‌اند، نوشته شود. این نقطۀ ضعف جدی است که رهبر معظم انقلاب شاید حدود بیست سال است که بارها دربارۀ استاد مطهری و سایر فقیهان و متکلمان جامعۀ ما تذکر داده‌اند؛ اما اهتمام جدی را در این‌باره شاهد نیستیم.

امیدوارم این اتفاق مهم را در باب هم کلیت اندیشۀ استاد مطهری و هم حوزۀ فلسفۀ تاریخ و نگرش ایشان به علم تاریخ کار کنند؛ حتی یکی از کارهای خوبی که می‌توان انجام داد، نقد و بررسی و ارزیابی تحلیل‌های تاریخی استاد است؛ مثل تحلیل‌های تاریخی استاد مطهری از نهضت‌های صدسالۀ اخیر اسلامی از سید جمال‌الدین تا امام خمینی (ره) که استاد به‌خوبی به آن پرداخته‌اند.

همچنین جریان اخباری‌گری و جریان اشعری‌گری و رابطۀ این دو جریان با خوارج که استاد در کتاب‌های متعدد تحلیل کرده‌اند؛ از جمله در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» گرفته تا تحلیل‌هایی که استاد از زندگی اهل بیت(ع) ارائه داده‌اند. این تحلیل‌ها بررسی و نقد شوند و نقاط قوت ضعف و خلأها شناسایی شوند که ان‌شاءالله بتوانیم در ادامۀ این مسیر حرکت کنیم. اگر این آثار متن آموزشی حوزه و متن نگارشی و پایان‌نامه‌ای و نقد و بررسی نشود، اندیشه می‌میرد. هرچه هم اندیشه متعالی باشد، اگر در مقام نقد و بررسی، آموزش، تعلیم و تعلم نیاید به فراموشی سپرده می‌شود.

پایا پیام/ت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *