چگونه فاتحه جنبش دانشجویی خوانده شد؟
دانشگاهیها بدانند این را که همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند.
فارس پلاس؛ تقی دژاکام در یادداشتی نوشت: یک – درست از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، عدهای نفهم یا مغرض معتقد بودند که حالا دیگر فقط روحانیان باید در سیاست ورود کنند و دانشجویان باید از دخالت در سیاست بپرهیزند. آنان این نگاه غلط خود را در اینجا و آنجا مطرح هم میکردند و در تنور آن میدمیدند. خبر که به امام خمینی رسید، ایشان با چنان قوت و قدرتی در مقابل این نظر موضع گرفتند که تا سالها چنین صدایی از آنان برنخاست. ایشان فرمودند: «این یک توطئهای است که میخواهند همانطوری که در صدها سال توطئهشان این بود که باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد و استفادههای زیاد کردند و ما ضررهای زیاد از این بردیم و الآن هم گرفتار ضررهای او هستیم. حالا دیدند آن شکست خورد، یک نقشه دیگر کشیدند، و آن این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا دخالت در سیاست حق مجتهدین است! دانشگاهیها بدانند این را که همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهی و دانشجو و مثلاً مدرسهای و اینها نیست، همهشان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبی را گفتند، این یک توطئهای است برای اینکه شما جوانها را مأیوس کنند. بیدار باشید! توجه کنید! اینها با توطئههایشان میخواهند کار را انجام بدهند، نمیتوانند با دخالت نظامی کار بکنند، اینها میخواهند با شیطنتهایشان کار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آنها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده. حالا میگویند که سیاست حق مجتهدین است، یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقی بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است برای ایران.»
همین تذکر جدی و صریح امام کافی بود که دانشجویان، بخصوص دانشجویان مسلمان همچنان به تکلیف خود در ورود و موضعگیری در مسائل سیاسی عمل کنند و حتی در این مسیر جدیتر هم بشوند. انجمنهای اسلامی دانشجویان حالا بسیار پرقدرت پیگیری مسائل سیاسی را در دستور قرار دادند و یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی کشور شدند تا حدی که کنشگران سطح بالای سیاست در ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی، برای تأیید اقدامات و تحرکات و موضعگیریهای خود، منتظر صدور بیانیهها و اطلاعیههای تشکلات دانشجویی مینشستند و بیشتر اوقات دنبالهرو کنشهای دانشجویان، بخصوص دانشجویان مسلمان بودند.
دو – این گروه کجفهم و مغرض در اوایل دوران رهبری آیتالله خامنهای باز هم قمار کرد و شانس خود را برای طرح مجدد موضوع آزمود. این بار، اما کمی هوشمندانهتر عمل کرد و گفت که دانشجویان رفتارهای درست و غلط دارند و فقط باید دانشجویانی وارد عرصه سیاست شوند که درست عمل میکنند و موضع میگیرند. اینجا بود که خلف صالح امام وارد میدان شدو به این گروه تاخت و صریحاً اعلام کرد که دانشجو باید در سیاست دخالت کند، حتی اگر اشتباه کند. به تعبیر ایشان نفس دخالت و حضور دانشجویان در عرصه سیاست و سیاستورزی عملی مطلوب و ارزشمند است. بدینترتیب نفس مجددی به جنبش دانشجویی در دوران زعامت ایشان دمیده شد و باز هم دانشجویان کار خودشان را کردند و مواضع خودشان را داشتند که البته برخی ممکن است درست و برخی حتماً اشتباه بوده است، اما این اشتباه مجوزی برای منع آنان از کنش سیاسی نشد.
به مرور، اما یک اتفاق دیگر افتاد که جنبش دانشجویی را از آن اصالت و رهبری سیاسی اجتماعی کنار زد و آن این بود که برخلاف دوره امام خمینی و حتی دوران قبل از انقلاب اسلامی، حالا دیگر این دانشجویان بودند که دنبالهرو و تا حدود زیادی بازیچه احزاب سیاسی و اهالی قدرت از جناحهای گوناگون شدند نه برعکس! حالا دیگر احزاب و سیاستمداران و مسئولان کشور بودند که برای دانشجویان تعیین تکلیف میکردند که چه بگویند و چه موضعی بگیرند. این اتفاق تلخ، که چپ و راست و اصلاحطلب و اصولگرا هم نداشت، به مرور جنبش دانشجویی و اصالت آن را، چون خوره از درون نابود کرد و سرزندگی و طراوت و شادابی و پیشتازی را از آن گرفت. حالا دیگر مرجعیت دانشجویان در بین اقشار گوناگون جامعه رفتهرفته کاهش یافت تا کار به جایی برسد که امروز دیگر نه دانشجویان مستقل زیادی داشته باشیم و نه اگر داریم تحرک جدی و قابل اعتنایی ندارند و اگر دارند جامعه دیگر مانند سابق برای آنها تره خرد میکند و به حرفشان اعتنا دارد. بیانیهها و اطلاعیههای موردی برخی از آنها هم از وزانت و قدرت و قاطعیت سابق خالی است و عبارات شعاری و احساسی در آن بیشتر از منطق و بینش و بصیرت سابق است. حالا دیگر احزاب سیاسی چپ و راست هم خیلی وقتی برای دانشجویان نمیگذارند و از آنها کناره گرفتهاند.
سه – آیا راهی و امکانی برای خارج شدن جنبش دانشجویی از این سکوت و از این حضیض وجود دارد؟ آیا خیلی دیر نشده است؟ به نظر میرسد هنوز زود است که کاملاً از این احتمال ناامید شویم. اما وقت تنگ است و باید دانشجویان عزیزمان زود دست به کار شوند و هم خود را به سلاح تعمیق باورهای دینی و زیرساختهای فکری و تحلیلی مجهز کنند و هم عافیتطلبی و محافظهکاری را کنار بگذارند و هم بهشدت از اینکه بازیچه و ابزار قدرت سیاستمداران و احزاب (از هر جناح و طیفی) شوند بپرهیزند و هم صراحت و صداقت خود را بازیابی کنند و البته یک کار مهم دیگر را هم در دستور کار قرار دهند: سیاستورزی کنند نه سیاستبازی و نخواهند از این رهگذر آینده کاری و معیشتی خود را تنظیم کنند! و بدانند که العاقبهًْ للمتقین.
پایان پیام/غ