چرا قطعنامه ۵۲۲ در جنگ تحمیلی از سوی ایران پذیرفته نشد؟
در زمان جنگ قطعنامه های متعددی از سوی سازمان ملل صادر شد که بسیاری از آنها از سوی ایران پذیرفته نشدند، اما دلیل این عدم پذیرش چه بود؟
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها – باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: زمان رویدادهای متفاوتی را رقم میزند و بازیگران اصلی این رویدادها افرادی هستند که به آن ها واکنش نشان میدهند؛ حال اگر این افراد شخصیت های برجسته یک کشور باشند این ایفای نقش چنان عظیم خواهد بود که میتواند سرنوشت یک ملت و یک تاریخ را تغییر دهد.
«ایران» یک تنه در برابر یک جهان ایستاد
برای مثال اگر فتحعلی خان قاجار با عهدنامه گلستان موافقت نمی کرد، حدود ۱۳۶۰ کیلومتر از خاک ایران جدا نمیشد، سیر تاریخ چگونه بود؟ و یا اگر در زمان رضا خان «پیمان سعدآباد» امضا نمیشد، امروز حدود ۳۸۰۰ کیلومتر از وسعت کشورمان را از دست نمی دادیم وضعیت مردم کشورمان به چه صورت بود؟ و یا اگر در زمان جنگ هزاران نفر از شهدای کشور از خون و خانواده خود نمیگذشتند تا ذره ای از خاک ایران جدا نشود امروز واقعیتی به نام ایران در جهان ایفای نقش می کرد؟
در زمان جنگ، ایران نه فقط با یک کشور بلکه با مجموعه ای از کشورها در نبرد بود و در این میان حتی سازمان های بین المللی نیز از هیچ کمکی به صدام در جهت پیروزی فروگذار نمی کردند و با صدور قطعنامه های نه چندان عادلانه در تلاش بودند تا داستان جنگ را تغییر دهند.
قطعنامه ۴۷۹ ؛ صبر کنید تا ببینیم چه پیش میآید!
سردار سرلشکر شهید احمد سوداگر از فرماندهان دوران دفاع مقدس و رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس پیش از شهادت در مصاحبهای در این زمینه گفته بود، سازمان ملل متحد در جنگ تحمیلی به عناوین مختلف قصد متوقف کردن ایران را داشت و به عناوین مختلف عراق را در عملکردها و رویکردهایش آزاد میگذاشت. یعنی نه تنها دو اردگاه شرق و غرب پشت سر عراق بودند، بلکه سازمانهای بینالمللی نیز طرفدار عراق بودند.
وی در تشریح قطعنامه های سازمان ملل نیز گفته است: در اولین قطعنامه که به ۴۷۹ مشهور بود، آمده که از ایران و عراق میخواهد از هرگونه کاربرد زور به فوریت خودداری کنند و مناقشه خود را از راههای مسالمتآمیز و طبق اصول عدالت و حقوق بینالملل حل کنند. علاوه بر این، در قطعنامه ۴۷۹ آمده است: میانجیگری ها را بپذیرید و ظرف ۴۸ ساعت آینده وضعیت را به شورا اعلام کنید.اگر در قطعنامه ۴۷۹ نوشته میشد که ظرف ۲۴ یا ۴۸ ساعت، ناظران و تیم بازرسی سازمان ملل متحد وارد میشود و بررسی خواهد کرد و ظرف دو هفته آینده متجاوز را معلوم میکند، ما صبر میکردیم، اما در این قطعنامه چنان است که بگوید: صبر کنید تا ببینیم چه پیش میآید!
اگر قطعنامه ۵۱۴ را میپذیرفتیم نه بندرخرمشهری داشتیم و نه پالایشگاه آبادان
شهید سوداگر در ادامه با اشاره به صدور قطعنامه دوم سازمان ملل گفته است: قطعنامه ۵۱۴ را میپذیرفتیم عملا بندرخرمشهر، پالایشگاه آبادان و پایانههای نفتی در اروند را از دست میدادیم که این مسائل ۸۵ درصد اهداف عراق را محقق میساخت؛ بنابراین اگر این بحثها را در دو واحد حقوق و علوم سیاسی مطرح کنیم، دانشجو متوجه میشود که اگر ما بعد از آزادی خرمشهر با قطعنامه ۵۱۴ جنگ را متوقف میکردیم، باید امروز محاکمه میشدیم. چراکه بعد از آتشبس ممکن بود حتی سازمان ملل بگوید که چون این مناطق عرب زبان است، در کنار دلایل دیگری باید به عراق واگذار شود. زیرا در آن ایام سازمانهای بینالمللی نیز طرف عراق بودند.
این فرمانده شهید در زمینه قطعنامه سوم سازمان ملل نیز گفته است: قطعنامه سوم موسوم به ۵۲۲ سه ماه بعد از قطعنامه ۵۱۴ صادر شد و مفادش تاکید بر قطعنامه قبلی بود. در این میان قطعنامه چهارم بیشتر جای تاسف دارد. باید گفت که علت صادرشدن این قطعنامه در آن تاریخ، اولین حمله ایران به مناطق بصره در تاریخ اول آبان سال ۶۲ بود که همزمان با عملیات خیبر انجام گرفت. یعنی وقتی ما مقابله به مثل کردیم این قطعنامه صادر شد و باز هم سازمان ملل عقب بودن خود را از تاریخ اثبات کرد.
حکایت آتش بسی که ادامه دهنده راه شاهان قاجار بود
درباره قطعنامه سوم که در سال ۶۱ صادر شد صحبت زیاد است و اگرچه برخی معتقد بودند می شد آن را پذیرفت اما بسیاری نیز درباره علت های عدم پذیرش آن صحبت کرده اند.برای مثال محمد صادق کوشکی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در این باره گفته است: سال ۶۱ بعد از آزادی خرمشهر هنوز مناطق عمقی مانند نفت شهر قصر شیرین و بخشهایی از استان ایلام در تصرف دشمن قرار داشت و نزدیک دو تا سه هزار کیلومتر مربع از خاک ما در دست صدام بود آیا اگر ما در آن زمان آتش بس میکردیم صدام این مناطق را پس می داد؟ نکته دوم این است که صدام در سال ۵۹ قرارداد قرارداد ۱۹۷۵ را پاره کرده بود و این را قبول نداشت بنابراین ما برای آتش بس با چه قراردادی استناد می کردیم؟
وی ادامه داد: برای آتش بس باید مرزها باز می گذاشت، اما مناطق مرزی مشخص نبود، زیرا صدام این قرارداد را قبول نداشت. اگر صدام قرار داد ۱۹۷۵ را قبول داشت که دیگر جنگی آغاز نمیشد. صدام متجاوز بود و طی سالهای ۵۹ تا ۶۱ خسارات مالی زیادی را به ایران وارد کرده بود که آیا متجاوز باید این خسارات را می داد یا نه؟ اگر آتش بس میکردیم ملت ایران با این حرکت به جهان ثابت میکرد که هر کشوری به من تعرض کند بازهم آتش بس را قبول می کنم در حالی که حقوق بین الملل می گوید که فرد متجاوز باید به عنوان متجاوز اعلام شود تنبیه شود و خساراتهای مالی را نیز جبران کند هیچ کدام از اینها مطرح نشده بود بنابراین اگر در سال ۶۱ آتش بس را میپذیرفتیم در واقع ایران همان حرکتی را انجام داده بود که شاهان قاجار انجام دادند و باعث شدند تا ایران بخشهای زیادی از قلمرو خود را از دست بدهد.
وقتی سازمان ملل در پی بازسازی ارتش صدام بود
حسین کنعانی مقدم کارشناس مسائل سیاسی نیز در این باره گفته است: پس از آزادسازی خرمشهر در سال ۶۱ و متعاقب آن عملیاتهای رمضان و مسلم ابن عقیل در سومار و مندلی شورای امنیت سازمان ملل که در آن زمان مسئولیت آن را یک فرد اردنی برعهده گرفته بود تلاش کرد تا با قطعنامه ۵۲۲ شرایط را برای آتش بس و وقت گرفتن برای بازسازی رژیم بعث به صدام دهد؛ زیرا بعد از عملیات بیت المقدس عملا ماشین جنگی صدام منهدم شده بود و نیاز به زمانی برای بازسازی داشت از همین رو نیز قطعنامه ۵۲۲ در شرایطی تصویب شد که ایران در موقعیت برتری قرار داشت. در آن زمان تصمیم جمهوری اسلامی ایران درست بود که این قطعنامه را نپذیرفت و تاکید داشت که حتما باید موضوع عقب نشینی همراه با شناخته شدن متجاوز و همچنین مجازات متجاوز باشد در غیر اینصورت فقط ما آتش بسی را قبول میکردیم که عملا به نفع صدام برای بازسازی ارتش عراق بود.
حال سوالی که برجا میماند این است که چرا ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت آیا این قطعنامه توانست توقعات ایران را برآورده کند؟
حسین کنعانی مقدم در این باره گفته است:در قطعنامه ۵۹۸ و نامه آخری که صدام به مرحوم هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا نوشت هم پذیرفت که متجاوز بوده است و هم پذیرفت که خسارت بدهد و عملا قطعنامه ۵۹۸ مقدمهای برای این بود که متجاوز شناخته شود و همچنین بحث تعیین خسارت هم مطرح شود.
سردار سرلشکر شهید احمد سوداگر در این باره گفته است: در ادامه آخرین قطعنامه سازمان ملل یعنی ۵۹۸ را داریم. در این مورد برای حفظ جمهوری اسلامی ایران میبایست قطعنامه را میپذیرفتیم. زیرا دنیا تصمیم گرفته بود به هر دلیلی که شده ایران از بین برود و این را با سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس و بمباران حلبچه نشان داده بود و این بمباران شیمیایی به ما اخطاری بود که ممکن است یکی از شهرهای بزرگ ایران مورد اصابت بمباران شیمیایی قرار گیرد. در واقع این دو مورد دو پیام داشت. یا یک پیام از دو راه که به ما بگوید به هر دلیل و به هر طریق نمیگذاریم شما پیروز جنگ باشید، پس بهتر است در یک نقطه متوقف شوید؛ برای خالی نبودن عریضه قطعنامه ۵۹۸ را صادر کردند و از اعمالشان کاملا آشکار بود که یک کلمه بالاتر هم نخواهند رفت. اگرچه این قطعنامه همه اهداف ایران را تأمین نمیکرد، اما نپذیرفتن آن ممکن بود منجر به بمباران شیمیایی یکی از شهرهای بزرگ ایران شود که در پی آن در یک روز شاید ۲۰۰ هزار نفر جان خود را از دست میدادند.
و حالا سالها از آن زمان میگذرد جوانان ایران رفتند، اما نه عهدنامه گلستانی بر ایران تحمیل شد و نه یک وجب از خاک ایران کاسته …
پایان پیام/غ