واشنگتن پست: نگرانی آمریکا از تثبیت موقعیت چین در غرب آسیا
دولت آمریکا نگران حفاظت از منافع حیاتی خود میان شن و ماسههای تحولات غرب آسیاست. تظاهر به اینکه تغییر قدرت رخ نمیدهد و آمریکا میتواند مانند هژمون عمل کند، کارساز نیست و واشنگتن باید با واقعیت جدید، یعنی تثبیت موقعیت چین در منطقه مواجه شود.
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها- راهبرد معاصر نوشت: واشنگتن پست گزارش میدهد؛ در سال 2020 دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا از «توافقنامه ابراهیم» (عادیسازی روابط میان رژیم صهیونیستی با امارات و بحرین) به عنوان «طلوع خاورمیانه جدید» استقبال کرد. البته در این زمینه حق با وی بود؛ اما نه آنگونه که میخواست. مورخان آینده احتمالاً توافقنامه ابراهیم را یکی از نخستین نشانههای نظم نوظهور خاورمیانه پساآمریکا خواهند دانست.
واشنگتن در حالی که در میانجیگری توافقنامه ابراهیم نقش مهم و تعیینکنندهای ایفا کرد، اما درک کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس این بود که قدرت و نفوذ آمریکا در منطقه رو به زوال است و کشورهای عربی باید برای تضمین امنیت خود با قدرتمندترین کشورهای منطقه همکاری کنند.
توافقنامه کنونی ایران و عربستان سعودی میتواند مسیر را برای صلح یمن هموار کند، جایی که عربستان سعودی در حال جنگ وحشیانه علیه حوثیها هستند. همین انگیزه برای تنشزدایی با ایران در تلاشهای کشورهای عربی برای پایان دادن به انزوای سوریه مشهود است. امارات متحده عربی سفارت خود را در دمشق بازگشایی کرد و وزیر امور خارجه عربستان ماه آوریل برای نخستین دیدار عمومی یک مقام ارشد سعودی (از زمان آغاز بحران سوریه) به دمشق رفت. یکشنبه گذشته نیز بعد از 12 سال سوریه بار دیگر جایگاه خود را در اتحادیه عرب پس گرفت.
مقامهای دولت بایدن در اظهارات خود سعی کردند تأکید کنند نقش میانجی گرایانه چین در بهبود روابط ایران و عربستان سعودی نگران کننده نیست. طبق گزارشها، چین در حال ساخت تأسیسات نظامی در امارات متحده عربی است، ولی ایالات متحده که همچنان بیش از 34 هزار نظامی در خاورمیانه دارد، به این زودی جای خود را به چین نخواهد داد؛ اما پرسنل نظامی ایالات متحده ممکن است مجبور شوند همزیستی با نیروهای چینی را بیاموزند، همانگونه که پیشتر در جیبوتی انجام داده بودند.
سیاستگذاران واشنگتن نباید از کاهش نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه شوکه شوند؛ این نتیجه مستقیم سیاستهایی است که به وسیله سه رئیس جمهور گذشته آمریکا دنبال شده است. از زمانی که حمله به عراق و افغانستان به باتلاقهای پرهزینه تبدیل شد، جانشینان جورج دبلیو بوش به دنبال این بودند ایالات متحده را از «جنگهای همیشگی» خارج و از درگیر شدن در جنگهای جدید خودداری کنند.
باراک اوباما، رئیس جمهور اسبق آمریکا از موازنه بخشی مجدد در آسیا خبر داد. وی نیروهای آمریکایی را قبل از بازگرداندن برای جنگ با داعش از عراق خارج و از مداخله در جنگ داخلی سوریه یا پاسخ به روسیه خودداری کرد. وی برخلاف دیدگاه اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، به سمت مذاکره با ایران گام برداشت و به توافق هسته ای موسوم به «برجام» دست یافت.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا روابط نزدیکی با اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برقرار کرد، اما با خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ میلادی هیچ لطفی به آن ها نکرد. ترامپ همچنین تلاش کرد تمام نیروهای آمریکا را از سوریه خارج و همچنین در زمینه توافق یک طرفه برای خروج از افغانستان مذاکره کند.
مهمتر از دیدگاه اعراب خلیج فارس، خودداری ترامپ از پاسخ به حملات موشکی و پهپادی به دو تأسیسات بزرگ نفتی عربستان بود که به طور موقت تولید نفت عربستان را 50 درصد کاهش داد. آرون دیوید میلر، تحلیلگر کهنه کار ایالات متحده گفت: شکست ما در پاسخ گویی، سعودی ها را متقاعد کرد دیگر متحد قابل اعتمادی نیستیم.
جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا که روی مقابله با عملیات نظامی روسیه و ظهور چین متمرکز شده، روند جدایی و عقب نشینی ایالات متحده از خاورمیانه را ادامه داده است. وی تمام نیروهای آمریکا را از افغانستان خارج کرد و در نتیجه، طالبان توانست کنترل افغانستان را به دست بگیرد.
دولت بایدن به سختی به حملات گروه های نیابتی ایران به پایگاه های آمریکا در سوریه پاسخ میدهد و همچنین به شکست در مذاکرات هستهای یا نقش فزاینده ایران در تأمین تسلیحات روسیه هیچ واکنشی نشان نمیدهد. وی نتوانسته است عربستان سعودی را برای برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل متقاعد کند.
علاوه بر این، محمد بن سلمان ولیعهد عربستان را مسئول قتل جمال خاشقجی، فعال مخالف سعودی دانست و به حمایت آمریکا از جنگ عربستان در یمن پایان داد. این موضوعات باعث شده است روابط تنشآمیزی میان آمریکا و عربستان سعودی حاکم باشد.
تغییر ژئوپلیتیک منطقه لزوماً فاجعه ای برای ایالات متحده نیست. میلر این گونه استدلال میکند: ما تنها سه منفعت اساسی در خاورمیانه داریم؛ مبارزه با تروریسم، تضمین دسترسی جهانی به نفت و جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای. در دو زمینه نخست خوب عمل کرده ایم، اما مشکل اصلی موضوع سوم است. اگر ایران هستهای شود، ممکن است سعودیها، اماراتیها و ترکها به سمت دستیابی به بمب هستهای حرکت کنند.
بایدن همچنان اصرار دارد ایالات متحده هرگز اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هستهای دست یابد، اما هیچ نشانهای از نحوه جلوگیری از آن ارائه نکرده است. هیچ کس تصور نمیکند او جنگی علیه ایران راه بیندازد و همچنین حتی حاضر نبود تضمینهای امنیتی یا کمکهای ایالات متحده در توسعه برنامه هستهای غیرنظامی را که ریاض به عنوان بهای عادیسازی با اسرائیل میخواهد، به عربستان سعودی گسترش دهد.
دولت آمریکا باید در زمینه چگونگی حفاظت از منافع حیاتی ایالات متحده در میان شن و ماسههای در حال تغییر خاورمیانه بیندیشد. تظاهر به اینکه تغییر قدرت رخ نمیدهد و ایالات متحده میتواند مانند هژمون عمل کند، کارساز نیست. دولت بایدن باید از انکار خارج و با واقعیت جدید مواجه شود.
برای نخستینبار در دههها، ایالات متحده باید برای نفوذ در خاورمیانه رقابت کند، نه اینکه اولویت خود را بدیهی بداند. واشنگتن حتی ممکن است مجبور شود به نقش تثبیت شده چین در خاورمیانه عادت کند. این ممکن است بسیاری از آمریکاییها را ناراحت کند، اما این بهای عقبنشینی ایالات متحده از حضور در خاورمیانه است و طبعاً با مداخله کمتر، نفوذ کمتری حاصل میشود.
پایان پیام/ت