وقتی خانواده‌ها پای بساط عروسک‌های رنگ و وارنگ می‌نشینند

وقتی خانواده‌ها پای بساط عروسک‌های رنگ و وارنگ می‌نشینند

غروب‌های این روزهای منتسب به عید ولایت شور و هیجان عجیبی درشهر تهران برپا است، بوستان دانشجو و محوطه تئاتر شهر برای جشنواره تئاتر عروسکی خانواده‌ها و بچه‌ها را دور خود جمع کرده و هر غروب بساطش را با موضوع و عروسک‌های متفاوتی پهن می‌کند. با ما در یکی از این شب‌ها همراه باشید.

وقتی خانواده‌ها پای بساط عروسک‌های رنگ و وارنگ می‌نشینند

گروه زندگی ـ زهره سعیدی: غروب‌های این روزها پا که به سنگفرش‌های چهارراه ولیعصر (عج) ، محوطه تئاتر شهر و بوستان دانشجو بگذاری، ناخواسته کشیده می‌شوی به سمتی که بچه‌ها و خانواده‌هایشان آنجا جمع شده‌اند، یعنی همان نزدیک حوض محوطه تئاتر شهر و جایی که تا سال‌ها پیش همیشه بساط تئاترهای خیابانی بر پا بود اما این کرونای منحوس باعث شده بود که چند سالی وقفه برای کارهای هنری ایجاد شود و دیگر مادر و پدرها و بچه‌هایشان هم فراموش کرده بودند که آنجا چقدر جای شادی و خوشحالی بوده است، حال که دو مرتبه بساط جشنواره‌های مختلف برپا شده و نمایش‌های خیابانی هم در سطح شهرها احیا شده‌اند، می‌بینیم که کم کم مردم بساط تابستانی‌شان را در بوستان‌ها پهن می‌کنند و بچه‌ها را با خود همراه کرده و به دیدن نمایش‌ها می‌آیند.

این شب‌ها هم نوزدهمین جشنواره تئاتر عروسکی تهران مبارک در سطح شهر تهران برپا است، یعنی همان زمان‌هایی که دیگر چراغ خورشید خاموش می‌شود، چراغ تئاتر شهر روشن شده و محوطه اطراف را روشن می‌کند تا کودک و نوجوان گردهم بیایند و نمایش ببینند. راستی چقدر تئاتر در سبد فرهنگی خانواده شما قرار دارد؟

تئاتر عروسکی در تئاتر شهر

در همین فکرها هستم و می‌بینیم کم کم خورشید غروب کرده و بساط نمایش‌های خیابانی برپا می‌شود، یک طرف اطراف تئاتر شهر ربات‌های غول پیکر بساط کرده‌اند و بچه‌ها را دور خود جمع و طرف دیگر هم نمایش‌های سیاه بازی برپا است و پدر و مادرها با بچه‌هایشان که گاه به دوش می‌کشند و گاه هم در بغل یا کالاسکه دارند، مشغول‌اند.

سراغ یکی از این پدر و مادرها می‌روم که روی سکوی اطراف تئاتر شهر نشسته و درحالی که به بچه‌هایشان خوراکی می‌دهند، مشغول دیدن نمایش هستند.

خانم محمدی به همراه دو دختر و پسرش مشغول است و در یک گپ و گفت کوتاه می‌گوید: « تابستان که شده ،‌ هوا هم گرم است اما غروب‌ها می‌شود بچه‌ها را بیرون آورد مخصوصا که الان دو ـ سه شبی است شنیدیم اینجا بساط تئاتر باز شده و بچه‌ها هم خیلی به این نمایش‌های کودکانه علاقه دارند ما هم می‌آوریمشان جلوی تئاتر شهر تا نمایش ببیند. البته یک بار هم بلیت خریدیم و آنها را به دیدن یک نمایش صحنه‌ای بردیم، خیلی برایشان جالب بود، ای کاش می‌توانستیم همیشه از این دست جشنواره‌ها در سطح شهر داشته باشیم یا حتی فرهنگسراها به این کارها توجه می‌کردند تا بچه‌ها در ایام تابستان مشغول شوند.

نلسا دختر خانم محمدی که با یک دست کیک و با دست دیگر شیر نگه داشته، شش سال دارد و می‌گوید: دوست دارد در این نمایش‌ها مشارکت کند، خوبی‌اش این است که به راحتی می‌تواند با بقیه بچه‌ها ارتباط برقرار کند و موسیقی شاد کارها هم او را جذب می‌کند.

ویهان هم پسر چهار ساله این خانواده است که خودش را سرگرم عروسک‌های سیاه بازی کرده و مدام در بساط این سیاه بازها سرک می‌کشد

بچه‌ها دربساط تئاتر سیاه بازها سرک می‌کشد

به سراغ مادر و فرزند دیگری می‌روم که البته این بانو بچه کوچک یک ساله‌ای در کالاسکه دارد و خودش هم مشغول دیدن کارها است، این خانم می‌گوید که فرزندش هنوز کوچک است اما دوست دارد از همین زمان عادت به دیدن کارهای فرهنگی کند، او معتقد است که خیلی از مشکلات اجتماعی ما در جامعه از توجه نکردن به عناصر فرهنگی می‌آید، مثل تئاتر، سینما ، کتاب خواندن و خیلی چیزهای دیگر.»

در همین زمان که با خانواده‌ها صحبت می‌کنم، صف طویلی برای رفتن به سالن تئاتر تشکیل شده، به سمت آن سالن می‌روم و اتفاقا نکته جالبش برایم این است که به جز بچه‌ها خانواده‌ها هم از دیدن کارهای عروسکی استقبال می‌کنند حال یا به خاطر بچه‌هایشان یا علاقه خودشان در این صف حضور دارند.

با یکی از این آقایان در صف صحبت می‌کنم، آقای یاری یک مهندس قدیمی است که می‌گوید نوه‌هایش را برداشته و با خود به تئاتر شهر آورده چون معتقد است تئاتر لازمه زندگی بچه‌ها است و در آن هم بازی وجود دارد و هم فرهنگ سازی، لذا او معتقد است که باید فرهنگ هزینه کرد ولو یک مقدار کم ، مگر هزینه یک تئاتر کودک در جشنواره چقدر می‌شود که از آن دوری کنیم؟

هیجان بچه‌ها در دیدن نمایش عروسکی

صدای بوق و کرنای یک نمایش خیابانی عروسکی بلند می‌شود، این بار عروسک‌‌های غول پیکر سراغ بچه‌ها آمده‌اند و آنها را به قدری به وجد آورده‌اند که بچه‌ها شوکه شده‌اند از قد و قواره این عروسک‌ها.

نسیم شیرزادی، کارگردان نمایش «چهچهه چلچله چهل گیس» که اقتباس امیر بهبودنیا از افسانه «حسن‌کچل و چهل‌گیس» را دستمایه کارگردانی نمایشی عروسکی قرار داده، می‌گوید: داستان نمایش ما یک قصه فولکلور و قدیمی است که به روز شده اما جالب این است که کار ما مخاطبش تنها کودکان نیستند همه اعضای خانواده می‌توانند پای آن بنشینند. مشکلات و معضلاتی که برخی خانواده‌ها در استفاده بیش از حد بازی‌های رایانه‌ای، موسیقی‌های نامناسب، کم تحرکی و تنبلی را نقد کرده به درد همه خانواده می‌خورد.

یکی دیگر از هدف‌هایمان از اجرا بردن این کار این است که بچه‌های امروز با موسیقی‌های آوازی و موسیقی ایرانی آشنا شوند. در نمایش ما هر جایی که حسن کچل عبور می‌کند با معضلاتی روبه رو می‌شود که امروزه خانواده‌ها با بچه‌هایشان تجربه می‌کنند. حسن‌کچل موبایل را می‌گیرد و به بچه‌ها کتاب می‌دهد، هدفون‌ها را می‌گیرد و آن‌ها را به شنیدن موسیقی اصیل وادار می‌کند، دستگاه پلی‌استیشن را می‌گیرد و ورزش زورخانه‌ای را می‌دهد و همه اینها آموزش است برای همه خانواده‌ها»

کم کم هوا تاریک می‌شود اما مردم از دور و بر تئاتر شهر دور نشده‌اند، آخرین اجراهای خیابانی مشغول هستند، یک موسیقی ملایم پخش می‌شود چقدر خوب است در ایامی منتسب به عید ولایت چنین جشن‌هایی را در همه شهرهایمان برای خانواده‌ها و خوب شدن حال دلشان داشته باشیم.

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *